bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۶۱۷۳
شوراي ايرانيان - امريکاييان در گفت وگو با هوشنگ اميراحمدي

حامل مشوق هاي تازه امريکا به ايران بودم

تاریخ انتشار: ۱۰:۰۵ - ۲۹ مهر ۱۳۸۷
هوشنگ اميراحمدي 10روز پيش از سفر محمود احمدي نژاد به نيويورک به کيش سفر کرد. محافل مطبوعاتي سفر بي سروصداي اميراحمدي را در راستاي آخرين تلاش هاي احمدي نژاد براي گشودن قفل رابطه با امريکا ارزيابي کردند.اميراحمدي در تازه ترين مصاحبه خود با اعتماد علاوه بر توضيح درباره آن سفر از ماموريت خود براي ارائه مشوق هاي تازه امريکا به ايران خبر داد. در بخش پاياني اين گفت وگو اميراحمدي نحوه فعاليت شوراي ايرانيان - امريکاييان را تشريح مي کند.

---

- آقاي دکتر اميراحمدي بسيار خوشحال هستم که بار ديگر شما را در تهران ملاقات مي کنم، البته اين بار لاغرتر شده ايد، سفر آقاي احمدي نژاد به نيويورک و بحث هايي که در مورد مشاوران ايشان مطرح شد، بسيار مورد توجه مطبوعات قرار گرفت به دليل اينکه 10 روز قبل از سفر آقاي احمدي نژاد شما در ايران و در کيش بوديد و نيامدن شما به تهران و سفر شما به کيش، شائبه ملاقات هايي با شخصيت هاي ايراني را به وجود آورد. از آن طرف هم آقاي حميد مولانا مشاور آقاي احمدي نژاد همزمان با خروج شما از ايران خود را به نيويورک رساند که مقدمات سفر آقاي احمدي نژاد به امريکا را فراهم کند. تمام اين موارد سوالاتي را پيش آورده است، من مايل هستم پيش از آنکه سوال مشخصي مطرح کنم، خود شما توضيح يا گزارشي در اين مورد بدهيد. نقش شما در سفر آقاي احمدي نژاد و اساساً سفرهايي که آقاي احمدي نژاد به نيويورک دارند، چيست، و شما براي ايشان چه مي کنيد، آيا شما واقعاً مشاور غيررسمي ايشان هستيد؟

خير، من مشاور ايشان نيستم و معناي غيررسمي را نمي دانم. آقاي مولانا مشاور رسمي آقاي احمدي نژاد هستند و بنده به عنوان مشاور چنين حکمي را ندارم، مشاور غيررسمي هم به معناي اينکه کسي که حکم ندارد ولي به ايشان مشاوره هاي مشخص مي دهد، انجام نمي دهم. اما اصولاً در 20 سال گذشته هم با آقاي احمدي نژاد، هم با آقاي خاتمي و هم با آقاي هاشمي رفسنجاني در سمت هاي رياست جمهوري حضرات، با خودشان و دولت هايشان رايزني هايي داشته ام.

- اين کار به دعوت خود آنها بوده يا به دعوت شما بوده است؟

نمي دانم معناي دعوت چيست؟

- يعني اينکه آيا خود اين روسا و بزرگواران از شما خواسته اند به ايشان اطلاعات و مشاوره بدهيد؟

شايد گاهي مشخصاً خودشان و گاهي از طرف دوستان آنها، وزرا، سفرا و مشاوران خود اين کار را مي کردند.

- آقاي احمدي نژاد هم همين طور بود؟

به هر ترتيب نکته اين است که من مشاور رسمي آقاي احمدي نژاد نيستم و معناي مشاور غيررسمي را هم نمي دانم. ولي اصولاً يک فرد ايراني هستم که به کشور خود علاقه دارم و در رابطه با مسائل ايران هميشه حرفي براي زدن داشته ام و اين حرف را به آقايان روساي جمهور، سفرا و وزرا شفاهاً و کتباً منتقل کرده ام. نمي دانم معناي آن مشاوره است يا چيز ديگري است.

- همه اينها معمول است، من سوال خود را به شکل ديگري مطرح مي کنم. سفر شما قبل از سفر آقاي احمدي نژاد به کيش به چه دليل بود؟

سفر کيش من هيچ ارتباطي به سفر آقاي احمدي نژاد به نيويورک نداشت. سفر کيش جريان ديگري داشت که به مسائل ديگري برمي گردد و اگر هم سفر به رابطه با امريکا مربوط مي شد مشخصاً به سفر آقاي احمدي نژاد مربوط نمي شود.

- امکان دارد بيشتر توضيح دهيد؟

يعني اگر حرفي براي زدن با امريکا داشتم، اين حرف در رابطه با سفر آقاي احمدي نژاد به امريکا نبود و در رابطه با ارتباط ايران و امريکا بود.

- آيا در نيويورک شما با آقاي احمدي نژاد و هيات هاي ايراني ملاقاتي داشتيد؟

ملاقات خصوصي با ايشان نداشتم. آقاي احمدي نژاد را در دو جلسه نيمه خصوصي ملاقات کردم و با خود آقاي احمدي نژاد دست دادم و احوالپرسي کرديم. با دوستان ديگر و مشاوران ايشان هم صحبت کردم. به هر حال صحبت ها و ديدارهايي صورت گرفت ولي نمي توانم بگويم ديدارهاي رسمي بود زيرا من همه اينها را ديدارهاي غيررسمي مي دانم و اگر بخواهم به صورت مشخص عرض کنم، از من تقاضايي نشد که مشخصاً و شخصاً با کسي ملاقات کنم يا برعکس.

- شما براي ملاقات هاي آقاي احمدي نژاد تلاش کرديد؟ آيا اساساً با آقاي مولانا ارتباط داريد؟

من از سال ها قبل آقاي مولانا را مي شناسم و در سال هاي قبل با هم به ايران مي آمديم. در کنفرانس دفاع مقدس و... با هم بوديم و يک بار هم در هواپيما با هم بوديم، البته آن زمان آقاي مولانا، مولاناي ديگري بود، دانشگاهي بود، من هم دانشگاهي هستم و در دنياي آکادميک بسيار فعال بود. بعدها ايشان بازنشسته شد و به ايران آمد و وارد حوزه ديگري شد. اکنون هم مشاور آقاي احمدي نژاد است. بنده کماکان آقاي مولانا را مي شناسم و در ايران و امريکا با ايشان ملاقات داشته ام.

- ايشان هم شهروند دوگانه هستند و تابعيت دوگانه دارند؟

نمي دانم، احتمال اينکه داشته باشد تقريباً حتمي است زيرا ايشان سال ها قبل از من امريکا بوده است و فرض من اين است که ايشان تابعيت دوگانه دارد ولي از ايشان اين سوال را نپرسيده ام و نمي دانم زيرا غيرقابل تصور است که فردي 40 سال در امريکا باشد ولي فقط گرين کارت داشته باشد.

- آقاي دکتر، شما در نيويورک توانستيد کار، ملاقات يا مصاحبه خاصي براي آقاي احمدي نژاد ترتيب دهيد؟

من اصلاً در آن چارچوب نبودم و کار ديگري انجام مي دادم. بيشتر اوقاتي که سپري کردم در وزارت امور خارجه امريکا سپري شد و من بيشتر در واشنگتن مشغول بودم تا با برگزارکنندگان جلسات آقاي احمدي نژاد. جلسات آقاي احمدي نژاد با نيرويي که اينجا بود و در اينجا هماهنگي کردند برگزار شد و من با اين نيرو رابطه مشخصي نداشتم. خود من در کنار اين اتفاقات به کارهاي ديگري مشغول بودم و کارهاي من هم بيشتر در رابطه با امريکا اين بود که وضعيتي ايجاد کنم که فضاي مساعدي شکل بگيرد. مثلاً کاري را که نمي دانم تاثير گذاشت يا نه، اين طور برداشت کردم که دولت امريکا قصد دارد براي ويزاي برخي از نيروهايي که با آقاي احمدي نژاد به امريکا مي آيند ايجاد مشکل کند و من سعي کردم وزارت امور خارجه امريکا را قانع کنم که اين کار صحيح نيست.

- يعني ويزاي آقاي ثمره هاشمي را شما درست کرديد؟

خير، من درست نکردم. نمي خواهم بگويم ويزاي ايشان را من درست کردم و احساس شود که آقاي ثمره به من بدهکار است. اصلاً چنين نيست بلکه به طور کلي صحبت مي کنم. من به دولت ايران و آقاياني که با آنها ارتباط داشتند، گفته بودم.

- اين حرکت شما خودجوش بود يا از شما خواسته شده بود؟

خير، واقعاً از من نخواسته بودند و درک خودم بود و در امريکا به من گفته بودند و من اين مساله را از طريقي به دولت منتقل کردم که قصد انجام سختگيري هايي را دارند و خودم هم اعتقاد داشتم اين سختگيري نامناسب، اشتباه و غيرقابل قبول است و سعي کردم با وزارت امور خارجه بر سر اين جريان کار کنم و صادقانه هم نمي دانم کاري که انجام دادم کمک کرد يا خير. شخص خاصي هم مطرح نبود.

- شما چه کار مشخصي انجام داديد؟ با کسي ملاقات کرديد؟ مذاکره کرديد؟

بله، در وزارت امور خارجه مشخصاً با افراد مهمي ملاقات کردم ولي نکته يي که دارم اين است که براي شخص خاصي صحبت نکردم و هدفم اين بود که در مجموع آنها را قانع کنم که شايد صلاح اين باشد که به همه آنها ويزا داده شود تا کار خوب انجام شود. به نظر من ويزا براي همراهان آقاي احمدي نژاد امسال کمي مشکل تر از دفعات قبل بود و به هر حال جو رابطه ايران و امريکا در يک سال گذشته زياد مناسب نبوده است، اگر چه ممکن است گشايش هايي در برخي موارد صورت گرفته باشد ولي در مجموع جو نامناسب است.

- مثلاً در کجا؟

فکر مي کنم آقاي احمدي نژاد در يک سال گذشته سعي کرده با زبان نرم تر، متانت بيشتر و فکر استراتژيک تري با امريکايي ها صحبت و برخورد کند.

- يعني اراده يي براي برقراري ارتباط وجود دارد؟

به شکلي به صورت مستقيم يا غيرمستقيم حرف آقاي احمدي نژاد اين بوده که ما حاضر هستيم صحبت کنيم و در روابط تنش زدايي کنيم و حتي اگر شرايط آن پيش آيد روابط را عادي کنيم و مذاکره داشته باشيم. جو نظامي و تندي که اوايل امسال بين امريکا و ايران بود، تنش کمتري دارد و الان هم به همين صورت است و در يک سال گذشته، دو طرف پيشنهادهاي جدي مطرح کردند. ايران پيشنهادهاي جدي به 1«5 داده است و متقابلاً 1«5 هم پيشنهادهايي به ايران داده است و به هر حال مذاکراتي انجام مي شود. آقاي ويليام برنز در ژنو روبه روي آقاي جليلي نشست. دولت امريکا اکنون فکر گسترش دفتر حفاظت از منافع خود را دارد.

- قبل از اينکه به اينجا برسيم، نتيجه سفر آقاي احمدي نژاد به طور مشخص دو چيز بود، يعني آنچه که بعد از سفر ايشان اتفاق افتاد دو مساله بود، نخست قطعنامه چهارم؛ هر چند تاييد سه قطعنامه ديگر و اصراري بر آن سه قطعنامه بود و توسط 1«5 صادر شد. دوم اينکه در حوزه روابط ايران و امريکا، وزارت خزانه داري امريکا اجازه داد شما دفتر ايرانيان - امريکاييان را تاسيس کنيد. اخيراً هم واشنگتن پست گزارشي داده است که گويا تا اواسط ماه آينده امريکا دفتر حفاظت از منافع را پيشنهاد مي کند. ارزيابي خود شما از اين پيشنهادها و فعل و انفعالات بعد از سفر آقاي احمدي نژاد به نيويورک چيست؟

امريکا با دو سياست جلو مي رود؛ يکي مسير فشار و ديگري مسير نرمش است. مسير فشار تحريم را زياد مي کند و درها را به روي ايران مي بندد و در سازمان ملل و مخصوصاً شوراي امنيت سازمان ملل به اتفاق دوستان خود، هر چه بيشتر فشار وارد مي کند و به طور دوجانبه با بانک هاي جهاني و سازمان هاي مالي دنيا همکاري مي کند و به آنها فشار مي آورد که تا جايي که ممکن است درها را به روي ايران ببندند. همزمان قصد دارد به طور دوجانبه گشايش هايي هم با ايران داشته باشد و همه درها بسته نشود؛ مخصوصاً در رابطه با تبادلات مردمي و دولتي تا جايي که ممکن است. بنابراين امريکا سياست دولبه را در پيش گرفته است و اميدوار است فشار از يک طرف و از طرف ديگر نرمش و پيشنهادهاي دوستانه جمهوري اسلامي را متقاعد کند که به طور جدي با امريکا مذاکره کند. اکنون مشکل ايران و امريکا فقط بر سر غني سازي است. بقيه مشکلاتي که بين ايران و امريکا وجود داشته تحت الشعاع قرار گرفته است. بر سر موضوع غني سازي تا حدودي امريکا مواضع خود را تعديل کرده اما خط قرمز خود را حفظ کرده است و آن خط قرمز اين است که براي اينکه بتوانيم با هم پيش برويم ايران بايد بر سر غني سازي سازش کند و سازش خاص بر سر اين موضوع اين است که غني سازي فريز و منجمد شود و معناي انجماد اين است که همين تعداد که سانتريفوژ وجود دارد، باقي بماند و اضافه نشود. نه اينکه متوقف شود. مثلاً اگر 4هزار سانتريفوژ در حال فعاليت است براي شش هفته همين تعداد را عيناً حفظ کنيد و آن را به 4001 عدد نرسانيد و ما در اين فاصله با شما مذاکراتي مي کنيم که همان بسته پيشنهادي 1«5 است؛ به کاري که من توانستم انجام دهم، اعتقاد دارم ولي مطمئن نيستم دولت جمهوري اسلامي آن را قبول داشته باشد يا خير. من حتي توانستم دولت امريکا را قانع کنم بيش از آنچه بسته 1«5 به ايران مي دهد، بدهد. آن دوره که به کيش آمدم به خاطر همين بود.

- که چه بشود؟

که دولت امريکا حاضر است بيش از آنچه تا الان روي ميز گذاشته، بگذارد.

- يعني مشوق ها را افزايش دهد؟

بله.

- مي توانيد به نمونه هاي آن اشاره کنيد؟

خيلي نمي توان جزئيات را مطرح کرد ولي واقعيت اين است که بزرگ ترين مشکل امريکا با ايران اين است که ايران بر سر غني سازي موضع مذاکره ندارد. مثالي مي زنم. بنده از ساعت شما خوشم مي آيد. مي گويم ساعت زيبايي داريد و من از آن خوشم مي آيد و شما مي گوييد متشکرم، من هم آن را دوست دارم. مي گويم حاضر هستم آن را به عنوان هديه قبول کنم. شما مي گوييد خودم آن را بيشتر دوست دارم. مي گويم مي خرم. شما مي گوييد فروشي نيست. مي گويم 100 تا مي دهم، مي گوييد فروشي نيست. مي گويم يک ميليون مي دهم، مي گوييد فروشي نيست. مي گويم هيچ رقمي داريد که بگوييد، مي گوييد چون فروشي نيست روي آن رقم نمي گذارم و قابل مذاکره نيست. من مي گويم حال که مذاکره نمي کنيد يک نفر را پيدا مي کنم تا تيري به تو بزند و ساعت را بيرون بکشد يا نيمه شب بر سر تو بزند يا به تو چاقو نشان دهد و ساعت را از تو بگيرد. بالاخره من بايد اين ساعت را بگيرم چون آن را دوست دارم يا اينکه اصلاً نمي خواهم در دست تو باشد. اکنون وضعيت بين ايران و امريکا همين است؛ وضعيتي که ايران مي تواند به وجود بياورد و امريکا مي خواهد آن وضعيت باشد اين است که روي آن قيمتي بگذارد. استراتژي اول اين بود که قابل مذاکره نيست. استراتژي دوم اين است که حال که اصرار داريد قيمت آن 50 ميليارد دلار است. من که نمي خواهم بفروشم ولي اگر قصد خريد داريد اين قيمت است. طرفي که مي خواهد بخرد فکر مي کند اين پول زيادي است و منصرف مي شود و احساس مي کند نمي ارزد يا اينکه قبول مي کند.
در هر دو صورت شما موضع مذاکره گرفته ايد و طرفي که قصد داشت آن را از شما بگيرد حتي اگر نخواهد آن را از شما بخرد، نمي تواند به افکار عمومي القا کند که اين شخص اصلاً قصد مذاکره ندارد.به نظر من اشتباهي که جمهوري اسلامي مي کند اين است که موضع مذاکره ندارد. مثلاً من به شما مي گويم ساعتت را مي خواهم، شما مي گوييد بر سر کت صحبت کنيم.
من مي گويم ساعتت را مي خواهم، شما مي گويي در مورد قلم من صحبت کنيم. مي گويم ساعت تو را مي خواهم کاري به بقيه ندارم، اول مساله ساعت را حل کنيم. جمهوري اسلامي وقتي مي گويد مي خواهم مذاکره کنم منظور آنهاست و امريکا هم اين را مي داند، به همين دليل وقتي آقاي احمدي نژاد مي گويد ما حاضريم مذاکره کنيم امريکا قانع نمي شود زيرا مي داند در آنجا که مي خواهد با جمهوري اسلامي مذاکره کند، جمهوري اسلامي گفته قابل مذاکره نيست؛ بقيه داستان است. بر سر عراق، افغانستان، عينک و... مذاکره کنيد، امريکا مي گويد آنچه بايد روي آن مذاکره صورت گيرد داستان غني سازي است و چون حتي موضع مذاکره روي آن وجود ندارد پس دليلي براي مذاکره وجود ندارد.

- مشوق هايي که امريکا به ايران داده است و باز هم ايران حاضر نشده اصل مذاکره درباره غني سازي را بپذيرد چقدر فراتر از بسته 1+5 بوده است؟

آخرين حرفي که من آورده ام اين است که امريکا از دولت جمهوري اسلامي خواسته به آنها يک ليست آرزو بدهد. مثلاً من مي گويم ساعتت را مي خواهم، شما مي گوييد براي اينکه ساعت خود را بدهم اين پنج يا هشت چيز را مي خواهم. مثلاً 1- اسرائيل را از نظر اتمي خلع سلاح کنيد.2- 50 ميليارد دلار پول بدهيد که اين همه هزينه کرده ام. 3- ارتش خود را از منطقه بيرون بکشيد. 4- حماس و حزب الله را از ليست تروريست ها خارج کنيد. 5- تمام تحريم ها را از ما برداريد. 6- ما را از ليست حامي تروريسم بيرون بياوريد و... يک ليست مي دهيم. امريکا مي گويد دولت ايران ليست آرزو هايش را بدهد.

- ايران براي چه مخالفت مي کند؟

زيرا اگر ليست را بدهد يعني بر سر غني سازي موضع مذاکره گرفته است. ايران مي گويد اين غني سازي اصلاً قابل مذاکره نيست، بنابراين ليستي وجود ندارد.

- پيشنهادي که شما حامل آن بوديد، واقعاً ضمانت اجرايي داشت؟

ليست است و امريکا قصد دارد ايران را در يک موضع مذاکره قرار دهد. اگر شد مذاکره انجام مي دهند اگر نشد هم اتفاقي نمي افتد. امريکا عقيده دارد دولت جمهوري اسلامي موضع مذاکره بر سر غني سازي را ندارد.

- اگر اين پيشنهاد شما در کيش مورد موافقت قرار مي گرفت، اوباما، مک کين يا کسي از دولت امريکا حاضر بود در سفر اخير نيويورک با آقاي احمدي نژاد صحبت کند؟

به اين سادگي که نبود. من نيامده بودم بگويم اگر چنين شود، اين طور است. من مي گويم دولت ايران کاري نمي کند. مي تواند ليست آرزوهاي خود را بدهد. مشکل اينجاست که امريکا مي گويد شما موضع مذاکره بر سر غني سازي را بگيريد.

- فقط بر سر غني سازي است؟

بله، فقط روي غني سازي است، امريکا روي چيز ديگري نظر ندارد.

- آمادگي مذاکره را ندارد؟

آمادگي مذاکره را دارد، به شرطي که اول از اينجا آغاز شود. درست برعکس جمهوري اسلامي که بر سر همه چيز آماده مذاکره است، به جز اين مورد. امريکا هم فقط روي اين مساله علاقه به مذاکره دارد و همه چيز را مشروط به اين مورد مي کند.

- حتي ايران حاضر نشد ليست مشوق ها و آرزوهاي خود را بدهد؟

نمي دانم. کسي به من نگفته است مي خواهيم يا نمي خواهيم.

- کساني که با شما مذاکره کردند به شما چيزي نگفتند؟

من با شخص خاصي مذاکره نکردم، پيامي آوردم و گفتم به من چنين چيزي گفته شده است و خودتان مي دانيد چه کنيد. من فقط پيام آور هستم. حرفي را وزارت امور خارجه امريکا زده و من بر حسب وظيفه ملي خود آن را اعلام کردم تا در دولت پخش کنند. من به شخصه اعتقاد دارم اين جريان بايد به جايي ختم شود و بايد يک موضع مذاکره وجود داشته باشد.

- پيشنهاد تاسيس دفتر ايرانيان - امريکاييان تست يا پيش تست است؟ به چه علت وزارت خزانه داري امريکا در اين ميان اجازه داد اين دفتر در ايران تاسيس شود؟

سوال خوبي پرسيديد. در اين مورد درک اشتباهي وجود دارد. متاسفانه هفته بعد از اينکه ما اعلام کرديم به ما اجازه دادند دفتر شورا را تاسيس کنيم دولت امريکا اعلام کرد قصد دارد پيشنهاد دفتر حافظ منافع خود را براي مدتي عقب بيندازد و اين طور برداشت شد که امريکا ابتدا اين پيشنهاد را مطرح کرده که آن را تست کند تا ملاحظه کند، مي تواند مورد بعدي را انجام دهد يا خير.

- واقعاً تست نيست؟

به طور رسمي و در چارچوب سياستگذاري خير، ولي امريکايي ها هميشه به دنبال علامت هايي مي گردند، مثلاً اکنون که به شورا اجازه داده اند در اينجا دفتر بزند، اگر دولت جمهوري اسلامي قبول نکند، مي تواند علامتي باشد که آمادگي کارکردن را ندارد ولي اگر جواب مثبت بدهند، يکي از علامت هايي است که مي تواند جهت خوبي داشته باشد، بنابراين تست رسمي و سياسي نيست، ولي به هر حال اتفاقي که براي دفتر شورا رخ مي دهد، علامتي است که فقط در سطح امريکا نيست و به نظرم در سطح وسيع تري بازتاب دارد. من در جلسه يي خدمت آقاي احمدي نژاد بودم، در نيويورک با تعداد زيادي از سازمان هاي مردم نهاد در امريکا، ايشان به اتفاق وزير امور خارجه و تعداد زيادي از همراهان خود آنجا تشريف داشتند و سخنراني بسيار خوبي انجام دادند و سوالات بسيار زيادي مطرح شد. ايشان بسيار باز و شفاف و مشوقانه در مورد مبادلات مردمي صحبت کرد و سازمان هاي مردم نهاد امريکايي را تشويق کرد مبادلات خود را با ايران گسترش دهند و رفت و آمد کنند و جلسه بسيار خوبي بود که مرا واقعاً تشويق کرد؛ صحبت هاي آقاي احمدي نژاد در آن جلسه، همان پيشنهادي است که دو ملت را به رابطه تشويق مي کند.

- شما پرچم امريکا را بالا مي بريد؟

خير، ما اينجا پرچم امريکا را بالا نمي بريم و اصلاً شوراي ما شوراي ديپلماتيک و سياسي نيست و قرار نيست پرچمي بالا برود. ما در امريکا هم هيچ گاه پرچم امريکا را بالا نبرديم و هيچ گاه هم آن را بالا نخواهيم برد.

-کارمندان شما ايراني خواهند بود يا امريکايي؟

ما هر دو را خواهيم داشت. ما بيشتر به دنبال شهروند دوگانه هستيم ولي ايراني ها را هم حتماً به کار خواهيم گرفت. البته براي به کار گرفتن ايراني ها به يکسري محدوديت ها دچار هستيم ولي مي توانيم آن محدوديت ها را با دولت امريکا حل کنيم.

-مثلاً چه محدوديت هايي وجود دارد؟

به طور مثال وقتي مي خواهيم به آنها حقوق دهيم ابتدا بايد ليست افراد را بدهيم و پيشنهاد کنيم چه کساني هستند زيرا تحريم است و بايد به خاطر داشته باشيم همين که به شورا اجازه داده شده در اينجا دفتر باز کنند خود نوعي تحريم شکني است و آنچه دوستان به آن توجه ندارند اين است که يکي از کارهايي که ما انجام داده ايم، تحريم شکني است. سازمان هاي غيردولتي مي توانند در اينجا دفتر باز کنند، ما را از تحريم استثنا کرده اند.

-مگر قرار است شما کار مالي هم انجام دهيد؟

ما بايد از امريکا به ايران پول بفرستيم و به کارمندي که در اينجا هست پول بدهيم و دفتري اجاره کنيم و هزينه اين کارها را بايد از امريکا تامين کنيم. بله ما اجازه داريم پول انتقال دهيم. مثلاً اگر از امريکا مهمان دعوت کنيم يا از اينجا به امريکا ببريم، مي توانيم هزينه هاي آنها را بپردازيم و اين هزينه ها را بايد تامين کرد و ما مبادلات پولي خواهيم داشت، حتماً خواهيم داشت.

-اين شورا، شورايي است که کارهاي غيردولتي يا به قول شما مردم نهاد انجام مي دهد تا دو ملت را به هم نزديک کند. چه برنامه مشخصي براي تاثيرگذاري سياست هاي دولت ها داريد؟

در چند روز گذشته در مطبوعات نظراتي مطرح شد که بنده احساس کردم از اتفاقاتي که رخ داده است درک درستي وجود ندارد؛ نه درک درستي از کار اين نهاد و نه درک درستي از اهميت اين نهاد و اين حرکت و نه درک درستي از اينکه اصولاً اين جريان چه رابطه يي با دولت ها دارد. اولاً شوراي ايرانيان - امريکاييان يک نهاد غيردولتي، غيرسياسي و غيرانتفاعي است. در سال هاي زيادي که شورا در امريکا فعاليت مي کرده کار آن ايجاد يک درک بهتر بين دو ملت و دو دولت و ايجاد يک تريبون براي گفت وگو بين دولت ها و ملت ها بوده است. چون ما در ايران حضور نداشتيم اين کار را در آنجا انجام داديم.

-يعني آيا ممکن است شوراي ايرانيان - امريکاييان خانم آلبرايت را دعوت کند به ايران بيايد؟

حتماً. البته بايد با دولت ايران هماهنگ کنيم. ما مي توانيم از وزير امور خارجه وقت امريکا هم دعوت کنيم. در آنجا هم ايشان را که وزير امور خارجه وقت امريکا بود دعوت کرديم، اينجا هم حتماً از وزير امور خارجه وقت ايران دعوت خواهيم کرد که در جلسه سخنراني ما حضور يابد. اين کار را انجام داديم، کار خاصي نيست. شورا هم با مردم و هم با دولت ها کار کرده است اما خودش غيردولتي، غيرانتفاعي و غيرسياسي است و کار آن درک بهتر از اين مسائل و مبادله فرهنگي- علمي است و بحث ايجاد يک تريبون است که اينها با يکديگر صحبت کنند.

-چه نيازي بود وزارت خزانه داري امريکا براي شما مجوز صادر کند؟

زيرا ايران تحريم است و مجري اين تحريم ها وزارت خزانه داري امريکا است و آن را کنترل مي کند. وزارت امور خارجه سياستگذاري مي کند و از طريق کاخ سفيد و... روي ايران يکسري تحريم مي گذارند و اين تحريم ها را به وزارت خزانه داري مي دهند که آن را کنترل و اجرا کند.

-يعني آقاي استوارت لوي (معاون وزارت خزانه داري) در جريان تاسيس اين دفتر بوده است؟

حتماً، يعني ما با وزارت امور خارجه رايزني هايي را انجام داديم و نظر آنها را جلب کرديم. سپس گفتند نظر ما موافق است ولي بايد با وزارت خزانه داري هم صحبت کنيد زيرا آنها مسوول اصلي تحريم ها هستند. به ما گفتند بايد فرم درخواست بدهيد، ما درخواست داديم و وکيل گرفتيم و شش ماه طول کشيد تا پاسخ مثبت دادند.

-آيا مخالفتي با شما انجام دادند؟

ما نمي دانيم پشت آن چه خبر بود. سه نهاد با هم اين جريان را هماهنگي مي کردند که شامل وزارت امور خارجه، وزارت خزانه داري و کاخ سفيد بود و به ما نگفتند در آنجا چه اتفاقي افتاد. تنها موردي که مي دانيم اين است که قبلاً وزارت امور خارجه را قانع کرده بوديم سپس خبر صادر شدن مجوز را به ما دادند.

-اگر براي کشوري به جز ايران تقاضا داشتيد آيا باز هم بايد اين پروسه طي مي شد؟

اگر آن کشور روي تحريم و روي ليست دولت هاي حامي تروريسم باشد بله ولي اگر روي تحريم و روي ليست دولت هاي حامي تروريسم نباشد، خير. مانند انگلستان که با امريکا چنين مساله يي ندارد و هر NGO يا سازمان مردم نهاد امريکايي مي تواند در لندن شعبه بزند يا برعکس آن و به دولت ارتباط ندارد.

-فکر مي کنيد اگر قرار باشد يک سازمان غيردولتي ايراني هم در امريکا تاسيس شود و دفتر بزند، امريکا مخالفت يا موافقت مي کند؟

من فکر مي کنم بايد موافقت کند.

-اقدامات اداري خود را شروع کرده ايد، برخوردها چطور بود؟

بله، به وزارت کشور رفتيم. در بخش نهادهاي مردمي برابر قانون ايران پيشنهاد داديم و مدارکي را که نياز بود ارائه داديم و شماره پرونده گرفتيم و به ما گفتند به زمان نياز دارد زيرا اول بايد در برخي وزارتخانه هاي ديگر تاييد شود و سپس طي جلسه يي آن را تصويب يا رد مي کنيم.

-برخوردها چگونه بود، استقبال کردند، سرد يا گرم بود؟

در سطح شخصي بسيار لطف کردند ولي ما بر سر اين جريان بحث سياسي نداشتيم.

-با مسوولان کشور در مورد تاسيس اين دفتر مذاکره يي داشته ايد؟ زيرا موضع گيري ها متفاوت است. برخي صريحاً مخالفت کرده، برخي تلويحاً آن را يک دفتر دانسته و برخي هم حمايت کرده اند.

خير، من با شخص خاصي در اين رابطه مذاکره نکردم. ما وقتي مجوز را گرفتيم آن را از طريق کانال هاي مشخصي براي دولت فرستاديم. اين نکته هم مهم است که بدانيد قبل از اينکه مجوز را بگيريم، به محض اينکه اين درخواست را به امريکا داديم به دولت ايران اعلام کرديم چنين درخواستي داده ايم. تا آنجا که من مي دانم کسي به من نگفت درخواست را پس بگيرم. به هرحال در همان زمان در دولت ايران حداقل کساني که بايد مي دانستند اطلاع داشتند که ما در دولت امريکا چنين درخواستي را مطرح کرده ايم و مخالفت خاصي هم نشنيديم. اکنون هم نشنيده ام يعني کسي به طور رسمي يا غيررسمي به من نگفته امکان آن وجود دارد يا ندارد. تا آنجا که مي دانم سخنگوي وزارت امور خارجه گفته مربوط به وزارت کشور است و ما هم طبق قانون کشور در آنجا فرم درخواست داده ايم در انتظار تصميم دولت هستيم.

-فکر مي کنيد اگر ايران به هر دليل و بهانه يي به اين دفتر مجوز بدهد يا ندهد، واکنش امريکا چه خواهد بود، آيا بحث تاسيس دفتر حفاظت از منافع را مطرح خواهد کرد يا اين را پيشمرگ آن کرده است تا ابتدا واکنش ايران را بر سر اين بسنجد و بعد اقدام کند؟

من فکر نمي کنم اين دفتر پيشمرگ يا پسمرگ آن باشد ولي مطمئن باشيد آنها مايوس مي شوند.

-از اين دولت يا از اين پيشنهاد؟

خير، اصلاً از اين تصميم مايوس مي شوند نه از دولت. به هرحال آنها دوست ندارند قدمي را به جلو بگذارند و با مخالفت مواجه شوند. به هرحال شوراي ما در امريکا ثبت شده است و اگر اينجا فعاليت کند امريکايي ها آن را به عنوان حرکت مثبتي ارزيابي مي کنند و اگر اين اتفاق نيفتد مايوس مي شوند. نمي گويم همه دنيا به هم مي ريزد ولي حداقل مايوس مي شوند و مهم تر از آن اين است که دشمنان اين رابطه خوشحال مي شوند؛ شاهي و مجاهد و چپي و... جشن مي گيرند. يکي از آرزوهاي مخالفان جمهوري اسلامي اين است و شب و روز دعا مي کنند (اگرچه به دعا هم اعتقاد ندارند) که ايران آن را رد کند. آنها هميشه به من گفته اند ايده آليست هستم و اين حکومت را نمي شناسم و وقت خود را تلف مي کنم و مي خواهند اين مسائل را به من ثابت کنند و اين قضيه هم يکي از آن موارد اثباتي براي آنها مي شود که مي گويند حتي يک دفتر کوچک که طرفدار جمهوري اسلامي است را قبول ندارند و بسيار بد مي شود. رک و راست بايد بگويم براي من بد نمي شود، من براي ايران چندين بار فرصت تاريخي درست کرده ام، يکي زمان خانم آلبرايت بود که ايشان را آوردم و از ملت ايران عذرخواهي کرد، سال ها بعد رهبران طراز اول حکومت مرتب گفتند فرصت سوزي شد. يک بار با آقاي جرج شولتز که فرد بسيار بزرگي است، برنامه يي گذاشتم تا جرياني به راه بيفتد که متاسفانه ايران قبول نکرد. يک بار جو بايدن را آوردم که سخنراني مبسوطي کرد. پيشنهاداتي کرد که با نمايندگان مجلس ايران مذاکره کند که آن هم نشد. من به عنوان يک ايراني که کشور و ملت خود را دوست دارم و قصد انجام خدمت را دارم يکسري کارهايي انجام دادم و فرصت هايي را به وجود آوردم و وظيفه من اين است. نه دولت هستم و نه قدرت تصميم گيري دارم و نه اينکه اصرار دارم دولت کاري را که من مي گويم انجام دهد. وظيفه من اين است که آنچه فکر مي کنم براي دولت و ملت درست است را انجام دهم و در اين رابطه عيناً همان کار را انجام داده ام و اعتقاد دارم حضور اين دفتر در اينجا بسيار به نفع ملت و دولت است، زيرا رابطه ايران و امريکا يک خيابان يک طرفه از واشنگتن به اينجا بوده است و اين خوب نيست و ما بايد اين خيابان را دوطرفه کنيم که از تهران هم به واشنگتن برود. دوم اينکه متاسفانه مبادلات مردمي که بين ايران و امريکا انجام مي شود، در اين چند سال گذشته طرف امريکايي نهادهاي مردمي بوده اند ولي طرف ايراني هميشه دولت بوده و اين از مشکلات ما بوده است، يعني دولت ما در سطح نهادهاي مردمي پايين مي آيد. يکي از کارهايي که امپرياليست ها مي کنند هميشه اين بوده است که رهبران بزرگ و دولت ما را در سطح پايين ببرند. اگر اين شورا در اينجا دفتر داشته باشد دولت جمهوري اسلامي مي تواند از آن استفاده کند که خودش را در سطح مبادلات مردمي پايين نياورد.

-يعني اين دفتر در واقع در خدمت جمهوري اسلامي است؟

اين دفتر در ايران است. آيا مي توان کاري کرد که در خدمت جمهوري اسلامي نباشد. چرا خودمان را گول بزنيم.

-اگر فعاليتي انجام دهيد، ممکن است دولت امريکا مجوز شما را لغو کند؟

اگر در چارچوب قانون و آنچه به ما گفته اند عمل کنيم، خير لغو نمي کند.

-قانون ايران يا امريکا؟

ما وقتي در چارچوب قانون کار کنيم مي توانيم هر کاري انجام دهيم، قانون امريکا و قانون ايران ندارد.

-دو قانون در چارچوب خود تضاد يا منافاتي با هم ندارند؟

خير، اصلاً ندارند.

-يعني اين دو قانون تا اين اندازه انعطاف پذير هستند؟

ما کار خاصي انجام نمي دهيم. من در آنجا نشسته ام و سناتور جو بايدن را مي آورم و حرف خود و امريکا را مي زند. در اينجا آقاي لاريجاني را مي آورم تا حرف مردم ايران را بزند، چه منافاتي دارد؟

-با توجه به شرايطي که در امريکا وجود دارد، سياستمداران امريکايي اگر موافق رابطه باشند نظرات خود را بيان مي کنند ولي ايراني ها نظرات خود را به اين راحتي ها نمي گويند. شايد قلباً و در محافل خصوصي نظر ديگري داشته باشند ولي به خاطر منافع سياسي خود چيز ديگري بر زبان مي آورند. فکر مي کنيد همکاري که در امريکا با شما مي شود مثلاً خانم آلبرايت به عنوان وزير امور خارجه وقت مي آيد تا در جمع شما حاضر شود، آيا در ايران هم با شما رفتار مشابهي خواهد شد و آيا با شما همکاري خواهند کرد؟

من اين را نمي دانم و اين سوال فرضي است. آرزوي من اين است که به اين صورت باشد. من نمي توانم دولت را مجبور کنم با من همکاري کند. بلکه اين دفتر باري از دوش جمهوري اسلامي برمي دارد و خيابان مباحثه را دوطرفه و نقش دولت را مشخص تر مي کند و دولت ما را در سطح سازمان هاي غيرانتفاعي امريکايي پايين نمي آورد و سبب مي شود يک حرکت مردمي ايجاد شود و مبادلات علمي صورت بگيرد، مبادلات فرهنگي انجام شود. شورا در کشور به سياستگذاري براي دولت جمهوري اسلامي يا براي امريکا نمي پردازد، ما جريان ديپلماتيک نيستيم، ما سازماني هستيم که اساسنامه دارد و کارهاي آن مشخص و حرف آن هم ساده است و مي گويد اين دو ملت و اين دولت مرتب از همديگر درک اشتباهي دارند و ما مي خواهيم اين درک را درست کنيم و سياست ها را شفاف تر کنيم، مردم را مهربان تر کرده و حرف ها را بهتر کنيم. ما نمي گوييم بايد با هم رابطه داشته باشند بلکه رابطه را دولت ها درست مي کنند. کار شورا درست کردن رابطه نيست، حرف رابطه بين دولت ها زده مي شود. ما براي آنها يک تريبون ايجاد مي کنيم که حرف هاي خود را بزنند. در امريکا اين تريبون بسيار زياد وجود دارد و آنها حرف خود را مي زنند. اکنون از دولت امريکا سوال کنيد که مشکل آنها با ايران چيست؟ به شما عدد مي دهد؛ غني سازي، تروريسم، حقوق بشر، صلح بين عرب و اسرائيل. يک، دو، سه و چهار مي دهد. حال از دولت جمهوري اسلامي بپرسيد با امريکا چه مشکلي دارد، واقعاً نمي داند چيست. در انگلستان سوال کنيد که آيا مي دانند مشکل ايران با امريکا چيست؟ پاسخ منفي مي دهند، بپرسيد مي دانند مشکل امريکا با ايران چيست؟ پاسخ مثبت مي دهند و مي گويند غني سازي، تروريسم، صلح و حقوق بشر. اين يک واقعيت است که دنيا نمي داند ما با امريکا چه مشکلي داريم، بلکه مي داند امريکا با ما چه مشکلي دارد، زيرا خيابان آن يک طرفه است. من اعتقاد دارم ما بايد اين خيابان را دوطرفه کنيم و اين شورا مي تواند اين کار را براي ايران انجام دهد.

-آيا نمي توان اين کار را در قالب يک سازمان ايراني پيش برد؟

ما نگفتيم سازمان هاي ايراني را رها کنيد و به ما توجه کنيد. ما هم جزء يکي ديگر از اين سازمان ها هستيم. ما نمي گوييم وزارت امور خارجه IPIS را تعطيل کند به اين دليل که ما آمده ايم، آنها هم کار خود را انجام مي دهند و ما هم اضافه بر آن کاري انجام مي دهيم. به نظر من حرف ما در اينجا صد برابر بيشتر ارزش دارد تا سازمان هايي که اينجا حرف مي زنند زيرا شورا امريکايي است، اگر امريکايي به امريکا بگويد اشتباه مي کند صدبرابر بيشتري ارزش دارد تا يک ايراني به امريکا بگويد که اشتباه عمل مي کند. در شورا يک عده افراد برجسته نشسته اند. در مطبوعات اظهارنظر برخي از دوستان را مطالعه و ملاحظه کردم. همواره صحبت اين است که هوشنگ اميراحمدي که فرد مهمي نيست چرا او را براي ما فرستاده اند. مشاهده کردم اين طرف اصلاً نمي داند از چه سخن مي گويد. شورا اصلاً اميراحمدي نيست، اميراحمدي چون ايراني است کوتوله شده است و اگر امريکايي بود فرق مي کرد زيرا همانطور که مي دانيد ما خارجي پسند هستيم.

-مرغ همسايه غاز است؟

دقيقاً. اگر امريکايي يا اروپايي بود مهم مي شد ولي چون اميراحمدي ايراني است به نظر آنها کوتوله مي آيد. شوراي ايرانيان-امريکاييان شورايي است که در تاريخ روابط ايران- امريکا در 200-170 سال گذشته چنين سازماني به وجود نيامده است. شاه هم نتوانست با اردشير زاهدي و هوشنگ انصاري چنين سازماني بسازد. خود هوشنگ انصاري اين را به من گفت و دوست دارم اين را بنويسيد. خود او شخصاً به من گفت آقاي دکتر اميراحمدي آنچه را که شما انجام داديد، من و اردشير زاهدي نتوانستيم با هم در امريکا انجام دهيم. آن هم در زماني که امريکا و ايران دوست بودند، نه در زماني که دشمن هم بودند. ما يک شورا ساختيم که رئيس اول شورا آقاي سايروس ونس بود که يک غول است و کسي بود که در اعتراض به آقاي کارتر سر ماجراي طبس به دولت اعتراض کرد و استعفا داد. در شورا افراد برجسته يي مانند دانا شليلا نشسته اند.

-من مي خواهم از شما بپرسم، در شوراي شما چه کساني نشسته اند (به خصوص امريکايي ها)؟

به غير از سه يا چهار نفر همه امريکايي هستند. رئيس شورا آقاي سناتور بنت جي جانسون است. سناتور جانسون 26 سال سناتور ارشد امريکا بوده است، الان خانم دانا شليلا 8 سال وزير بهداشت آقاي کلينتون است که لبناني الاصل است و زبان فارسي را هم بلد است و دو سال هم در جندي شاپور درس داده است. تامس پيکرينگ سال ها نفر دوم وزارت امور خارجه امريکا بوده است و سفير امريکا در روسيه، سفير امريکا در اسرائيل و خيلي جاها بوده است و يکي از بزرگ ترين سياستمداران و ديپلمات هاي امريکا سال هاي سال بوده است و يک غول است. ما در اين شورا بيش از 40 سفير سابق، وزير يا معاون وزير سابق امريکايي، بزرگ ترين روساي سازمان هاي تجاري، بزرگ ترين استادهاي دانشگاه هاي امريکا مانند ريچاردفري ايران دوست که در برد شورا هستند، داريم. اين افراد که اين گونه نظر مي دهند اصلاً نمي دانند شورا چيست، حتي به خود زحمت دانستن هم نمي دهند. سايت شورا را در آنجا بگذاريد (WWW.American-iranian.org)تا تمام رهبران ايراني و امريکايي شورا را ملاحظه کنند، همه آنها هم شناسنامه دارند. شورا اميراحمدي نيست که گفته مي شود کوتوله است.

-آن مساله شخصي است؟

شخصي است و درک اشتباه است.

- آيا اعضاي شورا از شخصيت هاي بازنشسته دولت هاي امريکايي هستند، سفير، وزير و نمايندگان سناتور؟

زيرا نهاد غيردولتي است.

-آيا براي استفاده از شخصيت هاي حقوقي کنوني در شورا ممنوعيتي داريد؟

خير، محدوديت نداريم ولي يکي از دلايلي که اين کار را انجام نداديم اين بود که مي خواستيم تاثير دولت را روي نهاد از بين ببريم. فرض کنيد اگر وزير وقت دولت را به عنوان هيات مديره انتخاب کنيم آن را دولتي مي کند و ما نمي خواستيم اين اتفاق بيفتد. يکي از بهترين کارهايي که شورا انجام داده اين است که سعي کرده با اينکه در امريکا فعاليت مي کند از دولت امريکا مستقل باشد. ما تاکنون از دولت امريکا پول نگرفته ايم و در اساسنامه ما پول گرفتن از دولت قدغن شده است زيرا نمي خواستيم دولت امريکا بر ما نفوذ داشته باشد. شورا مخالف تحريم و جنگ است. شورا موافق مذاکره است و اين موضع رسمي شورا است ولي موضع رسمي دولت آقاي بوش در هشت سال گذشته نبوده است ولي ما حرف خود را با شجاعت و شهامت زده ايم و به آنها گفته ايم تحريم اشتباه است و جنگ بي معناست، زورگويي بيجاست و ملت ايران ملت بزرگي است و عزت، احترام و تاريخ دارد و ما به امريکا گفته ايم اين ملت با يوناني ها درافتاده و آنها را درانداخته است. با رومي ها و عرب ها درافتاده و آنها را درانداخته است. با عثماني ها و انگليسي ها هم درافتاده و در انداخته است. اکنون هم شما امريکايي ها در آخر خط آمده ايد که چه کنيد؟ شما هم همين مشکل را خواهيد داشت. اين کشور، اين دولت و اين ملت به نام ايران ماندگار است و راز آن ماندگاري است و اگر چيزي ايران را تعريف مي کند ماندگاري آن است و ما مي گوييم خود را با چنين ملت و دولتي در نيندازيد و همين حرف را به شائول موفاز هم زدم.

-وقتي اتفاقي در ايران مي افتد، سازمان هاي غيردولتي حتي سازمان هاي زيست محيطي که اساساً ربطي به حکومت ندارند شائبه سياسي شدن را دارند و وارد مباحثات مربوط به قدرت و تاثيرگذاري بر قدرت مي شوند، يعني ملاحظه مي کنيم مثلاً در آستانه انتخابات حتي يک سازمان زيست محيطي هم در مورد انتخابات اظهارنظر مي کند، آيا شورا تحت تاثير فضاي ايران قرار نخواهد گرفت و وارد فعاليت هاي سياسي نخواهد شد يا از رئيس جمهور يا نامزدي حمايت نخواهد کرد و قصد تاثيرگذاري بر انتخابات را ندارد؟

جواب من به طور قاطعانه «خير» است، زيرا در آن زمان ما در قوانين امريکا تخطي کرده ايم. شورا غيرسياسي است و اساسنامه شورا مي گويد شورا نمي تواند فعاليت سياسي انجام دهد و به طور دقيق گفته مي شود، در امريکا هم نمي توانيم فعاليت سياسي کنيم. مثلاً در امريکا شورا نمي تواند بگويد طرفدار حزب دموکرات است. به محض انجام اين کار شوراي ما را تعطيل مي کنند زيرا ما به عنوان يک NGO و نهاد مردمي غيرانتفاعي که به دولت امريکا ماليات نمي دهد ثبت شده ايم و به محض اينکه از يک کانديدا حمايت کنيم در را تخته مي کنند، اما شخصاً افرادي که در شورا هستند مي توانند موضع بگيرند. اميراحمدي مي تواند شخصاً به عنوان هوشنگ اميراحمدي موضع بگيرد ولي به عنوان رئيس شوراي ايرانيان- امريکاييان نمي تواند موضع بگيرد، شورا هم اصلاً نمي تواند موضع بگيرد. اصولاً در تمام شورا هرجا که مطلبي نوشته مي شود يا بايد امضا داشته باشد يا اگر امضا ندارد موضع شورا است. به همين دليل وقتي مطلبي را مي خوانيد که امضا ندارد موضع شورا است و حساب شده است، يعني من، رئيس هيات مديره و سايرين آن را چک مي کنيم که تخطي از خط شورا نشده باشد. خط شورا خط ضدتحريم، ضدجنگ، طرفداري از صلح و مذاکره است و خط مذاکره، مبادله مردمي و درک بهتر از روابط دو کشور و ايجاد يک تريبون براي گفت وگو بين ملت و دولت است.

- ترس نداريد که به اتهام جاسوسي شما را دستگير کنند؟

من شخصاً هميشه اعتقاد داشته و دارم که بسيجي، سپاهي و... ايراني هستند و حق اظهارنظر دارند و نيروهاي مردمي هستند و براي کشور تلاش کرده اند و در جنگ و تظاهرات حضور داشته اند و انقلاب کرده اند. نگراني هاي آنها درست است اما نبايد به عنوان بسيجي، کميته يي، سپاهي و... عده يي را کنار گذاشت. من اعتقاد دارم اين اشخاص هم بايد توجيه شوند و بايد معناي اين شورا را براي آنها هم بيان کرد و اينکه اين شورا به نفع اين ملت است و در جهت مخالف با اين نظام نيست و اصلاً بحث اين شورا نظام و سياست نيست بلکه بحث اين شورا يک سري حرکت هاي مردمي است تا ملت و دولت در خارج از ايران وجود دارد و برداشت اشتباهي است، اصلاح شود. شورا تلاش مي کند اين درک را تصحيح کند و در جهت حرف ها، حرکات و ايده هاي بسيجي است. متاسفانه در اينجا با نيروهاي بسيجي برخوردي شده است که گويا آنها افراد خوبي نيستند ولي بقيه خوب هستند. آنها هم حق حيات دارند و براي کشور جنگيده اند و خدمت کرده اند و روي مين راه رفته اند.من در تلويزيون امريکا هم گفته ام، طرف در لس آنجلس نشسته و مي گويد من ملي هستم ولي بسيجي که روي مين راه رفته و در جنگ حضور داشته و از اين حکومت، کشور و ملت دفاع کرده را ملي نمي داند و اين درست نيست و در آن صداقت و صميميت وجود ندارد. من نمي خواهم بگويم هر کاري که بسيجي انجام مي دهد درست است، خير آنها هم مثل بقيه اشتباه مي کنند، اما اينکه ليوان آقاي بسيجي خالي است و ليوان آقاي فلاني پر است حرف اشتباهي است و من اين را قبول ندارم و فکر مي کنم وقتي در اينجا دفتر زديم بايد با آنها صحبت کرد، نه فقط با آنها بلکه با تمام اقشار ملت بايد صحبت کرد و آنها را توجيه کرد. تصادفاً خوبي سازمان اين است که فقط محدود به چند ايراني نيست.

- اعضاي ايراني به غيرخود شما چه کساني هستند؟

تعداد زيادي هستند که در وب سايت هست. افراد خيري که فعال و دانشمند هستند.
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین