bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۱۶۴۰۵
سرمقاله روزنامه های امروز پنجشنبه

سرمقاله: کودکان را به ميدان اعدام نبريد

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «درس تحولات مصر»، «مذاکرات مسکو نقطه سر خط!؟»، «ارزيابي نشست مسكو»، «کودکان را به ميدان اعدام نبريد»، «فقر و فوتبال»، «سايه سنگين افسردگي بر جوامع»، «دولت بهتر است پاسخگو باشد»، «بازگشت به نظرات کارشناسان» و ... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۴ - ۰۱ تير ۱۳۹۱

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «درس تحولات مصر»، «مذاکرات مسکو نقطه سر خط!؟»، «ارزيابي نشست مسكو»، «کودکان را به ميدان اعدام نبريد»، «فقر و فوتبال»، «سايه سنگين افسردگي بر جوامع»، «دولت بهتر است پاسخگو باشد»، «بازگشت به نظرات کارشناسان» و ... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان: درس تحولات مصر
«درس تحولات مصر» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد:

نتايج رسمي انتخابات رياست جمهوري امروز اعلام مي شود اما اين موضوع اگرچه بايد «بسيار مهم» باشد، توجه چنداني را بخود معطوف نكرده است گويا نه در داخل مصر و نه در بيرون، كسي منتظر اعلام نتيجه انتخابات نيست. دلايل چنين وضعيتي كاملا روشن است، با اتفاقات اخير، «رياست جمهوري مصر» به فردي كه قدرت ندارد تبديل شده است و اين موضوعي است كه بدبيني بسياري را نسبت به اصل و نتيجه تحولات مصر سبب گرديده است و البته اين احساس به كساني مربوط مي شود كه تحولات را از منظر «قدرت» و «سياست» مطالعه مي كنند و به وجوه اسلامي تحولات و جامعه شناختي و روانشناسي برخاسته از آن در انقلاب مصر كمتر توجه مي كنند.

اگر ما از پوسته ظاهر گذر كنيم درمي يابيم كه در جريان تحولات مصر وضعيت مردم و گرايشات آنان، وضعيت نخبگان و احزاب اسلام گرا و ميزان توانمندي هاي مديريتي آنان و وضعيت غرب و نيروهاي وابسته به آن و برنامه هاي آنان شفاف شد. بنابراين در تحليل تحولات و با استفاده از «نشانه شناسي» بايد بگوئيم:

1-بطور طبيعي اين سوال در مورد مصر وجود داشت كه «مردم چه مي خواهند و چه نمي خواهند» وقتي انقلاب در مصر شروع شد و تا پيش از انتخابات آذر و دي ماه 1390، كم نبودند كساني كه در ايران و كشورهاي ديگر مي گفتند اولا در مصر انقلابي اتفاق نيفتاده بلكه مردم دنبال تغييرات حداقلي اند و ثانيا دنبال اسلام و حاكميت اسلامي نيستند و حكومتي سكولار را ترجيح مي دهند. انتخابات مجلس كه برگزار شد احزاب اسلام گرا توانستند 90 درصد آراء مسلمانها و بطور كلي 80 درصد آراء مردم مصر را بدست آورند، رأي غرب گراها و ملي گراها و كرسي هاي آنان در مجلس حداكثر به 9 درصد رسيد، رأي و كرسي عوامل رژيم سابق به حدود يك درصد و رأي و كرسي هاي قبطيان-مسيحيان- هم به حدود 10 درصد رسيد اين موضوع هم از هويت و هم از عزم مردم مصر پرده برداري كرد و واقعيت مصر را بطور عريان به نمايش گذاشت و در واقع راه چون و چرا درباره ماهيت انقلاب مصر را بست. پس از اين بود كه نتانياهو در «كنست» گفت:«خودمان را فريب ندهيم، هويت حركت هاي مردم در منطقه، اسلامي است و نه هر چيز ديگر» اين موضوع بطور كاملا طبيعي و البته مشهود، نگراني غرب و سران بعضي از كشورهاي عربي نظير عربستان و نظاميان و لائيك هاي مصر را برانگيخت و به تكاپو واداشت. به نظر مي آيد كه مخالفان داخلي و خارجي خود را نيازمند چنين آزمايشي مي ديدند. اين آزمايش با نتايج كاملا روشن انجام شد و معلوم شد كه در كجاي مصر و به چه ميزان به كدام تفكر گرايش وجود دارد و براي مقابله با نقاط ناهمخوان چه بايد كرد.

2- آزمايش مصريان كه در ذات خود نوعي خطرپذيري (Risk) را هم به همراه داشت روي مجلس انجام شد. اگر به ساختار مجلس مصر نگاه بياندازيم و بعد آن را با قوه مجريه مقايسه كنيم درمي يابيم كه مجلس از آنچنان قدرتي برخوردار نيست. رژيم در دوران ناصر، سادات و مبارك مجلس شعب مصر را در حد يك مجلس مشورتي تنزل داده بود چرا كه قوه مجريه و مراكز مرتبط آن مثل دستگاه قضايي، ارتش و سازمانهاي امنيتي در هيچ موضوعي پاسخگوي مجلس نبودند و مجلس هم حق سوال از آنان نداشت ضمن اينكه مصوبات مجلس بدون تاييد رئيس جمهور اعتبار نداشت و باز علاوه بر آن رئيس جمهور مي توانست قوانيني را وضع كند بدون آنكه نيازمند تاييد آن به وسيله مجلس باشد. چنين مجلسي اگر بدست مخالفان رئيس جمهور هم مي افتاد براي رئيس جمهور كه تبلور حاكميت و كليت نظام سياسي بود، ضرر نداشت و اگر به نقطه خطر مي رسيد رئيس جمهور طبق قانون مي توانست آن را منحل يا معلق نمايد. كما اينكه در مواردي هم اتفاق افتاد. نظاميان و دست هاي خارجي هدايت كننده آنان به انتخابات آزاد مجلس تن دادند تا بتوانند در فضايي روشن درباره موضوع اصلي يعني رياست جمهوري تصميم بگيرند.

اما انتخابات رياست جمهوري براي غرب و عوامل آن اهميت ويژه اي داشت چرا كه رئيس جمهور در ساختار و جامعه مصر داراي موقعيت ويژه اي بود. نتيجه انتخابات رياست جمهوري در همان آذرماه 1390- كه انتخابات مجلس در 9 استان مركزي و غربي مصر برگزار گرديد- كاملا معلوم بود و ديگر همه مي دانستند كه بدون ترديد يك اسلام گرا از درون جمعيت اخوان المسلمين رئيس جمهور مي شود. اين موضوع براي غرب بسيار وحشت آفرين بود چرا كه از يك سو آنان با مباني فكري و هدف گذاري رهبران و بدنه اخوان آشنا بودند و از سوي ديگر به وضوح مي دانستند پيروزي اسلامگرايان در مصر نه تنها مصر بلكه كل منطقه عربي را دگرگون مي كند و اساسا خاورميانه، خاورميانه جديدي مي شود از اين رو با مشخص شدن نتيجه انتخابات در آذرماه 90 برنامه ريزي منسجمي براي بهم زدن بازي شروع شد. برنامه اين بود كه يا دست اخوان به رياست جمهوري نرسد يا صندلي رياست جمهوري، آنقدر لرزان شود كه اخوان نتواند از آن بهره اي ببرد.

3- بازي غرب، رژيم هاي عربي و نظاميان با كارت رژيم سابق مصر شروع شد دليل آنهم اين بود كه آنان كارت ديگري در اختيار نداشتند از سوي ديگر آنان بازي را با چاشني «خشونت» توام كردند چرا كه در بازي مسالمت آميز دست برتر با حريف بود اولين اقدام آنان اين بود كه كمال جنذوري را كه به سرسختي مشهور بود، سر كار آوردند و نخست وزير قبلي كه نسبتي هم با جوانان انقلاب- موسوم به 6 آوريل و 25 ژوئن- داشت را بركنار كردند، اقدام بعدي كانديداكردن سرلشكر احمد شفيق- مظهر كامل رژيم مبارك- و بي اعتنايي به اعتراضات مردم در اين خصوص بود. اقدام بعدي بالا كشيدن شفيق به رتبه دوم بود و حال آنكه همه مي دانستند گروه هاي موسوم به سلفي در رتبه دوم راي هستند. اقدام بعدي، تطهير مبارك، فرزندان و عوامل اصلي رژيم او از جرائم قطعي و آشكار بود و در نهايت اقدام آنان به انحلال مجلس بيانگر آن بود كه نظاميان نمي خواهند دگرگوني عميق مصر را نظاره و تحمل كنند.

كاملا واضح بود كه اقدامات دستگاه نظامي، مصر را به تشنج مي كشاند و روند سياسي را با محدوديت زياد مواجه مي گرداند. اين موضوعي نبود كه از چشم نظاميان و كشورهاي خارجي حامي آنان پوشيده مانده باشد. نظاميان معتقد بودند اسلام گراها در مواجهه با اين محدوديت ها يا از بدست آوردن رياست جمهوري و در نتيجه حكومت مصر منصرف شده و كنار مي كشند يا اينكه بر رسيدن به رياست جمهوري تاكيد مي نمايند و تا آخر خط مي مانند از منظر نظاميان اين هر دو مي تواند براي عوامل رژيم گذشته فرصت ساز باشد. از اين منظر اگر اسلام گراها در مواجهه با محدوديت ها، كناره گيري كنند و دولت را به غيرمذهبي ها واگذار نمايند در اين صورت يك فرصت 4 ساله را براي حل و فصل مسايل به نفع خود به نظاميان داده اند. نتيجه چنين تصميم گيري مي تواند به حذف اسلام گرايي- بطور دائم يا موقت- منجر شود. اما اگر اسلام گراها عليرغم محدوديت ها تا آخر پاي كار انتخابات بمانند در اين صورت از آنجا كه به محدوديت ها تن داده اند، دولتي با محدوديت هاي زياد را بدست مي آورند و در عين ناتواني بايد پاسخگوي مردم- آن هم در شرايط سخت دوره انتقال- باشند. چنين رئيس جمهوري ضرري به نظاميان و دولت هاي خارجي حامي آنان نمي زند.

اما در اين ماجرا به نظر مي آيد كه نظاميان و آمريكا، فرانسه و عربستان از دو نكته اصلي غفلت كرده اند؛ نكته اول اين است كه آنچه سبب كناره گيري مبارك از قدرت شد يك بازي سياسي نبود بلكه قيام پيگيرانه مردمي بود كه با بهره گيري از معارف ديني و براي تحول اساسي به ميدان آمده بودند همان ها هنوز هستند و پشيمان هم نشده اند. اگر اخوان فقط 13 ميليون طرفدار داشته باشد كه قطعا هواداران آن كمتر از 20ميليون نفر نيست و اگر تنها 10درصد از هواداران آماده حضور جدي در ميادين و خيابانها باشند براي سرنگوني نظاميان حاكم كنوني و يا دست نشاندگان آنان، كفايت مي كند. بنابراين نظاميان اگر با حيله و ترفند بتوانند آراء را دگرگون نشان دهند، واقعيت 80 درصدي مردمي كه در آذر و دي سال گذشته به اسلام گراها راي دادند را نمي توانند دگرگون كنند. نكته دوم اين است كه اخوان المسلمين اگرچه در ساختار فعلي حكومت، نيرويي ندارد ولي در سطح ملي و حتي منطقه اي داراي هواداران جدي است. همين نظاميان فراموش نكرده اند كه بخش وسيعي از نيروهايي كه در جريان جنگ 1327(1948 م) به كمك ملك فاروق با رژيم صهيونيستي آمدند، اخواني بودند.

 كما اينكه حداقل 200 هزار نفر از نيروهايي كه در جريان جنگ هاي 1935 و 1346 به كمك ناصر آمدند، اخواني بودند و بيش از 300 هزار نفر نيرويي كه در يك حمله برق آسا سادات را در جنگ 1973 ياري دادند و خط استراتژيك «بارلو» را شكستند، همين اخواني ها بودند. اخوان در اين صحنه خطاهاي استراتژيك بسياري داشت كه بخش اصلي آن به اعتماد بي دليل به نظاميان برمي گردد ولي اين اخوان هنوز هم مهمترين و فراگيرترين تشكل مصري است و قادر است صحنه تحولات را به سمتي غير از آنچه غرب به دنبال آن است، سوق دهد.

صحنه تحولات مصر يك نكته مهم را هم به اسلام گراها و بخصوص شخصيت هاي اسلام گراي مصر يادآوري كرد و آن هم اين بود كه از نردبان پوسيده نمي توان بالا رفت. اكثر نيروها و شخصيت هاي اسلام گرا گمان مي كردند كه مي توانند بدون مقابله با نظاميان و با بهره گيري از سازوكارهاي نظام، نظام را ساقط كنند و نظامي جديد را به وجود آورند. بر اين اساس آنان گمان مي كردند خود انتخابات پاسخ نظاميان را مي دهد. تحولات دو ماه اخير مصر اين انگاره را باطل كرد.

اسلام گراها قاعدتا دريافته اند كه براي ساخت بناي جديد ويران كردن كامل بناي قبلي ضرورت دارد. اگر اسلام گراها به جاي تن دادن به انتخاباتي كه قانون آن را قبلي ها نوشته و اجراي آن را هم قبلي ها در دست دارند، در ميدان مي ماندند و روي ساخت هاي جديد تاكيد مي كردند نظاميان چاره اي جز پذيرش نداشتند اگر سازوكارهاي تغيير را خود انقلابيون چيده بودند، انتخابات قطعا با حضور حداكثري مردم برگزار مي شد و امكان رخنه نيروهاي مخالف انقلاب در آن وجود نداشت. البته با نگاه به متن مي توانيم بگوييم اخوان المسلمين مي تواند از اين شكست در تاكتيك به پيروزي در استراتژي برسد. يعني اخوان المسلمين بايد- به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي در روز مبعث- دريافته باشد كه «پيروزي بدون مجاهدت و خطرپذيري امكان پذير نيست.»

خراسان: مذاکرات مسکو نقطه سر خط!؟
«مذاکرات مسکو نقطه سر خط!؟» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدحميد حسيني است كه در آن مي‌خوانيد:

۵ دور مذاکره ايران و ۱+۵ در مسکو درحالي به پايان رسيد که طرفين تنها براي برگزاري نشست کارشناسان به منظور فراهم کردن زمينه مذاکراتي ديگر به توافق رسيدند. آيا به واقع اين توافق را مي توان حرکتي رو به جلو در مذاکرات هسته اي دانست؟

پايان نشست استانبول ۲ و اعلام توافق طرفين براي تدوين مداليته اي فراگير به منظور حل و فصل مسئله هسته اي اين اميدها را زنده کرد که غرب رويکردي سازنده درپيش گرفته و اين مسئله پس از حدود يک دهه در مسيري قرار مي گيرد که درنهايت به حل و فصل تمامي اختلاف ها خواهد انجاميد. مذاکره کنندگان درحالي پاي در بغداد گذاشتند که اين اميدواري به طرز فزاينده و حتي افراطي در محافل سياسي و رسانه اي و حتي در بين افکار عمومي به چشم مي خورد اما پايان نشست بغداد يک توافق بيشتر نداشت، توافق براي ادامه مذاکرات در مسکو؛ در اين ميان قرار شد در فاصله مذاکرات بغداد تا مسکو معاونان جليلي و اشتون براي تعيين دستور کار نشست مسکو، مذاکراتي را برگزارکنند که البته به رغم ۵ بارنامه نگاري و تماس طرف ايراني، دفتر کاترين اشتون برخلاف توافق بغداد اين فضا را فراهم نکرد.

تحت تاثير همين فضا به نظر مي رسيد نشست مسکو نيز از همان ابتدا محکوم به شکست يا يک توافق حداقلي خواهد بود، و در نهايت مذاکره کنندگان پس از ۵دور مذاکره فشرده که دور نهايي آن ۶ساعت به طول انجاميد يک گام از نشست بغداد عقب تر نهادند و بدون تعيين تاريخ و مکاني براي دور بعدي مذاکرات تنها براي نشست کارشناسان و فراهم کردن زمينه برگزاري نشستي ديگر توافق کردند.

نتيجه مذاکرات مسکو تا حدي نشان داد که تاکيد ايران براي برگزاري نشست هاي کارشناسي پيش از آغاز مذاکرات مسکو به جا بوده است، زيرا جزئيات در اين قبيل مذاکرات گاه نقشي تعيين کننده خواهد داشت.

اما آيا اگر اين نشست ها پيش از مذاکرات مسکو برگزار شده بود نتيجه اين نشست متفاوت بود؟ حداقل درشرايط فعلي و به استناد مواضع ديپلمات هاي غربي و کاترين اشتون که پس از پايان اين نشست ابراز شد پاسخ اين سوال منفي است. به طور مشخص کاترين اشتون در کنفرانس خبري پس از پايان مذاکرات مسکو بر اجراي قطعنامه هاي شوراي امنيت تاکيد کرد. به معناي ديگر تعليق کامل غني سازي، چيزي که پس از مذاکرات بغداد در اظهارات اشتون به چشم نمي خورد، وزارت خارجه فرانسه نيز پس از پايان مذاکرات مسکو تاکيد کرد که ايران در اولين گام بايد قطعنامه ها را اجرا کند.

اين درحالي است که گزارش ها واظهارنظرهاي پيش ازآغاز مذاکرات استانبول به ويژه مصاحبه  ايهود باراک وزير جنگ اسرائيل با رويترز حاکي از تمايل غرب به پذيرش غني سازي ۵درصد در ايران بود اما اخبار منتشره وموضع گيري هاي طرف غربي نشان مي دهد که پس از طي يک روند چند ماهه از بهمن ۸۹ و مذاکرات استانبول يک تا مذاکرات مسکو بار ديگر راهبرد «درخواست هاي حداکثري» در دستور کار آنها قرار گرفته است.

به نظر مي رسد طرف غربي ۱+۵ در شرايط فعلي تطويل مذاکرات با حفظ سياست تحريم و تشديد آن را در پيش گرفته و اميدوار است از اين رهگذر ايران را وادار به عقب نشيني از مواضع خود کند هرچند واکنش ها و تحليل هاي محافل غربي پس از پايان مذاکرات مسکو حائز اين نکته نيز مي باشد که آنها سعي مي کنند به خاطر عواقب شکست کامل مذاکرات به ويژه تاثيرات اقتصادي آن بر بازارهاي نفتي از القاء اين مسئله که مذاکرات با شکست مواجه شده پرهيز کنند.اکنون غرب به ويژه آمريکا سياست مذاکره براي مذاکره را در پيش گرفته و حداقل تا مشخص شدن نتايج انتخابات رياست جمهوري در اين کشور اراده اي براي ورود به يک توافق جامع و مبتني بر يک مداليته مشخص که ابتدا و انتها و همچنين گام هاي متقابل در آن تعريف شده باشد ندارد.

آيا در اين فضا و با اين رويکرد بايد به مذاکره با ۱+۵ ادامه داد؟

بدون شک نه تعطيلي مذاکره و نه تن دادن به مذاکره در هر شرايطي مطلوب نخواهد بود اما مي توان باتوجه به رويکرد نسبتا مستقلي که جناح شرقي ۱+۵ طي دو دور مذاکره اخير از خود نشان داد شکاف در ۱+۵ را با تحرکات ديپلماتيک افزايش داد. همچنين تشديد فعاليت هاي غني سازي ۲۰ درصد بايد در دستور کار قرار گيرد. بدون شک انجام غني سازي با غناي بالا طرف مقابل را مجبور به نشستن جدي در پاي ميز مذاکره خواهد کرد.
 
جمهوري اسلامي: تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:

طليعه هفته جاري با سالروز شهادت امام بزرگواري همراه بود كه اسلام راستين و سنت نبوي را كه به واسطه تعاليم و مجاهدتهاي پدر بزرگوارش احياء شده بود، با نثار جان خويش مستحكم ساخت و در جهت حفظ و تقويت آن 14 سال از عمر شريف خود را در زندانهاي حكام ظالم گذراند. آن حضرت به جهت كثرت زهد و عبادت، معروف به "عبد صالح" و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه به "كاظم" مشهور شدند.

هفته جاري به مناسبت سالروز مبعث پيامبر رحمت، اسوه رأفت، تجلي هدايت و فروغ ابديت، حضرت محمد مصطفي(ص) از خجستگي ويژه‌اي برخوردار بود. هفته پاياني ماه رجب با بعثت فرستاده‌اي از جنس نور و عاطفه و پيام‌آوري جهاني همراه بود كه خدايش در حق او فرموده است: "و ما ارسلناك الارحمة للعالمين". براستي كه بعثت پيامبر اسلام، تبلور روح حقيقت جوي انسان و سرچشمه بيداري و برانگيختگي هميشگي است، از اين رو از مسلمانان و پيروان اين آئين انتظار مي‌رود، فلسفه بعثت پيامبر اكرم را كه حاكم كردن اخلاق و احياي خرد و فضائل انساني بر جامعه و ارائه تصويري شايسته از ادب و متانت در رفتارهاي فردي و اجتماعي است، محقق كرده و در اين راه بكوشند.

به واقع بعثت، سرآغاز يك تحول و دگرگوني اساسي است، تحولي كه جامعه را از ظلم و شرك و فساد، پاك مي‌كند و آنرا به عالم غيب متصل مي‌نمايد. تغييري بنيادي كه رسوم جاهلي را از پيكر جامعه مي‌زدايد و با كنار نهادن افراد نادان، فضلا و مهذبين را بر صدر مي‌نشاند. پيامبر خاتم و رسول مكرم اسلام طي 23 سال نبوت، با اخلاق محمدي(ص) توانستند توحيد و معرفت زندگي را به اعراب جاهلي بياموزند و دستورالعمل‌هايي را براي جوامع ارائه كنند كه تا ابديت در جهان موضوعيت دارد.

اين هفته محل التقاي دو ماه آسماني نيز بود. از امروز با پايان ماه رجب، افق ماه شعبان المعظم با همه خجستگي و مواليد فرخنده‌اش بر ما روي مي‌گشايد و اميد آنكه از فرصت اين ماه براي پالايش روحي از پيرايه‌ها و زنگارهاي دنيوي كه در طول زمان بر آدمي نقش بسته، استفاده شود.

هفته جاري در سالروز مبعث خجسته پيامبر عظيم الشان اسلام، رهبر انقلاب در ديدار مسئولان نظام ضمن بر شمردن بركات بي‌شمار بعثت، برانگيخته شدن فكر و انديشه و همچنين تهذيب اخلاق را مورد تاكيد قرار داده و فرمودند: "جامعه امروز، به شدت نيازمند انديشيدن، خردورزي، تفكر و ريشه يابي مشكلاتي است كه از هر سو بشريت را احاطه كرده است."

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي با تبيين توطئه‌هاي بي‌وقفه زورگويان جهاني براي كنترل و منحرف كردن انقلابها افزودند: "ملتها با تكيه بر گنجينه خدادادي تفكر و خرد و حسن ظن به وعده‌هاي نصرت الهي مي‌توانند روي پاي خود بايستند و با مقاومت در برابر سلطه گران، سرنوشت خويش را رقم زنند."

در هفته جاري، مذاكرات هسته‌اي با گروه 1+5 در مسكو بدون دستيابي به نتيجه‌اي ملموس و قابل ارائه، به پايان رسيد. بسياري از كارشناسان معتقدند ماهيت مواضع غرب و كاترين اشتون رئيس هيات مذاكره كننده اروپايي، هرگونه روزنه‌اي را براي رسيدن به توافق هسته‌اي مسدود كرده است و لذا اين بار نيز عليرغم گام‌هاي عملياتي ايران براي اعتمادسازي در نشست مسكو شاهد رويكردي مثبت از طرف مقابل نبوديم. آنچه مسلم است اينست كه هدف اشتون به عنوان مسئول مذاكره كننده ارشد هسته‌اي غرب بر جلوگيري از دستيابي ايران به حقوق هسته‌اي و متوقف كردن فعاليتهاي غني سازي هسته‌اي كشورمان متمركز است.

مذاكرات مسكو نشان داد كه غربي‌ها حتي به توافقات اوليه در اجلاس اسلامبول و بغداد نيز پايبند نبوده و اعتمادسازي را امري يكطرفه و منحصر به ايران مي‌دانند و حاضر نيستند گام‌هاي متقابل را در راه رسيدن به توافق بردارند. طبعاً اين باج خواهي‌ها، چيزي نيست كه ملت ايران زير بار آن برود و شكاف عميق موجود بين ديدگاهها و مطالبات دو طرف به تنهايي با حسن نيت طرف ايراني قابل ترميم نيست.

شايد تنها دستاورد اجلاس مسكو، كاهش سطح مذاكرات و عدم پذيرش حقوق هسته‌اي قانوني ايران از سوي غرب بود كه طبعاً نمي‌تواند گامي به جلو محسوب شود ولي برخي تحليلگران بر اين باورند كه عليرغم خاكستري شدن جو مذاكرات، هيچ يك از طرفين نمي‌خواهند پايان روند ديپلماسي را اعلام كنند و اميدوارند براي زنده نگهداشتن گفت و‌گوها، عليرغم اختلافات عميقي كه بين دو طرف وجود دارد، كارشناسان به نتايج ملموسي براي ادامه مذاكرات دست يابند.

در صحنه بين المللي، تحولات مصر، مهمترين موضوع خارجي هفته را تشكيل مي‌داد و در كنار آن، ادامه بحران در سوريه و مرگ وليعهد عربستان از ديگر موارد مهم خبري خارجي طي يك هفته گذشته بودند.

در مصر، در آستانه برگزاري رخداد مهم و حساس برگزاري مرحله دوم انتخابات رياست جمهوري، نظاميان دست به دو اقدام كودتاگونه زدند كه موجي از اعتراض و خشم مردم مصر را موجب شد و تحولات سياسي اين كشور را با پيچيدگي و ابهام بيشتر مواجه نمود. در مورد نخست، دادگاه قانون اساسي مصر كه تحت نفوذ و حمايت شوراي نظامي مصر قرار دارد عضويت يك سوم از نمايندگان مجلس را بي‌اعتبار اعلام كرد. اين تشكيلات، حتي فراتر از اين، اعلام كرد مجلس تازه تشكيل شده به دليل عدم انطباق با قانون اساسي، صلاحيت فعاليت ندارد و بايد منحل شود. اين حكم به اصطلاح دادگاه مصري در عين اينكه شوك خبري بزرگي به جهان وارد كرد، مردم مصر را بيشتر به اين نكته آگاه كرد كه اراده بسيار جدي براي به شكست كشاندن انقلابشان و باز گرداندن بساط سابق در جريان است. شوراي نظامي پس از اينكه اين حكم را مورد تأئيد قرار داد، بلافاصله تبصره‌اي به قانون اساسي اضافه كرد و براساس آن، اختيارات رئيس جمهوري منتخب را محدود كرد و قدرت اين شورا را به شكل وسيعي افزايش داد.

ناظران اين تحول را به عنوان دومين كودتاي نظاميان ارزيابي كردند. در پي اين اقدامات، شهرهاي مصر طي روزهاي گذشته صحنه اعتراضات گسترده بود. اخوان المسلمين، به عنوان بزرگترين تشكل صحنه سياسي مصر نيز به اين اقدام اعتراض كرد.

برگزاري دور دوم انتخابات رياست جمهوري مصر در چنين فضايي، موجب شد تا سردرگمي و نااميدي مردم نسبت به دور قبل بيشتر شود و نتيجه آن شد كه كمتر از نيمي از واجدين شرايط راي در پاي صندوق‌ها حاضر شدند. در اين ميان برخورد كشورهاي غربي با اقدامات كودتاگونه شوراي نظامي نيز قابل تأمل مي‌باشد. اين كشورها كه خود را مدعي دفاع از دمكراسي جلوه مي‌دهند هيچ گونه واكنش و اعتراض به اقدام شوراي نظامي مصر نشان نداده‌اند.

مصر اكنون در برهه بسيار حساسي قرار دارد كه تحولات جاري آن نه تنها بر سرنوشت و آينده اين كشور تأثير تعيين كننده‌اي خواهد داشت بلكه بر كل منطقه و بخصوص كشورهاي عربي كه مردمشان عليه ظلم و استبداد حاكمانشان قيام كرده‌اند تأثير خواهد گذاشت. اين حساسيت و اهميت موجب شده است تا تلاش‌هاي بسيار گسترده سازمان يافته‌اي در داخل و خارج مصر براي تغيير جهت تحولات و جلوگيري از پيروزي انقلاب به جريان بيفتد. هرگونه عقب نشيني و غفلت مردم مصر در برابر توطئه‌هاي جاري ضربه‌اي سهمگين و خسارتي جبران ناپذير وارد خواهد ساخت كه سالها آثار و تبعات آن ادامه خواهد داشت.

اين هفته، بحران در سوريه ادامه يافت. همزمان با ادامه درگيري‌ها، در صحنه ديپلماسي نيز شاهد رويدادهاي تازه‌اي بوديم. در مكزيك، باراك اوباما رئيس جمهوري آمريكا در ديدار با همتاي روسي اش، پوتين، شديداً تلاش كرد تا وي را به پذيرش نظرات واشنگتن در مورد سوريه، از جمله باز كردن مسير اقدام نظامي عليه حكومت سوريه وادار سازد. اما براساس گزارش‌هاي منتشر شده، اين تلاش اوباما سودي نبخشيده است و روسها همچنان بر موضع قبلي خود در قبال مسئله سوريه باقي مانده‌اند. قبل از آن نيز ويليام هيگ وزير خارجه انگليس به مسكو سفر كرده و تلاش مشابهي را به خرج داده بود تا بلكه بتواند مقامات روسيه را به چرخش در مواضع شان ترغيب سازد كه وي نيز ناكام ماند.

غربي‌ها با در پيش گرفتن شگردي مشخص، روسيه و چين را به دليل حمايت از دولت سوريه به تداوم كشتارها در سوريه متهم مي‌كنند و در مقابل، مي‌كوشند خود را مدافع مردم سوريه جلوه دهند و از اين طريق به مسكو و پكن فشار وارد مي‌سازند. اين درحالي است كه روسها متقابلاً آمريكايي‌ها را به مسلح كردن گروههاي شورشي در سوريه متهم ساخته‌ و اين اقدام را زمينه ساز خونريزي‌هاي بيشتر عنوان نموده‌اند.

در اين ميان به نظر مي‌رسد آنچه كه ارزش ندارد، خون مردم و غيرنظاميان سوريه است كه به زمين مي‌ريزد. طرح كوفي عنان به عنوان راه حل مسالمت آميز براي حل بحران سوريه نيز با كارشكني عواملي در داخل و خارج سوريه عملاً با شكست مواجه شده است. اساساً گروههاي تروريست در داخل و حاميان غربي و عربي آنها در خارج از ابتدا هم تمايلي به حل مسالمت آميز بحران سوريه نداشته‌اند. اين دسته تنها به اهداف خود مي‌انديشند و ساقط كردن حكومت كنوني سوريه را تنها راه نيل به اين اهداف مي‌دانند. همين مسئله، علت اصلي تداوم جنگ و خون ريزي در سوريه مي‌باشد.

اين هفته، در پي مرگ نايف بن عبدالعزيز، وليعهد عربستان، سلمان بن عبدالعزيز به عنوان وليعهد جديد انتخاب و يا به عبارت صحيح تر، منصوب شد. اساساً در عربستان قدرت در بين خاندان عبدالعزيز دست به دست مي‌شود و مردم عربستان كمترين دخالتي در تعيين وليعهد و ساير رهبران ندارند. اين شكل حكومت قبيله‌اي و كاملاً خودكامه در حالي جريان دارد كه معدود اثري از اينگونه حكومت‌ها در جهان باقي مانده است و كشورهاي عربي نيز هم اكنون يكي پس از ديگري، رهبران غيرمنتصب و ديكتاتور را از اريكه به زير مي‌كشند و سرنوشت خود را به دست مي‌گيرند.

نايف بن عبدالعزيز كه سالها پست وزارت كشور عربستان را نيز در اختيار داشت به تندروي و افراطي گري مشهور بود و در سركوب قيام آزاديخواهانه و عدالت جويانه مردم عربستان نقش اصلي را داشت. از وي همچنين به عنوان طراح اصلي لشكركشي عربستان به بحرين و سركوب مردم آن كشور نام برده مي‌شود و بي‌دليل نبود كه مردم بحرين پس از شنيدن خبر مرگ وي به شادماني و خوشحالي پرداختند.

سلمان بن عبدالعزيز، جانشين نايف اكنون با چالش‌هاي دشوارتري مواجه است. تشديد موج اعتراضات داخلي در عربستان و تبعات قيام‌ها و پيروزي‌هاي پي در پي مردم كشورهاي عربي عليه حكومت‌هاي ديكتاتوري، كار را براي وليعهد جديد عربستان دشوارتر ساخته است.
 
رسالت: ارزيابي نشست مسكو
«ارزيابي نشست مسكو» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد:

ارزيابي نشست مسكو از اين باب مهم است كه خانم اشتون به نمايندگي از1+5 برخي از حرفهاي نادرستي را كه در زير سقف گفتگو مطرح مي‌كرد به بيرون درز داد:
او در شامگاه سه شنبه پس از 3دور گفتگوي نفسگير اعلام كرد ايران بايد سه گام را بردارد.

1. غني سازي 20 درصد را متوقف كند.
2. ذخاير غني سازي خود را تحويل دهد.
3. تاسيسات فردو را تعطيل نمايد.

او نگفت در ازاي اين كار غرب چه چيزي را به ايران مي‌دهد؟! اين حرف اصلي ترين حرف آنها براي توقف پيشرفت‌هاي علمي - هسته‌اي در ايران است. آنها خيلي زود دستشان را رو كردند و معلوم شد چرا ماده سال است مذاكره مي‌كنيم اما به نتيجه نمي‌رسيم.
اشتون به صورت عريان از مطالبه غرب از ايران پرده برداشت  . مطالبه اصلي آنها مخالف با پيشرفت‌هاي هسته‌اي ايران فراتر از چارچوب ان پي تي است. حرف اشتون بازگشت به نقطه صفر است.

توافق روي ادامه گفتگوها در سطح كارشناسي و سطح معاونين براي پوشاندن رسوايي مطالبات آنها ازماست.

غرب از ما مطالبه‌اي دارد و مي‌خواهد اين مطالبه را ما به خاطر گل روي خانم اشتون بپذيريم . ما هم ظاهراً به همين دليل مايل هستيم گفتگوها ادامه يابد و جالب است آنها هم به همين دليل هرگز به قطع گفتگوها راضي نيستند! ايران در مسكو استدلال فني و حقوقي كرد كه قطعنامه‌هاي شوراي امنيت و اقدامات يك جانبه 1+5 كه فراتر از قطعنامه‌هاست غير قانوني است . آنها براي استدلال فني و حقوقي ما پاسخ نداشتند و آن را به آينده موكول كردند. وقتي 5 قدرت اتمي جهان به علاوه يك  قدرت نيمه اتمي در مذاكرات عاجز از پاسخ به چند سئوال فني و حقوقي مي‌باشند و  آن را به آينده موكول مي‌كنند معلوم است آنها اساسا به غير از حرف خود حاضر نيستند به استدلال و منطق طرف مقابل توجه كنند با اين حال من نمي‌دانم چرا دم از ادامه گفتگوها مي‌زنند. امروزه در جهان بسياري از كشورها هستند كه بمب اتمي ندارند اما درصد غني سازي اورانيوم را در حدي دارند كه مي‌توانند يك شبه بمب اتمي بسازند.

آلمان ، ژاپن، برزيل و شماري از كشورهاي پيشرفته از اين دست مي‌باشند. با اينكه هيچ تهديد امنيتي عليه آنها وجود ندارد اما كشورهاي اتمي جهان از جمله 1+5 متعرض آنها نيستند . شوراي امنيت هم عليه آنها قطعنامه صادر نمي‌كند و مورد تهديد و تحريم هم نيستند. ايراني كه اعلام كرده است بمب نمي‌خواهد بسازد بر اساس نيات انساني و آموزه‌هاي اسلامي در حقيقت به 1+5 لطف كرده است . ايران هرروز مورد تهديد يك قدرت منطقه‌اي و جهاني است. اسرائيل يك قدرت غير قانوني هسته‌اي است و مرتب ايران را تهديد به حمله نظامي مي‌كند. ساركوزي رئيس جمهور نگون بخت سابق فرانسه چندي قبل از افتادن از قدرت ، ايران را تهديد به حمله نظامي كرد. آمريكا مرتب اعلام مي‌كند همه گزينه‌ها از جمله گزينه نظامي روي ميز است .ما مرتب از سوي قدرت هاي اتمي جهان تهديد مي شويم. ما تازه از يك جنگ تحميلي 8 ساله كمر راست كرده‌ايم . تهديدها عليه ما صوري نيست  بلكه واقعي است  . ما علي رغم همه اين تهديدها گفته ايم قصد ساختن بمب را نداريم . در حالي كه اين تهديدات  به ما حق مي‌دهد ما هم وارد باشگاه صاحبان بمب اتمي شويم.

غرب چون مي‌داند عدم ساخت بمب اتمي در ايران تحصيل حاصل است آمده است و مي‌گويد، شما حداقل ها را هم در فناوري هسته‌اي تعطيل كنيد! اين ديگر نهايت گردن كلفتي است! آنها براي اعمال اين حرف وارد حوزه اقدام مي‌شوند. دست به تحريم و زبان به تهديد مي‌آلايند آن وقت انتظار دارند مردم ايران ساكت بنشينند و بگويند چشم !آنها انتظار دارند ما مثل ليبي همه بساط اتمي خود را جمع ‌كنيم و سوار شتر نماييم و تحويل آنها ‌دهيم!

غرب بايد بداند خشم و نفرت ملت ايران از زياده خواهيهاي آنها اگر غليان يابد پاسخهايي در خور خود پيدا مي‌كند . آن وقت روزي مي‌شود كه حسرت مي‌خورند كه چرا به صبوري هيئت نمايندگي ايران در مذاكرات پاسخ انساني ندادند. فكر مي‌كنم آن روز بزودي مي‌رسد و پشيماني براي آنها سودي ندارد.غرب بايد بداند اگربراي پرسش‌هاي فني و حقوقي ايران پاسخي نداشته باشد بايد با تداوم مذاكرات خداحافظي كند. در اين حالت هيچ دليلي براي باقي ماندن ايران در آژانس وجود ندارد. لذا بازرسين آژانس بايد بساط خود را جمع كنند و به همراه دوربين‌هاي شفاف ساز خود برگردند به همان جايي كه آمده‌اند . در اين حالت هم موضوع اعتمادسازي حل مي‌شود و هم   شفاف سازي! اگر عقلانيت سياسي و امنيتي غرب همين  است كه در نشست‌هاي تكراري و بي ثمر 1+5 با ايران بروز مي كند ، بايد آن را تحسين كرد چون آنها به مسيري گام نهاده‌اند كه به اهداف خود هرگز نمي‌رسند.

سياست روز: کودکان را به ميدان اعدام نبريد
«کودکان را به ميدان اعدام نبريد» عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم سياوش کاوياني است كه در آن مي‌خوانيد:

مي‌گوييم و تبليغ مي‌کنيم و توصيه به خانواده‌ها که مراقب کودکان خود باشيد، کودکان روح لطيف و پاکي دارند، آنها را مانند گل مراقبت کنيد. نگذاريد فيلم‌هاي خشن نگاه کنند، آنها را از محيط‌هاي جنجالي و تند دور کنيد، تا روحشان خراش برندارد. در فضاي اينترنت هم تنهايشان نگذاريد، بازي‌هاي خشن و بکش‌بکشي هم برايشان خطرناک است.

همه اينها را مي‌گوييم و توصيه مي‌کنيم و حتي در تلويزيون هم «نماهنگ» مي‌سازيم و پخش مي‌کنيم که آن سرباز و کماندو نتواند به راحتي وارد حريم خانه مردم شود و آن سلاح پيشرفته را به دست آن کودک ندهد تا آن کودک هم نتواند در و ديوار اتاقش را به رگبار ببندد!

اما هرگاه اعدام در ملاء عام اجرا مي‌شود، مي‌بينيم که برخي والدين دست در دست کودکان خود به صحنه اعدام مي‌آيند و به تماشاي آن مي‌پردازند. انگار به پارک مي‌روند!

اين صحنه اعدام براي بزرگترها رنج آور است، چه رسد به اين که کودکي در سنين ۵ تا ۱۵ ساله هم شاهد آن باشد!

فرد اعدامي، جرمي مرتکب شده و براساس احکام شرعي و قانوني بايد به سزاي اعمالش برسد. حرفي در اين نيست، قاطبه مردم جامعه هم اعتقاد دارند که با اينگونه افراد مجرم بايد به شدت برخورد شود اما علاوه بر اين که اعدام در ملاء عام براي برخي افراد که زمينه جرم و جنايت دارند و حتي براي اکثريت جامعه بزرگسال عبرت‌انگيز است، براي بسياري از آنها دردآور و آزار دهنده است و باعث مي‌شود، با ديدن آن صحنه روح و روان افراد درگيري پيدا کند. مهمترين قشر اين گروه از جامعه کودکاني هستند که به همراه والدين و حتي تنها به ميدان اعدام مي‌آيند تا اين صحنه را ببينند.

تاثيرات منفي روحي و رواني ديدن صحنه اعدام بر کودکان بسيار سنگين و غير قابل جبران خواهد بود. براي جلوگيري از اين اتفاق بايد تدبيري انديشيده شود تا از حضور کودکان در اين گونه اعدام‌ها جلوگيري شود.

اگر به عواقب وخيم مشاهده صحنه اعدام و به دار آويختن مجرميني که حقشان اعدام است، فکر کنيم و جامعه شناسانه و آسيب‌شناسانه به آن بنگريم، هيچگاه کودکانمان را براي ديدن اين صحنه با خود به ميدان اعدام نمي‌بريم.

اکنون شهرنشيني و معضلات آن به اندازه کافي بر روح و روان افراد جامعه تاثيرات ناهنجار خود را گذاشته است و نشان آن هم همين رفتارهاي مجرمانه به خاطر بسياري از عواملي است که باعث آن، کاستي‌هاي موجود در ساختار اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه است.
شايد هم مردم سرگرمي ندارند که براي ديدن چنين صحنه‌هايي از صبح علي‌الطلوع در ميدانگاه حاضر مي‌شوند و به همراه خانواده براي ديدن آن لحظه‌شماري مي‌کنند!؟

حمايت: غرب و محاصره سوريه
«غرب و محاصره سوريه» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:

سوريه در حالي همچنان در فضايي از ناآرامي قرار دارد كه به اذعان بسياري از ناظران، محور اصلي آن را نه چالشهاي سياسي داخلي بلكه مداخلات خارجي تشكيل مي‌دهد. ائتلافي كه از برخي كشورهاي عربي، غربي، در كنار تركيه و صهيونيستها با استفاده از گروههاي تروريستي برآنند تا سوريه را به مرحله نابودي سوق داده و سرنوشت عراق و افغانستان و ليبي را براي آن تكرار نمايند. مجموع تحركات اين بازيگران موجب شده تا آرامش در سوريه برقرار نگرديده و اين كشور همچنان در شرايط ابهام قرار داشته باشد.

در بررسي تحركات اين بازيگران مي‌توان گفت كه آنها سناريوهاي متعددي را در قبال سوريه در پيش گرفته‌اند كه در ابعاد پيراموني و دروني سوريه اجرا مي‌شود. اولا در حوزه پيراموني دشمنان سوريه برآنند تا اين كشور را در محاصره كامل قرار داده و به نوعي نقاط مرزي آن را تحت سلطه درآورند. در اين چارچوب مرزهاي تركيه و اردن را با ادعا حمايت از آوارگان و همكاري دولتهاي اين كشورها با غرب در محاصره درآورده‌اند.

در حوزه‌هاي مرزي لبنان و عراق نيز دشمنان سوريه كه نمي‌توانند از دولتهاي اين كشورها براي محاصره سوريه بهره گيرند، فضاي بحران سازي اجرا مي‌گردد. بررسي تحولات ماههاي اخير عراق و لبنان نشان مي‌دهد كه اين كشورها با مجموعه‌اي از ناآرامي‌ها به ويژه در خطوط مرزي با سوريه مواجه شده‌اند.

جريان‌هاي تروريستي با حمايت برخي از گروههاي سياسي در خاك لبنان به كشتار و بحران سازي روي آورده‌اند و در عراق نيز در حالي فضاي سياسي بر عليه دولت مركزي ايجاد شده كه در منطقه كردستان، بارزاني و فهرست العراقيه در همكاري با دشمنان سوريه به ارسال سلاح براي گروههاي تروريستي و سوريه مبادرت مي‌ورزند.

روند تحولات حكايت از آن دارد كه دشمنان سوريه برآنند تا اين كشور را كاملا در محاصره درآورند تا از يك سو فشارهاي اقتصادي به سوريه تشديد گردد و از سوي ديگر با تقسيم نيروي ارتش در چهار گوشه مرزها و نيز و گرفتار شدن در درون سوريه، عملا ارتش را به سوي ضعف و تعليق قوا سوق دهند. طرح آنها چنان است كه در صورت حمله نظامي به سوريه بتوانند از اتمام مرزها اين حملات را صورت دهند تا در فاصله كوتاهي بتوانند اشغال سوريه را اجرايي سازند.

ثانيا در حوزه داخلي سوريه نيز در حالي گروههاي تروريستي به كشتار مردم و نيروهاي امنيتي مي‌پردازند، به واسطه تحريم‌هاي اقتصادي و ايجاد بحران امنيتي تلاش مي‌گردد تا سوريه را گرفتار بحران اقتصادي ساخته تا شايد بتوانند دوري مردم از نظام را اجرايي كنند.با توجه به اين شرايط مي‌توان گفت كه طرح دشمنان سوريه در دو حوزه مرزي و دروني در حال اجرا مي‌باشد در حالي كه در حوزه بين‌الملل نيز براي تثبيت تحركات در اين دو حوزه فعاليت مي‌گردد هرچند كه پيوند ملت و نظام سوريه در كنار حمايتهاي چين و روسيه از سوريه در مجامع جهاني اين ادعاها را با ابهام همراه ساخته است.
 
تهران امروز:فقر و فوتبال
«فقر و فوتبال» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن مي‌خوانيد:

انتشار قراردادهاي ميلياردي با بازيكنان برخي باشگاههاي فوتبال و هديه مقدماتي بي ام و 300 ميليوني به همين بازيكنان به‌عنوان دستگرمي شروع كار چه تناسبي با اوضاع اقتصادي – اجتماعي كشور دارد ؟ حتي اگر از نظر قانوني چنين ريخت و پاشهايي در فوتبال موردي نداشته باشد،آيا به صلاح است در كنار مشكلات اقتصادي كه مردم با آن دست به گريبان هستند و طبقات پايين جامعه حتي براي تامين معاش با مشكل مواجه اند، مردم شاهد چنين ولخرجي‌هايي باشند؟ نسبت فقر و فوتبال چيست؟ و چرا بازيكنان فوتبال كه از قضا طي دوره اخير بسيار كم فروغ ظاهر شده اند و برخي از آنان حواشي ناپسند نيز داشته اند، امكان دريافت چنين ارقام نجومي را داشته باشند؟همه اين ريخت و پاش‌ها در فوتبال را بگذاريد كنار اخبار تاسف‌برانگيزي كه از فساد مالي هزار ميليارد توماني فلان شخص و اختلاس فلان مقام و بذل و بخشش از بيت المال توسط آن يكي و... تا ببينيد افكار عمومي جامعه چطورازراست وچپ تحت بمباران انديشه‌هاي دلسرد كننده قراردارد و چگونه اين اخبار بسان موريانه اي پايه‌هاي اعتماد عمومي را مي جود و سست مي‌كند.

آيا نبايد با انتشار چنين اخباري به مردمي كه دستشان به جايي بند نيست حق داد كه بي‌تاب شده و در ذهن خود مسئولان حافظ بيت المال را مورد سوال قرار بدهند كه ماجراي بذل و بخشش و ريخت و پاشها چيست و اگر چنين است چرا به اقشار فرودست چنين ارقام نجومي تعلق نمي‌گيرد؟ گاهي شخصي با تلاش و فعاليت مستمر و پس از طي كردن سالها كوشش و فعاليت در حوزه علمي يا توليدي و اخذ مدرك يا اختراعي و ابتكاري صاحب ميلياردها ثروت مي‌شود كه چنين ثروتي نه تنها مذموم نيست و كسي هم او را مورد مواخذه قرار نمي‌دهد كه از قضا مورد تقدير هم قرار مي‌گيرد چرا كه چنين مخترع يا عالمي عضوي مفيد براي جامعه است و مي‌تواند با اقدامات خود به ثروتمند شدن جامعه كمك كند.

اما فضاي ريخت و پاش گوياي جاي گرفتن سوداگري مبتذل به جاي روحيه قهرماني و دلاوري است و از دست رفتن كيمياي اخلاقي در معركه اي كه پول ميدان‌دار بلامنازع رخدادهاست. بايد از خود بپرسيم كه فلان استاد دانشگاه و آن كارمند يا اين توليدگر با شنيدن چنين اخباري به چه احساسي مي‌رسند؟ آيا كمترين عارضه فرهنگي چنين رفتار ناهنجاري اين نيست كه به همگان پيام رانت جويي به هر طريق ممكن را مي دهيم و كار و تلاش را بيهوده و بي ارزش جلوه مي دهيم؟

به نظر مي‌رسد كاخهايي از فوتبال كه در كنار كوخهايي از فقر مي‌سازيم كمترين زيانش اين است كه جامعه را دوقطبي و دچار تشتت و چند دستگي مي‌كند. گروهي پولي هنگفت و مفت به‌دست مي‌آورند و اكثريتي كه هرچه مي‌دوند كمتر نصيبشان مي‌شود.

تكليف چيست و پاسخگو كيست؟

آفرينش: سايه سنگين افسردگي بر جوامع
«سايه سنگين افسردگي بر جوامع» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد:

از ديرباز خانواده محور و بستر اصلي فعاليت ها و کيفيت عملکرد اعضاي آن بوده که تاثيري مستقيم بر موفقيت و سطح کيفي جامعه نيزداشته است. به عبارتي درصورت حضور خانوارهاي موفق و تاثيرگذار، جامعه اي با انسجام و پويا متصورخواهد بود.

اما خود خانواده نيز هسته اي مرکزي دارد که از پدر و مادر تشکيل مي شود. به عبارتي سمت گيري ها و گرايشات افراد در زمينه هاي مختلف سياسي، اقتصادي،فرهنگي از نوع عملکرد پدرو مادر نشأت مي گيرد. اما باز مادرخانواده به عنوان محوراصلي انسجام خانوار شناخته مي شود و ارتباط تنگاتنگي با مشکلات و رفتارديگر اعضا دارد و مي تواند نقش بسزايي در رفع نگراني ها و تقويت روحي و رواني افراد داشته باشد. . بار اصلي نيازهاي احساسي و روحي افراد به دوش خانواده مي باشد و به عنوان مأمني براي رهايي از دلنگراني هاي جامعه تلقي مي‌شود.

لذا تصوراينکه مادر يا زن خانواده بخواهد دچار معضلات و چالش هاي جسمي و روحي گردد، مشکلات فراواني را براي ديگراعضا به همراه خواهد داشت. اما متاسفانه زنان خانه دار در کشور ما يکي از افسرده ترين اقشار جامعه محسوب مي شوند که آمار بيماري آنها نسبت به مردان دو برابر است. تنهايي، كار مداوم و تكراري، استرس‌هاي فرزندپروري، نبود تضمين مالي، برآورده نشدن انتظارات از ازدواج، در دسترس نبودن فرصت‌هاي شغلي يا تحصيلي و موضوعاتي از اين دست، زنان خانه ‌دار را در معرض انواع بيماري‌هاي روحي و رواني قرار مي‌دهد.

زنان خانه دار بخش اعظمي ‌از وقت روزانه خود را صرف پخت‌وپز، تميز‌كردن خانه، شستشو و بچه‌داري مي‌كنند و بابت آن هيچ حقوقي دريافت نمي‌كنند و بيمه‌اي نيز آينده آنها را براي دوران بازنشستگي تضمين نمي‌كند، و اين عاملي جدي در سلامت جسمي و روحي آنها محسوب مي شود که متاسفانه از سوي مسولان توجه کافي به آن نمي شود.

هرچند زنان خانه‌دار فعاليت اقتصادي مولدي ندارند، اما با خدمت به ديگر اعضاي خانواده در فعاليت‌هاي اقتصادي سهيم هستند اما اين خدمت بي‌مزد و مواجب بر اساس برخي تحقيقات ماهانه 640 هزار تومان ارزش اقتصادي افزوده دارد كه در اغلب اوقات نه‌تنها مورد بي‌توجهي برنامه‌ريزان و تصميم‌گيران كشور قرار مي‌گيرد، بلكه حتي توجه اعضاي خانواده را جلب نمي‌كند.

به اين ترتيب، زني كه قرار است پايه اصلي استحكام و شادابي در خانواده باشد، خود غمگين‌ترين عضو خانه مي‌شود. زني كه در خود احساس شادي و نشاط ندارد، نه از عهده كارهاي منزل بر مي‌آيد و نه قادر به ايفاي نقشي در خور و ايجاد ارتباط مناسب با همسر و فرزندان است. دراين زمينه نقش مرد خانواده به عنوان پدر يا همسر مکمل فعاليت هاي زن خانوار مي باشد. دوري پدر يا همسر از کانون خانواده به سبب مشکلات اقتصادي و معيشتي، تاثير بسياري بر سلامت رواني خانوار خواهد داشت. وقتي مرد خانواده با يأس و خستگي از کار روزانه، بي حوصله و ناراحت وارد خانه مي شود تمام انرژي منفي وي به ديگر اعضا منتقل خواهد شد. زن خانواده با ديدن وضعيت شوهر خود، افسردگي اش دوچندان خواهد شد و نهايتاً از خود خواهد پرسيد آيا تصميم درستي در انتخاب همسر داشته يا خير؟!

همچنين فرزندان با ديدن خستگي و يأس پدر، نيازهاي خود را سرکوب مي کنند و سرخورده مي شوند. اين امر زمينه اي مي گردد تا فرزندان نيازهاي مادي و روحي خود را در بيرون از خانواده جستجو کنند. پي گيري نيازهاي خارج از عرف خانواده باعث مي شود شاهد بروز فسادهاي اخلاقي و بزه هاي اجتماعي در سطح جامعه باشيم.

مشخص است که نقش پدر و مادر، به ويژه زن خانه‌دار در سلامت جامعه چقدر مهم و حياتي است. از اين رو توجه بيشتر مسوولان كشور به مشكلات زنان خانه دارنه‌تنها مي‌تواند بهره‌وري آنها را بالا برد، بلكه آثار مثبت اجتماعي چشمگيري در پي خواهد داشت. همچنين توجه مسولان به کاهش فشار اقتصادي به مردم زمينه انسجام خانوارها را فراهم خواهد آورد و درپي آن جامعه اي منسجم براي کشور متصور خواهد بود.

فرهيختگان: جهت اطلاع!
«جهت اطلاع!» عنوان سرمقاله روزنامه فرهيختگان به قلم حمید عابدی خرسند است كه در آن مي‌خوانيد:

از قول یک منبع خیلی‌خیلی موثق نقل شده که «دانشگاه آزاد اسلامی نه‌تنها بدهکار نیست بلکه با نهایی‌شدن صورت‌حساب مالی سال ۹۰، حدود ۲۶ میلیارد ریال افزایش دارایی بر بدهی خواهد داشت»!

از قول یک منبع خیلی‌خیلی موثق نقل شده که «دانشگاه آزاد اسلامی نه‌تنها بدهکار نیست بلکه با نهایی‌شدن صورت‌حساب مالی سال ۹۰، حدود ۲۶ میلیارد ریال افزایش دارایی بر بدهی خواهد داشت»! همین منبع موثق اضافه کرده که «اطلاع‌رسانی غلط مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی در این مورد به دلیل عدم آشنایی آنها با ماهیت حساب‌ها و رویه‌های دانشگاه» صورت گرفته است. نگارنده جسارتا ادعای اول این منبع را مبنی‌بر افزایش دارایی دانشگاه آزاد اسلامی و عدم بدهکاری آنان با استناد به ادله عینی و موجود رد می‌کند. درست در ایام تحویل و تحول در مدیریت دانشگاه آزاد، مبلغی بالغ بر ...!ریال برای دانشگاه خرج تراشی شد و بدهی به بار آمد. اقلام دیگری هم هست اما نگارنده نمی‌خواهد این فرصت مختصر را به تلخ کردن کام دلسوزان دانشگاه آزاد اسلامی اختصاص دهد! بماند تا فرصتی بهتر.

اما ادعای دوم منبع موثق مبنی‌بر «عدم آشنایی مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی با ماهیت حساب‌ها...» از نظر راقم این سطور پذیرفتنی است؛ واقعا درک ماهیت برخی از حساب‌ها و صورت‌حساب‌ها و رویه‌های جاری دانشگاه آزاد اسلامی مشکل است! برای نمونه درست همزمان با تغییر و تحولی که در ریاست دانشگاه آزاد اسلامی صورت می‌گرفت، در واحد دانشگاه آکسفورد! (انگلستان) اتفاقات نادری افتاد! این اتفاقات بدون اخذ دستور از مراجع مسئول صورت گرفت و الان سرنوشت آن نامعلوم است! ضمن اینکه تحقیق و تدقیق در عملکرد واحد نامبرده، آشکار می‌سازد ماهیت فعالیت آن تماما آموزشی نبوده.

دانشگاه آزاد اسلامی در آکسفورد چه می‌کرد؟!! نمونه‌ای دیگر در واحد علوم و تحقیقات واقع در حصارک تهران با صرف هزینه‌های گزاف، یک هتل چند ستاره ساخته شده! با امکانات کامل! آخرین متد! منتها معلوم نیست برای چه کسی و چرا؟!! مردم برای اقامت در این هتل باید از فضای دانشگاه عبور کنند! نگارنده بی‌اختیار یاد آدمی افتاد که در طبقه دوم ساختمانی، مکانیکی برپا کرده بود! در مورد ساخت این هتل، حتی یک خط توجیه اقتصادی و فرهنگی و عقلانی در سوابق پرونده‌ها موجود نیست! مثالی دیگر؛ یک روستای دورافتاده را با ۵۰ یا ۶۰ خانوار جمعیت در نظر بگیرید. برای این روستا علاوه‌بر جاده‌کشی با هزینه دانشگاه، یک واحد دانشگاه آزاد اسلامی با تمام امکانات آموزشی و فرهنگی و غیره! ساخته شده است!

سؤال اینجاست چرا از همه جا این روستا و نه روستاهای دیگر؟!!...بماند! در شاهکاری مثال‌زدنی، رئیس یکی از دانشگاه‌ها برای اقامت دو یا سه شبه یکی از مسئولان، یک واحد مسکونی مجهز و شیک ساخته که در حال حاضر، پس از استفاده‌های لازم به حال خود رها شده است! اگر زمام قلم و احساس را رها کنم باز هم مثال‌های بی‌شماری خواهم داشت؛ از سپردن پروژه‌های ساخت‌وساز به تعدادی محدود از پیمانکاران، تجارت زمین، خدمات سفارشی برای گروهی خواص و شخصیت‌ها! جهت تسهیل و ادامه تحصیل!، دستمزدهای صدمیلیونی بعضی از اساتید، واگذاری امکانات دانشگاه به برخی از گروه‌های سیاسی خاص و...

می‌بینید که ادعای منبع ذکر شده درست است. طبیعی است مدیران فعلی دانشگاه با «ماهیت این حساب‌ها و رویه‌ها» آشنا نباشند! ماهیت این حساب‌ها جوهر مخصوصی دارد که نگارنده را یاد لطیفه‌ای می‌اندازد: مردی وعده کرد در صورت راه افتادن پرونده‌اش، کوزه‌ای عسل به مسئول ذیربط رشوه دهد. پس از اینکه کارش گذشت، کوزه‌ای را پر از خاک کرد و برای طرف فرستاد. کمی بعد، مسئول ذیربط که فهمیده بود سرش کلاه رفته برای مرد پیغام فرستاد که «پرونده را برگردانید که ایراد دارد!» مرد در جواب پیغام داد که «نه! پرونده ایرادی ندارد! ایرادی اگر هست در ماهیت کوزه است!!» خلاصه اینکه روزنامه فرهیختگان اعلام می‌کند آماده است با هر منبع موثقی که چنین اطلاعات دست‌اولی در اختیار دارد، از طریق مناظره، چاپ مقاله و در صورت لزوم به صورت مستدل، مستند و گسترده وارد تعامل شود!
 
مردم سالاري: دولت بهتر است پاسخگو باشد
«دولت بهتر است پاسخگو باشد» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن مي‌خوانيد:

يک سال از آخرين کنفرانس رسمي خبري محمود احمدي‌نژاد با خبرنگاران داخلي و خارجي مي‌گذرد و هنوز فرصتي پديد نيامده تا خبرنگاران، رودررو با رئيس دولت، سوالات متعددي که در طول اين سال پديد آمده را از احمدي‌نژاد بپرسند. 17 خرداد 1390، کنفرانس خبري احمدي‌نژاد پس از خانه‌نشيني 11 روزه ارديبهشت ماه برگزار شد و پس از آن ديگر، برگزاري چنين نشست هاي خبري به فراموشي سپرده شد.

هرچند، هراز چندگاهي، احمدي‌نژاد سخن از يک کنفرانس خبري مي‌زند، اما اين اتفاق هنوز نيفتاده است تا در حالي که تقريباً هرفصل شاهد يک کنفرانس خبري از سوي احمدي‌نژاد به صورت گسترده با خبرنگاران بوديم، به يکباره اين رسم نانوشته، پايان پذيرد.

اما بحث اصلي، برگزار نشدن کنفرانس خبري نيست، بلکه ميزان پاسخگويي دولت به افکار عمومي و مقيد دانستن خود به احترام به دادن پاسخ به سوالات عمومي است. اين دور از دسترس بودن براي پاسخگويي در حالي است که تريبون سخنگوي دولت هم، عملاً خاموش است و محمدرضا رحيمي که سمت سخنگوي سياسي دولت دهم را عهده‌دار است، چندان به اين سمت اهميتي نمي‌دهد و تصور مي‌شود که خودش نيز در هياهوي حواشي‌هاي اطرافش فراموش کرده باشد که سخنگوي سياسي دولت دهم است.

البته اگر به جمله معنادار احمدي‌نژاد در آخرين کنفرانس خبري‌اش در خرداد 90 در پاسخ به سوالاتي درخصوص جريان انحرافي و حوادث وزارت اطلاعات دقت شود، رئيس دولت از «سکوت» سخن به ميان آورد. شايد سکوت در قبال همه مسائلي است که قرار است حتي درآينده طرح شود.

اما از خرداد 90 تا خرداد 91، شاهد اتفاقات و حوادث بسياري بوديم که برخي از آنها عملاً به دولت گره خورده بود و هنوز فرصتي پيش نيامده تا خبرنگاران به صورت رسمي و مستقيم از احمدي‌نژاد درباره آنها سوال کنند. اتهامات مطرح شده عليه دولت به دولت در خصوص ليست انتخاباتي براي مجلس نهم، انتشار برخي اسناد درباره اختلاس بزرگ، حواشي دادگاه بيمه ايران، انتقادات گسترده به بي‌برنامگي دولت در مهار گراني، آمارهاي مختلف درباره تورم، گزارش دقيق در خصوص اشتغال‌زايي، حواشي انتصاب سعيد مرتضوي و بسياري مسائل ديگر که هنوز دولت پاسخ قابل توجهي به آن‌ها نداده است و تصور مي‌شود که دولت درصدد است تا با گذر زمان، اين موضوعات نيز به تاريخ بپيوندند و ضرورت طرح و پاسخ به آنها از موضوع خارج شود. اما اي کاش دولت به اين موضوع توجه مي‌کرد که پاسخگويي به سوالات افکار عمومي يکي از وظايف اصلي دولت به حساب مي‌آيد. اصولا انتخابات براي آن برگزار مي‌شود که منتخبان بدانند با راي مردم به قدرت رسيده‌اند و بايد پاسخگوي اين راي باشند.

 لذا در کنار همه وقت‌هايي که براي احمدي‌نژاد جهت حضور در برنامه‌هاي مختلف اختصاص مي‌يابد، بهتر است، زماني نيز براي پاسخگويي به سوالات خبرنگاران اختصاص يابد. اين در حالي است که جلسه هفتگي هيات دولت نيز که در دوره‌هاي گذشته با حضور خبرنگاران رسانه‌هاي مختلف صورت مي‌گرفت، در دولت دهم به صورت گزينشي انجام مي‌شود که نمي‌توان حضور چند خبرگزاري را نمادي از همه رسانه‌ها دانست. به هر حال، دولت فراموش نکند که بدون پاسخ ماندن برخي سوالات، تنها به حواشي و شايعات مي‌افزايد.

جهان صنعت: بازگشت به نظرات کارشناسان
«بازگشت به نظرات کارشناسان» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم الهه بیگی است كه در آن مي‌خوانيد:

بانک مرکزی همچنان مدعی کنترل بازار ارز و طلاست اما واقعیت نشان از آن دارد که ثبات بر بازار حکمفرما نیست و شاهد نوسانات شدید قیمت هستیم.

در حالی که سال گذشته دولت اقدامات بسیاری برای کنترل بازار انجام داد اما این سیاست‌ها نه‌تنها بازار را کنترل نکرد بلکه به آشفتگی دامن زد.بسیاری از کارشناسان بر این باور بودند که سیاست‌های غلط و غیرکارشناسی دولت سبب تلاطم بازار ارز و سکه شده است اما با بی‌توجهی دولت به این نظرات عنان بازار از کف دولت رفت و تنها راه چاره را این دانست که با زور و اعمال نرخ دستوری بازار را کنترل کند.حال روز گذشته رییس کل بانک مرکزی اعتراف کرد که سال گذشته اگر بحث علمی، اقتصادی و کارشناسی وجود داشت به طور غیرواقعی شاهد افزایش کاذب قیمت ارز و سکه و حتی طلا نبودیم.

بهمنی از یکسو از سیاست‌های دولت و بانک مرکزی در راستای کنترل بازار و ارز و سکه دفاع کرد و از سوی دیگر از غیرواقعی بودن قیمت ارز و طلا سخن گفت.بهمنی متعجب است که چگونه می‌شود بهای طلا در بازار جهانی در حال سقوط باشد و در ایران در حال افزایش؟ در حالی که بهای طلا در ایران باید معادل بهای جهانی آن باشد، نه بیش از آن!

جالب‌تر اینکه محمود بهمنی اظهار می‌کند که سیاست‌های ما برای کاهش قیمت‌ها- که در چند ماه گذشته اعمال شد- به خوبی پاسخ داد و این سیاست‌ها برای کنترل قیمت‌ها همچنان ادامه خواهد داشت.اما نکته قابل تامل این است که اگر دولت اذعان می‌دارد که قیمت‌ها واقعی نیست و دروغین است و اگر روند بازار خلاف ادعاهای بهمنی است، چگونه مدعی است که  به خوبی بازار را کنترل کرده است؟

حال که رییس کل بانک مرکزی ضعف کارشناسی را پذیرفته، بهتر است به نظرات کارشناسان توجه کرده و از افزایش تخریب اقتصاد کشور جلوگیری کند.

دنياي اقتصاد: حمایت مالیاتی از تولید
«حمایت مالیاتی از تولید» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است كه در آن مي‌خوانيد:

زمانی که آرتور لافر، اقتصاددان شهیر آمریکایی نظریه جدید خود را اعلام کرد مبنی بر آنکه کاهش سطوح مالیاتی نه تنها باعث کاهش درآمدهای مالیاتی نمی‌شود که حتی می‌تواند این درآمدها را افزایش بدهد، بسیاری از اقتصاددانان آمریکا در اوایل دهه 1980 به مخالفت با او درآمدند. اين اقتصاددانان معتقد بودند كاهش ماليات از درآمد توليدكنندگان به افزايش كسري بودجه مي‌انجامد، همچنين انتظار داشتند كه اين كسري بودجه، باعث افزايش تقاضا شده و نرخ تورم را به سطوحي بالاتر از سطح موجود برساند. اما پس از اجرای نظریه او اين اتفاق رخ نداد. نرخ تورم برخلاف ديدگاه این اقتصاددانان به ميزان قابل ملاحظه‌اي از 9 درصد در پنج سال پيش از كاهش ماليات‌ها به 3/3 درصد در پنج سال پس از آن در آمريكا كاهش يافت.

 نظریه لافر نشان‌دهنده اين معنا است كه كاهش سطوح مالياتي نه تنها باعث كاهش درآمد مالياتي دولت نمي‌شود، بلكه به اين دليل كه اشتياق براي توليد و درآمد را افزايش مي‌دهد باعث افزايش رشد اقتصادي و در نتيجه افزايش درآمدهاي مالياتي مي‌شود. البته این تمام دلیل نیست؛ زیرا کاهش مالیات‌ها از طرف دیگر می‌تواند موجب کاهش فرارهای مالیاتی شده و از این طریق نیز باعث افزایش درآمدهای مالیاتی شود.

همین‌طور پرسكات، اقتصاددان معروف مي‌گويد: كاهش ماليات‌ها ممكن است در كوتاه مدت اثر منفي داشته باشد؛ اما در مقايسه‌اي كه او بين دو كشور فرانسه و آمريكا انجام داد با ابراز شگفتي دريافت كه افزايش رفاه در نتيجه كاهش ماليات، بسيار بزرگ است. با توجه به توضیح فوق پیشنهاد می‌شود برای حمایت از تولید و در دوره‌ای که طرح هدفمندی یارانه‌ها اجرا می‌شود، تخفیف‌های قابل توجه مالیاتی برای تولیدکنندگان در نظر گرفته شود.

ما باید به هر حال این موضوع را قبول کنیم که یک تولیدکننده هر چقدر بیشتر موفق باشد به همان اندازه هم مالیات بیشتری حتی در نرخ‌های پایین خواهد پرداخت و برعکس تولیدکننده ورشکسته، دیگر درآمدی ندارد که بخواهد مالیات آن را بدهد. اما حمایت از تولید راه‌های زیادی دارد که در اینجا به مواردی اشاره می‌کنیم و قطعا اگر بررسی بیشتری صورت گیرد، می‌توان اقدامات حمایتی بیشتری را غیر از انتشار پول برای تولیدکنندگان در نظر گرفت. اگر چه انتشار پول نه تنها کمک نیست که در نهایت ضد تولید است.

کمک دیگری که برای تولید وجود دارد پرهیز از هر اقدامی است که نیاز به نقدینگی را افزایش و در نتیجه باعث افزایش نرخ سود در بازار آزاد پولی شود. به عبارت دیگر در یک زمان نمی‌توان با یک دست دو هندوانه را برداشت؛ بنابراین چقدر خوب است برای اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها، نهایت صرفه‌جویی در مصارف بودجه‌ای انجام شود؛ به طوری که امسال به جای کسری بودجه با مختصری مازاد بودجه مواجه شویم.

این کار کمک بسیار بزرگی به اجرای موفق طرح هدفمندی خواهد کرد. به عبارت دیگر طرح هدفمندی یارانه‌ها خود مانند یک پروژه عظیم عمرانی است که از آثار اجرای آن همه مردم بهره‌مند می‌شوند. طبیعی است که هیچ اقتصادی توان تحمل اجرای چند پروژه بزرگ عمرانی را در یک زمان نداشته باشد.

کمک دیگری که به تولید‌کنندگان می‌توان کرد کمک ارزی دولت برای حضور آنها در نمایشگاه‌های عرضه محصولات خود در کشورهای هدف است. این کار کمک خوبی هم به افزایش صادرات غیر نفتی خواهد کرد. با این حال مهم‌ترین کمک به تولیدکنندگان، افزایش قدرت رقابت آنها با محصولات خارجی در بازار داخل است.

منبع: جام جم
bato-adv
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۳
در زمینه اعدام داریم به قرون وسطی برمی گردیم درشهر و هر کوی و برزن و دیرک چراغ و پل و مناره و برج جنازه ها آویزانند دقیقا مثل فیلمهای هالیوودی که قرون وسطی را در اروپا نشان میدهند عقب گرد 800 سال تا 1000 ساله کشور مهد تمدن عقب گرد داشته از اینهمه اعدام چیزی جز عصبیت ومشکلات روحی برای مردم هیچ عایدی دیگری ندارد غلیان کردن حس انتقام وخشونت در جامعه که اگر نتیجه بازدارندگی داشت طی این 30 سال باید آمار انواع جرایم به سبب اعدام کاهش داشت
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
مجله فرارو