فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
علاج کی کنمت آخرالدواء الکی
ذخیرهای بنه از رنگ و بوی فصل بهار
که میرسند ز پی رهزنان بهمن و دی
چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هوهو
منه ز دست پیاله چه میکنی هی هی
شکوه سلطنت و حسن کی ثباتی داد
ز تخت جم سخنی مانده است و افسر کی
خزینه داری میراث خوارگان کفر است
به قول مطرب و ساقی به فتوی دف و نی
زمانه هیچ نبخشد که بازنستاند
مجو ز سفله مروت که شیئه لا شی
نوشتهاند بر ایوان جنه الماوی
که هر که عشوه دنیی خرید وای به وی
سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست
بده به شادی روح و روان حاتم طی
بخیل بوی خدا نشنود بیا حافظ
پیاله گیر و کرم ورز و الضمان علی
شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.
۱- شما از زندگی خود بنحو احسن بهرهمند میشوید، زیرا به جای خود خرج میکنی و در هر کاری، حساب و کتاب دارید. چنین شخصی کمتر زیانکار میشود. زیرا هر چیزی به جای خویش نیکوست و، چون بخشنده میباشید، خداوند به شکرانه این بخشندگی، نعمت به شما خواهد داد. زیرا دنیا بقایی ندارد و نام نیک بهتر از سرای زرنگار است، اما مواظب باش، زیرا خانواده ات را زیاد آزار میدهی.
۲- این نیت حتماً عملی میگردد و شتاب جایز نمیباشد. چون باید تمام امکانات و جوانب آن از روی فرصت و دوراندیشی بوجود آید.
اکنون در دوران جوانی و بهار زندگی به سر میبری، توشهای برای دوران پیری و زمستان عمر فراهم کن، اما هرگز اسیر جاذبههای دنیا نشو و از آنچه بدست میآوری استفاده کن و برای میراث خواران امانت داری نکن. از بخل و حسد بپرهیز که رحمت خدا شامل حال افراد بخیل نمیشود.