رییس سازمان بازرسی کل کشور گفت: ورود هاشمی و خاتمی به انتخابات درست نیست.
وی در گفت وگو با روزنامه دنیای اقتصاد، تصریح کرد: محبوبیت مشایی بالا نیست و خود احمدی نژاد هم فقط در میان طبقات پایین جامعه محبوب است. به گفته پورمحمدی، احمدی نژاد در حال از دست دادن پایگاه اجتماعیاش است.
شما اکنون رییس سازمان بازرسی کل کشور هستید و در گذشته نیز در دولت نهم حضور داشتهاید؛ به نظرتان مهمترین ایرادی که دولت را به لحاظ اقتصادی به این وضعیت کشانده است چیست و کجای مدیریت اقتصادی دولت میلنگید که ما الان در وضعیت دشوارفعلی هستیم؟
بحث درباره مسائل اقتصادی و عملکرد یک مجموعه بزرگ کار سادهای نیست. انتظار نداشته باشید که بتوانیم به راحتی یک داوری کامل و مقبولی در رابطه با مجموعه بزرگی مثل دولت و اقتصاد دولت داشته باشیم. اما اگر بخواهیم به چالشهای اصلی، کاستیها و اشکالات پایهای اشاره کنیم شاید بتوان موضوعاتی را مطرح کرد.
من فکر میکنم بزرگترین موضوعی که در این رابطه با آن روبهرو هستیم نداشتن یک تعریف جامع و مدل روشن اقتصادی و توسعهای توسط تیم مدیریتکننده دولت است. البته من تمام این موضوع را متوجه دولت نمیدانم. چون سیاستگذاری و تعیین یک مدل و اتخاذ اصول اقتصادی چرخهای دارد. از تعیین سیاستهای کلی که باید به مجلس بیاید، مجلس تصویب کند، بعد در رفت و آمد دولت و مجلس تحت تاثیر قرار گرفته و تغییراتی در آن اتفاق میافتد و سپس در طول مسیر هم دستخوش حوادثی است که احتمال دارد دولت یا مجلس سیاستهایش را جابه جا کنند.
نکته دوم عدم شفافیت محیط اقتصادی و محیط کسب و کار و فضای اجرایی کشور است. یعنی نه محیط اجرایی و نه سیاستها و نه اقدامات اجرایی از شفافیت برخوردار نیستند که تمام فعالان اقتصادی بدانند چه اتفاقاتی در صحنه اقتصادی در حال رخ دادن هست. من فکر میکنم این شفافیت برای طرفین آزاردهنده هست. دولت هم اشراف کامل به فضای اقتصادی غیر دولتی ندارد و فعالان اقتصادی هم با سیاستها و اقدامات دولت آشنایی کامل ندارند.
نکته سوم عدم پایبندی به تعهدات است. من این موارد را در بلوک مباحث اداری میدانم و تعبیر مدیریتی نمیخواهم انجام دهم، چون بخشی از آن اداری است یعنی به ساختارها، قواعد، مقررات و فرهنگ اداری برمیگردد. یعنی اینگونه نیست که اگر تنها مدیران خوب تصمیم بگیرند، اصلاح میشود.
من از واژه اداری استفاده میکنم؛ چرا که احساسم این است که چالش امروز اقتصاد کشور بیشتر اداری و سیاسی است. ما در مواقع بسیاری به مسائل اقتصادی از منظر سیاسی نگاه میکنیم و فضای سیاسی داخلی را گاهی احساسی میکنیم و براساس مواضع سیاسی، تدابیر اقتصادی خود را تنظیم میکنیم. طبعا این نوع نگاه سیاسی در داخل و خارج و نسبت به فضای بین المللی و روابط بیرونی ما بر فضای اقتصادی تاثیر میگذارد.
البته در دنیا، اقتصاد بسیار زیاد از سیاست تاثیر پذیر است و این موضوع تنها به ما اختصاص ندارد. ولی ما از مباحث سیاسی بسیار زیاد تاثیر میگیریم و تاثیر مسائل اداری و سیاسی از خود فرمولهای اقتصادی بیشتر خواهد بود.
پس با این توضیحات، دولت چندان هم در این وضع اقتصادی کشور مقصر نیست و شما معتقدید که دولت احمدینژاد در این مساله چندان تاثیرگذار نبوده است؟
من اکنون قضاوت نمیکنم. من فضای اقتصادی را آسیب شناسی میکنم. البته بدون شک سهم مدیران و مجریان در این موضوع سهم بزرگتری است. اما اینکه تمامی این حوادث را متوجه مدیرانی که در دولت نشستهاند بدانیم قضاوت کاملی نیست.
در شوک و هیجان قیمت ارز نمیتوان روی هیچ خروجی تحلیل دقیقی ارائه داد. شما ارز را در فاصله کوتاهی از 1600 به 3500 تومان رسانده اید بعد حالا بازار را تنظیم می کنید که اصلا مقیاس داوری نیست. زمانی به ما میگویند که قیمت ارز بسیار پایین بوده و قیمت باید بالاتر باشد یا قیمت ارز را آزاد میگذاشتید تا خود بازار آن را تنظیم کند. اگر ما براساس همین ایده بازار را تنظیم میکردیم در یک دوره طولانی قیمت ارز میتوانست خود را بین 1250 تا 1500 تومان حفظ کند.
خیلی هم طولانی نبود، وقتی قیمت ارز از 1200 تومان گذشت شیب تصاعدی آن افزایش یافت.
شوکهای هیجان تحریم و فشارها بود. صحبت من این است که وقتی که ما به این نقطه رسیدیم دقیقا باید تقاضای بازار را مدیریت میکردیم.
یعنی همان زمان محدودیتها را اعمال میکردیم؟
باید میگفتیم به این حوزهها ارز میدهیم و به این حوزهها نمیدهیم، چون هر کسی که مواد اولیه میآورد قطعا تولیدکننده نیست. این یک مقدمه دارد. باید یک قیمتی را هدف قرار دهیم بعد مدیریت کنیم.
با یک تلورانسی میتوانستیم آن را حفظ کنیم. من نمیخواهم قیمت مشخصی بدهم، چرا که این دعوای قیمت، دعوای بزرگی است و هنوز عدهای معتقدند قیمت ارز زیر 1000 تومان است و عدهای میگویند بالای 6000 تومان است.
خب شما هم باید قیمتی احتمالی داشته باشید.
من که متخصص اقتصادی نیستم و حتما هم باید یک مدیر پایبند به دیدگاههای غالب کارشناسی باشد. اگر بخواهیم قیمت ارز را تعیین تکلیف کنیم، باید 100اقتصاددان بنشینند و با محاسبه و استدلال منطقی به نرخ واقعی برسیم.
من میخواهم بگویم که اگر بخواهیم کشور در مدار صحیح قرار بگیرد باید یک حرکت هماهنگ فراگیر بسیار جدی و مقتدرانه در اجرای قانون در کشور داشته باشیم. یعنی من اولین راهکار بهبود فضای اقتصادی کشور را بازگشت به قانون میدانم. اصلاح نظام سیاسی و اجتماعی کشور را نیز با بازگشت به قانون اجرایی میدانم. مطالب دیگری هم به دنبال آن باید انجام دهیم ولی بازگشت به قانون اصل تعیین کننده است. تمام کشورهایی که شاخصها و خروجیهای مثبتی ارائه دادهاند جزو پایهها و مبانی توسعه شان، توسعه مدنی است که پایه اصلی آن قانون مداری است.
آقای پورمحمدی، شعارهای آقای خاتمی را میدهید!
نه! آقای خاتمی توسعه سیاسی را میگفت و اشتباه آقای خاتمی این بود که برای توسعه سیاسی ابتدا باید توسعه مدنی را انجام میدادیم چرا که پیشنیاز توسعه مدنی قانون مداری است. اگر قانون مداری در کشور تثبیت شود به توسعه سیاسی باثبات و بعد از آن توسعه اجتماعی و اقتصادی هم میرسیم.
در شرایط کنونی قیمت ارز را چقدر پیش بینی میکنید؟
ما گزارشهای زیادی داریم که این اوضاع واحوال را پیش بینی کرده بودیم. بالاخره نرخ ارز باید از یک فرمولی تبعیت کند، طبق فرمولها اگر محاسبه کنید، کف آن 2200تا 2500 هست و این پیش بینی در صورتی است که تورم را از سال 81 و بدون در نظر گرفتن تحریمها محاسبه کنیم.
اکنون مشکل اصلی اقتصاد ما بحث ارز است که به آن شاه نرخ اقتصاد میگویند یعنی تمام التهابات به نرخ ارز بر میگردد. دیدگاه درست شما هم، به بحث تحریم بر میگردد. ما چه چشماندازی در اقتصاد برای دو سال آینده داریم؟
ببینید آخرین آماری که دولت اعلام کرده، این است که ما در حد سهمیه تعیین شده اوپک نفت میفروشیم.
پس چرا درآمدمان کم شده است؟
نوساناتی که در ماههای گذشته در فروش نفت داشتهایم اثر گذار است. بخشی که برای ما مشکل ساز است، فروش نفت نیست؛ چرا که منابع ارزی ما که به نفت امروز اتکا ندارد. این پول قبلی ما است که الان قدرت برداشت نداریم.
فارغ از سمت تان از لحاظ سیاسی چشم انداز کشور را چگونه میبینید؟
ما اگر بتوانیم ثبات سیاسی و اجتماعی خود را خوب مدیریت کنیم و انتخاباتمان مقبول و گسترده با حضور فعالان و رای دهندگان برگزار شود، اگر انتخاباتی طبق قوانین و مقررات و سالم داشته باشیم، میتوانیم کشور را از این مرحله عبوردهیم. البته این عبور ساده نیست و مثل گذشته با چشم انداز و فضای بهبود، فضاهایی خوشبینانه نیست، اما عبور میکند. در کل چشم انداز کشور را مثبت میبینم. ظرفیت این کشور بسیار بالا است موقعیتهای ممتازی دارد، فضای بینالمللی شناور است و مشکلات اقتصادی مشکلات حادی است رقابتها در دنیا بسیار بالا است. قدرتهای اروپا و آمریکا با چالشهای اساسی اقتصادی و درونی روبهرو هستند. بلوک بندیهای دنیا جابه جا خواهند شد و قطبهای جدید تثبیت خواهند شد. این قطبهای تثبیتی قطبهایی هستند که همگرایی بیشتری با ما دارند.
به نظر میآید حرفهای شما درست است و ما باید بیش از راه حلهای اقتصادی در مقطع فعلی دنبال راه حلهای سیاسی باشیم.
انتخابات به ما ثبات و بهبود اداری و مدیریتی میبخشد پس از آن ما به بهبود فضای سیاسی داخلی و خارجیمان خواهیم پرداخت.این کلید اساسی حل مشکلاتمان خواهد بود. فضای جهانی هم کمک ما است بهرغم ائتلافها و شبه ائتلافهایی که ایجاد شده است، اما واقعیت این است که دنیا بسیار پر تنش شده و با اشکالات و چالشهای بسیار جدی مواجه است. کشوری با ظرفیت ما با هوشمندی و وفاق درونی و سیاستهای صحیح با حفظ مواضع اصولی خود میتواند از این مرحله عبور کند. تصور من این است که ما نیاز به تعدیل ارزشهایمان هم نداریم و با حفظ اصول و مواضع و جایگاه میتوانیم مقاصدمان را تامین کنیم.
در مورد مسائل سیاسی کشور در آستانه انتخابات، اکنون سه گروه مهم سیاسی داریم، یکی اصولگرایان منهای دولت، یکی دولتیها و دیگری اصلاح طلبان که هر کدام پایگاه مردمی دارند.
شما خط قرمزهایی را که برای برخی گروهها گفته میشود تا کجا قبول دارید؟
من اشاره کردم که ما باید به انتخابات قانونمند، گسترده و آزاد پایبند باشیم. این آن وفاق را به وجود میآورد. طبعا اصلاح طلبان رکنی از این انتخابات هستند. اصلاح طلبان نباید خود را تحریم کنند؛ چرا که به ضرر خود آنها است، کمکی هم به حل مشکلات کشور نخواهد کرد. تاریخ کشور نشان میدهد که سهم اصلاحطلبان تا به امروز بیش از اصولگرایان در سطح عالی کشور بوده است. به نظر من قاعده بازی را به هم زدن خلاف انصافی است که تا به حال وجود داشته و به نحوی کم یا زیاد از آن متمتع بودند.
ما باید تلاش کنیم فضای انتخاباتی مان را سالمتر و شفافتر کنیم و همه برای رسیدن به بلوغ انتخابات سیاسی تلاش کنیم. طبیعی است که فراز و فرودها و حساسیتها هم هست ولی پیوسته تلاش شده که وضعیت اقتصادی کشور بهبود یابد. با قهر کردن و کنار کشیدن و مقابله کردن نه نظام انتخاباتی بهبود پیدا میکند و نه کسانی که در حاشیه مینشینند سودی خواهند برد. منطق سیاسی میگوید که باید حضور فعال در جامعه داشته باشیم و تلاش کنیم تا مقاصد مدنظرمان را اجرایی کنیم. تجربههای انتخاباتی نشان داده که هر چه مثبتتر برخورد شده نتیجه هم به منافع آنها نزدیکتر شده و همچنین برعکس یعنی برخی با نظام انتخاباتی یا مشارکت سیاسی مقابله کردهاند برای اینکه به منافع بیشتری دست پیدا کنند اما عملا به تضعیف منافع شان منجر شده است. الان فضای سیاسی کشور برای حضور فعال همه گروهها فراهم است.
نظرتان راجع به طرح دولت وحدت ملی آقایهاشمی چیست؟
قبلا گفته ام که به قواعد انتخاباتی پایبند هستم. قواعد انتخاباتی رقابت میطلبد. بلوک بندی سیاسی باید شفاف باشد تا به بلوغ سیاسی برسیم.این امتزاجها شفافیتها را کاهش میدهد و قواعد بازی سیاسی را هم به هم میزند. رقابت یک اصل پذیرفته شده است و باید به آن احترام بگذاریم. اجازه دهیم انتخاباتی با نشاط و کاملا واقعی شکل بگیرد. خوشبختانه در کشور هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان و هم گروههایی خارج از این جناحها قدرت مدیریت کشور را دارند. یعنی به اندازه کافی تیم و کادر داریم که میتوانند کشور را اداره کنند. اگر گروه پیروز گروه عاقلی باشد باید از ظرفیتهای گروههای دیگرهم بهره بگیرد. مدیریت را خودش به عهده بگیرد اما از ظرفیت دیگران کمک بگیرد.
در بحث راه حلهای غیر اقتصادی، بحث مذاکره با آمریکا هم هست که آقای احمدی نژاد مطرح کردهاند که بحث هستهای، مسالهای بین ما و آمریکا است. به نظر میآید که صورت مساله درست است اما اینکه آیا با آمریکا مذاکره شود، چگونه مذاکره شود و... از نظر شما صورت مساله درست است و راه حل شما چیست؟
به نظرم این موضوع اختلافی است و به وفاق ضربه میزند. طرح این سوالها و پاسخ به این سوالها در این فضا خود اختلاف برانگیز است. مثل طرح دولت وحدت ملی. یعنی اگر موضوعی حتی به قصد وحدت و حل مساله سیاسی، موجب اخلال در وحدت سیاسی باشد باید از آن فاکتور بگیریم.
یکی از مشکلات اصلی و اساسی جمهوری اسلامی رابطه با آمریکا است. چه در حال تحریم و چه غیر تحریم. مساله آمریکا مساله تاریخی ما است. کشوری مثل ایران حق ندارد ریسکهایی بدون محاسبه و حرکتهای احساسی و جهشی بدون چشماندازی روشن داشته باشد.
پس صورت مساله را قبول دارید؟
اصلا مساله اساسی ایران و یکی از موضوعات مهم نظام بینالملل امروز درباره رابطه ایران و آمریکا است.
ولی ما از این مسیری که حرکت کردیم اگر چیزهایی را از دست دهیم چیزهای بیشتری هم کسب میکنیم. ما باید بتوانیم منافعمان را با حفظ اصول و شخصیتمان تامین کنیم اگر ارزشها و منافعمان در تعارض با آمریکا است باید دفاع از تعارض با آمریکا کنیم. امروز منافع باید حرف اول را بزنند نه ارتباطات. این اشتباه نشود یک موقع باید ما با یک کشوری کلا گارد داشته باشیم و اگر گاردمان را باز کنیم منافعمان را از دست میدهیم. این گونه نیست که کسی یک فرمول قطعی طراحی کند که منافع جمهوری اسلامی با گارد باز شدن مذاکره و ایجاد ارتباط با آمریکا است.
ما باید بگوییم که منافع ما چی هست با چه نوع مذاکره و ایجاد ارتباط با آمریکا تامین خواهد شد.ذبسیاری این بررسی و کالبدشکافی را جدی تعبیر نمیکنند و براساس یک تصویر کلی که آمریکا یک ابرقدرت است و باید با آن ارتباط برقرار کرد و این رابطه در جهت ایجاد منافع ما است، عمل میکنند. شاید این گونه هم باشد؛ اما من میخواهم این را بگویم که این مساله باید به درستی حلاجی شود تا تصمیمی گرفته شود که منافع نظام را تامین کند.
چرا این بحث مطرح نمیشود؟
چون آن را سیاسی میکنیم. چندی پیش من مباحثهای در انجمن مطالعات آمریکا داشتم. خلاصهای از آن هم در سایت سازمان بازرسی موجود است.
درخصوص طرح سوال از رییسجمهور، اکنون وقتی نمایندگان میخواهند از رییسجمهور سوال کنند، برخی میگویند: التهاب میشود. اینها وظایف قانونی است که باید انجام شود. آقای زارعی در تلویزیون آمده بود، میگفت مردم به ما میگویند اگر سوال بپرسید التهاب میشود. بعدا در نظر سنجی در آمد که 80درصد مردم میگویند سوال کنید.
آستانه تحملمان را آن قدر پایین آوردهاند که نه کسی میتواند سوال بپرسد و نه دادگاه کسی را احضار کند. من دو سال طول کشید تا از پروندههایی که دولت متهمم کرده بود، تبرئه شدم. به آقای محسنی اژهای هم گفتم چرا این طوری بحث تبرئه من را مطرح کردی و باید میگفتی این موضوع دو سال و نیم پیش مطرح شده دو سال طول کشید و 4ماه پیش گفتند اتهام به پورمحمدی وارد نیست.
این گونه نبوده که من بروم پیش قاضی بگویم من قاضی تو هم قاضی به تبرئه من رای بده. به فضای انتخاباتی که نزدیک میشویم تخریبها تشدید خواهد شد. ما رکورددار در جذب بدیهای دیگران هستیم و ما تنها بخش بدی را انتخاب میکنیم. اتاق جنگ یعنی تخریب.چون با کسانی که پایه بدی را میگذارند برخورد نمیشود بقیه هم یاد میگیرند.چه کسی این پایه بد را در این مجادلات انتخاباتی شروع کرد؟
قضاوت عمومی بیشتر علیه دولت کنونی است.
نه! دولت آقای خاتمی، پایهگذار این نوع انتخابات تخریبی است. چون آنها دوستان و همکاران ما در وزارت اطلاعات بودند که استاد جنگ روانی بودند و رفتند در ستاد آقای خاتمی و آقای ناطق نوری را پایین آوردند. در نظر سنجی نزدیک اسفند سال 75 آقای ناطق نوری 70 درصد رای داشت و آقای خاتمی 28 درصد، یک دفعه کاملا شیب برگشت به سمت آقای خاتمی، البته کمی از آن هم به خاطر عملکرد بد اطرافیان آقای ناطق بود. ولی بخش اعظمی از آن به خاطر شیوه تبلیغاتی و به خصوص تخریبی اطرافیان آقای خاتمی بود.
اکنون که با آن افراد برخورد شده است؛ اما با بقیه افراد که این رفتار تخریبی را داشتند، برخورد نشده است.
با چه افرادی برخورد شد؟
به طور مثال مجلس ششم که کنار گذاشته شد و مدیران دولت آقای خاتمی هم که همه کنار گذاشته شدند و سراغ کارشان رفتند.
وقتی آقای خاتمی پیروز شد به مدت هشت سال رییسجمهور بود.
اصلاحات با تخریب و تبلیغ ایجاد نمیشود. ولی دوستان مجلس ششم میخواستند با تبلیغات و فضاسازی به قول خودشان اصلاحات را ایجاد کنند. اصلاحات که با تخریب و تبلیغ ایجاد نمیشود.
اکنون حامیان دولت مدعی هستند که بالای 51 درصد محبوبیت دارند و روزنامه ایران هم این نظرسنجیها را منتشر کرده است. نظر شما درباره این نظرسنجیها چیست؟
به جرات که نگفتهاند این مطلب را! بلکه در نظرگیریهایی که انجام میدهند. خود دولت هم که نه، بلکه آقای احمدی نژاد این محبوبیت را دارد. ما خودمان الان واحد نظرسنجی اداری داریم و روی موضوعات اداری نظر سنجی میکنیم. مثلا آخرین نظر سنجیمان درباره مسکن مهر، بهداشت و درمان و ثبت اسناد بود.
چرا این نظرسنجیهایتان را منتشر نمیکنید؟
اگر فضای سیاسی ملتهب نبود، حتما این نظرسنجیها را منتشر میکردیم؛ چرا که معتقدم انتشارشان مفید است. اما میترسیم برداشتهای سیاسی شود؛ اما در نظرسنجیهایی که انجام شده است همچنان آقای احمدی نژاد را روی 35-30 درصد محبوبیت نشان میدهد. آنهایی که 50-40 درصد میگویند چندان نظرسنجیهایشان حقیقت ندارد. اگر در شرایط کنونی خود آقای احمدی نژاد مجاز به کاندیداتوری بود، 30 درصد محبوبیت داشت.
آقای مشایی چقدر در این نظرسنجیها محبوبیت دارد؟
محبوبیت آقای مشایی بالا نیست.
روزنامه ایران که میگوید محبوبیتش بالا است.
خود آقای احمدی نژاد در میان طبقات پایین جامعه محبوب است. احمدی نژاد در حال از دست دادن پایگاه اجتماعیاش است اما الان با این شرایط اقتصادی محبوبیتش رو به افول است و به دلیل تورم و گرانی که ایجاد شد در حال از دست دادن پایگاه اجتماعیاش است؛ اما در مورد آقای مشایی از این جهت که حرفهایی میزند که مردم میپسندند، این پایگاه برایش ایجاد خواهد شد. اما آقای مشایی بین کسانی پایگاه دارد که در آن حوزه آدمهای قویتر از مشایی هستند.
ممکن است مشایی مجال حضور پیدا نکند؟
اینقدر آدم شناخته شده داریم که به حرفهایشان ملتزم هستند و آلودگی اقتصادی هم ندارند و میتوانند رای بیشتری جذب کنند.
مثلا چه کسانی؟
مثلا اصلاح طلبان یا تیپهایی با گرایشهای کارگزاران یا اصولگرایانی با کمی مزاجهای روشنفکری که بخش زیادی از این آرا را میبرند.
برخی میگویند در اردوگاه اصلاحطلبان اگر آقای خاتمی نباشد فرد دیگری نمیتواند رای بیاورد.
شما دارید رای برنده را میگویید که بیاید بزند و ببرد. اگراینجوری است بگوییم آقایهاشمی هم بیاید.
به نظرتان آقایهاشمی چقدر محبوبیت دارد؟
نمیدانم! البته نسبت به گذشته بهتر شده است اما فکر نمیکنم به 30درصد برسد. قبلا گفتهام که این سنتی که گذاشتهاند در بخشی از کشورها کسانی که به ریاستجمهوری میرسند، دیگر حق بازگشت به انتخابات را ندارند بسیار خوب هست. این چیز بدی است که مثلا یک آقایی مثل آقایهاشمی رییسجمهور میشود، فرمانده جنگ بوده، رییس مجلس بوده، بعد رییس مجمع تشخیص مصلحت شده، چه کسی با ایشان میتواند مقابله کند؟ غیر از تخریب هیچ راه دیگری وجود ندارد که بتوانیم با ایشان رقابت کنیم. یعنی در یک مبادله مثبت تا مادام العمر بالا میرود. یعنی آقایهاشمی دو دوره رییسجمهور میشود بعد یک دوره دست شاگردش میدهد و باز دوباره خودش میآید. چطور میشود که احمدینژاد ناشناخته از پس آقایهاشمی با آن سابقه عظیم برمیآید. در چین آدمی که ده سال رییسجمهور شده دیگر مگر از قدرت پایین میآید و الان دولت را دست شاگرد چهارمش دادند و سه نسل هست که دارند میچرخانند.
حالا ما هر روز آقای خاتمی را تحریک میکنیم که با آقایهاشمی وارد انتخابات شوید. این کار درستی نیست. الان هم که من این را بگویم میگویند چون پورمحمدی میخواهد رقیب شود میخواهد بزرگترها را کنار بگذارد. خوب است بگویم که 8 سال پیش که آقایهاشمی به عنوان رقیب آمد از ایشان خواهش کردم که کاندیدا نشوند. گفتم شاگردان و نیروهایی را که تربیت کردید بالغ کنید و بگذارید وارد میدان شوند، اینگونه بلوغ سیاسی را در کشور نهادینه کنید.
به نظرتان گزینه دولت فعلی کیست؟ آیا آقای مشایی از سوی شورای نگهبان تایید میشود؟
با آنچه گفته شد نه. همان موقع هم که بحث بود که مشایی در مجلس نهم کاندید شود و رییس مجلس شود بهشان پیغام داده بودند که تایید نمیشود.
آقای ثمرههاشمی چطور؟
او اگر کاندیدا شود، احتمالا تایید میشود.