bato-adv
کد خبر: ۱۰۵۴۴

خلیج فارس؛ آمریکائیان و بازی با آتش

فرهاد پیروزان
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۵ - ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۷


خلیج فارس در کمتر از دو هفته صحنه رودرویی نیروهای آمریکایی با قایق های ایرانی بود. بار نخست در بیست و پنجم فروردین ماه اتفاق افتاد که به ادعای مقامات آمریکایی؛ نیروهای آن کشور با نزدیک شدن قایقهای ایرانی به ناو یو اس اس تایفون مجبور به شلیک منور شدند. در پنجم اردیبهشت ماه، آمریکاییان مدعی نزدیک شدن قایقهای ایرانی به کشتی باری تحت اجاره ارتش آمریکا شدند که پس از تیراندازی نیروهای آمریکایی از آنجا دور شدند. 

مقامات ایرانی در هر دو مورد یا منکر خبر شدند یا جزئیات مورد ادعای آمریکا را انکار کردند. بار نخست، مسئولین ایرانی اصل رویارویی را قبول کردند اما اعلام کردند؛ «هیچ گونه برخورد غیر طبیعی بین قایقهای ایرانی و ناو آمریکایی اتفاق نیافتاده است.» در مورد دوم، مسئولین وقوع رویارویی را منکر شدند و در مورد تیراندازی گفتند؛ «نیروهای آمریکایی احتمالا به قایقهای غیر نظامی یا ماهیگیری شلیک کرده اند.» 

برخلاف نحوه عکس العمل مقامات ایرانی، رویارویی نیروهای ایرانی و آمریکایی بازتاب گسترده ای در رسانه های جهانی داشت. صرف نظراز حساسیت موضوع، نکته نگران کننده ای که رسانه ها به آن توجه کردند، وقوع سه وریارویی بین نیروهای آمریکایی و ایرانی در طول چهار ما اخیر است. 

به نظر می رسد که برخلاف برخورد خونسردانه مسئولین ایرانی، لازم است تا کمی با جدیت به مسئله توجه شود. این موضوع از آنجایی اهمیت خود را نشان می دهد که آمریکاییان در سه رویارویی پیش آمده به تدریج به سوی خشونت روی آورده اند. 

آمریکاییان در سه برخورد پیش آمده، نخست به پیامها و هشدارهای رادیویی بسنده کردند، اما آنان در برخورد دوم و سوم از شلیک منورها و سپس از تیراندازی استفاده کردند. نحوه عمل آمریکاییان در خود پیامی آشکار و واضح دارد که با تهدیدات برخی از مقامات آن کشور نیز هماهنگ است. 

هفته پیش، رابرت گیتس، وزیر دفاع و دریاسالار مایکل مولن، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا، دولت ایران را به افزایش حمایت از شبه نظامیان شیعه و نیز قتل سربازان آمریکایی در عراق متهم کرده اند. به نظر برخی از ناظران در آمریکا مطرح شدن این اتهام ها می تواند مقدمه ای برای اقدام نظامی احتمالی علیه ایران باشد. 

موضوع حمله نظامی به ایران در هفته های اخیر به سطح تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا کشیده شد، به صورتی که هیلاری کلینتون با بلند پروازی اعجاب آوری مدعی نابودی کامل ایران شد.
در همین راستا، به نظر نشریه ولت آن لاین، چاپ آلمان؛ « "ایالات متحده آمریکا برای یک جنگ جدید آماده می‌شود و بار دیگر همه وحدت‌نظر دارند که چنین جنگی آغاز خواهد شد ... این را، در نگاه به ایران، جورج بوش، معاونش دیک چینی و هیلاری کلینتون، که براساس نظرسنجی‌های تازه جانشین بوش خواهد بود، همه با هم می‌‌گویند.» 

موضوع حمله آمریکا به ایران ابعاد گوناگونی دارد که باید مورد بررسی جدی قرار گیرد. در صورت درستی هر تحلیلی مبنی بر منتفی دانستن چنین امری، یک موضوع را نباید از نظر دور داشت که آمریکاییان در این سه برخورد عملا و البته محتاطانه، این گزینه را محک می زنند. در این مورد می توان به دو نکته اساسی اشاره کرد. 

الف- پیش از این گفته شد که گزینه نظامی آمریکا علیه ایران را باید در امکانهای متنوع آن ارزیابی کرد. اقدام نظامی علیه ایران از سوی آمریکا می تواند یک هدف کاملا افراطی تغییر رژیم داشته باشد و از سوی دیگر، یک هدف کنترلی. 

به عبارت روشن، گزینه نظامی از سوی آمریکا دقیقا به معنای تهاجم گسترده نظامی و ورود به خاک ایران از گونه که در افغانستان و عراق انجام شد، نیست. این اقدام می تواند به هدف کنترل کردن ایران و متقاعد کردن مسئولان ایرانی به تن دادن به خواسته های آمریکاییان انجام گیرد. 

با توجه به چنین هدفی، آمریکا با انجام یک تعرض نظامی محدود و کنترل شده نه تنها می تواند سریعتر به اهداف خود برسد، بلکه می تواند از عوارض یک تهاجم گسترده نیز به دور بماند. آمریکا در خلیج فارس توان اجرای چنین الگویی را دارد و برخورد اخیر بین قایقهای ایرانی و کشتی باری گویای این امر است. 

آیا آمریکا برای اقدام نظامی خود نیازی به استفاده از نیروهای نظامی اش به صورت گسترده دارد؟ برخورد اخیر به خوبی نشان می دهد که آمریکا با استفاده از کشتی هایی نظیر وستوارد ونچر (Westward Venture) توانایی ایجاد درگیری با نیروهای ایرانی را دارد. 

در این الگو، آمریکا با ایجاد چنین درگیریهایی از یک سو، نیروی نظامی خود را مستقیما وارد نکرده و از سوی دیگر، می تواند با استفاده از نیروی نظامی اش به عنوان پشتیبان طرف مقابل را متوجه عواقب درگیری گسترده کند. 

این موضوع که آمریکا در صورت انجام گزینه نظامی علیه ایران از چه الگویی استفاده می کند بسته به شرایط و امکانات آمریکایی است. مسئله در خور توجه احتیاط آمریکاییان است که گویا گام به گام و با سنجیدن شرایط پیش می روند. 

ب- الگوی برخورد محدود می تواند اهداف دیگری را رای مقامات آمریکایی تامین کند. اولین نتیجه تقویت روحیه میهن پرستی یا به عبارت دیگر روحیه آمریکایی است که به خصوص جناح جنگ طلب هیئت حاکمه فعلی آمریکا در انتخابات آتی ریاست جمهوری به آن احتیاج دارد. 

نتیجه دیگر را در باز شدن پرونده نظامی ایران است. این احتمال وجود دارد که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دموکراتها پیروز شوند و کسی چون باراک اوباما به کاخ سفید راه یابد. در این صورت، طرفداران مذاکره مستقیم با ایران قدرت را به دست خواهند گرفت و این امر اگر به معنای از بین رفتن گزینه نظامی علیه ایران نباشد، حداقل آن را به اندازه زیادی تخفیف خواهد داد. 

انجام یک درگیری محدود با نیروهای ایرانی این امکان را به آمریکاییان می دهد که در عمل گزینه نظامی را به انجام رسانند. با انجامی چنین عملی، مذاکرات مستقیم و حتی پذیرش خواسته های طرف ایرانی از سوی آمریکاییان نیز نمی تواند گزینه نظامی را به کناری زند. 

واقعیت امر این است که آمریکاییان برای چانه زنی با ایران نیاز به حفظ هر دو سوی مذاکره و اقدام نظامی هستند. رو آوردن به مذاکره خود به خود دست آنان را در تهدید ایران به اقدام نظامی خواهد بست که انجام درگیری محدود می تواند از آن جلوگیری کند. 

در این صورت، آمریکاییان با حفظ هر دو سوی بازی با ایران توان خود را در تقابل با ایران حفظ خواهند کرد. از این رو، رابرت گیتس میانه رو در دولت آمریکا با «فاجعه آمیز» خواندن جنگ با ایران باز آن را محتمل و به عنوان آخرین گزینه از آن یاد کرده است. 

به نظر می رسد که مقامات آمریکایی با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و احتمال پیروزی دموکراتها بیشتر تمایل به انجام اقدامی جدی علیه ایران داشته باشند. به جای نگاهی خوشبینانه و غیر محتمل دانستن درگیری با نیروهای آمریکایی، باید مراقب بود و توجه داشت آنان در انجام خواسته های خود فقط احتیاج به بهانه ای دارند و آنچه که اهمیت دارد ندادن چنان بهانه ای به آتش افروزان آمریکایی است.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین