bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۳۹۸۱۱
وزیر خارجه دولت حسنی مبارک انقلاب مصر را روایت کرد

ناگفته‌هایی از روزهای پرالتهاب "مبارک"

کسی که زمان رییس مقتدر سازمان اطلاعات محسوب می‌شد پیام داد: "بسم‌الله الرحمان الرحیم، در این اوضاع بسیار دشواری که مصر بدان دچار شده، رییس جمهوری حسنی مبارک تصمیم گرفته تا کناره گیری کند. انشاالله خداوند یاور همه باشد."
تاریخ انتشار: ۱۸:۵۲ - ۰۸ بهمن ۱۳۹۱

فرارو- نوزدهم ژانویه‌ی 2011 (29 دی 1389) بود و رژیم حسنی مبارک قدرتمند و مستحکم به نظر می‌رسید. رییس جمهور مصر در ویلای کنار ساحل خود در شرم‌الشیخ میزبان تعدادی از سران کشورهای عرب بود. منطقه از وجود صدها کارگر ساختمانی تخلیه شده بود تا منظره را خراب نکنند.

به گزارش سرویس بین‌الملل فرارو به نقل از فارن پالیسی؛ اما کسانی که به دقت گوش می‌کردند می‌توانستند اولین صداهای نارضایتی را بشنوند. انقلابی که در تونس در جریان بود وزیر خارجه تونس را مجبور کرد که چند ساعت پیش از آغاز نشست به کشورش بازگردد. و صفحات فیسبوکی مصر در حال انتشار اخبار تظاهرات‌هایی بودند که بنا بود به تقلید از انقلاب تونس در 25 ژانویه (5 بهمن) خیابان‌های قاهره‌ را پر کند.

پس از اتمام نشست، مبارک برای بدرقه‌ی میهمانان خارجی عازم فرودگاه شد. در چند قدمی پشت سر او، ابوالغیط وزیر امور خارجه‌ی مصر و عمر سلیمان قرار داشتند. ابوالغیط از سلیمان پرسید که آیا موضوع تظاهرات احتمالی را با رییس جمهور مطرح کرده است یا نه؛ عمر سلیمان، رییس سازمان اطلاعات پاسخ داد که نخواسته در طول نشست چیزی به مبارک بگوید، اما وقتش رسیده تا موضوع را با او در میان بگذارد.

زمانی که آخرین میهمان هم رهسپار شد، سلیمان به سمت رییس جمهور رفت و به او گفت که باید در مورد موضوع مهمی با او صحبت کند. آن زمان بود که مبارک تازه به وجود قیامی که مقدر شد تا در عرض چند هفته وی را از قدرت به زیر بکشد پی برد.

با این وجود مبارک در آن زمان نتوانست به تصمیم خاصی برسد. ابوالغیط در خاطراتش که اخیرا با نام "شهادت من" چاپ شده نوشت: "رییس‌جمهور توجه چندانی نشان نداد." وقتی که سلیمان پیشنهاد کرد تا دیداری با حضور مقامات ارشد برای هماهنگ کردن طرز برخورد با اعتراضات انجام شود، مبارک "پاسخی نداد و در رفتارش نشانی از نگرانی وجود نداشت."

دو سال پس از تظاهرات 25 ژانویه (5 بهمن)، حلقه‌ی کوچک مقامات نزدیک به مبارک بالاخره راجع وضعیت دولت در بحبوحه‌ی انقلاب به سخن آمده‌اند و در حال نقل وقایع آن دوران هستند. علاوi بر خاطرات ابو الغیط، چند تن دیگر از مقامات ارشد آن زمان مصر نیز در مورد وقایع آن دوره با بردلی هوپ گفتگو کرده‌اند، که حاصل آن کتابی به نام "آخرین روز فرعون" شده است. هر دوی این منابع این امکان را فراهم می‌کنند که نگاهی به کشمکش‌ها در بالاترین سطوح در رژیم مبارک انداخته شود، و دلایل شکست آن در سرکوب جنبش اعتراضی بررسی شود.

مبارک، در این روایت‌ها که از سوی مقامات رسمی دولتش صورت گرفته‌اند، چهره‌ای منفعل تصویر شده و گویا رهبری بوده است که در حضورش نظر کسی غالب می‌شده که آخرین نفر سخن بگوید. ابو الغیط با اشاره به اینکه جمال مبارگ، پسرکوچک حسنی مبارک، از آغاز شلوغی‌ها به شکل غیر عادی در کاخ ریاست جمهوری فعال شده بود، در خاطرات روزانه‌اش نوشته است: "رییس جمهور سنش بالاست و به همین خاطر دنباله‌رو دیدگاه‌های جمال مبارک است... جمال همه جا در کاخ و در منزل همراه رییس‌جمهور است."

این توصیفات ممکن است به این جهت باشند که مقامات عالیرتبه‌ی سابق بخواهند حساب خود را حکومت سابق مصر جدا کنند و تقصیرات را به گردن رقبای خود بیندازند. اما از طرفی این روایت‌ها بسیار با هم منطبقند: حسام بدراوی، از مقامات ارشد حزب سیاسی حاکم در آن زمان، برای بردلی هوپ اینگونه نقل کرده است که وی در دیداری در نهم فوریه مبارک را به ترک قدرت راضی کرده بود اما به گفته‌ی وی رییس جمهور پس از آن دیداری و بعد از مشورت با جمال، پسرش و سایر اعضای حلقه‌ی نزدیکان، تصمیمش را به کلی تغییر داد.

دولت اوباما در چندین مناسبت با ابوالغیط ارتباط گرفت تا دیدگاه‌هایش را در این باره که مبارک چگونه باید بحران اعتراضات برخورد کند به او انتقال دهد. وزیر امور خارجه‌ی آن زمان مصر فکر می‌کند که آمریکا سعی داشته تا استراتژی پلیس خوب-پلیس بد را در پیش بگیرد. وی به سلیمان گفت: "کاخ سفید در قبال دولت بسیار سختگیر است، اما کلینتون و وزارت خارجه قدری انعطاف نشان می‌دهد."

رییس اطلاعات پاسخ داد: "از قدیم همینطور نقش‌ها را بین خودشان تقسیم می‌کنند."

آنگونه که ابوالغیط شرح می‌دهد، هنگامی که انقلاب به لحظات حساس خود نزدیک می‌شد، رژیم به علت درگیری‌های درونی فلج شده بود. در سی‌ویکم ژانویه (31 بهمن) ابوالغیط در مراسم تحلیف احمد شفیق، نخست وزیر جدید و مردی نظامی که بنا بود اوضاع را سامان بخشد، شرکت کرده بود. او می‌نویسد که مبارک در این مراسم پَکَر و ساکت بوده است. "سعی می‌کرد خود را مشغول خواندن یک سری اوراق نشان دهد."

اما سایر بازیگران در صحنه سعی داشتند با مانور دادن از منافع خود حفاظت کنند. در همان مراسم محمدحسین طنطاوی، وزیر دفاع آن زمان و رییس هیئت حاکم نظامی که بعدا جایگزین مبارک شد، به ابوالغیط خبر داد که ارتش اعتبار خود را برای نگاه داشتن مبارک در حکومت خرج نخواهد کرد. آنطور که ابوالغیط بازگو می‌کند، طنطاوی با تندی گفت: "برخی به من خبر داده‌اند که مردم از اینکه ارتش برای کنترل اوضاع به زور متوسل خواهد شد حرف می‌زنند و من گفتم که این را از من داشته باش که ارتش به هیچ وجه به مردم حمله نخواهد کرد، وگرنه وجاهتش را از دست خواهد داد."

در همین اوضاع جمال مبارک سعی داشت به هر قیمتی که شده پدرش را در قدرت نگاه دارد. این باور وجود داشت که جمال نقشه‌هایی برای ریاست جمهوری خود در سر دارد، هر چند که دیکتاتور سالخورده ارث رسیدن قدرت به جمال را رد می‌کرد. ابوالغیط نقل می‌کند که مبارک به او گفته: "فکر کرده‌ای دیوانه هستم؟ که با دستان خود پسرم را...پسر خودم را به این اسیری بیاندازم؟ هرگز!"

در حالی که جمال مشخصا در پشت صحنه نقش تاثیرگذاری بر عهده داشت، اما مبارک همواره از قرار دادن وی در انظار عموم خودداری ‌میکرد. ابوالغیط نوشته است که در سال 2010 به حسنی مبارک پیشنهاد داده تا جمال برای به دست آوردن یک کرسی در پارلمان وارد انتخابات شود. در آن مقطع اخوان المسلمین در حدود بیست درصد کرسی‌های پارلمان را در اختیار داشتند، هر چند که بعدا در انتخابات سال 2010 که تصور می‌شد در آن تقلب شده، سهم آنان بسیار کاهش یافت.

مبارک با تندی جواب داد: "کار خیلی مزخرفی است. آنجا او را تکه تکه می‌کنند. مگر خبر نداری در پارلمان چه می‌گذرد؟"

در یکم فوریه، زمانی که مشخص شد پلیس توان کنترل اعتراضات را ندارد، مبارک در یک سخنرانی در آخر شب ظاهر شد و اعلام که قصد ندارد برای دوره‌ی بعد نامزد شود. ابوالغیط درباره‌ی این سخنرانی می‌نویسد: "سخنرانی دیر بود...دیر بود...و بعدش به خواب رفتم." انعکاس ناامیدی معترضین مصری از این سخنرانی را می‌توان در این جمله دید. بعد از سخنرانی ابو الغیط با زنگ تلفن از خواب بیدار شد و در آن سوی خط جمال مبارک بود که می‌گفت سخنرانی "روحیه جدیدی" را به وجود آورده و محبت عموم را به مبارک جلب کرده است.

البته جمال در مورد تغییر جو زیادی اغراق کرده بود. در روز دوم فوریه ابوالغیط از پنجره‌ی دفتر کارش به خیابان نگاه کرد و جمعتی را مشاهده نمود که با همراهی اسب و شتر به سوی میدان التحریر در حرکتند. تلفنش زنگ زد، یکی از خویشاوندانش فریادزنان گفت: "آن‌ها می‌خواهند کشور را آتش بزنند. اتحاد مصر از بین خواهد رفت!"

آنچه ابوالغیط از پنجره نظاره می‌کرده در واقع آغاز "جنگ شترها" بود، تلاشی ناموفق از سوی وفاداران به رژیم تا به هر وسیله‌ی ممکن میدان تحریر را پاکسازی کنند. حمله با استفاده از شتر و اسب، در کنار پرتاب سنگ و کوکتل‌مولوتوف، یازده کشته و بیش از 600 مجروح بر جای گذاشت.

اما این حمله آغازی بود بر پایان رژیم مبارک. ابوالغیط با دستپاچگی با سلیمان تماس گرفت تا در مورد خونریزی‌ها در میدان تحریر صحبت کنند: هر دو نفر متفق‌القول معتقد بودند که حالا دیگر مبارک گزینه‌ی جز کناره‌گیری ندارد. سلیمان اما گفت که وی نمی‌تواند این حرف را علنا بزند، چون آن وقت متهم خواهد شد که می‌خواهد مبارک را کنار بزند تا خودش رییس جمهور شود.

از این مقطع شکاف‌ها در رژیم به سرعت شروع به عمیقتر شدن کردند. ابوالغیط گفتگویی با سلیمان را نقل می‌کند که در آن رییس سازمان اطلاعات به او گفته "واقعا طرحی برای رییس جمهور کردن جمال مبارک وجود داشته ولی دستگاه امنیت ملی حاضر به پذیرفتن این موضوع نخواهد بود و من با جمال کار نخواهم کرد." سلیمان افزوده است: "آن‌ها می‌خواهند از شر من خلاص شوند و برای این کار تلاش‌های زیادی انجام داده‌اند." ابوالغیط می‌نویسد که از نظر او منظور سلیمان از "آن‌ها" سوزان مبارک، همسر حسنی مبارک بوده است.

با نگاهی به این گفتگو شاید بتواند درک کرد که چرا پس از سقوط مبارک، سلیمان توسط هیئت نظامی حاکم کنار گذاشته شد. رییس سازمان اطلاعات از اختلافی که بین او و طنطاوی بر سر جمال وجود داشته پرده برمی‌دارد و می‌گوید در صورتی که پسر مبارک رییس جمهور شود "تنها طنطاوی با او کار خواهد کرد."به هر روی سخنان طنطاوی در انداختن تقصیر تظاهرات به گردن خارجی‌ها و این ادعا که مصر آمادگی دموکراسی را ندارد، او را به شدت در میان معترضان منفور کرده بود و از این رو در هیچ نوع دولت انتقالی نمی‌توانست جایی داشته باشد.

در نهم فوریه (20 بهمن)، دیگر امکان نگاه داشتن مبارک وجود نداشت. در این موقع، بدراوی، با حمایت سلیمان، توانست دیداری رو در رو با مبارک انجام دهد. بدراوی با اشاره به دیکتاتور رومانیایی و از دوستان سابق مبارک که پس از انقلاب ضدکمونیستی در این کشور تیرباران شده بود، گفت: "جناب رییس جمهور، تصویری که من در پیش می‌بینم، تصویر نیکلای چاوچسکو است."

مبارک پرسید: "منظورت این است که می‌خواهند من را بکشند؟"

بدراوی پاسخ داد: "احتمالا بله."

مبارک گفت: "آماده‌ام تا برای کشورم بمیرم."

آنطور که بدراوی نقل می‌کند مبارک خیلی سریع از این عقیده کوتاه آمد و راه حل بهتری را پذیرفت که در آن قدرت را به سلیمان انتقال دهد و راه را برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری زودهنگام باز کند. اما جمال و سایر اعضای حلقه‌ی نزدیکان مبارک خیلی سریع این پیشنهاد را زیر سوال بردند و آن را رد کردند.

در حالی که رژیم مبارک در آستانه‌ی فروپاشی بود، جمال آخرین تلاش خود برای حفظ پدرش در قدرت را کلید زد. در روز دهم فوریه مبارک اعلام کرد که به زودی سخنرانی دیگری انجام خواهد داد. باور عمومی بر این بود که وی در این سخنرانی استعفای خود را اعلام خواهد داشت.

ابوالغیط نوشت: "دیر بود... دیر بود. و بعد بیانیه آمد ولی هیچ چیز بدرد بخوری درش نبود. آن موقع فهمیدم که پسر رییس‌جمهور تلاش کرده تا بیانیه طوری شکل دهد که همه را راضی کند."

معترضین مصری که از تلاش مبارک برای ماندن در قدرت شوکه شده بودند، روز یازدهم فوریه با جمعیتی عظیم در خیابان‌ها حضور یافتند. ابوالغیط می‌گوید که صبحم به رد و بدل کردن تماس‌ها میان سلیمان و شفیق گذشت، که سعی داشتند بر سر خروج مبارک از قدرت مذاکره کنند. سلیمان به او گفت که رییس جمهور آن روز پیش از نماز ظهر به خانه‌اش در شرم‌الشیخ خواهد رفت. یعنی همانجایی که مبارک برای اولین بار قضیه‌ی اعتراضات را شنیده بود.

سلیمان در تلاش برای چاره‌اندیشی درباره‌ی شرایط از ابوالغیط خواست تا برای شرکت در جلسه خود را تا ساعت یک بعدازظهر به کاخ اتحادیه برساند. اما کاخ توسط معترضان محاصره شده بود و ارتش هشدار داد که هر لحظه ممکن کاخ از سوی معترضان مورد حمله قرار گیرد و از این رو مجبور شدند مقامات را به یک پایگاه نظامی در همان حوالی انتقال دهند. ابوالغیط می‌نویسد: "همان موقع به نتیجه‌ی منطقی رسیدم: دنیا تغییر کرده است."

گفتگوی سه جانبه مابین مبارک، سلیمان، و طنطاوی که زمانی مقاماتی بسیار نزدیک به هم بودند، حال مملو از اختلافات بود. ابتدا مبارک، که در شرم‌الشیخ حضور داشت، با سلیمان تماس گرفت و در طی این تماس از سلیمان خواست تا به طنطاوی خبر دهد که اختیار اداره‌ی کشور به او سپرده شده است. اما زمانی که وزیر دفاع از این تصمیم خبردار شد جا زد. ابوالغیط نقل می‌کند که "از مکالمه‌ی تلفنی متوجه شدم که طنطاوی نمی‌خواهد ارتش را وارد دولت کند."

سپس سلیمان به مبارک خبر داد که باید مستقیما با طنطاوی صحبت کند. در نهایت او و شفیق شخصا نزد به وزارت دفاع رفتند تا وظیفه‌ی جدید رییس ارتش را به او ابلاغ کنند. با انجام این کار، سلیمان آماده شد تا خبری را که آینده‌ی مصر پس از مبارک را رقم می‌زد به همگان برساند.

کسی که زمان رییس مقتدر سازمان اطلاعات محسوب می‌شد پیام داد: "بسم‌الله الرحمان الرحیم، در این اوضاع بسیار دشواری که مصر بدان دچار شده، رییس جمهوری حسنی مبارک تصمیم گرفته تا کناره گیری کند. انشاالله خداوند یاور همه باشد."

bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو