کد خبر: ۲۱۵۰۸۷

رهامی: وضعيت اصلاح‌طلبان بهتر از اصولگرايان است

سال‌هاي پيش از انتخابات ٩٢، سال‌هاي خوبي براي اصلاح‌طلبان نبود. مديريت يك دست اصولگرايانه در مجلس و دولت اين جريان فكري را از بدنه مديريتي كشور حذف كرده بود. احزاب و چهره‌هاي شاخص اصلاح‌طلب هم چندان سال‌هاي خوبي را تجربه نكردند.

تاریخ انتشار: ۱۰:۲۴ - ۰۶ آذر ۱۳۹۳

سال‌هاي پيش از انتخابات ٩٢، سال‌هاي خوبي براي اصلاح‌طلبان نبود. مديريت يك دست اصولگرايانه در مجلس و دولت اين جريان فكري را از بدنه مديريتي كشور حذف كرده بود. احزاب و چهره‌هاي شاخص اصلاح‌طلب هم چندان سال‌هاي خوبي را تجربه نكردند.

اما با اين وجود حتي در شرايطي كه سازماندهي سياسي بساماني نداشتند هماهنگي شوراي هماهنگي اصلاح‌طلبان و شوراي مشورتي و پشتيباني بدنه اجتماعي آنها را در انتخابات شوراها و رياست‌جمهوري موفق كرد. از سويي انتخابات گذشته نشان داد اصولگرايان هم با وجود هشت سال در رأس قدرت قرار گرفتن همچنان نمي‌توانند نه زير بار حرف شنوي از سران‌شان بروند و نه براي ائتلاف به توافق مي‌رسند. اصولگرايان كه اين روزها همايش‌هاي صوري وحدت برگزار مي‌كنند و عامل انشقاق ديروزشان محور وحدت امروزشان قرار مي‌گيرد.

محسن رهامي، دبيركل انجمن اسلامي اساتيد دانشگاه و حوزه اما معتقد است با وجود شرايط سختي كه اصلاح‌طلبان در هشت سال اخير تجربه كرده‌اند اما باز هم شرايط بهتري را نسبت به اصولگرايان تجربه مي‌كنند. شرايطي كه شايد منجر به تكرار تجربه مجلس ششم و دولت اصلاحات نشود اما مي‌تواند به پيشبرد روند اصلاحي كشور كمك كند. رهامي مي‌گويد شرايط كنوني اصلاح‌طلبان رضايت دادن به حداقلي‌ها نيست بلكه پيشبرد اهداف اصلاحات با كمترين هزينه براي مردم است.

  ارزيابي كلي شما از روند كنوني جريان اصلاحات چيست؟

بعد از انتخابات ٩٢ شرايط جريان اصلاحات بهتر شده است و جوي كه در دوره احمدي‌نژاد و بعد از مديريت اصولگرايان عليه اصلاحات ايجاد شد، بهبود يافته است. همين برخوردها و مديريت اصولگرايان همان طور كه ديديد ريزش زيادي هم در ميان اصولگرايان ايجاد كرد. اصلاح‌طلبان در سال ٩٢ نشان دادند با وجود همه فشارهايي كه در ٨ سال گذشته متحمل شده‌اند، مي‌توانند تاثيرگذار باشند و تحول ايجاد كنند.

در عين حال شاهد بوديم كه براي كانديداي اصولگرا با وجود توصيه‌هاي آيت‌الله مهدوي كني و سران اصولگرا به انسجام و اتحاد نرسيدند. به وحدت نرسيدن اصولگرايان و مديريت ٨ سال گذشته‌شان هم باعث شد كه بدنه اجتماعي بيش از پيش به سمت اصلاح‌طلبان بروند. همه موضوعات مطرح شده نشان مي‌دهد كه اصلاح‌طلبان در شرايط بهتري نسبت به اصولگرايان هستند.

  به جز نتيجه مديريت اصولگرايان و شرايطي كه به اصلاح‌طلبان كمك كرد تا پيروز انتخابات باشند به نظر شما انسجام دروني اصلاح‌طلبان به گونه‌يي هست كه تجربه اين پيروزي باز هم در انتخابات مجلس تكرار شود؟

من معتقدم نه اصلاح‌طلبان و نه اصولگرايان به لحاظ سازماندهي دروني و تشكيلاتي منسجم و داشتن جبهه فراگير چندان شرايط ايده‌آلي ندارند اما با همين وضعيت هم شرايط اصلاح‌طلبان را مناسب‌تر از اصولگرايان ارزيابي مي‌كنم كه نتيجه انتخابات دليلي بر اين مدعي است. نيروهاي اصلاح‌طلب در حال حاضر در قالب شوراي هماهنگي اصلاحات به طور مستمر جلسه دارند. دبيران كل‌شان دور هم مي‌نشينند و بحث‌هاي آسيب‌شناسي جريان اصلاحات را دنبال مي‌كنند. مدت‌هاست كه كميته انتخابات و كميته استان‌ها هم فعال شده‌اند و براي بستن ليست نهايي فعاليت مي‌كنند.

مركزيت اصلاحات هم كه با آقاي خاتمي است و به تدريج پيش از انتخابات با مشورت‌هاي شوراي مشورتي فعال‌تر مي‌شوند. اصلاح‌طلبان در حال حاضر به سمت انسجام بيشتر و هماهنگي بيشتر بين شوراي هماهنگي اصلاحات و شوراي مشورتي اصلاح‌طلبان پيش مي‌روند. شايد جبهه فراگيري وجود نداشته باشد اما به هر حال منسجم‌تر و در مجموع در شرايط بهتري نسبت به اصولگرايان هستند.

  اصلاح‌طلبان در ٨ سال گذشته با بحران‌ها و موانع زيادي روبه‌رو بوده‌اند. اين بحران‌ها چقدر به نقاط ضعف جريان اصلاحات افزوده است وآيا اين نقاط ضعف در انسجام پيش از انتخابات اصلاح‌طلبان موثر خواهد بود؟

 جامعه ما هنوز توسعه يافتگي و رشد سياسي لازم را ندارد و بخشي از مشكلاتي كه اصلاح‌طلبان با آن روبه‌رو هستند به مشكلات ساختاري بازمي‌گردد. جامعه ما، جامعه جهان‌سومي است كه احزاب و تشكل‌ها نقش عمده و تصميم‌گيرنده‌يي در سياست ندارند. تا زماني كه تصميم‌گيري‌هاي سياسي در مجالس و منازل اشخاص صورت گيرد مسلما جريان‌هاي سياسي با بحران روبه‌رو خواهند شد.

ما بايد از اين تصميم‌گيري‌ها به سمت تصميم‌گيري‌هاي حزبي و خرد جمعي پيش برويم. اما رسيدن به اين مرحله پروژه سياسي بلندمدتي است كه اصلاحات هم در اين مسير حركت مي‌كندو گسترش فعاليت شهرستاني احزاب هم مي‌تواند مرحله موفقيت‌آميزي براي گسترش حزبي و تشكيلاتي اصلاح‌طلبان باشد. بنابراين برخي از بحران‌هايي كه اصلاح‌طلبان با آن روبه‌رو بوده‌اند و شايد در ايجاد نقاط ضعف آنها تاثيرگذار بوده است مشكلات ساختاري است. گرچه بحران‌هاي هشت سال گذشته هم تاثيرگذار بوده است.

بخش ديگري از موانعي كه اصلاح‌طلبان با آن روبه‌رو خواهند شد نهادهاي نظارتي است. نهادهايي كه بدون داشتن دليل محكم قانوني ممكن است برخي كانديداهاي يك جريان را حذف كنند. همان طور كه در انتخابات گذشته شاهد رد صلاحيت آقاي هاشمي‌رفسنجاني بوديم. كسي كه به راحتي مي‌توانست بيش از ٣٠ ميليون راي را جذب كند اما رد صلاحيت شد. كسي كه رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام است و فراتر از مجلس و برخي نهادهاي نظارتي تصميم‌گيري مي‌كند اما براي پست رياست‌جمهوري رد صلاحيت مي‌شود و اين مشكلي است كه قطعا اصلاح‌طلبان را با مشكل روبه‌رو مي‌كند.

  براي رفع اين موانع اصلاح‌طلبان چه برنامه‌يي دارند؟

اين موضوع بايد به مرور زمان حل شود. ما بايد احزاب را تقويت كنيم تا شايد در آينده بتوانيم تفسير صحيح و منطقي از نظارت بر انتخابات و صلاحيت كانديداها داشته باشيم و كانديداهاي يك جريان در يك مرحله غربال نشوند. اين گونه روش‌ها اساسا با نفس نظارت سازگاري ندارد و چيزي فراتر از نظارت است. در همه جوامع پيشرفته كه دموكراسي در آن جريان دارد ما با سيستم‌هاي نظارت روبه‌رو هستيم اما در ايران اين نظارت‌ها وجه حقوقي و منطقي ندارد.

  با توجه به موانعي كه اصلاح‌طلبان با آن روبه‌رو هستند اصلاح‌طلبان چگونه مي‌توانند با بدنه اجتماعي در تعامل باشند؟

بخشي از احزاب به هر حال از طريق شعبات شهرستان‌هاي‌شان با بدنه اجتماعي در ارتباط هستند و بخشي از طريق مناسبات و گفت‌وگو‌ها با جامعه مدني سعي در حفظ اين ارتباط دارند. البته از طريق رسانه‌ها و حتي فضاهاي مجازي هم اين تعامل مديريت مي‌شود. اما به هر حال ارتباطات با بدنه اجتماعي از طريق اصلاح‌طلبان خوب پيش مي‌رود و پذيرش از سوي بدنه اجتماعي هم بالاست. اگر نهادهاي نظارتي فراتر از نظارت قانوني رفتار نكنند امكان بسيار زيادي وجود دارد كه ما در انتخابات پيش رو با تكيه بر آراي عمومي اكثريت را داشته باشيم.

  اصلاح‌طلبان يك دوره همسويي دولت و مجلس را تجربه كرده‌اند. فكر مي‌كنيد فضاي عمومي و سازمان يافتگي سياسي اصلاح‌طلبان باعث تكرار اين تجربه مي‌شود؟

اصلاح‌طلبان زماني هم قوه مجريه و هم قوه مقننه را در اختيار داشتند كه آقاي خاتمي و آقاي كروبي اداره‌كننده اين قوا بودند. اين همسويي باعث شد گام‌هاي مثبت مديريتي برداشته شود. اما فضاي كنوني به گونه‌يي است كه بيش از حد از نيروهاي محافظه‌كار استفاده مي‌شود و دولت ملاحظه رقيب را مي‌كند. در واقع مي‌خواهيم مخالفان را هم راضي كنيم. نخستين كاري كه در زمان تغيير دولت بايد اتفاق بيفتد تغيير در بدنه مديريتي است تا مردم تغيير را احساس كنند اما هنوز در بسياري از استان‌ها فرمانداران و استانداران احمدي‌نژاد سر كار هستند و عوض نشده‌اند و با وجود انسجام و اتحاد دروني اصلاح‌طلبان اين شرايطي است كه ما قرار است با آن وارد رقابت انتخابات مجلس بشويم.

   با توجه به شرايط چه ضمانتي وجود دارد كه حتي اگر اصلاح‌طلبان اكثريت مجلس را داشته باشند نگاه جريان اصلاحات و تجربه مجلس ششم و دوران اصلاحات اتفاق بيفتد؟

به هر حال اين موضوع و پيشرفت‌هاي سياسي نسبي است. خيلي از وزرا و مسوولان دولت روحاني محافظه‌كار هستند اما به هر حال بهتر از دولت گذشته عمل مي‌شود. اين موضوع به حداقلي رضايت دادن نيست بلكه تحميل حداقل هزينه به جامعه است. اگر هزينه اصلاحات بالا برود به مردم آسيب‌هاي جدي وارد مي‌شود آن هم براي كشوري كه از لحاظ منطقه‌يي شرايط ويژه‌يي دارد و مثل راه رفتن در زمين مين‌كاري شده است. فرق اصلاح‌طلبي با انقلابي‌گري همين است.

خيلي از نيروهاي ما در اوايل انقلاب با روحيه انقلابيگري مي‌خواستند به اصلاح بپرازند و سعي مي‌كردند كه وضعيت را تغيير دهند اما بعد از تجربه ٣٥ ساله به جاي روش‌هاي انقلابي روش‌هاي اصلاحي را پيش مي‌گيرند. روش‌هاي اصلاحي هم سعي دارد با كم‌ترين هزينه منافع بلندمدت را تامين كند و مردم را در تنگنا قرار ندهد چون نهايتا اين مردم هستند كه متحمل هزينه‌هاي سنگين تحولات اجتماعي مي‌شوند آن هم نه كساني كه در موقعيت‌هاي بلند پايه سياسي و اجتماعي هستند. براي انقلاب، هم جنگ و هر تحول ديگري مردم بودند كه هزينه داده‌اند پس ما بايد در تصميمات استراتژيك خود سود و ضرر را در نظر بگيريم و هزينه‌ها را هم بسنجيم. تلاش اصلاح‌طلبان اين است كه كمترين هزينه را به مردم وارد كنند.

  برخي جريان‌ها سعي دارند جريان اصلاحات را مترادف جريان‌هاي ضدانقلابي و برانداز متهم كنند. اين اتهامات چه تبعاتي براي اصلاح‌طلبان دارد؟

گاهي برخي ، بي‌انصافي و اغراق مي‌كنند. مردم هم در بلندمدت نشان داده‌اند كه با هر افراط و تفريطي مقابله مي‌كنند و از اين افراطي‌گري‌ها فاصله مي‌گيرند. متاسفانه برخي جريانات تلاش دارند كساني را كه با آنها از لحاظ سياسي همفكر نيستند ضد انقلاب، ضد ولايت فقيه، فتنه‌گر يا حتي ساكت فتنه بنامند. سعي مي‌كنند فعاليت سياسي اين جريان را نفي كنند اما بايد در نظر بگيرند كه اين كشور در طول ٣٥ سال گذشته با همين افراد و از همين جريان فكري اداره شده است. اين اظهارات فاقد هرگونه پشتوانه حقوقي و تاريخي است و ترجيع‌بندي است كه دست مخالفان اصلاحات افتاده است و هر كسي را با اين عناوين سعي مي‌كنند از صحنه سياسي حذف كنند.

نيروهاي اصلي و انقلابي نظام را سعي مي‌كنند از بدنه سياسي خارج كنند. مردم هم بايد به اين تلاش‌ها توجه كنند در عين حال اصلاح‌طلبان هم بايد توجه داشته باشند كه اين بداخلاقي‌هاي سياسي نشانه ضعف رقيب است. نبايد به آن اهميت داد اگر بخواهند با آنها مقابله كنند، چون مستهلك مي‌شوند و نيروهاي سياسي‌شان هم دچار فرسايش سياسي مي‌شوند. البته كه تبيين مواضع اصلاح‌طلبي و دستاوردهاي اصلاح‌طلبان در دوره آقاي خاتمي بهترين روش براي مقابله با اين جريان‌ها و بهترين پاسخ است.

پرطرفدارترین عناوین