عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:
نگاه به مصر پس از اتفاقات اخير براي همه ما معناي جديدي يافته است. سال گذشته در همين زمان كه انتخابات مصر برگزار شد، يادداشتي با عنوان «روش بودن دموكراسي» درباره انتخابات مصر نوشتم، شايد در آن زمان كسي گمان نميكرد كه درست پس از يك سال، اين روش از طريق نيروهايي كه حتما براي رسيدن به دموكراسي خيلي عجله دارند! ناديده گرفته شود، و مصر را دوباره وارد دوراني كنند كه آينده آن نامعلوم خواهد شد.
در آن يادداشت و با اشاره به پيروز نهايي انتخابات مصر نوشته بودم كه: «اگر نگاه ما به دموكراسي به عنوان روش نباشد، بلكه معطوف به مضمون نهايي آن باشد، در اين صورت همه كوششهايي كه براي رسيدن به آن شده بيهوده است و در نهايت هم براي تحقق آن مضمون، چارهيي جز دور زدن دموكراسي و برقراري استبداد نداريم... اگر كساني گمان ميكردند كه مردم مصر هم مثل آنان فكر ميكنند، بايد اقرار كنند كه اشتباه كردهاند، و از اينكه حق اظهارنظر و دادن رأي فراهم شده هر چند نتيجه مطابق ميل آنان نيست، نبايد سرخورده شوند. دموكراسي موجود حداقل اين حسن را داشته است كه بخش قابل توجهي از فعالان سياسي را متوجه اشتباه خود كند. مشكل اصلي برخي از فعالان سياسي اين است كه ميان دموكراسي و ليبراليسم تمايز كافي قائل نميشوند و گمان ميكنند با برقراري دموكراسي، مردم همان ارزشها و ايدههاي ليبرالي را كه آنان ميپسندند، انتخاب ميكنند.
آنان بر اين تصور هستند كه تفاوتي ميان دموكراسي و ليبراليسم نيست.»اگر چه اكنون به نظر ميرسد كه اشتباهات اخوانالمسلمين و شخص محمد مرسي در طول يك سال گذشته بسيار زياد بوده است ولي اگر مخالفان آنها قدري دندان بر جگر ميگذاشتند و براي رسيدن به قدرت از وارد شدن به فرآيند كودتا اجتناب و كمي تحمل ميكردند، شايد پرونده اخوانالمسلمين و نيروهاي سلفي به واسطه اشتباهات خودشان بسته ميشد و در آينده مصر به نيرويي ضعيف تبديل ميشدند.
ولي اقدام به كودتا از طريق ارتش، نهتنها از منظر قانوني هيچ مجوزي ندارد بلكه اوضاع را بدتر هم خواهد كرد و چه بسا به نفع اخوانالمسلمين و سلفيها هم تمام شود، و بدترين حالت اين است كه مصر وارد فرآيند خشونت شود. خشونتي كه شعلههايي از آن را در برخي از كشورهاي عربي ميبينيم، و در روزهاي گذشته هم در مصر شاهد جرقههايي از آن بودهايم. شايد گفته شود كه رفتار اخوانالمسلمين به گونهيي بوده كه دموكراسي نوپاي مصر را با خطر مواجه كرده است. اين استدلال قطعاً مردود است، زيرا تا وقتي كه ارتش و نيروهاي پليس و حتي دستگاه قضايي مصر در اختيار محمد مرسي نبود، او چگونه ميتوانست دموكراسي و انتخابات آزاد را در مصر از ميان ببرد؟
همچنين تا هنگامي كه ارتش پشت اقدامات دولت محمد مرسي نبود، تداوم وضع پيش از كودتا هم نميتوانست به جنگ داخلي منجر شود، و از اين نظر اقدام ارتش توجيه پذير نيست. منتقدين اخوان و محمد مُرسي چوب انفعال و سياست تحريم انتخاباتي و نيز تشتت نيروهاي خود را خوردند و بايد آنها را اصلاح ميكردند نه اينكه دست به دامن ارتش براي كودتا شوند. تا وقتي كه نيروهاي مخالف ميتوانستند تظاهرات ميليوني در قاهره و ساير شهرهاي مصر برگزار كنند و نهتنها سركوب نميشدند بلكه كسي هم مانع از حضور آنها نميشد، چگونه ممكن بود كه مرسي به سوي استبداد پايدار برود؟ با كدام ابزار؟
آيا تغيير چند استاندار مصداق استبداد است؟! اگر تظاهراتكنندگان ميتوانستند براي روزهاي متمادي وضع را در كشور به همان صورت ادامه دهند، دير يا زود محمد مرسي مجبور به استعفا ميشد يا آنكه تغييرات چشمگيري در سياستهايش اعمال ميكرد. حتي ممكن بود تن به انتخابات زودرس دهد. ولي بركناري او از سوي ارتش، اقدام توجيهناپذيري بود كه نشان داد ارتش مصر حوصله بيرون ماندن از گود سياست را ندارد و بدون توجه به تبعات خارجي و داخلي، يكباره وارد اين تنور داغ سياست شد تا نان خود را به آن بچسباند. در اين ميان برخي جوانان و سياستمداران مصري كه خود را محذوف يا متضرر از انقلاب عليه حسني مبارك ميديدند، از اقدام ارتش حمايت كردند و حتي از پيش با آنها هماهنگ كرده بودند و به همين دليل مسووليت مشترك در اين وضع دارند.
اگر منتقدان معتقدند كه اخوانالمسلمين به دموكراسي اعتقاد نداشته است با اين اقدام خود بيشترين كمك را به انديشه آنان كرده و به جاي اخوان، خود را در جايگاه متهم رديف اول مخالف دموكراسي نشاندهاند. دولت جديد بدون ترديد انگ كودتا را به جبين خود زده است و به همين دليل هم ديگر قادر نيست كه حتي اخوانالمسلمين را حذف كند و چه بسا بحران را در مصر عميقتر هم ميكند و اين باعث افزايش نارضايتي مردم شده و همين امر موجب مشروعيت بيشتر اخوانالمسلمين و سلفيها خواهد شد.
حتي احتمال دارد كه اگر يك انتخابات آزاد برگزار شود، باز هم اخوانيها و سلفيها برنده شوند و معلوم نيست كودتاچيان با اين وضع چه خواهند كرد؟ مساله مهم اين است كه دموكراسي يك شيوه است. به طور معمول در جهان سوم شيوهيي ناقص و نارساست، ولي در بلندمدت بهتر از هر شيوه ديگري نيروها را به يكديگر نزديك كرده و از خشونت سياسي كم خواهد كرد. بايد درد زايمان اين شيوه را براي مدتي تحمل كرد تا بتوان آرامش بعدي آن را هم درك و تجربه كرد.