bato-adv
کد خبر: ۲۱۴۵۸۳

روایت نامزد مرتضی پاشایی از روزهای بیماری

در هنگامه نشر اخبار بیماری مرتضی پاشایی، تصویری اینجا و آنجا منتشر می‌شد از دختری لبخند بر لب کنار خواننده پاپ در بیمارستان و با این حاشیه: تصویر نامزد پاشایی. اما در بحبوحه درگذشت او، تصویر دیگری بازنشر شد از دختری گریان با صورتی پر از اشک که کسی نبود جز‌‌ همان بانوی اولین تصویر.
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۵ - ۰۲ آذر ۱۳۹۳
در هنگامه نشر اخبار بیماری مرتضی پاشایی، تصویری اینجا و آنجا منتشر می‌شد از دختری لبخند بر لب کنار خواننده پاپ در بیمارستان و با این حاشیه: تصویر نامزد پاشایی. اما در بحبوحه درگذشت او، تصویر دیگری بازنشر شد از دختری گریان با صورتی پر از اشک که کسی نبود جز‌‌ همان بانوی اولین تصویر.

به گزارش جام جم، او مریم قاسمی، طراح لباس و استایلیست مرتضی پاشایی بود که با گروه موسیقی او همکاری می‌کرد. قاسمی در ادامه از آشنایی با پاشایی، همکاری مشترکشان و آخرین روزهای مرتضی می‌گوید.
 
رابطه و آشنایی ما برمی گردد به ۱۷ سال قبل، یعنی دوستی مرتضی پاشایی با برادرم. اما همکاری و آشنایی نزدیک‌تر حدود ۵ سال است که بین ما به وجود آمده. به خاطر می‌آورم برادرم در منزل جشن تولد گرفته بود، گفت یکی از دوستانم را هم دعوت کرده‌ام که صدای بسیار زیبایی دارد. آن دوست مرتضی پاشایی بود؛ او به خانه ما آمد و به افتخار برادرم ترانه‌ای با ساز خواند و اجرا کرد و همه مهمان‌ها با هیجان او را تشویق کردند و از اجرای زیبایش لذت بردند. همانجا به او گفتم که من مطمئنم شما به جاهای خیلی خوبی می‌رسید.
 
از آن شب به بعد مرتضی پاشایی را ندیدم تا چند سال بعد که قطعه «یکی هست» را منتشر کرد و من برای تبریک به ایشان پیامی دادم «که یادتان هست که گفتم موفق می‌شوید؟»‌‌ همان موقع بعد از کمی گفتگو مرتضی به من گفت که این روز‌ها در حال جمع کردن یک گروه و تدارک دیدن کنسرت هستم و می‌خواهم از شما برای طراحی لباس‌هایم کمک بگیرم، چون می‌دانست که من در این زمینه فعالیت می‌کنم و من پیشنهادش را قبول کردم و همکاری نزدیک ما آغاز شد.
 
اوایل اجرا‌ها زیاد نبود اما مطمئنم بودم که مرتضی ستاره درخشانی خواهد شد. از آنجایی که قبلا ویولن می‌زدم کمی گوش موسیقی داشتم و حس می‌کردم که صدای زیبایش مورد توجه قرار می‌گیرد. برای طراحی لباس کارم را آغاز کردم، می‌دانستم که علاقه زیادی به یکی از خوانندگان پاپ معروف دنیا دارد، برای همین در کار‌هایم فاکتورهایی را در نظر می‌گرفتم که شبیه ستاره مورد علاقه‌اش باشد.

من از مرتضی خواهش کردم که فرم مو‌هایش را تغییر بدهد. اصلا دلش نمی‌خواست این کار را انجام دهد و مو‌هایش را کوتاه کند، ولی با اصرار من قبول کرد. تا دو ساعت اول بعد از کوتاهی، خودش از دیدن چهره‌اش در آیینه شوکه شده بود، اما بعد به این نتیجه رسید که‌ ای کاش زود‌تر این کار را می‌کردم. بخصوص وقتی واکنش دیگران را می‌دید که همه تایید می‌کردند و می‌گفتند چقدر با موی کوتاه زیبا‌تر شدی.
 
زمان گذشت و این همکاری ادامه داشت. گاهی مرتضی معده درد شدید می‌گرفت و همین امر باعث شد که تصمیم بگیرد سراغ دکتری برود و آزمایش و عکسی تهیه کند. تا آن روز کذایی که معده درد شدیدی گرفت. این بار خیلی بد‌تر از دفعات قبل بود و به اصرار دوستان و خانواده‌اش برای آزمایش و ویزیت پیش دکتر رفت و متوجه شدند که توموری در معده اوست. باز هم قضیه خیلی جدی به نظر نیامد و در تاریخ ۱۸ آبان ۹۲ در بیمارستان نیکان جراحی کوچکی انجام داد و به خانه آمد. بعد از چند روز جواب آزمایش و نمونه برداری‌ها آماده شد. یک تیم پزشکی و روانکاو سراغ مرتضی آمدند. باورمان نمی‌شد که آن‌ها پیام آور چه خبر تلخی هستند.
 
ابتدا با او صحبت کردند و گفتند که به نظر ما تو خیلی قوی و با اراده هستی و می‌توانی از پس مشکل جدیدی که پیش رو داری بربیایی. بیماری معده تو پیشرفته‌تر از آن چیزی است که فکر می‌کنی و باید مراحل درمانی آغاز شود. مرتضی به آرامی پرسید یعنی سرطان؟ دکتر گفت سرطانِ سرطان که نه، ولی خب، تقریبا بله سرطان! شاید اسم سرطان خیلی سنگین و هولناک است اما تو با اراده می‌توانی به آن غلبه کنی.
 
چند لحظه سکوت اتاق را فرا گرفت. من و مادر مرتضی کنارش بودیم. او اتاق را ترک کرد و لحظاتی با خودش خلوت کرد. رفتیم تا ببینیم در چه شرایطی است. آن لحظه بود که صدای گریه آرامش را شنیدم و بعد از چند دقیقه از اتاق بیرون آمد و فقط یک جمله گفت: «من نمی‌خواهم بمیرم.»

قرار بر آغاز دوره شیمی درمانی شد و اجراهای مرتضی روز به روز بیشتر و فشرده‌تر می‌شد. اما اصلا حاضر نبود لحظه‌ای موسیقی را کنار بگذارد و می‌گفت انرژی‌ای که از مردم و صحنه می‌گیرم مثل شیمی درمانی به درمانم کمک می‌کند.
 
قدر ثانیه‌هایم را می‌دانم
مرتضی را از زمانی می‌شناختم که اصلا شناخته شده نبود، ولی این ویژگی او برای من کاملا شناخته شده و بارز بود. عشق به موسیقی، پشتکار و تواضع، بنابراین حتی سرطان هم نتوانست او را از علاقه‌اش جدا کند، بلکه این بیماری باعث شد که او سرعت کار و موفقیتش را بالا‌تر ببرد و از همه لحظاتش استفاده مفید بکند، خودش می‌گفت من قدر تک تک ثانیه‌هایم را می‌دانم و می‌دانم که این لحظات ارزشمند است.
 
مرتضی قبل و بعد از شهرت
مرتضی هیچ فرقی با قبل نکرد، حتی آن دوره‌ای که معروف نبود همین قدر متواضع و فروتن بود. حس می‌کردم درست شبیه همین مثال است که درخت هر چه پر بار‌تر افتاده‌تر و سر به زیر‌تر. به جرات می‌گویم افتاده‌ترین آدمی که در زندگی دیدم مرتضی پاشایی بود. دلم نمی‌آید فعل بود را به کار ببرم. پس می‌گویم مهربان‌ترین و افتاده‌ترین آدم زندگی من مرتضی پاشایی است. با همه مهربان بود و اصلا اهل غیبت و کینه ورزی و دروغ گفتن نبود. همه دوستان نزدیکش می‌دانند که تا چه حد شوخ طبع و پر انرژی بود، دل هیچ کس را نمی‌شکست حتی کسانی که اصلا از نظر راه و روش و شیوه و تفکر زندگی با او همخوانی و همفکری نداشتند.
 
با آن‌ها هم به روش خودشان برخورد می‌کرد و به این تفاوت عقیده و سلیقه احترام می‌گذاشت. حس می‌کنم او با همه فرق داشت.
 
روند کاری او بعد از سرطان و تغییر رفتارش
به نظرم مراقب بود تا مبادا کسی را برنجاند، البته قبلا هم هرگز این کار را نمی‌کرد، اما مراقبتش بیشتر شده بود. همیشه می‌گفت من اصلا به مرگ فکر نمی‌کنم.
 
تا لحظات آخر به برنامه اجرا‌هایش فکر می‌کرد. اول از همه ملودی‌ها را از پشت تلفن برایم می‌گذاشت و گوش می‌دادم و به نظر افراد نزدیک زندگی‌اش توجه می‌کرد و اهمیت می‌داد.
 
تغیر استایل و کلاه و...
همیشه به ست بودن لباس‌هایش توجه می‌کردم، چون ظاهر برایش بسیار مهم بود. این به این معنی است که او آراستگی را دوست داشت و همان طور که گفتم از طرح لباس‌های مایکل جکسون هم ایده می‌گرفتم و به نظرم می‌آمد که باید فرم لباس‌هایش با لقبش همخوانی داشته باشد. مرتضی لایق و شایسته واژه امپراتور است.
 
تغییر ظاهر بعد از بیماری
چون برایش ظاهر بسیار مهم بود، وقتی که مو‌هایش را به خاطر شیمی درمانی از دست داد، گفت که می‌خواهم کلاه سرم کنم. پس کلاه باید به بقیه لباس‌هایش می‌آمد و همین امر باعث شد تا یک تغییر اساسی در تهیه و طراحی لباس‌ها به وجود بیاید. همین جا باید بگویم مرتضی که تا این حد ظاهرش را آراسته می‌کرد و دلش نمی‌خواست مردم او را با چهره پریشان و بیمار ببینند و حتی وقتی پرستار‌ها به اتاقش می‌آمدند عینکش را می‌زد، حال یک فرد بی‌معرفت و از خدا بی‌خبر می‌آید و در آن حال دلخراش از مرتضی فیلم و عکس می‌گیرد. من آن فیلم را ندیده‌ام و هرگز نمی‌بخشیم کسی را که چنین بی‌رحمی‌ای در حق مرتضی کرد...
 
احساس کلاه و عینک
مدام سوال می‌کرد بچه‌ها ظاهرم بد نیست، همه ما می‌گفتیم نه، با موی کوتاه و کت آبی خیلی هم خوش تیپ هستی.
 
آن زمان شایعه سرطان او بسیار پیچیده بود و مرتضی خودش دوست نداشت کسی علت تغییر استایل و نام بیماری را بداند. ناراحت می‌شد و غصه می‌خورد و حتی به خود شما گفت باید یک گفتگو یا مطلبی بنویسید که در آن اشاره‌ای به کلمه سرطان نشود، اما هوادارانم بدانند که من بیماری پیشرفته معده دارم و قاعدتا تحت درمانم. چون این شایعه‌ها انرژی من را می‌گیرد، وقتی که از خواب بیدار می‌شوم و مادرم یا دوستی با صدای لرزان به من زنگ می‌زند و تا گوشی را برمیدارم با گریه می‌پرسد مرتضی زنده‌ای؟ هم خودم شوکه می‌شوم و هم عزیزانم آسیب می‌بینند، اما وقتی که این شایعات بیشتر شد دیگر به آن‌ها اهمیت نداد و با انرژی بیشتر کارش را ادامه داد.
 
این اواخر با خنده می‌گفت آنقدر شایعه مرگ مرا منتشر کرده‌اند که اگر این بار واقعا بمیرم یک نفر هم برای خاکسپاری من نمی‌آید و همه می‌گویند باز هم شایعه است.
 
علایق مرتضی
اول موسیقی، موسیقی، موسیقی و بعد همیشه می‌گفت من عاشق غذا خوردن هستم، البته این اواخر از خوردن هر غذایی محروم شد، غذای خانگی را به شدت دوست داشت، اما رزوهای آخر ناچار بود که از طریق سرم و دارو نیازهای بدنش را تامین کند.
 
به دنبال معجزه
او فقط می‌دانست بیماری‌اش سخت است، به پیمان عیسی‌زاده سرپرست گروه و دوستش اعتماد کامل داشت و تمام مدارکش را به او سپرد تا با دو سه تیم پزشکی در مورد بیماری و مراحل درمان صحبت کنند. پیمان با کشورهای مختلف و تیم‌های پزشکی زیادی مشورت کرد و همه و همه همین نظر را داشتند؛ سرطان، شیمی درمانی، زمان محدود، معجزه.
 
مرتضی به تیم پزشکی‌اش اعتماد کامل داشت اما این را می‌گفت که اگر کسی بیاید بگوید با هر مبلغی و در هر کجای دنیا امکان درمان تو وجود دارد، لحظه‌ای تامل نمی‌کنم و همه دارایی‌ام را می‌دهم تا این بیماری از بین برود و درمان شود.
 
محبوب‌ترین ترانه مرتضی
روز برفی؛ بعد از اینکه در بیمارستان نیکان جراحی شد و بعد از اینکه قرار شد از بیمارستان به خانه بیاید، همه دوستان به خانه‌اش رفتیم برای استقبال؛ آنجا روی کامپیو‌تر روز برفی را که خودش خوانده بود، برای اولین بار پخش کرد. وقتی از پشت کامپیو‌تر بلند شد، تقریبا هیچ کس در اتاق نبود، همه یکی یکی با گریه از اتاق بیرون رفتند اما خودش حتی قطره‌ای اشک نریخت. غم عجیبی در آن کار موج می‌زد، هیچ کس جرات نداشت حتی کلمه‌ای در مورد این بیماری لعنتی حرفی بزند. حال آن غم ترانه روز برفی در وجود همه ما ریشه کرده.
 
خاکسپاری مرتضی
یکشنبه ساعت ۷:۳۰ شب مراسم خاکسپاری انجام شد، شنیدم که می‌گفتند مرتضی روز شنبه به خاک سپرده شده و مراسم یکشنبه نمادین بوده! هرگز این واقعیت ندارد.
 
همان طور که می‌دانید شنبه مرتضی را از بیمارستان بهمن برای شست و شو به بهشت زهرا بردند تا روز یکشنبه جمعیت بدرقه کنندگان مرتضی بعد از تالار وحدت بدون معطلی به قطعه هنرمندان بیایند. اما واقعا این جمعیت و این استقبال با شکوه قابل پیش بینی نبود و یکشنبه ظهر این اتفاق نیفتاد، چراکه حتی آمبولانس حاوی مرتضی نتوانست خودش را به در ورودی قطعه هنرمندان برساند و با آن وضعیت نمی‌شد که مراسم انجام شود، بنابراین دوباره پیکرش را به سردخانه برگرداندند و قرار بر این شد که خاکسپاری تا قبل از اذان انجام شود، اما هر چقدر صبر کردند بهشت زهرا خلوت نشد، بنابراین تا ساعت هفت و نیم شب صبر کردیم.
 
مادر مرتضی هرگز راضی نبودند که خاکسپاری فرزندشان انجام شود اما اطرافیان این مادر داغدیده را متقاعد کردند و به یادش آوردند که در دین اسلام هم این اتفاق قبلا افتاده و ایشان قبول کردند و ساعت هفت و نیم شب یک شب پاییزی تلخ با او وداعی ابدی کردیم و در تاریکی شب مرتضی پاشایی برای همیشه ترکمان کرد.
 
جا دارد که تشکر ویژه‌ای کنم از علی لهراسبی که یک سال زندگی مرتضی را بعد از تشخیص سرطان مدیون او هستیم، مرتضی را از این دکتر به آن دکتر می‌برد و ما توانستیم فرصت بیشتری برای بودن در کنار این موجود آسمانی و دوست داشتنی داشته باشیم. 
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
طراح لباس ? مگه یه پیراهن مردانه و شلوار کتان طراحی می خواست ?! عجب ....
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
کاش بجای این همه ارزش و احترام گذاشتن به یک خواننده مقداری از این تعصبمان را برای کسانی که جونشون رو برای حفظ ، امنیت و سرفرازی و دفاع از ناموس و کشور قرار دادن و میدن بزاریم.سربازان گمنامی که هیچ کسی اونا رو نمی شناسه...
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
چرا به نامزدیش اشاره نکرده خودش؟!
خوش دامن
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
خانم قاسمی هیج کس آسمانی نیست . لطفا با این جملات ارزش این عزیز از دست رفته را کم نکنید . او زمینی بود و برای زمینیان میخواند؟؟؟؟
الهام
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
مرتضی اصلا نامزد نداشت...
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۲۵
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
مرتضی جان

همیشه در دل مایی با همه ی آرزوهایت، امیدهایت و دردهایی که بردی...
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
بس بابا، هزاران جوان بهتر از این آقا هم در حال دست و پنجه نرم کردن با بیماری هایی چون سرطان هستند و بسیاری شان همین حالا دارند به لحظات پایینی زندگی خود نزدیک می شوند انها چه فرقی با مرتضی پاشایی دارند مگر انها انسان نیستند این آقا چه ویژگی نسبت به بقیه داشته البته خدا رحمتش کند ولی این شو مسخره را جمع کنید. و به فکر کمک به بیمارانی باشیم که نه اسمی دارند نه توان مالی.
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
چرا وقتی خبر در صفحه اصلی هست تصویر داره ولی اینجا تصویر نمی گذارید ؟ خواننده دوست داره تصویر هم ببینه یعنی چی ؟
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
حواست پرت میشه متن را درست نمی خونی !!
يك ايراني
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
خدا رحتمش كند.
شناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
نامزد یا طراح لباس؟!!
ناشناس
-
۱۰:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
خدا بيامرزدش
ایرانی کوروش
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
تسلیت
فرهاد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
روحش شاد و یادش گرامی ، تنها صداست که می ماند ، چند سال باید بگذرد تا صدایی مانند صدای او دوباره ظهور کند ؟؟
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
30 سال
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
خدا اموات همه رو رحمت کنه. لطفا دیگه بس کنید.
اه
جمال
UNITED STATES
۱۱:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
پیشنهاد میکنم یه بنیاد خیریه تاسیس کنند با نظارت خانوادش.اینایی که آهنگاشو دانلود کردن یا دانلود میکنن ، مبلغشو که البته حق مسلم صاحب اثر هست. به این حساب بریزن.
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
نامزد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
صد حیف و صد افسوس خدایا حکمتت رو نمی دونم اما ازت گله دارم مرتضی زود رفت فقط اشک و افسوس که زود رفت
mammadreza
GERMANY
۱۵:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
دوست عزیز از خدا گله کردن معنا نداره...انچه دلم خواست نشد انچه خدا خواست شد.
پريسا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
از خداوند براي خانواده بخصوص مادر اين عزيز طلب صبر و براي آن مرحوم طلب مغفرت مي كنم. چون يك مادرهستم از عمق وجود دردي را كه در دل اين مادرداغديده است حس مي كنم. اميدوارم حضور گسترده اي كه مردم در مراسم اين عزيز داشتند بتواند تسلي بخش دل مادر مرتضي عزيز باشد.
روحش شاد و يادش گرامي
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
خدا رحمتش کنه
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
سلام با آرزوی مغفرت الهی برای مرتضی عزیز و آروزی صبر و طول عمر برای خانواده ایشون. فکر می کنم فردی که حدود یکسال و نیم همراه مرتضی عزیز بود محمد علیزاده باشند نه علی لهراسبی. شاید من اشتباه می کنم
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
خدا رحمتش كنه
نازنین
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
خدا رحمتشون کنه انشاءالله خدا نگذره از کسی که فیلم بیمارستان رو پخش کرده دوستان لطفا کسی نگاه نکنه من خودم اصلا نگاه نکردم چون مادرشون راضی نیست
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین