زن جوانی که براي اعلام شکايت از همسر سابقش به پليس مراجعه کرده بود درباره ماجراي زندگي اش به مددکار اجتماعي کلانتري در مشهد گفت: در يک خانواده پرجمعيت به دنيا آمدم. پدرم با کارگري و رنج و تلاش زياد، مخارج ما را تامين مي کرد اگرچه وضعيت مالي مناسبي نداشتيم، اما پدرم با هر سختي که بود هزينه هاي تحصيل ما را فراهم مي کرد.
با آن که پس از گرفتن ديپلم در دانشگاه آزاد قبول شده بودم، اما هيچ وقت براي تامين شهريه دانشگاه با مشکلي مواجه نشدم و توانستم در يکي از رشته هاي مهندسي دانش آموخته شوم. در همان روزها بود که با رضا آشنا شدم و مدتي بعد با هم ازدواج کرديم.
رضا بيکار بود و هيچ گاه براي پيدا کردن کار تلاشي نمي کرد. پدر و مادرش هم او را به خاطر بداخلاقي هايش طرد کرده بودند و هيچ کمکي به او نمي کردند. حدود ۲ ماه از برگزاري مراسم عقدمان سپري شده بود که من در يک شرکت خصوصي مشغول به کار شدم، اما رضا همچنان بيکار بود و تا نزديک ظهر مي خوابيد.
همين موضوع به مشکل اساسي زندگي ما تبديل شد تا اين که مجبور شدم در دوران عقد از او طلاق بگيرم. اگرچه بعد از ماجراي طلاق دچار افسردگي شده بودم اما سعي مي کردم تنهايي ام را با گشت و گذار در شبکه هاي اجتماعي اينترنت پر کنم. در اين ميان با جواني که ۱۰ سال از من کوچک تر بود در يکي از شبکه هاي اجتماعي آشنا شدم. وقتي فهميدم سعيد با رايانه آشنايي کامل دارد از او دعوت کردم تا در شرکت استخدام و همکار من شود.
مدت زيادي از رابطه دوستي و همکاري من و سعيد نگذشته بود که او پيشنهاد ازدواج موقت به من داد و ما با وجود مخالفت هاي شديد خانواده هايمان با يکديگر ازدواج کرديم. اما پس از گذشت ۵ سال از ازدواج موقت مان او با دختر ديگري ازدواج کرد و حاضر نشد مرا به عقد دائمي خود درآورد. اين گونه بود که اختلافات ما با يکديگر آغاز شد.
اگرچه مدت ۲ سال است که هيچ ارتباطي با هم نداريم، اما او حاضر نيست پول هايي را که در مدت ۵ سال به بهانه هاي مختلف از من قرض کرده است پس بدهد. در اين مدت وقتي من به خاطر پول رهن منزل اجاره اي ام از او شکايت کردم او نيز با پرونده سازي و تهمت هاي نابجا مانند داشتن رابطه نامشروع موجب آبروريزي در بين اقوام و همکارانم شد.
حالا هم با وجود آن که دارايي ام را براي او هزينه کرده ام به خاطر تهمت هاي او در آستانه اخراج از کار قرار گرفته ام و به خاطر يک اشتباه همه چيزم را از دست دادم.
منبع: روزنامه خراسان