bato-adv
کد خبر: ۱۰۲۴۰
در گفت و گو با رضا رشید پور

ده نمکی پاسخ می دهد

تاریخ انتشار: ۱۷:۳۹ - ۰۲ ارديبهشت ۱۳۸۷
گفت و گوی  رضا رشیدپور  با مسعود ده نمکی ، کارگردان فیلم اخراجی ها و سازنده ی مستند فقر و فحشا ، که اخیرا در نشریه ی رویش به چاپ رسیده است را  بخوانید:
-------------------------------

برايش احترام زيادي قائلم... او با جسارت حرف مي‌زند و روي اعتقاداتش پافشاري مي‌كند.بياييد باور كنيم كه همه‌ي ما قدرت تغيير داريم... هم تغيير خودمان و هم تغيير ديگران. بياييد حرف‌هاي همديگر را بدون پيش زمينه بشنويم و آدم‌ها را با سنگ محك امروز بسنجيم. نمي‌گويم فراموشكار باشيم، مي‌گويم كينه‌ها را فراموش كنيم همين... فقط همين!
رضا رشيدپور
---------------------------
الان فقر كمتر شده است يا فحشا؟
-هيچ‌كدام 

يعني الان به ميزان همان موقعي‌ست كه «فقر و فحشا» را ساختيد؟
-اندازه نگرفته‌ام. ولي چيزي كه مشخص است اين معضلي‌ست كه هنوز هم به چشم مي‌خورد و من هنوز دغدغه‌اش را دارم.

حالا كه پليس خيلي مبارزه كرده و ظاهر خيابان‌ها نشان نمي‌دهد كه فحشا وجود داشته باشد؟
-براي مبارزه با فقر و فحشايي كه مدنظر من است پليس نياز نيست. طرف حساب ما مردم نيستند، مسئولين هستند.

مسئولين بايد چه كار كنند كه فحشا كمتر شود؟
-وقتي فقر از دري وارد مي‌شود،‌ ايمان از در ديگر بيرون مي‌رود. اگر مسئولين بتوانند فاصله‌ي طبقاتي را در جامعه كم كنند، بسياري از اين معضلات كم مي‌شود. شايد قديم اگر اين حرف را مي‌زدم خيلي‌ها جلويم مي‌ايستادند و مقاومت مي‌كردند ولي بعد از آن خيلي از آمارها گوياي اين بود كه من درست گفتم. شعارهاي خيلي از مسئولين كشور هم رفت به سمت عدالت و عدالت‌خواهي.
منظورتان آقاي رئيس جمهور است؟ 

- منظورم گفتمان غالب است. «فقر و فحشا» كاري كرد كه مسئولان دست از كلي‌گويي بردارند. يعني ما خيلي از خطبه‌هاي «عدالت خوب است» را مي‌خوانديم ولي نگفته بوديم كه اين بي‌عدالتي مي‌تواند چه عوارضي داشته باشد.


من فيلم را ديده‌ام و معتقدم كه آن چيزي كه شما ساختيد فيلم نيست. بلكه يك مستند روايي‌ست و بهتر است اسمش را فيلم نگذاريد؟
- خب اين هم نظر شماست و براي خودتان محترم است. اسمش را هرچيزي كه مي‌گذاريد، چيزي بود كه جلوي دوربين ثبت شده بود. نمي‌دانم شما به دوربين مي‌گوييد آفتابه يا چيز ديگر.

اصلا چرا اين حرف‌ها را در قالب تصوير زديد؟
- خيلي از حرف‌هايي را كه در «فقر و فحشا» زدم قبلا در نشرياتم نوشته بودم و نشرياتم هم كم مخاطب نداشتند. ولي وقتي آمد و در قالب تصوير قرار گرفت. زمزمه ايجاد كرد. اسمش را هر چيزي كه مي‌‌خواهيد بگذاريد. اما خيلي از كارشناس‌هاي سينما كه مي‌گويند بعد از مستند «خانه‌ي خدا» در زمان طاغوت، هيچ مستندي اين قدر در خانه‌هاي مردم و مغازه‌ها پخش نشده است. 

به نظر شما خود اين مستند جذاب بوده يا سوژ‌ه‌اش؟
- به نظرم نوع نگاهش جذاب بوده، چون قبل از اين خانم مهناز افضلي فيلم ساخته و جايزه هم گرفته،‌ فيلم سينمايي «رستگاري در هشت و بيست دقيقه» هم ساخته شده و خيلي‌هاي ديگر.
«فقر و فحشا» توانست يك علامت سوال در جامعه ايجاد كند و مسئله‌ي ديگر اين است كه هيچ‌كس نمي‌توانست فيلم را متهم به ساخته شدن براي ضدانقلاب‌ها يا جشنواره‌هاي خارجي كند. چون آدمي كه خودش براي اين مملكت جنگيده و خون داده و از انقلاب و حكومت دفاع كرده، يكدفعه مي‌آيد و اين فيلم را مي‌سازد. شايد شوكه شدن مسئولين به اين دليل بود كه من اين كار را كردم.

آخه خيلي‌ها مي‌گويند اصلا پاي مسعود ده‌نمكي به جبهه نرسيده است چون نه به سن و سالش مي‌خورد و نه مي‌تواند سندي بياورد كه در جبهه بوده؟
- آن موقع توي جبهه مي‌گفتن ريا نشه، بچه‌ها هم مي‌گفتند «مسواك بزن سيا نشه»، حالا من هم مجبورم هم ريا كنم و هم مسواك بزنم كه سياه نشود. فكر مي‌كنم با ساختن فيلم بعدي‌ام،‌ مجبور شوم جواب بدهم اصلا مسلمان هستم يا نه.

خب شما الان يك سند براي ما بياوريد كه جبهه بوده‌ايد؟
- چه فرقي مي‌كند كه شما باور كنيد يا نكنيد؟

شما همه‌جا مي‌گوييد من بچه‌ي جنگم. ما مي‌خواهيم بدانيم راست مي‌گوييد يا نه؟
- من هيچ جا پز جبهه رفتنم را نداده‌ام اما اگر دوست داريد من يك مجموعه عكس خدمت‌تان مي‌دهم. چيز ديگر نمي‌خواهيد براي اثباتش؟

نه همان عكس كافي است؟
- 16 سالم بود كه رفتم جبهه و سه سال هم آنجا بودم. قبل از اين سن هم چون بچه بودم راهم نمي‌دادند. دفعه‌ي اول كه رفتم، در گردان سلمان لشكر 27 حضرت رسول بودم، دفعه‌ي آخر هم كه برگشتم در همان گردان مسئول گروهان شدم. يعني آن قدر ماندم كه همه را به كشتن دادم و رئيس شدم (مي‌خندد).

خيلي خوب است، برگرديم سر بحث اول‌مان، فحشا را فقط خودفروشي مي‌دانيد يا تعابير ديگري از آن داريد؟
- من در فيلمم به مظاهر بدپوششي كاري نداشتم. كساني مدنظرم بودند كه از سر نداري و فقر دست به تن فروشي مي‌زنند. بعضي‌ها مي‌گويند اين يكي از قديمي‌ترين تجارت‌هاي دنيا است، همين حالا هم ممكن است يكي از بزرگ‌ترين مافياها را براي خودش داشته باشد. اما حرف اين بود كه در كشور ما، بحث عمومي پديده‌ي فحشا مطرح است نه تجارت. فقر را هم در فيلم تعريف كرده‌ام.

سينمايي‌ها چه واكنشي به فقر و فحشا نشان دادند؟
- يكي از دوستان سينمايي ما كه خيلي هم عليه السلام است به من گفت: مشكل تو اين است كه نتوانسته‌اي حرفت را برساني، گفتم: چه طور؟ گفت: تو در فيلمت از فاحشه‌ها دفاع كردي. گفتم: اگر اين طور درآمده كه خدا را شكر! گفت: چرا اين حرف را مي‌زني؟ گفتم: حضرت علي مي‌گويد: در حكومت اسلامي اگر خلخال از پاي پيرزن يهودي كنده شود جا دارد كه مرد مسلمان دق كند. پس مايي كه جنگيده‌ايم و نگذاشته‌ايم بيگانه با ناموس‌مان هر كاري كه دلش مي‌خواهد بكند، امروز نمي‌توانيم ببينيم كه همان بيگانه در دبي اين بلا را سر ناموس‌مان مي‌آورد. 

بحث ديگر اين است كه وقتي سن ازدواج شما مي‌رود بالاي 30 سال بالاخره جوان بين 14 تا 30 ساله غريزه‌ي جنسي اش را چه مي‌كند؟ نمي‌توانند كه خودشان را خفه كنند. اين فيلم يك مسئله‌ي ديگر را هم مطرح مي‌كرد. حكومتي كه در اقتصاد و دموكراسي و فرهنگ و ... اسلام را مدنظر قرار مي‌دهد بايد بيايد و درباره‌ي روابط جنسي و روابط بين آدم‌ها هم نظر بدهد. واقعا حرف براي زدن ندارد يا با خودش رودربايستي مي‌كند؟ مثل قضيه‌ي مواد مخدر كه يك زمان هركس مي‌گفت در زندان مواد مخدر توزيع مي شود 10 تا سازمان ازش شكايت مي‌كردند اما الان در زندان سرنگ توزيع‌ مي‌شود يا مي‌خواهند در مكان‌هايي خودپرداز سرنگ و... هم نصب بكنند. يعني براي بعضي از آقايان خودش را بياور و اسمش را نياور شده است. براساس آمارهاي رسمي، سن فروپاشي اخلاقيات در جامعه‌ي ما به 10 سال رسيده است. آمار تجربه‌ي رابطه‌ي جنسي قبل از ازدواج، وحشتناك است. خب اين‌ها به خاطر چيست؟ براي ازدواج امكانات مناسب وجود ندارد يا چيزهاي ديگر؟ بايد مسئولان رسيدگي كنند.

شما با ازدواج موقت موافقيد؟
- اين خودش يك ويژه نامه مي‌خواهد.

يك حكم فقهي‌ست مي‌دانم. اما مي‌خواهم بدانم در شرايط حاضر خودتان موافقيد يا نه؟
- درباره‌اش نظر نمي‌دهم. (مي‌خندد) آخر زن دارم، مي‌ترسم.

به نظر شما كار پليس در پايين آمدن فحشا موثر بوده؟
- آمار نگرفته‌ام و تغيير محسوسي نمي‌بينم. اين قدر سرم توي كتاب و نوشتن است كه نمي‌دانم چه تغييري به وجود آمده، شايد يك سري مراكز و پاتوق‌ها محدوده شده باشد ولي بسياري از آسيب‌ها از محافل عام به محافل خصوصي منتقل شده است.

بعضي‌ها مي‌گفتند ده‌نمكي مي‌خواهد كانديداي مجلس بشود كه نشد. فكر مي كنيد اگر كانديدا مي‌شديد راي مي‌آورديد؟
- اگر قبلا هم كانديدا مي‌شدم راي مي‌آوردم.

در اين دوره شما به اصلاح‌طلب‌ها راي مي‌دهيد يا اصول گراها؟
- (مي خندد) من اين مرزبندي‌ها را قبول ندارم.

يعني اشخاص برايتان مهم هستند؟
- بله، من به دسته‌بندي‌ها نگاه نمي‌كنم، آدم‌ها برايم مهم هستند.

بيشتر اشخاصي كه مدنظر شما هستند در ليست اصلاح طلب‌ها هستند يا اصول‌گراها؟
- هنوز ليستي بيرون نيامده.

اگر ثبت‌نام مي‌كرديد، تاييد صلاحيت مي‌شديد؟
- نمي‌دانم، ممكن بود رد بشوم.

به چه دليلي؟
- نمي‌دانم،‌ولي خب من موي دماغ خيلي‌ها هستم.

يعني به دليل موي دماغ بودن ردتان مي‌كردند؟
- بله،‌ چون از قبل برنامه‌هاي‌شان را چيده بودند كه اگر من آمدم چه كاري بكنند.

پس به كانديدا شدن فكر كرده بوديد؟
- من دعوت شده بودم.

از كدام جناح؟
- اصول‌گراها.

كدام گروه از اصول‌گراها؟
- در استان مركزي، اصول‌گراها شورايي دارند كه اسمش را نمي‌دانم... شش به علاوه‌ي پنج يا چنين چيزي... 

فكر مي‌كنيد در تهران هم راي مي‌آورديد؟
- اصلا برايم مهم نيست و درباره‌اش فكر نمي‌كنم.

خب حالا درباره‌اش فكر كنيد؟
- شك ندارم كه راي مي‌آوردم.

راستي مدرك تحصيلي شما چيست؟
- ليسانس علوم سياسي.

از كدام دانشگاه؟
- دانشگاه آزاد تهران.

چه كساني از ده‌نمكي مي‌ترسند؟
- خيلي‌ها.

مثلا چه كساني‌؟
- همه‌ي آن‌هايي كه من، خودشان و آقازاده‌هاي‌شان را رسوا كرده‌ام و جلوي رانت‌خواري‌هاي‌شان ايستاده‌ام.

شما پشتت به كجا گرم است كه از آن‌ها نمي‌ترسي؟
- من هم از آن‌ها مي‌ترسم اما به روي خودم نمي‌آورم. يعني هر موقع مي‌ترسم به بالاي سرم نگاه مي‌كنم كه يك چيز بزرگ‌تر ‌آن جا هست.

آخرين باري كه تهديدتان كردند كي بود؟
- همين امروز كه دادگاه بودم.

اين كه تهديد نيست، دادگاه است؟
- خب، دادگاه خودش تهديد است، اين كه وثيقه بگذاري، نگذاري و خيلي چيزهاي ديگر.

دادگاه‌تان درباره‌ي چه چيزي بود؟
- همين موضوع «اخراجي‌ها» و اين كه يكي مي‌خواست خودش را آتش بزند.

آخرين بار شما چه كسي را تهديد كرديد؟
- تا حالا كسي را تهديد نكرده‌ام.

هنوز هم در سينما با شما برخورد مي‌شود يا وضع بهتر شده؟ 

- آدم‌هاي كوچك اين طور هستند، اما آدم‌هاي بزرگ فكر نمي‌كنند با آمدن ده‌نمكي جاي‌شان تنگ شده يا موقعيت‌شان به خطر افتاده است، احساس مي‌كنند كه يكي ديگر اضافه شده و گفتمان ديگري هم شكل گرفته. اما آدم‌هايي هستند كه كوچكند و احساس مي‌كنند با آمدن من جاي‌شان تنگ شده يا نان‌شان آجر مي‌شود. 

آخر واقعا جاي بعضي‌ها تنگ مي‌شود، مثلا همان سالي كه «اخراجي ها» ساخته شد، انجمن مستند و تجربي كه يكي از تهيه‌كنندگان شما بود، در پرداخت هزينه‌ي فيلم‌هاي مستند و كوتاه كه كار اصلي‌اش بود دچار مشكل شد؟
-انجمن مستند و تجربي، آن سال هجده فيلم سينمايي اول را حمايت كرد كه «اخراجي‌ها» هم يكي از آن‌ها بود. تازه در «اخراجي‌ها» سي درصد سرمايه‌گذاري كرده بود، در صورتي كه بقيه‌ي فيلم‌ها را تا هشتاد درصد حمايت مي‌كرد. وانگهي انجمن با سودي كه از «اخراجي‌ها» دريافت كرد شصت، هفتاد فيلم كوتاه ديگر را هم سرمايه‌گذاري كرد.

چيزي از سود «اخراجي‌ها» هم به شما رسيد؟
- من فقط دستمزد كارگرداني‌ام را گرفتم.

فقط؟
- بله، راستي چه شد كه به اين جا رسيديم؟

بحث برخورد سينماگران با شما بود؟
- خيلي از كارگردان‌هاي بزرگ سينما نقطه نظرهاي مثبتي در خصوص كار داشتند مثلا شايد كسي باور نكند كه مهرجويي از ديدن فيلم لذت برده بود و گفته بود تعجب مي‌كنم كه چرا هيات داوران به عنوان يك فيلم اول اين طور برخورد كرده است.

شما «سنتوري» را ديديد؟
- بله، در جشنواره ديدم.

چطور فيلمي‌ست؟
- به نظرم از نظر ساختاري بسيار كار خوبي بود. از لحاظ مضموني هم به هر حال بيان كننده‌ي نقطه نظرات كارگردان فيلم است، اما اگر من بودم يك سري چيزها را تغيير مي‌دادم كه باعث سوءتفاهم نشود.

ديگر چه كساني از فيلم‌تان تعريف كردند؟
- داوود ميرباقري، مسعود جعفر جوزاني، منيژه حكمت و...

شما با اتفاقاتي كه در جشنواره‌‌ي امسال صورت گرفت مخالف بوديد يا موافق؟
- من هيچ‌كدام شان را نديدم و نمي‌دانم ملاك سانسورشان چه چيزي بوده، اين تيغ سانسور در همه‌ي كشورها هست و در مورد فيلم خودم هم صورت گرفت. من فكر مي‌كنم در سينماي ما عده‌اي احساس پدرخواندگي دارند و خودشان را صاحب سينما مي‌دانند. نه روشنفكر مهرجويي‌وار هستند و نه حزب‌اللهي هيات اسلامي هنرمندان. هر دولتي هم كه سركار بيايد قدرت دست اين‌هاست. به عقيده‌ي من اين‌ها دارند به كليت سينما لطمه مي‌زنند. اين طوري بسياري از استعدادهاي نسل جوان و زحمات نسل‌ قديم از بين مي‌رود تا فقط اين‌ها بمانند.

نظرتان درباره‌ي سياست‌هاي فرهنگي دولت چيست؟
- يك چندگانگي در سياست‌هاي‌شان وجود دارد كه همه از آن خبر دارند. بحث‌هايي هست كه ارشاد يك طرف است،‌ مشاور هنري يك طرف، معاونت‌هاي هنري يك طرف و... هر كدام هم نگاه خودشان را دارند. آيا مجموعه‌ي اين نگاه‌ها هم راستا با نگاه دولت است؟ من وارد اين بحث‌ها نمي‌شوم چون بايد كاملا از بحث فرهنگي خارج شويم.

درباره‌ي مسائل جشنواره‌ي امسال نظر روشني نداديد؟
- بگذاريد يك چيزي به شما بگويم،‌خيلي از آدم‌هايي كه الان معترض هستند خيلي جاهاي ديگر همين برخورد را با ديگران مي‌كنند. نمي‌خواهم اسم ببرم اما خيلي از همين آدم‌هايي كه پز روشنفكري دارند، بازيگري كه براي من بازي كرده است را محاكمه مي‌كنند.

كه اين بازيگر هم امسال سيمرغ گرفت؟
- بله من آقاي امين حيايي و خيلي‌هاي ديگر كه با من كار دارند بايد مي‌رفتند و جواب پس مي‌دادند كه چرا در فيلم فلاني بازي كردند، اين خط‌كشي در سياست كمرنگ‌تر از سينماست.

يعني در سينما غيردموكرات‌تر از سياست هستيم؟
- بله. وقتي «اخراجي‌ها» در اريكه‌ي ايرانيان به نمايش درآمد، همه‌ي چهره‌هاي سياسي چپ و راست آمدند كه فيلم ر ا ببينند و نقدي كه آفتاب يزد روي فيلم نوشت بسيار نزديك به نقد روزنامه‌ي رسالت بود. اما در سينما قدرت تحمل خيلي پايين است. شما مي‌تواني بيايي و كاريكاتور يك سياستمدار را بكشي ولي يك هنرمند را نه. شما درباره‌ي يك سياستمدار مي‌تواني طنز بنويسي در مورد هنرمندان نه. اين حرفي كه مي‌زنم چيزي ست كه خودم بهش رسيده‌ام. يا مثلا بورقاني كه فوت كرد، من در تشييع جنازه‌اش حاضر شدم ولي وقتي مجيدي در جشنواره سيمرغ گرفت يك آدم نمي‌رود به او تبريك بگويد.

ماهواره نگاه مي‌كنيد؟
- در منزل ندارم.
در دفتر كارتان چي؟
- قبلا كه نشريه‌ي سياسي داشتم چرا، برنامه‌ي همه‌ي شبكه‌هاي خبري را ضبط مي‌كرديم.

چرا در منزل ماهواره نداريد؟
- چون ممنوع است.

فقط به خاطر ممنوع بودنش است؟
- يكي از دلايلش اين است.

يعني اگر ممنوع نباشد، روي پشت‌بامتان آنتن ماهواره نصب مي‌كنيد؟
- نمي‌دانم. زياد برايم مهم نيست و اين قدر كار هست كه فرصت نگاه كردن ماهواره را ندارم.

خانواده علاقه‌اي به ديدن ماهواره ندارند؟
- نه آن‌ها چيزي نمي‌گويند.

تفريح خانواده‌ي شما چيست؟
- (فكر مي‌كند) فكر مي‌كنم همان فيلم نگاه كردن باشد.

باهم رستوران نمي‌رويد؟
- دو ماه يك بار، اگر پيش بيايد، مي رويم.

چه جور رستوراني مي‌رويد؟
- قهوه‌خانه‌ي سنتي (مي‌خندد)

اخيرا حرف‌هايي درباره‌ي سيدحسن خميني منتشر شده، نظر صريح شما در اين مورد چيست؟
- فكر مي‌كنم اولين نفري كه موضع گرفت من بودم. هم در وبلاگم و هم در مصاحبه‌ام با يكي از روزنامه ها. من فكر مي‌كنم ما هر چقدر هم نسبت به هم منتقد باشيم بايد ادب داشته باشيم و قواعد نقد را رعايت كنيم. اخلاق سياسي در جامعه‌ي ما به شدت متزلزل است.

جالب است شما مي‌گوييد ادبيات نقد را رعايت كنيم، در حالي كه در نشريه‌ي خودتان هيچ‌وقت اين كار را نمي‌كرديد؟
- چرا! من رعايت مي‌كردم و در هيچ دادگاهي هم درست محكوم نشدم. هر وقت هم محكوم شدم مصلحتي بوده است.

يعني شما نبوديد كه تيتر زده بوديد «آژانس شيشه‌اي يا آژانس گيشه‌اي»؟
- خب اين نظرم بوده است.
يا «آقاي خاتمي ما را از ليست شهدا خط بزنيد»؟
- اين‌ها حرف‌هاي بدي‌ست؟

نه، حرف‌هاي بدي نيست ولي نقد نيست،‌كنايه است؟
- قلم يعني همين. يعني با قدرتمند بايد قدرتمند حرف زد وگرنه حرفت را گوش نمي‌دهد. من در آن عرصه كه بودم درباره‌ي هيچ كس دروغ نمي‌نوشتم. حرفم را صريح مي‌زدم. برايم چپ و راست فرقي نداشت. دورانديشي و مصلحت‌جويي نمي‌كردم كه اين ناطق يا رفيق دوست است يا هاشمي. به خاطر همين هم بود كه هيچ كس همراهم نبود.

در فضاي امروز، مهم‌ترين نقد شما به رئيس جمهور چيست؟
- (مكث مي‌كند) مهم‌ترين نقد من به حوزه‌ي فرهنگ و حوزه‌ي مديران برمي‌گردد. به نظر من احمدي نژاد آدم سالمي‌ست. يعني من يكي از آرزوهايم اين بود كه كسي مدير بشود كه پرستيژ مديران و مسئولان را بشكند.

اگر يك بار ديگر كانديدا بشوند، باز هم به ايشان راي مي‌دهيد؟
- بستگي دارد چه كسي مقابلش باشد.

نظرتان درباره‌ي اين موضوع چيست كه يكي از مداحان اهل بيت، يك سردار جنگ را عمربن سعد معرفي مي‌كند. آن موقع چرا موضع نگرفتيد؟
- بي‌خيال شويد لطفا. چون درباره‌ي خودم هم همين حرف‌ها را زده است.

يك كارگردان معروف مي‌گفت اگر من هم امكانات و اختيارات ده‌نمكي را داشتم، عقده‌اي نمي‌شدم و آقاي ده‌نمكي هم مجبور نمي‌شد فيلم عقده‌اي‌ها را بسازد؟
- ببينيد، اين‌ها قبلا حرف هاي‌شان را زدند. خانم تهمينه ميلاني «آتش بس» را ساخته و فيلم هم يك ميليارد فروخته. يعني همه‌شان هر چيزي كه دوست دارند مي‌سازند. اتفاقا در مملكت ما مسئولين اپوزيسيون‌نواز هستند. تهمينه ميلاني مي‌رود پيش رهبر مملكت مي‌نشيند و تمام حرف‌هايش را مي‌زند اما هيچ‌وقت اين طور نشده كه من بروم و در يك جلسه‌ي سياسي حرف‌هايم را به آقا بزنم.


اگر شما چند لحظه روبه‌روي ايشان بنشينيد و حرف بزنيد، چه چيزي مي‌گوييد؟
- قبلا نشسته‌ام و گفته‌ام.

خب الان گفتيد كه فرصت نشده؟
- نه، منظورم چيز ديگري‌ست. كشور ما مخالف نواز است. هركس كه مي‌خواهد پز روشنفكري و انتقادي بدهد، آقايان لي لي به لالايش مي‌گذارند و امكانات در اختيارش قرار مي‌دهند. براي ما چي؟ در مورد خود «اخراجي‌ها» تعداد حلقه نگاتيوي كه در فيلم استفاده شده را با آقايان ديگر مقايسه كنيد. بودجه‌اي كه آن‌ها مي‌گيرند را با ما مقايسه كنيد. در كل منظورم اين است كه آن‌ها حرف‌هاي‌شان را راحت مي‌زنند و ما محدود هستيم.

آخر شما مي‌گويي مخالف‌ها جاي كار بيش‌تري دارند. اما الان فيلم‌‌هاي مهرجويي و حكمت و... توقيف است و فيلم‌هاي انتقادي ديگر هم در جشنواره دچار مشكل شدند؟
- ببينيد اين‌ها كار خودشان را مي‌كنند. اين نشد، بعدي! همه‌شان دارند كار مي‌كنند الان عمده‌ي برنامه‌ي تلويزيون مال چه كساني است؟ سريال‌ها و...

نكند مي‌خواهيد بگوييد مال مخالف‌هاست؟
- دست ماها هم نيست.

به نظر شما صدا و سيما در زمان آقاي لاريجاني بهتر بود يا مهندس ضرغامي؟
- به نظر من صدا و سيما الان شجاعت بيشتري دارد. همان برنامه‌ي شب شيشه‌اي شما نشان از جسارت و شجاعت مديران داشت يعني اين كه تريبون زنده را بدهي دست يك جوان (آن هم در يك برنامه‌ي انتقادي)، براي اولين بار بود كه در نظام اتفاق مي‌افتاد. بعد هم كارهاي ديگري انجام شد، مثل ساخت سريال «ساعت شني» كه من «فقر و فحشا»ي رشد يافته را در آن مي‌ديدم.

با احضار مهندس ضرغامي به مجلس موافق بوديد؟
- نه اصلا، من نقطه‌نظرم را همان موقع نوشتم. نه، اين كه فيلم ايراد نداشته باشد اما اين رفتارها، اشتباه است. مثلا آمدند به عاشق شدن حاج يونس فتوحي كه ما داستانش را بارها شنيده بوديم ايراد مي‌گرفتند.

‌راستي موسيقي گوش مي‌دهيد؟
- خيلي فرصت گوش‌دادن ندارم.

اگر فرصت‌كنيد صداي چه كسي را گوش مي‌دهيد؟
- شجريان
فقط شجريان؟
- نه، خيلي فرق ندارد.

رپ گوش نمي‌دهيد؟
- به گوشم خورده است، خودم گوش نداده‌ام.

موسيقي خارجي چطور؟
- بعضي وقت‌ها موسيقي لايت گوش مي‌دهم. الان به خاطر كارم دارم براي آشنا شدن با موسيقي يك مجموعه جمع مي‌كنم، اما اين طور نيست كه موسيقي دغدغه‌ام باشد.

بچه‌هاي شما بيشتر چه نوع موسيقي‌اي گوش مي‌دهند؟
- سنتي
مگر مي‌شود؟
- بله، چرا نمي‌شود. من پدر خانمم تعميركار سازهاي سنتي است يعني پير اين كار است.

پس پدرخانم شما اهل موسيقي است؟
- نمي‌نوازد ولي كارش مرتبط است.

اسمش را مي‌گوييد؟
- آقاي ترابي.

نتيجه‌ي انتخابات مجلس را چطور مي‌بينيد؟ اصلاح طلب‌ها يا اصول گراها؟
- نمي‌دانم، فكر كنم همين نسبت حفظ مي‌شود.

الان سيمرغ‌تان كجاست؟
- منزل است.
شنيديم شكسته است؟
- آره، از طاقچه افتاد و شكست.

«اخراجي‌هاي 2» را كي كليد مي‌زنيد؟
- شايد 2 و3 را با هم كليد بزنم. فكر كنم اگر پروانه‌ي ساخت را امسال بگيرم، آخر ارديبهشت كليد بزنم.

اگر رئيس جمهور بشويد اولين وزيري كه عزل مي‌كنيد چه كسي است؟
- همه‌شان را حذف مي‌كنم.

اگر رئيس صدا و سيما بشويد چه كسي را اخراج مي‌كنيد؟
- رشيدپور را.

اگر وزير ارشاد بشويد چه كسي را در سينما ممنوع الفعاليت مي‌كنيد؟ 

- هيچ‌كس را، همه كار مي‌كنند ولي يك ضوابط روشن براي‌شان مشخص مي‌كنم كه در همان چهارچوب كار كنند.

- اگر قرار باشد وزير شويد، كدام وزارتخانه را انتخاب مي‌كنيد؟
- وزارت خارجه كه همه‌اش برويم سفر.

كدام روزنامه را مي‌بنديد؟
- اول نشريه‌ي خودم را چون مي‌دانم اولين جايي است كه من را مي‌كوبد.

آن كاپشن كه آن‌جا آويزان است چيست؟
- از هر كاري يك يادگاري نگه مي‌دارم مثلا دوربيني كه فقر و فحشا را با آن ساختم و... اين هم كاپشن مجيد سوزوكي در فيلم است.

آن كلاه مال كيست؟
- افغاني‌ها بهش مي‌گويند كلاه احمدشاه مسعودي، چون خيلي دوستش داشتم وقتي رفته بودم افغانستان يك دانه از اين كلاه‌ها خريدم.

جشنواره‌ي كن كه رفته بوديد خانم نيكي‌كريمي را ديديد؟
- نه، توفيق زيارتش را نداشتم، چون ‌آن‌ها يك هتل ديگر بودند، نمي‌دانم اسمش در مايه‌هاي كارلتون بود ما هم كه خودمان در هتل كارتون‌ بوديم (مي‌خندد).

مصاحبه‌ي ما تمام شد، اما دوست داشتيم خيلي از اتهاماتي كه به شما وارد مي‌كنند را جواب بدهيد؟
- مثل چي؟ 

مي‌گويند وقت اكران «آدم برفي» سينما قدس را ده‌نمكي با همراهانش به هم ريخت و يك نفر هم آنجا سقط جنين كرد؟
- من يك سوال دارم! اين خانمي كه من هرجا مي‌روم سقط جنين مي‌كند چه كسي است كه هميشه هم آماده به سقط كردن است؟ اين حرف را چندين جا گفته‌اند. يك نفر بيايد و اين آدم را به من نشان بدهد. در مورد «آدم برفي» من هيچ موضعي‌ نگرفتم. يعني مطلب طنز نوشته بودم اما ته قصه را مي‌دانستم كه آقاي زم از بزرگان نظام تاييد گرفته كه اين فيلم اشكال ندارد. به آن‌هايي كه اين كار را كردند هم قصه را گفتم اما گوش نمي‌دادند و در بازي سياسي افتادند و با اين كارشان فروش فيلم را بالا بردند. بعد كه اين اتفاقات افتاد نظرات بزرگان چاپ شد كه اين فيلم ايرادي نداشته است. خدايي آن كسي كه اعتراض مي‌كرد مقصر بوده يا آن كسي كه كاغذ را در جيبش قايم كرده بود؟ درباره‌ي خيلي از مسائل اين شكلي، حرف‌هايي دارم كه الان جاي گفتنش نيست. وقتي خاطراتم را گفتم شما متوجه مي‌شويد كه خيلي از كساني كه اين حرف‌ها را مي‌زنند، خودشان متهم هستند.

شما در كوي دانشگاه در گروه فشار بوديد يا نه؟
- اين تقسيم بندي غلط است و معني‌هاي خوبي ندارد. يكي از دلايلي كه مي‌گويم آن شب نبودم اين است كه من كلا زودتر از 10 صبح از خانه بيرون نمي‌روم. بايد به كساني كه از خواب‌شان زدند و آن‌جا بودند جايزه داد! هيچ مدركي وجود ندارد كه شب اول من در كوي بودم. شب‌هاي بعد هم به عنوان خبرنگار آنجا حضور داشتم.

من چند تا اسم مي‌گويم شما نظرتان را صريح بگوييد؟
 تهمينه ميلاني
- «آتش بس‌»اش قشنگ بود.
 مهناز افشار
- به تكرار افتاده است و بايد نقش‌هاي متفاوت بازي كند.
 محسن چاووشي
- خيلي نمي‌شناسم
 بنيامين
- باز خيلي نمي‌شناسم
 داريوش مهرجويي
- اجاره‌نشين‌ها، هامون
خيلي‌ها مي‌گويند «اجاره‌نشين‌ها»يش يك فيلم اپوزسيوني بوده، شما قبول داريد؟
- وقتي خودش مي‌گويد نه، بايد همان را پذيرفت. ولي مطمئن هستم كه فيلم‌هايش لايه لايه است. بحث ضدانقلاب و انقلاب نيست، بحث مضمون‌هاي فلسفي است كه با يك روايت ساده طرح مي‌كند. والا يكي از كساني كه آن موقع همين نقدها را مي‌كرد الان خودش يكي از آن ضدانقلاب‌هاي تير است. پس نمي‌شود روي اين حرف‌ها حساب كرد.
محمدرضا گلزار
- ياد «آتش بس» مي‌افتم.
محمدرضا شريفي نيا
- آچار فرانسه
فرزاد حسني
- ناشي
سردار رادان
كاشي!
 سيدمحمد خاتمي
- (مكث بسيار طولاني) گفت‌وگوي تمدن‌ها
اكبر هاشمي رفسنجاني
- خيلي بزرگ است
احمدي نژاد
- ساده‌زيستي
 عطااله مهاجراني
- زبان‌باز
 صفار هرندي
- ژورناليست
 حسين شريعتمداري
- كيهان
 مسعود بهنود
عليرضا نوري‌زاده
 عليرضا نوري زاده
- (مي‌خندد) هنوز نمي‌دانم آدم كجاست!
 محسن مخملباف
- در مورد شخصيتش حرفي نمي‌زنم چون از مخملباف بدتر در مملكت خودمان خيلي داريم كه مشغول كار كردن هستند. به نظرم مخملباف نفاق ندارد و رو رفتار مي‌كند اما افرادي هستند كه نان همين نظام را مي‌خورند و به آن فحش مي‌دهند.

ممكن است ما يك روز ده‌نمكي را با پاپيون و ريش سه تيغه و كنار يك دختر بي‌حجاب در جشنواره‌ي كن ببينيم؟
- (مي‌خندد) در مورد آينده‌ي هيچ‌كس نمي‌شود مطمئن بود.

يعني امكانش هست؟
- نه، امكان ندارد الان از من بپرسي مي‌گويم امكان ندارد.

بعداً چي؟
- دست خداست. اميدوارم چيزي كه هستم بمانم.

در مورد شما كه تا حالا اين طور نبوده و تغيير و تحول‌تان زياد بوده است؟
- مباني من هيچ فرقي نكرده.

اگر كسي پاپيون بزند به معناي اين است كه مباني‌اش عوض شده؟
-براي بعضي‌ها آره، شما آن ‌آدم‌ها را نمي‌شناسي كه اينطور مي‌گويي. اگر بيست سال پيش اين‌ها را مي‌ديدي اين طور نمي‌گفتي بعضي از آن‌ها در ماهيت تغيير كردند.

مثلاً؟
- نمي خواهم اسم ببرم

از لطف شما سپاسگزاريم.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین