شمس الواعظین با اشاره به اينكه " روي كار آمدن احمدينژاد محصول دو راديكاليسم بود؛ راديكاليسم بينالمللي و راديكاليسم داخلي"، گفت: راديكاليسم داخلي مشخص است مثلاً جرياناتي مثل پروژه عبور از خاتمي، باعث شد حكومت در ايران از لجام گسيختگي سياسي در ايران احساس خطر كند. راديكاليسم بينالمللي هم ناظر به اين مسئله است كه هر چند ما در دوره خاتمي از سياست انعطافپذيري در برابر ايالات متحده و غرب برخوردار بوديم، اما در اوج سياست انعطافپذيري شاهد بروز جريانات راديكال هستيم كه در نهايت آمريكا را بر آن ميدارد كه ايران را محور شرارت بداند.
ماشاءالله شمسالواعظين روزنامهنگار و كارشناس مسائل سياسي در گفتگو با فارس در پاسخ به اين سئوال كه آيا دولت خاتمي در عرصه بينالملي موفقتر بود يا دولت احمدينژاد؟، گفت: تعيين اين معدل به بعضي پيشفرضها در سياست خارجي برميگردد. اگر پيش فرض ما اين است كه موقعيت بينالمللي ايران در خانواده بينالملل، موقعيت همراه با عزت و احترام متقابل است دوره دولت آقاي خاتمي ديپلماسي موفقي در اين زمينه داشته است، اما اگر پيش فرض ما اين است كه ما با جوامع بينالمللي كاري نداريم بلكه با حوزههاي تصميمگيرنده كار داريم و نبايد در برابر تندروي برخي كشورها دچار وادادگي شويم، اين دولت احمدينژاد است كه در برخورد با عناصر و نيروهاي تاثيرگذار در سازمانهاي تصميمگيرنده جهاني معدل قابل قبولتري نسبت به دولت خاتمي دارد؛ زيرا رقيب را وادار به بكار بردن همه روشهاي خودش و فرسايش اين روشها در يك پروسه زماني مشخص كرده است.
شمسالواعظين افزود: البته برخي از روشهاي رقيب در صورتي كه تحقق پيدا ميكرد براي منافع ملي ايران بسيار خطرناك بود، اما وقتي اين روشها محقق نشده، نشان ميدهد كه دولت نهم در ارزيابي كنشهاي خودش و واكنشهاي رقيب موفق بوده است. به طور مشخص، دولت نهم در برخورد با گروه 1+5 معدل سياست پايداري قابلقبولتري نسبت به دولت اصلاحات دارد. نگاهي كه دولت نهم به كانونهاي تاثيرگذار در عرصه بينالمللي دارد هر چند نگاهي چالشبرانگيز است و ممكن است بحرانهايي را بر ما تحميل كند، اما تا زمانيكه "جنگ در چارچوب آزمون ارادهها" محدود ميشود و فراتر از اين نميرود، معدل دولت نهم در جنگ آزمون ارادهها معدل قابل قبولي است.
اين كارشناس مسائل سياسي با بيان اينكه «رقيب اراده شما را در پايداري و يا سُست برخورد كردن با مسايل ميبيند»، اظهار داشت: پايداري ما در برابر اراده رقيب باعث ميشود كه او كمكم از مواضع خودش عقب نشيني كند، يا آرايش مواضعش را تغيير دهد و يا چگونگي ارائه مواضعش را تغيير دهد. ما اين تغيير در آرايش مواضع را در طول 3 سال گذشته در رقباي جمهوري اسلامي ايران ميبينيم در حاليكه شاهد تغييري در ميزان پايداري ايران در برابر كشورهاي رقيب نبودهايم.
وي با اشاره به اينكه " روي كار آمدن احمدينژاد محصول دو راديكاليسم بود؛ راديكاليسم بينالمللي و راديكاليسم داخلي"، گفت: راديكاليسم داخلي مشخص است مثلاً جرياناتي مثل پروژه عبور از خاتمي، باعث شد حكومت در ايران از لجام گسيختگي سياسي در ايران احساس خطر كند. راديكاليسم بينالمللي هم ناظر به اين مسئله است كه هر چند ما در دوره خاتمي از سياست انعطافپذيري در برابر ايالات متحده و غرب برخوردار بوديم، اما در اوج سياست انعطافپذيري شاهد بروز جريانات راديكال هستيم كه در نهايت آمريكا را بر آن ميدارد كه ايران را محور شرارت بداند. البته من اين قرار گرفتن در محور شرارت را محصول سياستهاي خاتمي نميدانم، بلكه محصول بدفهمي كاخ سفيد و غربيها از سياستهاي اصلاحات ميدانم؛ زيرا آنها فكر ميكردند روي كار آمدن خاتمي صرفا يك سوپاپ اطمينان اجتماعي و سياسي است و خاتمي هم فرقي با ساير كارگزاران جمهوري اسلامي ندارد.
شمس الواعظين در پاسخ به اين سئوال كه " آيا با حضور مجدد آقاي خاتمي در عرصه انتخابات رياست جمهوري مخالفيد يا موافق؟"، افزود: به دلايل مختلف معتقد بودم و همچنان هم معتقد هستم كه گروههاي شناسنامهدار در ايران از نهضت آزادي گرفته تا دولت عقيدتي ميرحسين موسوي تا دولت سازندگي هاشمي رفسنجاني و تا دولت اصلاحات خاتمي همگي در يك دورهاي قدرت را در ايران در دست داشتهاند اما همگي دولتهاي ناتمام يا به قول خودشان دولتهايي با پروژههاي ناتمام بودهاند، معتقدم اگر اين ناتمام بودن دولتها در جغرافياي عيني اجتماعي و سياسي ما واقعيت داشته باشد دولت آينده (دولت دهم) بايد در دولت "ائتلاف ملي" باشد تا بتواند با تكيه بر وحدت ملي و حضور بازيگران سياسي مخالف، تمام جنبههاي ناتمام پروژههاي اين الگوها را زير چتر يك دولت ائتلافي تمام كند. براي چنين سازهاي (دولت ائتلاف) ما ناگريزيم دولت شبهدموكراتيك داشته باشيم كه سعه صدر داشته باشد و مخالفين را تحمل كند و حتي در درون دولت و پارلمان به كار گيرد و از ارزش افزودههاي آنها براي خروجي موفق بهره گيرد.
وي ادامه داد: با اينكه آقاي خاتمي براي حضور مجددش پيششرط بگذارد مخالفم. پيششرطهاي آقاي خاتمي ريشه برخي مسائل را سست ميكند و ما را به اين سمت سوق ميدهد كه بگوييم 8 سال براي رياست جمهوري و اجراي پروژهها زمان زيادي است و به نظر ميرسد اگر نيمكت ذخيره دولتمردان پر شود بهتر است تا اينكه كسي بيايد كه دو دوره رئيسجمهور بوده. تكرار چهرهها سخت و پرهزينه است.
اين كارشناس مسائل سياسي در پاسخ به اين سئوال كه " با توجه به اينكه اساس و محور شعارهاي اصلاحطلبان، توسعه سياسي، دموكراسي و گردش نخبگان بود و هنوز هم هست. آيا كانديدا كردن دوباره آقاي خاتمي به معناي نقض توسعه سياسي و گردش نخبگان نيست؟"، گفت: دليل ناكاميهاي اصلاحطلبان در توسعه سياسي تك عاملي نيست، بلكه فهرست بلندي از دلايل و عوامل دارد. مثلاً؛ اصلاحطلبان فاقد نهادهاي سرمايهاي بودند و بيشتر نهادهاي مصرفكننده را در اختيار داشتند مثل نهادهاي دانشگاهي و روشنفكري كه هيچكدام نهاد سرمايهاي نيستند بلكه مصرف كننده ثروت هستند، در حاليكه رقباي آقاي خاتمي، نهادهاي سرمايهاي را در اختيار دارند. وقتي آقاي خاتمي نميتواند هزينه اداره يك تيم را تامين كند و يا اسپانسرهاي ضعيفي در اين زمينه دارد، نشان ميدهد كه اين دولت از قبل با كانالهاي توليد ثروت و قدرت هيچگونه خويشاوندي و پيوندي ندارد؛ بنابراين مجبور است بيشتر بر نهادهاي مدرن تكيه كند. از طرفي، اصلاحطلبان اصلاً پيشبيني نميكردند كه در دوم خرداد پيروز شوند و دوم خرداد يك پيروزي زودرس و بهتآور براي اصلاحطلبان بود، لذا خودشان را سازماندهي نكرده و به طراحي استراتژي نپرداخته بودند.
شمسالواعظين در ادامه گفتگوي تفصيلي با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، تصريح كرد: صورت ظاهري آمدن مجدد آقاي خاتمي، نقض توسعه سياسي و گردش نخبگان است. وقتي از طريق تكرار چهرهها، نيمكت ذخيره دولتمردان نظام را كم ميكنيد جايي براي روز مبادا نميگذاريد. ما بايد با تكثر چهرهها و بازيگران بتوانيم توانايي خودمان را براي تربيت كادر دولتمندي در ايران نشان دهيم، در غير اين صورت با تكرار چهرهها و تجربههاي گذشته، نقش انبيايي دادن به افراد ضعيف و طرح اينكه تنها منجي ايران فلان شخص است پررنگ ميشود و دچار مخاطره ميشويم.
وي افزود: يكي از اشكالات بزرگ آقاي خاتمي اين بود كه از تصميمگيري در شرايطي كه در هر لحظهاش يك رئيسجمهور بايد تصميم بگيرد، عاجز بود و همه چيز را به اما و اگرها و حالا ببينم چه ميشود، ارجاع ميداد. به همين دليل در دوران آقاي خاتمي، تصميمات جدي و استراتژيك به اندازه خيلي محدود گرفته شد.
شمس الواعظين با بيان اينكه " دولت نهم در تاريخ جمهوري اسلامي ايران كاملا يك دولت استثنايي است"، خاطرنشان كرد: دولت نهم از جهات مختلف يك دولت استثنايي در تاريخ جمهوري اسلامي است و من دولت نهم را در عرصه داخلي يك دولت به تمام معنا ناموفق ميدانم كه نتوانسته است به وعدههايش كه من از آنها به"وعدههاي شليكشده" تعبير ميكنم جامه عمل بپوشاند. شليك وعدهها ميتواند غيرهدفمندانه و بدون شناخت ظرفيتهاي سياسي، اجتماعي و اجرايي باشد. البته شبيه به اين حالت را در آغاز دولت اصلاحات هم ميبينم كه براي خودشان نقش نجاتبخشي و رسالت الهي قائل بودند، در حالي كه دولتها به هيچ وجه نقش نجاتبخشي ندارند بلكه فقط نهادهاي خدماتي هستند و متناسب با ظرفيتها ميتوانند خدمت كنند. هم، دولت نهم در زمينه نقش نجاتبخشي كاملاً تماميت خواه است و هم دولت خاتمي در زمينه دموكراسي كاملاً تماميتخواه بود.
وي با تأكيد بر اينكه " وظيفه دولتها نجات مردم در آخرت نيست، زيرا داور آخرت خداست نه دولتها"، گفت: هم، دولت خاتمي و هم دولت احمدينژاد در تامين اين نيازها ناموفق بودهاند.
سردبير روزنامههاي توقيف شده جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان در پاسخ به اين پرسش كه " آقاي شمس الواعظين فاصله كاملاً معنا داري بين شما و تيپ فكري آقاي زيبا كلام با حزب مشاركت وجود دارد، دليل اين فاصله شخصي است يا مبنايي و انديشه اي؟"، اظهار داشت: من روزنامه نگار حزبي نيستم؛ هر چند احزاب را براي ساز و كارهاي سياسي در يك جامعه لازم ميدانم، اما به هيچ حزبي وابسته نيستم. فاصله من با مشاركت و ساير احزاب يك فاصله حرفهاي است.
شمسالواعظين در جواب اين سئوال خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس كه پرسيد:" در ايام انتخابات مجلس ششم شما به سمت آقاي هاشمي گرايش داشتيد در حالي كه مشاركتيها از جمله آقاي عباس عبدي شديدا آقاي هاشمي را مورد انتقاد و حتي تخريب قرار ميدادند. مشاركتيها معتقد بودند آقاي هاشمي ديكتاتور توسعهگرا است. تعريف شما از آقاي هاشمي چه بود؟ بالاخره آقاي هاشمي آن چيزي است كه مشاركتيها ميگويند يا چيزي است كه شما ميگوييد؟"، گفت: من به مدل يك دولت و رويكردش كار دارم تا به خصلتها و اشخاص آن. مدل دولت آقاي هاشمي رفسنجاني يك مدل توسعهگرايي است و توسعه گرايي به دموكراسي نزديكتر است تا توتاليتاريسم و اقتدارگرايي. يادمان نرود كه از رحم دولت توسعهگراي هاشمي رفسنجاني، دولت شبه دموكراتيك آقاي خاتمي متولد شد و از رحم دولت آقاي خاتمي، دولت شبه توتاليتر احمدينژاد متولد شد.
وي با اشاره به اينكه " رفتار حزب مشاركت در بايكوت برخي خبرگزاريها كاملاً با روح دموكراسي و فضاي باز رسانهاي در تضاد است"، خاطرنشان كرد: حزب مشاركت با اين كار، خودش را از يك رسانه محروم ميكند و اين يك اشكال بزرگ است. دوستان مشاركت اگر به چنين رويكردي معتقد هستند به آنها ياد آور ميشوم كه حقيقت در گيرندگان پيام است نه در توليد كنندگان و انتشار دهندگان پيام. رسانهها نهاد چهارم دموكراسي هستند اما يك وسيله اند. دوستان مشاركت بايد به سمت گشودن فضا حركت كنند اگر ميخواهند پيامشان در جامعه ترويج پيدا كند.
شمس الواعظين با بيان اينكه" مورد ترديد است آقاي كروبي بتواند ليدري جريان اصلاحات را بر عهده بگيرد"، اظهار داشت: آقاي كروبي در توليد جنبش اصلاحات چندان نقشي نداشته است. به عبارت ديگر آقاي كروبي و ساير شخصيتهاي محترم كشور در ايجاد و ترويج شكاف هاي اجتماعي، موثر و مقصر هستند، بنابراين نميتوانند خودشان را ناجي اين معضل بدانند.
اين كارشناس مسائل سياسي با بيان اينكه " تفاوت آقاي خاتمي و احمدينژاد در يك چيز است"، گفت: آقاي خاتمي با وجود داشتن آن همه محبوبيت و اعتبار، خودش و نقش خودش را جدي نگرفت؛ اما آقاي احمدينژاد با وجود داشتن اين هم نكته منفي در بين برخي نخبگان، خود و گفتمانش را هم بر فضاي سياسي داخلي و هم فضاي بين المللي تحميل كرد.
وي خاطرنشان كرد: احمدي نژاد خودش و حوزه اختياراتش را جدي گرفت و نه تنها اختيارات رئيس جمهوري را كم نميداند، بلكه زياد هم ميداند، اما آقاي خاتمي همين اختيارات را داشت اما ميگفت كم است و حتي از همان اختيارات خودش در راستاي پيشبرد بخشي از اهداف اعلام شده اش استفاده نكرد. تنها چيزي كه دولت احمدي نژاد و ساير دولت ها بايد به آن توجه كنند اين است كه نقش انبيايي براي خودشان قائل نشوند. اشكال بزرگ دولت احمدي نژاد همين است كه براي خودش رسالت انبيايي قائل است.