صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۸۸۲۲۶
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۵ - ۱۴ شهريور ۱۳۹۰


علی‌اکبر جوانفکر معتقد است؛ وابستگی‏های غیرمنطقی به شخص، عقیده یا چیزی، انسان را به لجاجت و تقلید کورکورانه نسبت ‏به آن وادار می‌کند و این امر، سرچشمه بسیاری از کشمکش‌ها و جنگ‏‌ها و خونریزی‌ها و اختلافات مستمر است.

علی اکبر جوانفکر در یادداشتی که شبکه ایران منتشر کرده است نوشت:

اساسی‏ترین پایه‌های عبودیت و بندگی خدا، تسلیم و تواضع در برابر حق است و هرگونه تعصب و لجاجت مایه دوری از حق و محروم شدن از سعادت می‌شود.

تعصب به مفهوم «وابستگی غیر منطقی به چیزی‏» تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند و لجاجت‏ به معنی اصرار بر چیزی داشتن ‏به گونه‏ای که منطق و عقل را زیر پا بگذارد، ثمره شجره خبیثه‌ای به نام «تقلید کورکورانه‏» است که سد راه پیشرفت و تکامل انسان می‌شود.

با بررسی علل انحراف و گمراهی اقوام پیشین، به خوبی روشن می‌شود که تعصب، لجاجت و تقلید کورکورانه، نقش اصلی را در انحراف نسل‌های بشری ایفا کرده و یک برنامه عام برای همه اقوام زشتکار پیشین بوده است.

آنها به خاطر وابستگی شدید به افکار و برنامه‌های خرافی و لجاجت و اصرار بر آنها، چشم و گوش بسته به پیروی نیاکانشان ادامه می‌ دادند و به این طریق، خرافات بی‏اساس از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌‏شد و نعره‌های جاهلانه کمتر اجازه داده است تا صدای دلنشین مردان الهی که برای هدایت انسان‌ها آمده بودند، شنیده شود.

تقلید کورکورانه که از مهمترین موانع معرفت و شناخت محسوب می‌شود، آثار زیانباری را در طول تاریخ بشر برجای گذاشته و پیامبران الهی را با مشکل‏‌ترین موانع رو به رو ساخته و خون‌های زیادی را بر خاک ریخته است.

اگر این رذیله اخلاقی در درون جان انسان‌ها نبود، تاریخ بشریت چهره دیگری داشت، پیشرفت و تکامل تمدن‌ها، شتاب دیگری پیدا می‌‏کرد، نیروهای خلاق در مسیر سعادت انسان‌ها به کار می‏‌افتاد و به جای این‌که به صورت سیل ویرانگری در آید، نهرهای منظمی از معارف الهیه را شکل می‌‏داد تا همه جا مایه عمران و آبادی قلوب شود.

بدیهی است، وابستگی‏های غیرمنطقی به شخص، عقیده یا چیزی، انسان را به لجاجت و تقلید کورکورانه نسبت ‏به آن وادار می‌کند و این امر، سرچشمه بسیاری از کشمکش‌ها و جنگ‏‌ها و خونریزی‌ها و اختلافات مستمر است.

هرگاه این‌گونه تعصب‌ها از آن جامعه انسانی رخت بر بندد و مردم تسلیم منطق و حرف حساب باشند، بسیاری از اختلافات برچیده و آرامش بر جوامع بشری حاکم می‌‌شود.

دفاع و طرفداری شدید از قوم و قبیله، گاه به جایی می‌‏رسد که بدترین افراد قبیله و زشت‏‌ترین آداب و سنن آنها در نظر افراد متعصب بسیار زیبا جلوه می‌‏کند در حالی که بهترین افراد قبایل دیگر و عالی‌‏ترین آداب و سنن آنها در نظر ایشان زشت و بی‌معنی است!

قبیله‌گرایی در عرصه سیاست، امروزه به یک معضل اساسی در جوامع بشری تبدیل شده است و افراد هر قبیله سیاسی برای دستیابی به اهداف خود، به راحتی حق را پایمال می‌کنند و بر آن لباس باطل می‌‌پوشانند و باطل خود را نیز به گونه‌ای می‌آرایند که بر همگان حق جلوه کند.

پائین بودن سطح فکر و فرهنگ، بستر مناسبی برای تجلی تعصب‌های جاهلانه و لجوجانه و تقلیدهای کورکورانه در انسان‌هاست و برای نجات از چنین وضعیتی، صاحبان فکر، هنر و فرهنگ باید تلاش مجدانه‌ای را در جهت ارتقای جایگاه منطق و عقل و تأمل و تدبر در جامعه به عمل آورند.

شخصیت‌‏زدگی نیز عامل دیگری برای تعصب و تقلید کورکورانه است زیرا گاه یک نفر در نظر انسان چنان قداستی پیدا می‏کند که گفتار و رفتار او از دایره نقد خارج می‏شود و عده‏ای چشم و گوش بسته به دنبال او به راه افتاده و به خاطر او حاضر می‌شوند، جان و مال خود را از دست‏ بدهند، بی‌آنکه در محتوای سخنان و رفتار او کمتر اندیشه ‌کنند!

انزوای اجتماعی و فکری از دیگر اسباب تعصب است زیرا وقتی انسان در خود و محیط فکری و اجتماعی خویش فرو رود و از جوامع و افراد دیگر و افکار آنها بی‌خبر بماند، ‏به آنچه در اختیار اوست ‏سخت وابسته می‌‏شود و در برابر آن تعصب می‌ورزد، در حالی که اگر با دیگران بنشیند و فکر خود را با افکار دیگران مقایسه کند، نقطه‌های قوت و ضعف و مثبت و منفی بزودی آشکار می‌‏گردد و به او اجازه می‏دهد تا بهترین انتخاب را داشته باشد.

تعصب و لجاجت، آثار منفی شدیدی دارد، حجاب ضخیمی بر عقل و دید انسان می‌‏افکند و او را از درک حقایق و خیر و شر و مصلحت و مفسده و عاقبت امور و پیدا کردن راه چاره محروم می‏‌سازد. تعصب و لجاجت، آتش سوزانی است که پیوندهای وحدت و اتحاد را در جامعه بشری می‌‏سوزاند، بذر نفاق و اختلاف را در میان افراد می‏‌پاشد، نیروهایی که باید صرف پیشرفت جوامع انسانی شوند به جنگ و ستیز با یکدیگر وا می‌‏دارد، دوستان را از هم دور و محبت‏‌ها را به عداوت‏‌ها مبدل می‌سازد.

تعصب و لجاجت، از عوامل مهم کفر است و بسیاری از امت‌های پیشین تنها به این دلیل راه کفر را پیش گرفتند که نسبت ‏به آئین نیاکانشان تعصب و لجاجت می‌ورزیدند.

این رذیله اخلاقی مایه درد و رنج و زحمت و ناراحتی است، چرا که سبب می‌شود انسان مدت‌ها و گاه سالیان دراز، در بیراهه سرگردان شود و چون به بن‌بست می‌‏رسد سرانجام خسته و وامانده از راهی که رفته است ‏باز می‌‏گردد. تعصب و لجاجت برآمده از جهل و نادانی است و به همین دلیل هر قومی جاهل‏‌تر باشد، تعصب و وابستگی‌اش به آنچه دارد بیشتر است تا آنجا که حاضر نیست از طریق ایجاد تحول در وضع خود، گام‌هایی به سوی تکامل بردارد و همین تعصب و لجاجت عامل عقب ماندگی آنها می‌شود. عامل دیگر تعصب و لجاجت، خودخواهی است و افراد خود خواه به آنچه دارند سخت علاقه‌مند و وابسته‏‌اند و چشم و گوش خود را بر هر چیز دیگر می‌‏بندند.

گاه راحت‏‌طلبی و تنبلی نیز انگیزه تعصب و لجاجت می‌‌شود زیرا انتقال از وضع موجود به وضعی دیگر در بسیاری از اوقات نیاز به تلاش و کوشش و پیکار با موانع دارد و افراد عافیت طلب حاضر به استقبال از این امور نیستند به همین دلیل آنچه را دارند سخت می‏چسبند و از آن جدا نمی‏شوند.

جا دارد به تعصب ممدوح نیز اشاره شود زیرا اگر قرار است تعصبی در کار باشد، باید آن را در اخلاق و افعال پسندیده‌ای مانند وفای به عهد، اطاعت از نیکی‌ها، سرپیچی از تکبر، جود و بخشش و خودداری از تعدی و ستم به دیگران نشان داد.

نقطه مقابل «تعصب‏» و «لجاجت‏» و «تقلید کورکورانه‏» تسلیم در برابر حق است که نشان‌دهنده ایمان، سلامت فکر و روح، بالا بودن سطح فرهنگ و تهذیب نفس آدمی است، یعنی انسان حق را نزد هر کس، حتی دورترین و کوچکترین افراد ببیند، در برابر آن تسلیم شود و آن را با آغوش باز پذیرا گردد.

این فضیلت اخلاقی سبب پیشرفت علم و دانش انسان و پرهیز از گمراهی‌ها و گام نهادن در صراط مستقیم می‌شود.

برچسب ها: جوانفکر تقلید
ارسال نظرات