bato-adv
کد خبر: ۱۴۱۱۲۸
فروپاشی از پایین گریبانگیر رژیم کره‌ی شمالی

در «کره شمالی» چه خبر است؟

آقای لی می‌گوید که این گونه بازارهای غیرقانونی طبقه‌ی جدیدی از ثروتمندان را به وجود آورده که گهگاه ثروتشان را به رخ می‌کشند و وقتی که مقامات به این موضوع مشکوک شوند با رشوه آنها را ساکت می‌کنند. همچنین کسانی که ارزهای معتبر در اختیار داشتند، یک شبه و پس از بحران ارز در سال 2009 که به کاهش ارزش شدید "وون"(واحد پول کره‌ی شمالی) به نسبت ثروتمند شدند.
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۸ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۱

فرارو- ژئون گیوم جو، با تیشرت فیروزه‌ای که به تن دارد، کتانی مارک دیگلویش و تلفن همراهش، از سایر کسانی که آخر شب برای نوشیدن قهوه به استارباکس آمده‌اند قابل تمایز نیست. بسیار پرحرف است و چشمان سیاهش هنگام صحبت کردن برق می‌زنند. دختر 26 ساله تنها زمانی کمی مکث می‌کند که از او راجع کیم جونگ اون، رهبر جدید کشورش سوال می‌کنیم. می‌گوید از عنوان کودکی چنان او را "شستشوی مغزی" داده‌اند که هنوز هم نمی‌تواند خود را به انتقاد کردن از کیم جونگ اون راضی کند.

به گزارش سرویس بین‌الملل فرارو به نقل از اکونومیست؛ خانم ژئون مدافع رژیم نیست. هر چند که فرارش از کره‌ی شمالی همچون دیگران به دلیل گرسنگی و ستم وحشتناک نبوده، ولی می‌گوید او هم می خواسته تا از سرکوب نجات پیدا کند. او دوست داشت تا آزاد باشد از لباس‌های جین و بدلیجات استفاده کند، و بتواند موهای بلند داشته باشد و آنها را فر کند. حتی یکی از آرزوهای او این بوده است که بتواند پشت فرمان اتومبیل‌های اسپورت قرمز رنگ بنشیند و عینک آفتابی به چشم بزند.

این رویاها در اتاق خوابش شکل گرفته بودند، جایی که وی سریال‌های آمریکایی و کره‌ی جنوبی را که از چین قاچاق شده بودند یا با فلش دیسک از دوستانش گرفته بود را بوسیله‌ی کامپیوتری که از بازار سیاه خریداری کرده بود، تماشا می‌کرد. ژئون حتی سلیقه‌ی لباس پوشیدنش را که از سریالها یاد گرفته بود در بیرون از خانه هم به کار می‌بست. تا این که یک روز گشت لباس او را به خاطر پوشیدن کلاهی که رویش کلمه‌ی نیویورک نوشته شده بود دستگیر کرد. او را "بورژوای آشغال" خطاب کردند و تنها زمانی آزاد شد که مادرش که در بازار سیاه دادوستد می‌کرد، یک باکس سیگار به عنوان رشوه به مسئولان مربوط پرداخت کرد.

این ذائقه‌ی مادی اگرچه با کشوری که بیش از یک چهارم کودکانش از سوءتغذیه‌ی شدید رنج می‌برند جور در نمی‌آید، اما به نظر می‌رسد که نشانه‌ای از یک تحول واقعی در کره‌ی شمالی به شمار می‌آید. در حالی که به نظر می‌رسد خاندان کیم، که حال نسل سوم آن بر کشور حکومت می‌راند، کم و بیش غیرقابل تغییر باشد، کشوری که این خاندان رهبریش می‌کنند شدیدا تغییر کرده است. مردم به جای اتکای به کمک‌های دولتی برای زنده ماندن، حال خود سعی می‌کنند که خرجشان را دربیاورند، و به نظر می‌رسد بسیاری از آنانی که در این راه به موفقیت می‌رسند، این موفقیت را به مدد استفاده از فساد، بازارهای سیاه، پارتی‌بازی، رانت اطلاعاتی و اعمال مجرمانه به دست آورده‌اند. خلاصه اینکه اینها همه فنون زیست در یک اقتصاد خصوصی خارج از نظارت و کنترل نشده هستند.

تا همین اواخر اطلاعات جهان خارج راجع جامعه‌ی کره بسیار اندک بود. اما در طول یک دهه‌ی گذشته جریان ورود و خروج اطلاعات به و از این کشور، هرچند به شکل غیرقانونی، به شدت افزایش یافته است. سال گذشته یک موسسه‌ آمریکا با حمایت دولت آمریکا گزارشی منتشر کرد که در آن از سیل ورود اطلاعات به کره‌ی شمالی از طریق رسانه‌های دیجیتال و رسانه‌های قدیمیتر همچون صدای آمریکا و تلویزیون کره استقبال کرده بود: "کره‌ی شمالی‌ها بیش از هر زمانی به اطلاعات از جهان خارج دسترسی دارند و از اینکه این اطلاعات را در اختیار یکدیگر بگذارند کمتر واهمه دارند."

این مسئله دو تاثیر داشته است. اول اینکه مردم کره‌ی شمالی که به اطلاعات از خارج دسترسی دارند می‌توانند زندگی فقیرانه‌ی خود را با زندگی دیگران در سایر نقاط مقایسه کنند. این موضوع شوقی را نسبت به محصولات تجملاتی دنیای مدرن پدید آورده است. ورود این کالاهای قاچاق از طریق مرز شمالی از چین و با هماهنگی یا توسط مقامات فاسد صورت می‌گیرد. آندری لانکوف، کارشناس مسائل کره‌ی شمالی می‌گوید که جامعه‌ی کره‌ی شمالی بدل به جامعه‌ای شده که پول در آن حرف اول را می‌زند و حتی از داشتن رابطه با حکومت هم اهمیت بالاتری دارد. "جامعه به کل به آنچه که 15 سال پیش بود متفاوت است. این تغییرات در نتیجه‌ی سیاست‌های دولت اتفاق نیافتاده‌اند، بلکه تغییراتی هستند که در پایین در حال رخ دادن هستند."

دوم اینکه جریان اطلاعات فعلی به خارجیان دیدی نسبت به تحولاتی که در جامعه‌ی کره شمالی در حال روی دادن است می‌دهد. امسال برای اولین بار گوگل و چندین نفر از پیگیران تحولات کره‌ی شمالی نقشه‌ی داخل این کشور را مشخص کردند محل نقاط مختلف از ایستگاه‌های مترو تا اردوگاه‌های کار را مشخص کردند. شهروندان کره‌ی شمالی که تقریبا هیچ یک به اینترنت دسترسی ندارند، امکان مشاهده‌ی این اطلاعات را ندارند، اما این اطلاعات جدید این امکان را به خارجیان می‌دهد تا از رازهای سر به مهر کره پرده بردارند.

همزمان اقتصاددان‌ها با صحبت‌هایی که فراریان از کره‌ی شمالی انجام داده‌اند به اطلاعات جالبی راجع نقشی که "درآمد شخصی" در زندگی مردم بازی می‌کند، و در حال تغییر مولفه‌های جنسیتی است دست یافته‌اند. در حال حاضر زنان که بازار سیاه را می‌گردانند به نان‌آوران خانه بدل شده‌اند. منابع خبری که توسط فراریان از کره تشکیل شده‌اند، همچون نورث‌کریا دیلی واقع در سئول، این جریان اطلاعات را تشدید می‌کنند. این رسانه‌ها با منابع مخفی در داخل کره‌ شمالی در ارتباطند، و این منابع به وسیله‌ی تلفن‌های همراه غیرقانونی اطلاعات را از شایعات راجع همسر جدید کیم جونگ اون گرفته تا تورم افسارگسیخته و نوسانات ارز را به این رسانه‌ها می‌رسانند. چیزی که با آن مواجهیم کشوری است که با دو سرعت متفاوت در حال حرکت است. پیونگ‌یانگ از بقیه‌ی کشور پیش است، رانتخواران قویتر شده‌اند و تجار زرنگ به طبقه‌ی در حال شکل گیری ثروتمندان جدید پیوسته‌اند.

در حالی که عمده‌ی توجه شامل خانواده‌ی کیم می‌شد، به سادگی این تحولات از چشم ناظران دور می‌ماند. به قدرت رسیدن کیم جونگ اون پس از مرگ پدرش در سال گذشته این امید را به وجود آورد که شاید وی یک اصلاح‌طلب حقیقی باشد. شیوه‌ی رهبری جسورانه‌ی اون، در کنار همسری علاقمند به مد و سرکشی‌هایش به نمایشگاه‌های مختلف، این تصور را به وجود آورده بود که او رهبری مردمی است. وی در سخنرانی‌هایش برخلاف پدرش که بر مقدم بودن ارتش تاکید می‌کرد، بر معیشت و سرزندگی مردم تاکید می‌نمود. با این وجود بزرگترین کاری که وی در سال اول رهبریش در عرصه‌ی داخلی انجام داد پرتاب ماهواره ای به فضا بود که در میان اعتراضات گسترده‌ی بین‌المللی صورت گرفت.

جشن در پیونگ یانگ

گفته می‌شود که تغییر اوضاع در پایتخت ملموس است. یکی از دیپلماتی‌هایی که در پیونگ‌یانگ مستقر است می‌گوید: "پیونگ‌یانگ نسبتا بازتر است. هر چند که از نظر اجتماعی همچنان بسیار بسته است، اما مردم همچنان منتظر نشانه‌هایی از سوی رهبری جدیدند." در روز سال نو از دیپلماتهای ارشد دعوت شد تا در جشنی که به میزبانی کیم جونگ اون به این مناسبت ترتیب داده شده بود و دانشمندان دخیل در پروژه‌ی پرتاب راکت نیز در آن حاضر بودند، شرکت کنند. بسیاری از سفرا از این که برای اولین بار با دیکتاتور دست می‌دادند خوشحال بودند. هر چند که گفته می‌شود دیکتاتور درس‌خوانده‌ی سویس کلمه‌ای به انگلیسی صحبت نکرد، حتی در درحد "سال نو مبارک!"

اما حال و هوا از آن زمان تغییر کرد و رو به بدتر شدن رفت. کیم جونگ اون در سخنرانی سال نوی خود خواهان پایان خصومت میان شمال و جنوب شد، ولی به محض اینکه شورای امنیت سازمان ملل در مواجهه با پرتاب موشک از سوی این کشور دور جدیدی از تحریم‌ها را علیه کره تصویب نمود، پاسخ کره شامل تهدید به انجام آزمایشهای بیشتر و حمله به آمریکا اسفناک بود. رژیم پسر، آنگونه که پیداست، به همان اندازه‌ی حکوت پدر دمدمی مزاج است.

اما تغییراتی که در لایه‌ی پایین در حال رخ دادن است به نظر می‌رسد که ادامه خواهند یافت. این تغییرات در پیونگ یانگ، جایی که برق چراغ‌هایی شهری به طور ویژه از طریق نیروگاه برقآبی هویچون تامین می‌شود، بیش از همه جا مشهود است. این چراغها در تمام طول شب در برخی از برجهای نوساز روشن می‌مانند، و در باشکوهترینشان، یعنی برج 45 طبقه‌ی مانسودای، رنگی و چشمک زن هستند. (هرچند که گفته می‌شود ساکنان واحدها مجبورند برای مواقع قطع سطلهای آب ذخیره کنند.)

ماشین‌های بیشتری در جاده‌های تعمیر شده قابل مشاهده هستند. رودیگر فرانک، اقتصاددان آلمانی که به طور منظم از کره شمالی دیدن می‌کند، می‌گوید در بازدید اخیرش از این کشور به یک ساختمان دوطبقه برخورد کرده که طبقه‌ی اول آن شامل یک فروشگاه و طبقه‌ی بالای شامل یک رستوران و سونا می‌شده است. "قیمت‌ها وحشتناک هستند. قیمت سه کیلو سیب معادل یک ماه حقوق رسمی است. اما این موضوع که حتی چیزهایی مثل موز هم فروخته می‌شوند جالب توجه است. به نظر می‌رسد که دیگر مشکلی از لحاظ دسترسی به جنس دلخواه وجود ندارد، و تنها باید پول مورد نیاز را در اختیار داشته باشید."

به غیر از پول آنچه که بسیار به کار می‌آید اطلاعات است. گفته می‌شود که نزدیک دو میلیون کامپیوتر خانگی، یک و نیم میلیون تلفن همراه (به غیر از تلفنهای غیرقانونی چینی) و تبلت‌هایی که در خانه سرهم شده‌اند در کره شمالی وجود دارد. این‌ وسایل در پشت درهای بسته نشانه‌های تازه‌ای از تغییر را پدید آورده اند، و برای نمونه شوق به تقلید از کره‌ی جنوبی را در لباس پوشیدن، رفتار و حتی لهجه به وجود آورده‌اند.

اما همچنان قدری از شمایل دهاتی در پیونگ‌یانگ پیداست. پشت برج‌های نوساز راههای آسفالت نشده خود را پنهان کرده‌اند. استفان هگرد و مارکوس نولاند، از موسسه‌ی اقتصاد بین‌الملل پترسون، در این موضوع به "توهم پیونگ یانگ" اشاره می‌کنند. ایشان عقیده دارند که مقامات کره‌ی شمالی تنها به دنبال پیشرفت پایتخت نیستند، بلکه در تلاشند تا از بروز قیام در میان شهرنشینان جلوگیری کنند، و از این رو منابعِ سرتاسر کشور بدین منظور مکیده می‌شود.

از سوی دیگر شکافی در حال گسترش هم میان پیونگ یانگ با سایر نقاط کشور به وجود آمده است. در گزارش سازمان ملل آمده است که پارسال میانگین سوءتغذیه در کره‌ی شمالی اندکی بهبود یافته است، اما اگر به صورت منطقه‌ای این شاخص را بررسی کنیم به عمق فاجعه پی می‌بریم. میزان شیوع سوءتغذیه در میان کودکان زیر پنج سال در پیونگ یانگ زیر بیست درصد است در حالی که در استان ریانگ‌گانگ در شمال کره این میزان به بالای چهل درصد می‌رسد.

غول‌های چراغ جادو

آقای فرانک، اقتصاد دان آلمانی، ایجاد شکاف روزافزون میان پایتخت با سایر نقاط کشور را طبیعی می‌داند. وی اشاره می‌کند که رژیم احیانا تصمیم گرفته است "به جای اینکه منابع را در سراسر کشور پخش کند بدون اینکه نتیجه‌ی ملموسی مشاهده شود، یک شهر را به بهترین شکل ممکن توسعه دهد."

جدای از این ممکن است این چراغ‌های درخشان، نمایش‌های آتش‌بازی و پارک‌های زیبا در پیونگ یانگ، تلاشی باشند برای اینکه شهروندان ناراضی از شرایط در سایر استان‌ها به جای اینکه در رویای رفتن به سئول باشند، به فکر رفتن به پیونگ یانگ بیافتند. درنتیجه نباید از اینکه بالارفتن برجها در پیونگ‌یانگ با سخت‌گیریهای شدید در رابطه با قاچاق سریال های کره‌ی جنوبی به کشور و فرار به کره‌ی جنوبی از طریق چین همزمان شده تعجب کرد: تعداد فراری‌ها سال گذشته 44 درصد کاهش داشت و به 1509 نفر رسید. به نظر می‌رسد که رژیم در تلاش است آب رفته را به جوی باز گرداند، اما دیر به این فکر افتاده است. آقای نولاند سال گذشته در این باره نوشت: "کره شمالی با بی‌ثباتی در اقتصاد کلان، نابرابری روزافزون، افزایش فساد مواجه است و به نظر می‌رسد رهبری این کشور فاقد دید و ظرفیت لازم برای پاسخگویی به این معضلات باشد."

وی از خط مبادله‌ای سخن می‌گوید که در غرب کشور با شهرهای چینی همچون دنگدونگ شکل گرفته است، که از طریق آن مواد خام با محصولات مصرفی مبادله می‌شود. او می‌گوید شواهدی وجود دارد که مقامات ارشد در این گونه معاملات دست دارند. مثلا یک مقام ارشد توزیع غذا می‌تواند دقیقترین اطلاعات را از زمان افزایش قیمت گندم داشته باشد و سپس سعی خواهد کرد تا واردات آن را افزایش دهد. آنوقت اگر تحقیق کنید خواهید دید که همسرش اصلیترین فروشنده‌ی گندم در بازار سیاه است.

در طول اتفاقات فاجعه باری که در سال 2009 برای واحد پول کره افتاد، حکومت دست به سرکوب این بازارها زد، که در نتیجه بخش‌هایی از اقتصاد با کمبود مایحتاجات اولیه، مانند سیمان مواجه شدند. این موضوع احتمالا به مقامات آموخته که بهتر است چشمشان را بر این چنین اقدامات غیرقانونی ببندند و آنها را نادیده بگیرند. حتی پولهایی که از سوی اقوام فراری کره‌ شمالی‌ها در کره‌جنوبی برایشان فرستاده می‌شوند نیز از سوی مقامات تحمل می‌شود. بدین منظور سیستمی همچون حواله شکل گرفته که در جریان آن پول بین بانکها در کره جنوبی و چین رد و بدل می‌شود و سپس توسط واسطه‌ای به خانواده‌ی ساکن در کره شمالی پرداخت می‌شود. گفته می‌شود مردم از این راه پول مورد نیاز برای فرار را دریافت می‌کنند.

شرکت به شیوه‌ی کره‌ای

تنها طبقه‌ی حاکم نیستند که از آنچه که آقایان هگرد و نولاند "رفتار تعاونی کارآفرینانه" نامیده‌اند سود می‌برند. لی سئونگمین، از فراریان از کره‌ی شمالی است و در حال حاضر 27 سال دارد و در سئول زندگی می‌کند. وی از دوازده سالگی برای یافتن غذا به آنسوی مرز به چین می‌رفت. در هفده سالگی گیر افتاد، زندانی شد و شدیدا مورد ضرب و شتم قرار گرفت. هنگامی که آزاد شد، تلاش کرد تا رفتار "شرکتی‌تری" را در پیش بگیرد. شروع به دوست شدن با مرزبانان کرد و یک تلفن همراه غیرقانونی از طریق خواهرش در چین برای خودش دست و پا نمود. او شروع به وارد کردن قطعات خودرو نمود و برای انجام هماهنگی‌ها با طرف چینی از موبایل استفاده می‌کرد. او می‌گوید سربازان مرزی جنسها را با طناب به این سوی رودخانه‌ی یالو می‌کشیدند و در مقابل سئونگمین مبلغی به آنها پرداخت می‌کرد. اینجا بود که شغل دولتیش در شرکت پخش به کارش می‌آمد و با استفاده از کامیون قطعات را در کشور جابه‌جا می‌کرد. او آنقدر پول به دست آورد که مجبور بود کف آشپزخانه چالشان کند و اغلب افسوس می‌خورد که چرا ناگهان تصمیم به فرار از کشور گرفت.

آقای لی می‌گوید که این گونه بازارهای غیرقانونی طبقه‌ی جدیدی از ثروتمندان را به وجود آورده که گهگاه ثروتشان را به رخ می‌کشند و وقتی که مقامات به این موضوع مشکوک شوند با رشوه آنها را ساکت می‌کنند. همچنین کسانی که ارزهای معتبر در اختیار داشتند، یک شبه و پس از بحران ارز در سال 2009 که به کاهش ارزش شدید "وون"(واحد پول کره‌ی شمالی) انجامید به نسبت ثروتمند شدند.

از آنزمان به نظر می‌رسد که مصرف کالاهای تجملاتی افزایش یافته باشد. آقای لنکاف از پولدارهایی می‌نویسد که به رستورانهای سوشی گرانقیمت می‌روند و وسایل ممنوع و تلویزیون و یخچال می‌خرند. اصلیترین شکایتشان از وضعیت برق است. به همین دلیل شاید تجملیترین چیز در این میان یک کابل برق اختصاصی از ایستگاه انتقال برق محلی باشد که از طریق رشوه دادند به مقامات فاسد یا فرماندهان نظامی قابل تهیه است.

این قبیل کارآفرینان اگرچه ممکن است خواهان حفظ وضعیت فعلی که امکان پول درآوردن به ایشان می‌دهد باشند، اما در نهایت می‌توانند تهدیدهایی را متوجه رژیم نمایند. باید دید که اگر تلاشی جدی در جهت ضبط ثروتشان انجام شود، واکنششان چه خواهد بود. در عین حال شکاف آشکاری که روز به روز میان ثروتمندان و فقرا گسترده‌تر می‌شود، می‌تواند به ایجاد کینه در جامعه بیانجامد. خانم ژئون می‌گوید دیدن اینکه با ثروتمندان نوعی برخورد وجود داشته و با فقرا نوعی دیگر حالش را به هم می‌زده است. یکی از آشنایان مادرش به خاطر کمک به فرار دو دختر از کشور به مرگ محکوم شده بود؛ به فرزندان این زن بیچاره دستور داده شده بود که باید به مراسم تیرباران بیایند، بدون اینکه به ایشان بگویند اعدامی مادرشان خواهد بود. خانم ژئون می‌گوید که اگر این زن پول بیشتری یا اینکه پارتی‌های بهتری داشت می‌توانست خود را از اعدام نجات دهد.

کره‌ی شمالی از مدتها پیش جامعه‌ای ناعادلانه بوده است. اما به عقیده‌ی کارشناسان از زمان قحطی که در دهه‌ی نود به مرگ بیش از یک میلیون تن شد، و موجبات فروپاشی سیستمی بواسطه‌ی آن غذا تقسیم می‌شد گشت، کنترل حکومت بر زندگی مردم کاهش یافته است. لانکوف می‌نویسد: "جامعه‌ی کره‌ی شمالی در حال حاضر نه بر مبنای رابطه‌ی فرد با بوروکراسی یا طبقه‌ی اجتماعی وی، بلکه بر مبنای رابطه‌ و دسترسی وی به پول تعریف می‌شود.

فعلا نشانه‌ی آشکاری از اعتراض وجود ندارد. با وجود حدود دویست هزار زندانی سیاسی که در اردوگاه‌های کار زندانی هستند، گروههای حقوق بشری مخفی وجود ندارد، و برعکس رژیم شوروی سابق از روشنفکران "توطئه گر" هم خبری نیست. خانم ژئون می‌گوید هرگز حرف زدن از تغییر رژیم به ذهنش هم خطور نکرده است. کارشناسان مسائل کره می‌گویند که فقدان مقاومت تنها نتیجه‌ی شستشوی مغزی نیست. دلیل این موضوع به این بر می‌گردد که سنت سرکوب و خفقان به پیش از آغاز حکومت کیم‌ها باز می‌گردد. شهروندان کره‌ی شمالی بخش عمده‌ی نیمه‌ی اول قرن بیستم را تحت سیطره‌ی ژاپنی‌ها گذراندند و پیش از آن رعیتان یک سلسله‌ی شاهنشاهی خشن بودند. در نتیجه درک چندانی از اوضاع بهتر ندارند که بخواهند مقایسه‌ای صورت دهند.

فشارها برای ایجاد راههای دیگر ارتباط با کره‌ایها، به خصوص راههایی برای دور زدن سد اطلاعاتی کره شمالی، در حال افزایش است. برخی از پیگیران مسائل کره شمالی از دیدار ماه ژانویه‌ی اریک اشمیت، مدیر اجرایی گوگل از این کشور استقبال کردند و آن را گامی رو به جلو می‌دانند. بسیاری خواستار آنند تا سرویس جهانی بی‌بی‌سی شبکه‌ی کره‌ای زبان راه اندازی کند. آقای لی، از افرادی که موفق به فرار از کره شده‌اند، معتقد است که رساندن اطلاعات به داخل کره به اندازه‌ی کمک‌های غذایی از اهمیت برخوردار است. وی ‌می‌گوید: "تنها زمانی که مردم بتوانند فرق میان حقیقت و دروغ را متوجه شوند است که کنجکاویشان تحریک می‌شود." و کنجکاوی احتمالا اصلی‌ترین چیزی است که این رژیم پنهانکار از آن وحشت دارد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv