bato-adv
کد خبر: ۲۲۰۲۸۱

ساحلی پر از مارهاي پلاستيكی

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۰ - ۲۵ دی ۱۳۹۳
ابراهیم (نام مستعار است) فقط ١٦‌سال دارد، لاغر اندام و سیاه‌چرده، موتورسوار قهاری‌ست، از لابه‌لای کامیون‌ها و کانتینرهای جاده‌های خطرناک چنان می‌گذرد که انگار حرکت بعدی راننده را از قبل می‌داند. چشم‌هایش معمولا قرمز است و خودش می‌گوید که به‌خاطر بادی‌ است که پشت موتور به صورتش می‌خورد. در جاده‌های قشم، بندرعباس و میناب آنچه خیلی زیاد است باد است و خاک و کامیون. ابراهیم اما از روستای«کووه ای» قشم می‌آید، روستایی که همین چند ماه قبل  ٣ کشته به‌خاطر قاچاق سوخت داد.

ابراهیم می‌گوید، این تبعات کار است برای کسانی که مراقب نیستند یا طمع می‌کنند. استان هرمزگان دقیقا شبیه غولی است که کنار دریا خوابیده. استانی که عرض ندارد اما طولش، آن‌قدر است که اگر ماشینی از تهران راه بیفتد به مقصد بندرعباس زودتر از ماشینی می‌رسد که غرب استان را به مقصد شرق ترک کرده است. ١٤ جزیره دارد و هزاران‌هزار کشتی و ملوان که روزانه و شبانه در آب‌ها و کناره‌های آن نان خود را می‌جورند. بیشتر شغل‌های استان به‌نوعی مرتبط با دریاست و از همین‌رو بي‌خود نیست که در سرتاسر بندرعباس این جمله به چشم می‌خورد که به شهر دریا و برکت خوش آمدید. دریا و برکت.

ماهیگیری و صید صدف از یک‌سو، گمرک و مشاغل وابسته‌اش از سوی دیگر و جزیره‌های دیدنی و جانورانش برکت‌های بی‌دریغ دریا هستند و البته برای عده‌ای هم کشتی‌ها و باک‌هایشان. آنها که سوخت را می‌بلعند و بومیانی که مدام در جست‌وجوی سوخت و فروش چند برابری‌اش به کشتی‌ها هستند. از راه‌های مختلف که هیچ‌کدام هم قانونی نیست. دست‌کم آن قانونی که از سوی مراجع رسمی استان و کشور به‌رسمیت شناخته می‌شوند. بومیان قوانین خود را دارند، قیمت‌های خود و روش‌های مخصوص به خود را که ابداع می‌شود، کشف می‌شوند اما هرگز از بین نمی‌روند و تنها جایگزین می‌شوند. پس بي‌خود نیست که چه در میناب باشی یا قشم و بندرعباس چیزی که بیشتر از همه نظرت را جلب می‌کند، پست‌های انتظامی‌ است. نبرد مدام قاچاقچیان و پلیس.

ابراهیم یک طرف این جنگ است. جنگی که حتی کارش به تیراندازی هم می‌کشد. یکی از داوطلبان جمعیت هلال‌احمر مسیر بندرعباس به بندرلنگه، دست‌کم هفته‌ای یکبار تعقیب و گریز قاچاقچیان و ماموران را می‌بیند. کسانی که پست‌ها را رد می‌کنند و پا به فرار می‌گذارند.
ابراهیم کارش حمل مشک‌های مخصوص است. مشک یک ظرف پلاستیکی بزرگ است، می‌گویند ایده اولیه‌اش از استان سیستان آمده اما او اصرار دارد که ایده بومی‌ است، مشک هیچ شباهتی به مشک‌های آب ندارد اما درواقع همان کار را می‌کند. در مسیرهایی که به‌دلیل سختگیری پلیس امکان تردد راحت نیسان‌ها و باک‌های اضافی کامیون‌ها و تریلرها نیست مشک‌ها به‌کار می‌آید.

صندلی‌های عقب خودرو‌های سواری را برمی‌دارند و مشک را به همان بزرگی پر از گازوییل می‌کنند و جای آن می‌گذارند. مهارت موتورسواری ابراهیم‌ها هم همین‌جا مشخص می‌شود. حمل مشک‌های خالی هم ممنوع است، بعد از مدت‌ها پلیس فهمید و سواری‌های مشکوک را می‌گشت، پس قبل از پست‌ها، موتورسوارها مشک خالی یا پر را تحویل می‌گیرند از بیابان می‌گذرانند و بعد از پست تحویل می‌دهند. طبعا قیمت مشک خالی و پر با هم فرق دارد. ٥٠ هزار، ١٠٠‌هزار و حتی بیشتر. بسته به موتورسوار است و شناس بودنش، ابراهیم تا روزی ١٠ مشک را هم جابه‌جا کرده است.

مشک‌ها یا به دریا می‌رسند یا به سیستان، می‌روند که راهی خارج شوند. اما این تنها راه نیست. ابراهیم به روستایی می‌بردمان که قرار نیست اسمش را بگوییم، عکسی نباید بگیریم اگرچه همه در بندرعباس و قشم می‌دانند که این‌جا خط مقدم است. شب که می‌شود این‌جا لوله‌های پلاستیکی از خانه‌ها سر درمی‌آورند، ساحل می‌شود پر از مارهای پلاستیکی که از خانه‌ها به دریا می‌روند. لنج‌ها را پر می‌کنند و آنها می‌روند سمت کشتی‌ها.

عباس هم از اهالی همین روستاست. گروهی کار می‌کنند و او جزو کسانی ا‌ست که سوخت را به نوعی به مخزن‌های داخل خانه‌ها می‌رساند، کار فروش با گروهی ا‌ست که به قول خودش سر و زبان بهتری دارند. زمین خانه را کنده‌اند، تانکری که می‌گوید به اندازه حیاط است را داخل آن‌ جا داده‌اند و بعد رویش را پوشانده‌اند و موزاییک شده است. کاملا تمیز. گوشه حیاط سوراخ محل پر و خالی کردن مخزن است و موتور کوچکی که خود آن هم از خصب عمان آورده شده است. قاچاقی، موتور در انباری است و تنها هنگام کار بیرون می‌آید. گازوییل را پمپ می‌کند به لنج که راهی شود. حرف، حرف یک خانه و دو خانه هم نیست، شب‌ها زیر نور مهتاب ساحل و کوچه‌های روستا آشفته بازاری‌ست از لوله‌ها و گاهی نوار آدم‌هایی که با گاری دست و فرغون گازوییل‌ها را به لنج می‌رسانند. همین چند ماه قبل بود که لوله‌ای به طول ١٠کیلومتر در بندرعباس کشف شد. این‌جا که قشم است و روستا تا آب چند سانت فاصله دارد.

پلیس هرمزگان گفته است که در طرح‌هایی که اجرا کرده ٣٠چهارديواري محل دپو تخريب و
 ٦٠‌ هزار متر لوله انتقال کشف شده و همچنین موفق شده است در مدت ٨ ماه‌ سال ٩٣، ٦ميليون و ٩٧٢‌هزار ليتر انواع سوخت کشف کند که به‌خاطر آن یک‌هزار و ٥٧٣ نفر هم دستگیر شده‌اند. مطابق آمار رسمی توزیع گازوئیل در استان نیز روزانه ٨ ‌میلیون و ٥٠٠ هزار لیتر اعلام شده که ٢میلیون و ٤٥٠هزار لیتر آن به بخش حمل‌ونقل جاده‌ای اختصاص دارد.

بنابراین روشن است که با یک تجارت پر سود طرفیم. یک تجارت تمام‌عیار. یک نبرد مداوم بین روستاییان سابقا ماهیگیر که با گران‌شدن وسایل صید و صرف‌نکردن تجارت تازه را دست‌وپا کردند. می‌گویند بهترین پلیس‌های دنیا نیز فقط ٢٠ تا ٢٥‌درصد کالاهای قاچاق را کشف می‌کنند. ابراهیم تا به حال دستگیر نشده است اما بسیاری که شده‌اند، بعد از آزادی بازهم بازگشته‌اند به کار و بار خود. عباس می‌گوید، «کار دیگه‌ای نیست که بکنیم، زن و بچه نون می‌خوان». او قبلا ماهیگیر بوده است اما این‌روزها کمتر به دریا می‌رود. تورهای گران، سوخت گران و وسایل صید گران اجازه سود نمی‌دهند. عباس می‌گوید درحال‌حاضر سودآورترین ماهی، نوعی شیرماهی است که باید به سختی صید شود و به خصب عمان ببریم که آن هم قاچاق است و زحمتش هم بیشتر، بنابراین لنج‌اش را پر از سوخت می‌کند.

پلیس می‌گوید از ابتدای امسال ٢هزار و ٦٢٦ خودرو سبک و سنگين و ٦٧ فروند شناور توقيف شده و اینها ناشی از اجرای ٢‌هزار و ٢٢٠ طرح است که طي آن ٣٠ چهارديواري محل دپو تخريب و ٦٠‌ هزار متر لوله انتقال کشف شد.

کشتی‌ها پر می‌روند اما تعدادی‌شان خالی برنمی‌گردند. یا از کشتی‌ها یا از جایی که در مسیر می‌روند سیگار و پارچه و لباس می‌آورند. بازارهای قشم پر از مشتری است و همه جنس می‌خواهند. عباس می‌گوید مسافران قشم مثل جوجه‌هایی هستند که سیر نمی‌شوند و مدام باید به آنها غذا رساند و ما و همشهری‌هایمان این کار را می‌کنیم. یکی از مغازه‌دارهای درگهان می‌گوید، قاچاقچی‌ها دیگر مثل سابق نیستند که جنس را ارزان‌تر بفروشند، ارزان‌تر می‌فروشند اما نه آن‌قدر که ما به‌خاطر سود بیشتر سراغش برویم، در این‌جا ما به‌خاطر زمان است که از قاچاقچی‌ها خرید می‌کنیم. جنسی که مدت‌ها طول می‌کشد تا از گمرک خلاص شود و به مغازه برسد، ظرف یک یا دو شب بعد از سفارش دستم می‌رسد. بي‌دردسر.

پلیس هرمزگان از بهار تا زمستان ٦٣٢‌هزار پاکت سيگار، ٩٢‌هزار متر پارچه، ‌هزار و ٥١١ دستگاه صوتي و تصويري، ‌هزار دستگاه لوازم خانگي و  ٧٢٣ ثوب البسه کشف کرده است.

میناب هم دست‌کمی ندارد، اگرچه با دریا فاصله‌ای چند کیلومتری دارد اما نیسان‌های آبی در این جاده بسیار معروف هستند. این‌جا معروف است که بدون نیسان قاچاق سخت می‌شد. نیسان‌ها گروهی حرکت می‌کنند، نه ردیفی، عباس می‌گوید، کار آنها سخت‌تر است، بیشتر به چشم می‌آیند اما خب آنها هم راهکارهای خود را دارند، پلیس را با تصادف‌های ساختگی مشغول می‌کنند، درگیری‌های صوری ایجاد می‌کنند یا هنگام لورفتن گازويیل را وسط جاده تخلیه می‌کنند تا شاید پلیس منصرف شود به خاطر لغزندگی جاده.

علیرضا، داوطلب هلال‌احمر تعریف می‌کند، هفته قبل از آمدن ما، نزدیک جنگل‌های حرا در جاده بندرعباس به بندرلنگه، همین کار باعث تصادف چند خودرو شد که طی آن یک زن باردار جان خودش را از دست داد.

مدیر شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی منطقه هرمزگان راهکار خروج از این وضع را احداث جایگاه‌های ساحلی عرضه گازويیل (نفت گاز) در این استان می‌داند. «جلال‌الدین مراد» هدف از ایجاد این جایگاه‌ها را عرضه گازويیل مورد تقاضا در آب‌های ساحلی و حتی بین‌المللی خلیج‌فارس و دریای عمان با قیمت‌های رایج این منطقه ذکر کرد و افزود: با این طرح از قاچاق گازويیل در آب‌های خلیج‌فارس و دریای عمان واقع در حوزه این استان جلوگیری خواهد شد.

اما بیشتر مردم در میناب، قشم و بندرعباس، معتقدند که بیکاری باید کنترل شود. ابراهیم که می‌گوید، من هنوز وارد بازار کار نشده‌ام، درس می‌خوانم اما ٣ برادرم بیکارند و البته آنها هم قاچاق می‌کنند. عباس می‌گوید همه کسانی که من می‌شناسم اگر این کار را نکنند بیکار می‌مانند و این حرف بسیاری دیگر است. نرخ بیکاری در هرمزگان نزدیک به ١٠‌درصد است.  غول خفته در کنار دریایی که بومیان آن را بابرکت می‌دانند، از این نظر از پا  افتاده است.
برچسب ها: مار پلاستیک ساحل
مجله خواندنی ها
مجله فرارو