در سال ۲۰۱۸ اتفاق مشابهی رخ داد. در این سال، نیز همزمان با حضور ترامپ در نشست داووس، گزارشهایی درباره لغو مشارکت ظریف در این نشست منتشر شد و در نهایت ظریف در نشست داووس شرکت نکرد.
اگر چه اروپاییها از لزوم امضای توافق جدید به جای برجام سخن میگویند، اما هنوز هم نسبت به اهداف نهایی استراتژی آمریکا در برابر ایران تردید دارند. ظاهرا آنها نگران هستند که آمریکا دنبال تغییر رفتار ایران نیست بلکه دنبال تغییر رژیم است. هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان، اخیرا در گفتگویی تصریح کرد: «نباید تصور کرد که تغییر رژیم در ایران با فشار خارجی به صورت خودکار به بهبود وضعیت منجر میشود.»
پیش از این، روابط ایران و آمریکا، ضربه سختی از شخصی شدن نزاع خورده بود. وقتی ترامپ به قدرت رسید، توافق هستهای سال ۲۰۱۵، را کنار نهاد. بسیاری معتقدند دلیل اصلی این کار، نفرت ترامپ از توافقات باراک اوباما بود. ترامپ نیز تلویحا این را تایید کرد. وقتی که نخست وزیر بریتانیا از لزوم امضای توافق جدید با عنوان «توافق ترامپ» سخن گفت، ترامپ از این ایده استقبال کرد و به نوعی خواستار امضای توافقی به نام خود بود.
مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه با اشاره به اینکه دو راه برای ادامه برجام میتوان متصور بود،اظهار داشت: راه اول بر این امر مبتنی است که ایران ۵ گامی را که در جهت کاهش تعهدات برجامی خود برداشته کاهش دهد، این امر با توجه به مسیری که طی شده قدری سخت است، اما باید دید تحولات به چه سمت و سویی حرکت خواهد کرد..
هنوز نمیتوان با قاطعیت گفت کدام سناریو درست است. اما مواضع آمریکا در دو ماه آینده (ضرب الاجل بازگشت تحریمهای شورای امنیت در صورت عدم حل اختلافات برجامی) نشان خواهد داد که کدام سناریو درست است. اگر واقعا آمریکا بعد از ترغیب اروپاییها به فعال سازی مکانیسم حل اختلافات، هیچ انعطافی برای تسهیل مذاکرات با ایران نشان ندهد، معلوم خواهد شد که اروپاییها از آمریکا رکب خوردهاند.
روسیه و چین جز اتخاذ مواضع سیاسی همدلانه با ایران، احتمالا از لحاظ فنی و عملی (مانند رفع تحریمها یا جلوگیری از بازگشت تحریمهای شورای امنیت) کار خاصی نمیتوانند بکنند. با این حال، چین و روسیه میتوانند به حل اختلافات در کمیسیون مشترک برجام کمک کنند و از رفتن پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت جلوگیری کنند. البته این در صورتی است که اروپاییها واقعا دنبال حل اختلافات باشند و به فکر امضای توافق جدید با ایران نباشند.
اما آیا ایران این معادله را قبول خواهد کرد؟ فعلا به این زودی نمیتوان به این پرسش پاسخ داد. با این حال، واضح است که ایران بار دیگر به لحظه سخت تصمیمگیری رسیده است. اروپاییها با فعال کردن مکانیسم حل اختلاف، ممکن است در پی انداختن توپ به زمین ایران باشند. این احتمال وجود دارد که در هفتههای آینده بگویند اگر ایران میخواهد برجام زنده بماند، به اجرای کامل آن بازگردد، در غیر این صورت، مکانیسم ماشه فعال خواهد شد.
«وزارت خارجه و نهادهای مرتبط نباید ماجرای سفیر را خیلی دنبال کنند چرا که ممکن است واکنشهای زیان آوری داشته باشد. رفتار سفیر در حد اخراج و مطالبی اخیرا مطرح میشود نیست و باید به همان احضار اکتفا کرد. چرا که اگر ایران سفیر بریتانیا را اخراج کند آنها هم سفیر ایران اخراج میکنند. نباید برای حل یک مشکل، مشکل تازهای ایجاد کرد.»
بهشتیپور با بیان اینکه اروپا ضرر بیشتری را از مرگ برجام خواهد برد، اضافه کرد: اروپاییها برجام برایشان خیلی مهم است زیرا که اولین بار بود که یک مسئله بینالمللی از طریق گفتگو حل میشد، دوماممکن است با مرگ برجام منطقه نا ایمن شود و تبعات این قضیه دامن خود اروپا را نیز بگیرد، موضوعی که آنها به هیچ وجه خواهان آن نیستند، سوما، برجام بعد از جنگ جهانی دوم اولین سندی بود که در قبال عدم اشاعه مسئله هستهای منعقد شد.
البته رویکرد آمریکا و اروپا در پرداختن به سه نگرانی مزبور، تفاوتهای عمدهای دارد. آمریکا، برای وادار کردن ایران به مذاکره درباره سه نگرانی یادشده، با آغاز کردن سیاست معروف به «کارزار فشار حداکثری» دیپلماسی قهرآمیز را در پیش گرفت. این در حالی است که اروپاییها میگویند باید در عین حفظ برجام، «از طریق دیپلماسی و به شکلی معنادار» به نگرانیهای سه گانه پرداخت.
بنابراین، پیشنهاد دیدار و مذاکره با ایران احتمالا راهی برای جلوگیری از شعله ور شدن آتش جنگ در آستانه انتخابات بود. اما حال که بعد از ترور یکی از مهمترین سرداران ایران مشخص شده که احتمال جنگ بسیار بعید است، گزینه مذاکره و دیدار با ایران نیز اهمیت خود را از دست داده یا به بعد از انتخابات ۲۰۲۰ موکول شده است.
اما فارغ از اینکه چنین پلتفرمی ایجاد شود یا نه، با توجه به تنشهای فزاینده منطقهای و همچنین خاتمه یافتن گامهای کاهش تعهدات هستهای، بعید است که در کوتاه مدت، برجام به لیست اولویتهای مناسبات ایران و آمریکا بازگردد. چرا که از یک طرف، آمریکاییها برجام را یک توافق پایان یافته میبینند. دونالد ترامپ در اولین سخنرانی پس از پاسخ موشکی ایران به آمریکا، از سایر اعضای این توافق خواست که «بقایای» برجام را رها کنند و به فکر یک توافق جدید باشد. از سوی دیگر، ایران هرگونه مذاکره در شرایط تحریم را منتفی دانسته و در عین حال از اتخاذ اقداماتی که ممکن است به نابودی کامل برجام منجر شوند، خودداری کرده است.
این موضوع کاملا روشن و بدیهی است که تمام دولتها سعی میکنند تا در چهارچوب منافع ملی خود اقدام کنند. سوال مهم در این زمینه این است که چگونه رهبران در سطح جهان، منافع ملی و پیگیری آن در شرایط مختلف را تعریف میکنند.
بنابراین، ترور سردار سلیمانی در واقع از یک پازل گسترده و مبهم علیه نفوذ منطقهای ایران پرده برداشت. در این پازل، به موازات اعمال تحریمهای اقتصادی، آمریکا و خصوصا اسرائیل، عملیات هدفمند و محدود نظامی علیه اهداف مرتبط با نفوذ ایران در برخی کشورهای عربی انجام میدهند. اما در عین حال، از ورود به جنگ تمام عیار با ایران جلوگیری میکنند.
آمریکا با اعمال تحریمهای گسترده و بی سابقه علیه ایران، فشارهای بی سابقهای علیه این کشور اعمال کرده و به تنشها میان دو طرف دامن زده است. بعد از ترور سردار سلیمانی، این تنشها به مرز جنگ رسید، سپس فروکش کرد. اما بدون حل شدن اساسی مشکلات میان تهران و واشنگتن ممکن است بار دیگر تنشها شعلهور شود.
بیگدلی تاکید کرد: "تا الان وضعیت خوب بوده است و امیدواریم که تنشها ادامه پیدا نکند و آمریکا هم سر عقل بیاید و دست به اقدام متقابل نزند. البته این بستگی به اتفقات رخداده در حملات دارد. اگر خونی ریخته نشده باشد احتمال واکنش آمریکا کاهش مییابد. با این حال با تامل بیشتری در این باره صحبت کرد تا واکنشها را دید."
فواد ایزدی کارشناس مسائل خاورمیانه با اشاره به اینکه در حال حاضر ایران دست بالا در مناقشه با آمریکا را دارد، اظهار داشت: به نفع آمریکا است که بیشتر از این به خود ضرر نرساند، آنها در محاسبات خود دچار خطا شدند،آمریکاییها فکر میکردند که ایران واکنشی از خود نشان نخواهد داد، اما انتقام سخت ایران ضربه شصت سختی به آمریکاییها بود.
واضح است که بازیگران چنین جنگی ارتشهای سنتی و رسمی نیستند. بلکه گروههای غیررسمی میداندار این جنگ هستند. چرا که این نوع جنگها، ماهیت غیرمتقارن و نامنظم دارند. در حال حاضر، پرسش اصلی این است آمریکا چگونه با این جنگ فرسایشی تعامل خواهد کرد. آیا آمریکاییها در نهایت تسلیم خواهند شد و منطقه را ترک خواهند کرد، یا اینکه خطوط قرمز جدیدی ترسیم خواهند کرد. رفتار آمریکا بعد از پاسخ موشکی سپاه، که بعد از ماجرای بندر پرل هاربر در سال ۱۹۴۱ بیسابقه بود، پاسخ پرسشهای فوق را مشخص خواهد کرد.
دکتر مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل خاورمیانه در گفتگو با فرارو گفت: "تمام نشانگان نشان دهنده این است که وضعیت کنونی دیگر نمیتواند به وضعیت قبل از مسئله جنگ محدود میان ایران و آمریکا برگردد. جنگ اقصادی به همراه جنگ دیپلماسی که میان ایران آمریکا بود با یکدیگر تلفیق شده و اکنون وارد جنگ نظامی شده است. این رودررویی نظامی دیر یا زود میتواند خود را گستردهتر به نمایش بگذارد. "
حسن بهشتی پور کارشناس مسائل بین الملل در گفتگو با فرارو گفت: "وقتی ترامپ یکی از بهترین و نخبهترین نظامیهای ایران، که در یک ماموریت رسمی بوده را ترور میکند. مشخص است که این فرد به عواقب کارهایی که انجام میدهد فکر نمیکند وبرای او تنها مطرح شدن مهم است و همچنان میخواهد که در صدر اخبار حضور داشته باشد. "