هفته گذشته انتشار تصاویری از ابوالفضل پورعرب با شکل و شمایل تازه در رسانهها، خبرساز شد: «در واقع سینما هیچ ارزشی ندارد که ستارهای داشته باشد. جایی که به راحتی خیلیها پول میدهند و در آن بازی ميکنند یا آن شخصی که بدون گذراندن دوره بازیگری و تحصیل در این رشته بازی ميکند.» این حرفهای ستاره سالهای آخر دهه شصت و دهه هفتاد سینمای ایران است.
پورعرب دل پردردی دارد و کوله باری از گلایه! وقتی با سوز و گداز حرف میزند باور نمیکنی که این آقا همان هنرمند جوان دهه 70 سینمای ایران است که نامش بر سر زبانها بود، بازیگری که هر چند چهره شکستهاش هیچ نشانی از شادابی سالهای جوانی را ندارد، اما به همان اندازه امیدوار و به همان اندازه با انگیزه به آینده فکر میکند و راجع به آن حرف میزند. بخشهايي از اين گفتوگو را كه با خبرگزاري ميراث فرهنگي انجام شده است در زير بخوانيد:
در شروع این گفت و گو ميخواهم از حال و هوای «ابوالفضل پورعرب» دهه 70 که ستاره سینمای ایران بود بپرسم.
حال عمومیام بد نیست، اما هنوز ناخوش احوالم و اگر بازی در فیلم «جاودانگی» را پذیرفتم فقط به دلیل دوستی دیرینهام با محسن توکلی کارگردان فیلم است. این نکته را هم بگویم که در مجموع فضای کلی هنر و سینما خوشایند نیست. در دیداری که وزیر ارشاد با صنوف مختلف داشت، مشکلات را مطرح کردیم.
چطور شد در دهه 70 که ورود به عرصه بازیگری مشکل بود و به راحتی نميشد ستاره شد به ستاره سینمای ایران تبدیل شدید؟
هیچ وقت فکر نمیکنم ستاره سینما شدم، چون سینما ستارهاي ندارد؛ در واقع سینما هیچ ارزشی ندارد که ستارهاي داشته باشد. جایی که به راحتی خیلیها پول ميدهند و در آن بازی ميکنند یا آن شخصی که بدون گذراندن دوره بازیگری و تحصیل در این رشته بازی ميکند. به بازیگرانی که در این رشته تحصیل کرده و تئاتر خواندهاند کار نميدهند. بنابراین بازی در سینما عشق و انگیزهای ندارد و خیلی خوشحالم که در آن کمتر حضور دارم.
پس خودتان چگونه وارد سینما شدید؟
من در این رشته تحصیل کردم و در تئاتر بازی ميکردم. روزی آقای بهروز افخمی به تئاتر شهر آمد و من را برای بازی در فیلم عروس انتخاب کرد. البته آن مقطع تصور میکرد من به هیچ عنوان سینما را نميشناسم البته من برای بازی خودم سخن نميگویم بلکه راجع به آدمهایی صحبت ميکنم که خیلی به گردن این سینما حق دارند.
در دهه 70 چهرهاي محبوب و مشهور بودید. داشتم به این فکر ميکردم که شاید برخی اتفاقها در زندگی یک هنرمند باعث میشود که از مسیر اصلی اش دور شود، چون در برنامه «هفت» گفتید که درگذشت خواهرتان شوکی به شما وارد کرد و وقفهای طولانی در فعالیت شما ایجاد کرد.
من وقتی بازی در فیلم «قرمز» را نپذیرفتم به فریدون جیرانی برخورد و 5 سال دربارهام مطلبی در هفتهنامه خودش منتشر نکرد، اما کنارهگیریام ربطی به حاشیه ندارد. من مبتلا به سرطان ریه شدم. سالها پیش که در فیلم بهشت پنهان در پاریس بازی ميکردم ضربهاي به من خورد که 2 روز در بیمارستان بستری بودم و بعد از پایان فیلم به تهران آمدم و بیماریام را پیگیری نکردم تا این که در مجموعه «وضعیت سفید» حالم بد شد و 11 روز در کما بودم و جراحی داشتم. این نکته را هم بگویم که سوپراستار نبودم که کنارهگیری کنم.
قبول دارید که عدهاي به عشق «ابوالفضل پورعرب» به سینما ميرفتند و عکس شما روی جلد مجلهها و بیلبورد بر فروش گیشه تاثیر داشت؟
من خودم را باور نداشتم، چون هیچ زمان خودم را درگیر این مسائل در زندگیام نکردم و نخواستم مغرور شوم. وقتی انسانی تغییر میکند، علامت خطری است و باید خیلی از لحاظ آسیبهاي اجتماعی مراقب خود باشد. در هر حرفهای این مشکلات وجود دارد، مهم این است که وقتی انسان کار ميکند، رفتاری معقول و انسانی داشته باشد. من درگیر شهرت نبودم. چندین مرتبه در جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ شدم، اما به من جایزه ندادند! و بعد از 7 سال که نامزد بازیگری در جشنواره شدم به من جایزه دادند. معتقدم هنرمندان باید مراقب شخصیت خود باشند تا آسیب نبینند و این سینما چیزی ندارد که انسان بخواهد در آن کار کند.
دستمزدی که از بازیگری میگیرید راضیکننده است؟
اکنون 3 برابر آن دوران دستمزد دریافت میکنم. شعرهایم هم قرار است به زودی چاپ شود.
اگر سخنی در پایان باقی مانده است بفرمایید.
من فیلم نامه طلاق را نوشتهام که برگرداننده فیلم عروس است و اگر بهروز افخمی نسازد خودم فیلم را خواهم ساخت. با نیکی کریمی هم درباره این فیلم مذاکراتی کردهام. هم چنین صحبتهایی با ضیاء هاشمی کردهام و نیکی کریمی پیشنهاد داد که به طور مشترک سرمایهگذار فیلم باشیم.