bato-adv
کد خبر: ۱۳۴۸۷۳
گزارش نیوزویک از وضعیت اسفناک زنان یمنی

بهتر است راجع حقوق حیوانات صحبت کنیم، چون ما اینجا حیوان هستیم!

این زن‌ها از اغلب در برابر قانون، که تا حد زیادی هم برضدشان تنظیم شده، بی دفاع هستند، ناراحتند. فرقی ندارد جرمشان چه باشد، همگی بر یک نکته متفق‌القولند که زن بودن در یمن به معنای آلت دست مردان بودن است. یکی از زندانی‌ها می‌گوید: "لازم نیست راجع حقوق بشر صحبت کنیم، بهتر است راجع حقوق حیوانات صحبت کنیم، چون ما اینجا حیوان هستیم."
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۵ - ۲۱ آذر ۱۳۹۱

فرارو-  این زن‌ها از  اغلب در برابر قانون، که تا حد زیادی هم برضدشان تنظیم شده، بی دفاع هستند، ناراحتند. فرقی ندارد جرمشان چه باشد، همگی بر یک نکته متفق‌القولند که زن بودن در یمن به معنای آلت دست مردان بودن است. یکی از زندانی‌ها می‌گوید: "لازم نیست راجع حقوق بشر صحبت کنیم، بهتر است راجع حقوق حیوانات صحبت کنیم، چون ما اینجا حیوان هستیم."جنین دی جیووانی، گزارشگر نیوزویک در سفر به یمن گزارشی را از وضعیت اسفناک زنان این کشور تهیه نموده که متن کامل آن در زیر آمده است:

برای آنکه از حدیده، چهارمین شهر بزرگ یمن به ناحیه‌ی حیص برسیم باید سه ساعت در جاده‌ای در بیابان‌های خشک و بی‌آب و علف احاطه شده رانندگی کنیم. حدیده شهر چندان مدرنی نیست اما در مقایسه با جایی که به آن می‌رویم، به مدینه‌ی فاضله می‌ماند.

به گزارش سرویس بین‌الملل فرارو زنان در برهه‌ی بهار عربی در سال گذشته نقش پررنگی ایفا کردند، اما وضع فعلیشان تغییر چندانی را با قبل نشان نمی‌دهد. اینجا نمی‌توانید زن‌ها را خیابان یا در حال خرید از سوق (بازار) ببینید. در چند رستورانی که در این ناحیه وجود دارند از زنان خبری نیست، فقط مردها هستند، در حال جویدن تنباکو، نوشیدن چای تلخ و خوردن مرغ در بشقاب‌های حلبی. وقتی بالاخره نگاهم به دو زن سرتاپا سیاه‎‌پوش با دستکش سیاه به دست افتاد، زن‌ها قدم‌هایشان را تند کردند تا هر چه زودتر از دیدرس من خارج شوند.

در روستایی شنی با خانه‌های خاک‌خورده به نام شرفیح ال‌جانبیه به خدی برخوردم. خدی دوازده ساله و به تازگی ازدواج کرده است. او از شب ازدواج خود راضی نیست و اولین تجربه‌ی جنسی خودش را دردناک توصیف می‌کند و می‌گوید که شوهرش "پیر و چاق" است.

در واقع شوهرش را نمی‌شود چاق و پیر دانست. اما به عنوان یک مرد سی ساله تفاوت سنی قابل ملاحظه‌ای با خدی دارد و ازدواج خدی با او بخشی از قراری بوده که پدر و مادر خدی با او داشته‌اند: خدی با این مرد ازدواج کرد تا خواهرش بتواند با برادر شوهرش ازدواج کند. نقش خدی در این میان چیزی بیش از یک ابزار چانه‌زدن نبود.

در میانه‌ی صحبت‌های خدی دختر روستایی کوچکی سر و کله‌اش پیدا شد که حجاب نداشت. فوق‌العاده خوشگل بود و لباس محلی به تن داشت. با کنجکاوی به ما "خارجی"ها زل می‌زند و وقتی نگاهش می‌کنم به این فکر می‌کنم که احتمالا او نیز به زودی سرنوشتی همچون خدی دچار خواهد شد.

یک ماه پس از آن که خدی برای اولین بار عادت ماهانه را تجربه کرد، خانواده‌اش مراسم ازدواج را برگزار کردند. قبل از ازدواج مادر خدی به او راجع وظایف عروس توضیح دادند که باید از حیوانات مراقبت کند، خانه را تمیز نگاه دارد و از نظر جنسی مطیع خواست‌های شوهرش باشد. مادر خدی بی‌سواد است و زمانی که نه سال داشته به خانه شوهر فرستاده شده است. حالا او چهل سال دارد ولی حداقل ده سال پیرتر از سنش به نظر می‌رسد. وقتی راجع ازدواج دخترش از او سوال می‌پرسم با بی‌تفاوتی جواب می‌دهد که "شوهرش به درد خانواده‌ی ما می‌خورد."

برای اکثر غربی‌ها نام یمن با تروریسم مترادف است. یمن خاستگاه اجدادی بن‌لادن و پناهگاه انور الاولاکی، روحانی متولد آمریکا که تا زمان کشته شدنش به وسیله‌ی پهپادهای آمریکایی در سال گذشته نیروی تاثیرگذاری در القاعده محسوب می‌شد. 

اما با وجود توجه روزافزونی که رسانه‌ها به مصر و سوریه و لیبی نشان می‌دهند، یمن که یکی از فقیرترین و پرمشکل‌ترین کشورهای عرب است به حاشیه رفته است.

بنا بر آمارهای سازمان ملل، ده میلیون یمنی که معادل نیمی از جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند، غذای کافی برای خوردن ندارند و اگر گوش شنوایی باشد زنگ هشدار یک فاجعه‌ی انسانی مدت‌هاست که در یمن به صدا درآمده است. تشدید روزافزون درگیری‌ها در یمن، به خصوص در جنوب این کشور، آن را به لبه‌ی پرتگاه بحران کشانده است.

فقر گسترده و ناامنی‌های فراگیر زنان یمنی را نیز به نوبه‌ی خود تحت تاثیر قرار داده است.

در همه‌ی گزارش‌های نهادهای بین‌المللی، یمن همواره از نظر تبعیض جنسی و از لحاظ دسترسی زنان به آموزش، بهداشت، موقعیت‌های اقتصادی و تصمیم سازی همواره رتبه‌های انتهایی را به خود اختصاص داده است. یک چهارم زنان این کشور در بازه‌ی سنی پانزده تا چهل‌ونه سال از سوء تغذیه‌ی شدید رنج می‌برند و به دختران به دیده‌ی بار مالی نگاه می‌شود در سنین پایین مجبور به ازدواج می‌شوند. قانونی که بر مبنای آن سن ازدواج مشخص شده باشد در یمن وجود ندارد. از هر دو دختری که در این کشور متولد شده‌اند یکی پیش از رسیدن به هیجده‌سالگی ازدواج می‌کند. جدای از جلوگیری از ادامه‌ی تحصیل، دخترانی که به‌خانه‌ شوهر می‌روند، به کلی از جامعه‌ دور شده مجبورند کنج خانه‌های گلی بنشینند، تا مبادا چشم مردان دیگر به ایشان بیافتد. بیش از هشتاد درصد زنان یمنی بی‌سوادند و کمتر از بیست درصدشان امکان کار در خارج از منزل را دارند.

یمن همچنین یکی از بالاترین نرخ‌های مرگ و میر مادر در حین زایمان را دارد، چیزی حدود ده برابر این نرخ در ایالات متحده، که بخشی از آن به دلیل بارداری زنان در سنین بسیار پایین و بخش دیگری از آن به علت عدم وجود قابله‌های آموزش‌دیده در نقاط دورافتاده‌ی این کشور است که زنان را مجبور می‌کند زایمانشان را در خانه انجام دهند. برای هشت هزار زنی که در حیص زندگی می‌کنند تنها چهار ماما وجود دارد. یک زن روستایی که مادرش هنگام زایمان از دنیا رفته، از کودکیش اینگونه می‌گوید که: "وقتی که بچه بودم حتی رویا هم نداشتم."

سوها بشرین، کارشناس یمنی حقوق زنان می‌گوید: "ما عرب، مسلمان و عشیره‌ای هستیم، اما با زنان دیگر در خاورمیانه و پاکستان و افغانستان تفاوت زیادی داریم." او می‌گوید که در قانون یمن برای زنان خارج از چارچوب خانواده حقوق چندانی تعریف نشده است. "ما باید به مردان بچسبیم، وگرنه نمی‌توانیم روی پای خود بایستیم."

فضای ناامیدی حاکم در جریان انقلاب سال گذشته برای مدتی رنگ باخت. در انقلاب پارسال با الهام از انقلاب تونس، یمنی‌ها موفق شدند علی عبدالله صالح، دیکتاتور فاسد این کشور را از قدرت به زیر بکشند.

همانند مصر، زنان یمنی نیز نقش پررنگی در انقلاب برعهده داشتند، و ضمن شرکت در تظاهرات در میدان مرکزی صنعا که بعدها به "میدان تغییر" معروف شد، یک بیمارستان صحرایی در مسجدی برپا کردند تا به داد تظاهرکننده‌های مجروح برسند. بشرین می‌گوید: "زنان همه‌چیزشان را برای سرنگونی رژیمی که ایشان را تحت ستم قرار داده بود به خطر انداختند و در زمان انقلاب در خط مقدم بودند. من خودم آنجا حاضر بودم." می‌گوید زنان ضمن اینکه کمک‌ها را در اشکال غذا، دارو و پتو سازماندهی می‌کردند، در جریان انقلاب صحبت هم ‌میکردند و از جمله‌ی سخنوران زن توکل کرمان بود. بشرین می‌گوید: "آن موقع فکر می‌کردیم که برای اولین بار زنان و مردان شانه به شانه‌ی هم قرار دارند."

در خارج از یمن توکل کرمان که اعتراضات برای آزادی مطبوعات را رهبری می‌کرد به عنوان چهره‌ی انقلاب یمن شناخته می‌شد. تلاش‌هایش در جریان انقلاب یمن لقب زن آهنین و سال گذشته جایزه‌ی صلح نوبل را برایش به همراه آورد و او را بدل نخستین زن عربی کرد که برنده‌ی این جایزه می‌شود.

اولگا گازاریان، مسئول موسسه‌ی آکسفام در خاورمیانه‌، اروپای شرقی و کشورهای مشترک المنافع، می‌گوید: "برای آنکه اهمیت چالشی را که زنان معترض یمنی بر آن فائق آمدند به درستی درک کنید در ابتدا لازم است تا معنای زن بودن در یمن را دریابید. در کشوری که هر حرکتی از سوی زنان به وسیله‌ی قوانین و محدودیت‌ها عقیم می‌ماند، بهار عربی برای اولین بار فرصتی به دست ایشان داد تا به تبعیض جنسی در این کشور، که یکی از عوامل اصلی عقب‌ماندگی یمن است، را حقیقتا به کانون توجهات بیاورند."

اما پس از ماه‌ها تظاهرات و حمله‌ با بمب به کاخ ریاست جمهوری که صالح را شدیدا مجروح و او را پس از سی‌وسه سال مجبور به فرار از کشور کرد، وی بالاخره در فوریه از قدرت کناره گرفت و آن را به معاون خود عابد ربو منصور هادی منتقل کرد، که این موضوع از ادامه‌ی کم و بیش همان وضعیت پیشین حکایت می‌کرد.

زنان مصری با وجود فشارهای مذهبیون و سیاسیون همچنان حقوق سیاسی خود را نگاه داشته‌اند، اما زنان یمنی پس از انقلاب تا حدود زیادی دوباره به سایه رانده شده‌اند. اوایل سال جاری موسسه‌ی آکسفام در تحقیقی از زنان یمنی پرسید که آیا انقلاب که با امیدهای بی‌سابقه‌ای همراه بود تغییری در وضعشان به وجود آورده است یا خیر. نتیجه ناگوار بود: چهار نفر از هر پنج زن یمنی اعتقاد داشتند که تحولات سال پیش هیچ تاثیری در بهبود شرایطشان نداشته است.

پس چه شد؟ چرا زنان یمنی از قافله جا ماندند؟ ناظران مقاومت شدید سیاستمداران محافظه‌کار را، که تقریبا همگی مرد هستند، دلیل حقیقی این موضوع می‌دانند، و بخشی از این مقاومت را ناشی از ایدئولوژی، مذهب و آداب و رسوم می‌دانند و بخشی از علت را عدم پذیرش موضوع زنان از سوی مسئولین به عنوان یک موضوع مهم تلقی می‌کنند.

بسیاری از زنانی که با من صحبت کردند، معضل اصلی را نه مردها که فقر می‌دانند. از آنجایی که بخش اصلی وقت و توانشان صرف رتق و فتق امور خانواده و فراهم کردن نیازهای اولیه‌ی زندگی می‌شود، زمان و نیروی چندانی برایشان باقی نمی‌ماند تا برای حقوقشان هم بجنگند.

یاسمین ال‌قدی، بیست‌وهفت ساله و فعال حقوق زنان که در روزهای اول انقلاب در میدان تغییر سخن رانده بود باتلخی می‌پذیرد که تغییرات ناچیز بوده و می‌گوید: "ما به اولیه‌ترین حقوق هم راضی هستیم."

در صنعا به ملاقات سارا جمال احمد، جامعه‌شناس و فعال بیست‌وچهار ساله رفتم که در روزهای انقلاب در میدان تغییر، تغییر را رهبری می‌کرد. سارا احمد که بزرگ‌شده‌ی قاهره است، دختر یک وکیل و یک استاد پزشکی است، که در خارج از یمن به عنوان مدل مشغول به کار بوده و زمانی که به خارج سفر می‌کند، اغلب لباس‌های جین و راحت می‌پوشد. در یمن اما مجبور است حجاب خشکی را رعایت کند. خودش می‌گوید که این حجاب سفت و سخت را به خاطر اجبار و نه به خاطر اعتقادات مذهبی به تن می‌کند. با کمی خجالت می‌گوید: "مجبورم اینطور لباس بپوشم چون باید با مشتری‌ها در ارتباط باشم و باید باهایشان همرنگ شوم." دوست دارد تا چهره‌ی دیگری از یمن را به من نشان دهد و به همین منظور مرا به یک سالن زیبایی می‌برد؛ جایی که زنان نامریی می‌توانند برقع از چهره بردارند و صورت یکدیگر را ببینند. این زنان در زیر حجاب‌های سیاه‌رنگشان شلوارهای جین و سویی‌شرت‌های مد روز پوشیده‌اند. سر و وضع زنانی که در سالن بودند من را به یاد نیویورکی ها و پاریسی‌ها می‌انداخت و باور اینکه اینها همان زن‌هایی هستند که بیرون با حجاب مشکی و دستکش ظاهر می‌شوند را مشکل می‌کرد.

سارا احمد اما از معدود زنان خوش‌شانس یمن است: تحصیل‌کرده است و فقیر نیست و این موارد باعث شده‌اند تا وی بتواند از زندگی مخفی در یمن فرار کند. غالب زنان یمنی اما در فقر مطلق زندگی می‌کنند و یافتن فرصتی برای تغییر برایشان به مثابه آرزویی دور و دست نیافتنی است. سارا می‌گوید: "انقلاب یمن چیز جز یک وقفه‌ی کوچک نبود." بشرین هم می‌گوید آنچه که سال گذشته در یمن رخ داده، نه یک انقلاب بلکه یک سرآغاز بوده، "کار هنوز تمام نشده است."

مردم از این موضوع که دوستان نزدیک صالح همچنان در قدرت هستند شاکی‌اند، در میان سیصد و یک عضو پارلمان یمن تنها یک زن حضور دارد و در کابینه نیز تنها سه وزیر زن هستند. در مجموع زنان به دنبال آنند تا مشارکت سیاسی بیشتری داشته باشند و امیدوارند تا با تصویب قوانین جدید از زندگی در سایه خلاص شوند.

هدی غالب، از سازمان غیر دولتی اتحادیه‌ی زنان یمنی می‌گوید: "فکر نمی‌کنم اوضاع برای نسل فعلی تغییر خاصی بکند، ولی شاید بتوان برای نسل بعدی کاری کرد."

یک روز به زندان مرکزی حدیده رفتم تا از نزدیک مشکلات زندگی زنان در یمن و عدم دسترسیشان به حقوق قانون را ببینم.

با زن بیست‌وچهار ساله‌ای آشنا شدم که خود را وهابه معرفی کرد. سر و وضع بسیار کثیف و نامرتبی داشت و انگار که کتک خوره بود. وقتی که داستان زندگیش را تعرف می‌کرد دست‌هایش را به هم می‌مالید. لباس‌های چرک بودند به نظر می‌رسید مدت‌هاست رنگ حمام را ندیده باشد.

وهابه تعریف می‌کند که زمانی که هنوز سن و سالی نداشته ازدواج کرد و یک شوهر هیولاصفت نصیبش شد. می‌گوید شوهرش هر شب او را به همراه بچه‌های چهار و شش و هشت‌ساله‌اش تنها می‌گذاشته و می‌رفته تا مشروب بخورد. وقتی که برمی‌گشت، وهابه را فاحشه خطاب می‌کرد و شدیدا کتکش می‌زد و او را با طناب به درختی در حیاط می‌بست و تا صبح به حال خود می‌گذاشت. و اغلب زمانی از این وضعیت نجات پیدا می‌کرد که صبح روز بعد همسایه‌ای او را ببیند و طناب را باز کند. یک شب شوهرش او را به همراه بچه‌ی کوچکش به درخت بست و با این کار جان وهابه را به لبش رساند. چند روز بعد وهابه شوهر مستش را هر جور که بود به درخت بست تا شوهر حس و حال کار خود را بفهمد. میانه‌های شب وزن شوهر باعث شد گردنش روی طناب بیفتد و خفه شود. وهابه به قتل محکوم شده است.

وهابه تاکنون دو سال را در زندان گذرانده و با این وجود وکیلش، جیاب مکتوری، در تلاش است تا با اثبات اینکه وی مورد آزار همسرش قرار گرفته بوده برای موکلش تخفیف بگیرد. با وجود اینکه شوهرش به شکل تصادفی مرده، اما نشانی از ناراحتی و پشیمانی در او نمی‌بینم. وهابه می‌گوید: "جلوی چشم بچه‌ها سر من را به دیوار می‌کوبید. من نمی‌خواستم بکشمش، ولی او مرا می‌زد، مواد می‌کشید و مشروب می‌خورد...با من مثل حیوان رفتار می‌کرد."

وهابه یک مورد نادر است که توانسته وکیل داشته باشد و در دادگاه از خود دفاع کند و حال این شانس را دارد تا از زندان آزاد شود و زندگی جدیدی را شروع کند. مابقی زنانی که من همکلام شدند اینقدرها خوش‌شانس نبودند. اکثر این زنان به جرم فاحشگی یا به قولی جرائم غیراخلاقی اینجا هستند که با توجه به تعریف گسترده‌اش دست پلیس برای دستگیری بسیاری باز است. این زن‌ها از  اغلب در برابر قانون، که تا حد زیادی هم برضدشان تنظیم شده، بی دفاع هستند، ناراحتند. فرقی ندارد جرمشان چه باشد، همگی بر یک نکته متفق‌القولند که زن بودن در یمن به معنای آلت دست مردان بودن است. یکی از زندانی‌ها می‌گوید: "لازم نیست راجع حقوق بشر صحبت کنیم، بهتر است راجع حقوق حیوانات صحبت کنیم، چون ما اینجا حیوان هستیم."

اما در این میان همچنان جای امید باقیست. در جایی نه چندان دورتر از جایی که خدی، عروس دوازده‌ ساله در آن زندگی می‌کند، و مشغول تمیز کردن خانه است، گروهی از دختران نوجوان مشغول دیدن تعلیمات مامایی هستند. این نوجوانان به دنبال زندگی کاملا متضاد با خدی هستند: می‌خواهند یاد بگیرند که مطیع نباشند.

هدا محجوب، دخترک 17 ساله با چشمان مشکی، شش خواهر و خانواده‌اش در روستای دورافتاده‌ی صباح را ترک کرده تا به حیص بیاید و آموزش مامایی ببیند. وقتی برای دیدنش به اتاق خوابگاهشان رفتم به من گفت: "دوری از خانواده سخت است، ولی من می‌خواهم به مردم کمک کنم و از درد و رنجشان کم کنم." هدا می‌گوید تنها یک خانه‌ی بهداشت در روستایشان وجود دارد و آن هم اغلب بسته است.

می‌گوید وقتی خاطرات کودکیش را ورق می‌زند به یاد می‌آورد که مردم همیشه "گرسنه و بیمار بودند. در روستای من مدرسه وجود نداشت. هیچ امیدی برای دختران وجود نداشت."

از نظر هدا اگرچه انقلاب تاثیر آنی و فوری نداشته باشد، اما شروعی است برای آن که نسل‌های آینده از بدبختی نجات پیدا کنند. می‌گوید: "کاری که ما می‌خواهیم بکنیم اینست که فاصله‌ی زیاد بین دختر و پسر را کم کنیم. روزی خواهد رسید که دختران هم از همان امکاناتی که پسران دارند بهره ببرند."

تا آن روز اما معلوم نیست چند خدی دیگر قربانیان فقر و افراطیگری در این کشور بیابانی خواهند بود.‌

برچسب ها: یمن زنان بهار عربی
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین