bato-adv

مهدي غبرايي: مترجم به هنرمند پهلو مي‌زند

دوشنبه، دوم مردادماه، سال‌روز تولد مهدي غبرايي است.
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۴ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۱

دوشنبه، دوم مردادماه، سال‌روز تولد مهدي غبرايي است.

اين مترجم پيشكسوت در گفت‌وگویی به مناسبت سال‌روز تولد 67سالگي‌اش، گفت: دوم مردادماه سال 1324 در شهرستان لنگرود گيلان در خطه سرسبزي كه يك طرف آن كوه و طرف ديگر آن دريا بود، متولد شدم. پدرم سواد قرآني قديمي داشت. مادربزرگي داشتم كه خيلي از روزها مخصوصا در تابستان از صبح تا شب قصه‌هاي هزار و يك شب و سندباد و شعرهاي عبيد زاكاني، سعدي و حافظ را براي من مي‌خواند.

غبرايي ادامه داد: بعدها با توجه به محيط سرسبز شهري كه در آن زندگي مي‌كردم، خود به خود به سمت فضا‌هاي ادبي رفتم، كه البته شرايط اقليمي و محيط هم اين را اقتضا مي‌كرد. در دوره دبيرستان وارد رشته ادبي شدم و در اين رشته تحصيل كردم؛ اما بعدها با تصورات جوانانه در دانشگاه وارد رشته حقوق سياسي شدم. در اين دوران، تاريخ‌، ادبيات‌، تئاتر و سينما دل‌مشغولي‌هاي من بود كه با سال‌هاي رشد ادبيات در دهه 40 و 50 هم‌زمان شده بود. در آن دوران، تئاتر ملي به وسيله افرادي چون اكبر رادي‌، غلامحسين ساعدي‌ و بهرام بيضايي تشكيل شده بود. اجراها ابتدا در تالار سنگلج و بعدها در تالار رودكي به صحنه مي‌رفتند. علاوه بر تئاتر، هميشه به سينماهايي كه دور و اطراف دانشگاه تهران بودند، سر مي‌كشيدم؛ بنابراين همين‌ها باعث شد تا علايقم در اين زمينه‌ها دروني شوند؛ به طوري كه اوايل فكر مي‌كردم بايد نويسنده يا فيلم‌ساز شوم. در همان ابتدا تجربه‌هايي غيرحرفه‌‌يي و كودكانه در فيلم‌سازي هم داشتم و با اولين حقوق دوران سرباز وظيفه‌‌‌يي‌ام، يك دوربين سوپر هشت خريدم و با آن فيلم ساختم.

اين مترجم درباره روي آوردنش به ترجمه گفت: در آن دوران، كتاب‌هاي زيادي دور و بر من بود، مقداري از آن‌ها را از پدرم به ارث برده بودم. همچنين مجلات زيادي از جمله مجله آسياي جوان،‌ مجله ترقي و جوانان را مي‌خواندم، بعدها نيز كتاب‌هايي كه سازمان كتاب‌هاي جيبي منتشر مي‌كرد و همچنين كتاب‌هاي هفته كه به سرپرستي مرحوم هشترودي و احمد شاملو منتشر مي‌شد، به علايق دوران جواني من شكل داد و همان‌ها مايه‌اي شدند كه بعدها به ترجمه روي آوردم.

غبرايي در ادامه درباره نويسندگان مورد علاقه‌اش در دوران جواني گفت:‌ در آن دوران نويسندگان روس مانند چخوف، داستايوفسكي و تالستوي مورد علاقه من بودند، همچنين از عشق‌هاي آن دوران من، همينگوي بود.

او همچنين درباره گرايشش به ترجمه آثار انگليسي اظهار كرد: در دوران دبيرستان زبان خوانده بودم، البته در آن‌جا خيلي ابتدايي زبان را ياد گرفته بودم؛ ولي در كلاس‌هاي آموزش زبان شركت كرده بودم و آن را آموخته بودم؛ بنابراين با زبان انگليسي آشناتر بودم و طبيعتا به نويسندگان انگليسي‌زبان و آمريكايي متمايل شدم. وقتي ترجمه را شروع كردم، آشنايي‌هاي قديمي در من وجود داشت. از نويسندگان روسي نيز «كودكي تالستوي» را كه درباره عشق كودكانه او به سرزمين مادري‌اش است، ترجمه كردم كه البته در اين اثر خبري از آن رئاليسم اجتماعي و سوسياليستي نيست. اين ترجمه تقريبا جزو اولين كارهاي من بود. بعد هم به سراغ نويسندگان انگليسي و انگليسي‌زبان رفتم و رومن گاري را در ميان انگليسي‌زبان‌ها بيش از همه دوست داشتم. ترجمه نيمه‌كاره‌اي از او را كه در مجله «خوشه» كه آن زمان به سرپرستي احمد شاملو منتشر مي‌شد، ابتدا در آن‌جا خواندم؛ ولي وقتي من به كتاب برخوردم، آن را ترجمه كردم و در ادامه هم به تدريج راه برايم بازتر شد.

مهدي غبرايي در ادامه درباره مترجمان هم‌نسل خود و مترجمان جوان بيان كرد: اگر ما چيزي ياد گرفته‌ايم، تنها از طريق خواندن،‌ خواندن‌ و باز هم خواندن آثار ديگران بود. آثاري از محمد قاضي، رضا سيدحسيني،‌كاظم انصاري‌، مهري آهي و... . بنابراين از هر كدام از اين مترجمان چيزي ياد گرفته‌ايم. خودم هم رشته ادبي خوانده‌ام و در روند كاري‌ام هم هرچه گيرم آمده است، خوانده‌ام؛ ولي متأسفانه نسل مترجم‌هاي كنوني شايد هم به دليل گرفتاري‌ مادي و هم به دليل رواج رسانه‌هاي مختلف كم‌تر مطالعه مي‌كنند، البته به آينده خوش‌بين هستم؛ چون اگر ما جايي پيدا كرديم، به خاطر اين است كه روي شانه بزرگان ايستاده‌ايم. بنابراين از ميان مترجمان تازه‌كار نيز چند نفري هستند كه راه خود را پيدا خواهند كرد و اين طبيعي است. مترجم بايد پشتوانه داشته باشد و با استعداد، ذوق و زبان‌داني به كار ترجمه بپردازد.

او در ادامه درباره آموزش ترجمه نيز گفت: بخشي از ترجمه را مي‌توان آموزش داد؛ چون بخشي از آن مربوط به استعداد است و بخشي پخته شدن است كه به مرور زمان به دست مي‌آيد. من هم روزگاري جوان بودم و از جايي كه الآن جوانان هستند و كار مي‌كنند، ترجمه را آغاز كردم. هم‌نسلان من هم مترجماني مانند عبدالله كوثري و منوچهر بديعي هستند. اما همان‌طور كه گفتم، پشتوانه كار ما آثار كساني چون محمد قاضي بود. پشتوانه ما همان ادبيات كهن در شعر و نثر و همچنين ادبيات جديد از صادق هدايت به بعد بود و اين‌گونه بود كه هرچه بيش‌تر مي‌خوانديم، مسلما بيش‌تر هم مي‌آموختيم.

غبرايي سپس عنوان كرد: مترجم بايد با اتكا به ذوق، زبان را ياد بگيرد، به درستي واژه‌گزيني كند و بداند كه چگونه در عين اين‌كه به اصل متن لطمه نزند، اگر اصل كار در متن مثلا شيريني و شيوايي زبان است، به اين شيريني و شيوايي نزديك شود و اگر هم اصل صناعات است، بايد بداند كه چگونه آن را در زبان خود بازآفريني كند. بنابراين مترجم بايد خودش دست به قلم باشد؛ چون نويسندگي به مترجم كمك بسيار زيادي مي‌كند. اما متأسفانه اين چيزي است كه برخي از مترجمان آن را رعايت نمي‌كنند. برخي از آن‌ها يك زبان خارجي را مي‌دانند و شايد بهتر از ما هم آن را بلد هستند؛ اما چون زبان فارسي را خوب بلد نيستند و از آثار فارسي كم خوانده‌اند و به آثار گذشتگان نظر نكرده‌اند، شايد خيلي موفق نباشند.

او درباره اين‌كه آيا ترجمه هنر است و مي‌توان مترجم را هنرمند ناميد، اظهار كرد: اگر هم اين‌گونه نباشد، دست كم ترجمه و مترجم به هنر و هنرمند پهلو مي‌زنند.

او در ادامه يكي از خصوصيات و ويژگي‌هاي مترجمان را اشراف‌شان بر ديگر هنرها عنوان كرد و گفت: بسياري از مترجمان هستند كه به خاطر اشرافي كه بر ديگر هنرها مانند سينما ندارند، حتا نام فيلم‌ها را هم كه در متن آمده است، به اشتباه ترجمه مي‌كنند و از اين‌گونه اشتباهات در ترجمه‌هاي‌شان زياد پيش مي‌آيد. مترجم بايد به فرهنگ‌ و هنر جامعه خود و همچنين فرهنگ زبان مبدأ اشراف داشته باشد و حداقل با سينما، تئاتر، نقاشي‌ و موسيقي و آشنايي نسبي داشته باشد. اگر آشنايي با اين هنرها نباشد، قطعا او در ترجمه دچار اشتباه مي‌شود.

اين مترجم درباره آثاري كه اين روزها در دست ترجمه دارد، نيز گفت: فعلا كه موراكامي باز هم مرا اسير كرده، يكي از آثارش را ترجمه كرده‌ام كه در مرحله حروف‌چيني است و يك كار ديگرش را در دست ترجمه دارم. اين اواخر هم دو كتاب ترجمه كردم كه به دلايلي هنوز مجوز چاپ نگرفته‌اند و چيزي هم كه براي اجازه دادن به نشر اين كتاب‌ها گفته شده، برايم قابل قبول نبود.

غبراي در پايان عنوان كرد: اميدوارم سياست‌گذارهاي فرهنگي بتوانند تشخيص بدهند و آن سعه صدر و بزرگ‌نظري را داشته باشند و بدانند كه اگر ادبيات نباشد، زندگي غنا و معناي خود را نخواهد داشت.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین