مرد جواني كه همسرش را به دليل سوءظنهاي او به قتل رسانده و جنازهاش را به آتش كشيده بود در بازجوييها جزييات جنايتش را شرح داد.
مردي كه بامداد روز 15 ارديبهشت از جاده مشهد-نيشابور عبور ميكرد وقتي جسمي مشكوك را كنار جاده ديد توقف كرد و نزديك رفت و جنازه زني را مشاهده كرد كه كاملا سوخته بود.
اين رهگذر در تماس با مركز فوريتهاي پليسي، ماموران را از واقعه مطلع كرد و دقايقي بعد تيمي از كارآگاهان در محل كشف جسد حاضر شدند و تحقيقات ويژهاي را آغاز كردند.
شدت سوختگي جسد به حدي بود كه امكان شناسايي آن در گام اول وجود نداشت و هيچ مدرك شناسايي نيز در اطراف نبود و ماموران فقط يك قطعه پلاك طلا را پيدا كردند.
بعد از انتقال پيكر زن ناشناس به پزشكي قانوني ماموران سعي كردند با بررسي پرونده افراد مفقودشده به هويت او دست يابند ولي اين كار فايدهاي نداشت تا اينكه يك روز بعد دو مرد به پليس آگاهي مشهد رفتند و از مفقود شدن زني به نام سودابه خبر دادند.
آن دو پدر و همسر سودابه بودند و توضيح دادند زن جوان از يك روز قبل ناپديد شده است. پدر سودابه گفت: «قرار بود من و اعضاي خانوادهام به باغمان در يكي از روستاهاي اطراف شهر برويم براي همين از سودابه و شوهرش هم دعوت كرديم اما دامادم گفت نميتواند بيايد. از طرفي سودابه نيز نزد ما نيامد ولي خانهاش را هم ترك كرده است.»
شوهر سودابه كه جواد نام دارد نيز گفت: «شب 14 ارديبهشت وقتي از محل كارم به خانه برگشتم ديدم سودابه در منزل نيست، گمان كردم او همراه پدرش به باغ رفته اما صبح روز بعد وقتي با خانواده همسرم تماس گرفتم آنها گفتند از سودابه خبري ندارند، در اين مدت ما هركجا را كه به فكرمان ميرسيد جستوجو كردهايم اما خبري از او به دست نيامده است.»
ماموران كه احتمال ميدادند سودابه همان قرباني مجهولالهويه باشد آن دو را روانه پزشكي قانوني كردند و آنها بعد از رويت جسد هويت مقتول را مورد تاييد قرار دادند به اين ترتيب نخستين گره پرونده گشوده شد اما همچنان راز قتل در هالهاي از ابهام قرار داشت.
كارآگاهان وقتي فرضيههاي ممكن را بررسي كردند به اين نتيجه رسيدند كه اين زن قرباني جنايت خانوادگي شده زيرا هيچ نشانهاي از سرقت يا وجود انگيزه جنسي در قتل وجود نداشت و از طرفي پيدا نشدن كفش در محل رهاشدن جنازه ثابت ميكرد سودابه در مكاني مسقف به كام مرگ كشانده شده است.
ظن كارآگاهان متوجه جواد شد و اين مرد تحت بازجويي قرار گرفت. او وقتي سعي كرد بار ديگر داستان اوليه خود را بازگو كند دچار تناقضگويي شد و همين مساله وي را در بنبستي قرار داد كه براي خروج از آن چارهاي جز بيان حقيقت نداشت.
جواد در بازجوييها گفت: «من و سودابه از مدتي قبل با هم اختلاف داشتيم. همسرم نسبت به روابط من شك داشت و سر اين موضوع مرتب با هم دعوا ميكرديم. شب حادثه وقتي به خانه برگشتم و ديدم سودابه نيست فكر كردم همراه پدرش به باغ رفته براي همين شماره تلفن يكي از دوستانم را گرفتم و با او مشغول صحبت شدم همينكه گوشي را قطع كردم ناگهان زنم از زير تخت بيرون آمد. او آنجا پنهان شده بود تا بفهمد در نبودش چه كار ميكنم. او سر اين موضوع كه با چه كسي صحبت ميكردم با من دعوا كرد و در حاليكه عصباني شده بودم پارچهاي را دور گردنش پيچيدم و آنقدر فشار دادم تا او جان باخت. بعد از اينكه از مرگ سودابه مطمئن شدم بهشدت ترسيدم و فكر كردم هر طور كه شده بايد اين راز را پنهان كنم براي همين جسد را در يك ملحفه پيچيدم و در صندوق عقب خودروام گذاشتم.»
متهم به قتل ادامه داد: «من به سرعت به طرف خارج از شهر راه افتادم و در بين راه نيز چهار ليتر بنزين خريدم، وقتي به مكاني خلوت رسيدم جسد را آتش زدم و فرار كردم. فرداي آن روز در تماس با پدر سودابه اين طور وانمود كردم كه از همسرم خبري ندارم.»
بنا بر اين گزارش متهم در ادامه تحقيقات به بازسازي صحنه قتل پرداخت و با دستور قضايي روانه زندان شد.