صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۸۰۸۲۷۴
ترامپ و ایران؛ فرصت تغییر یا تکرار اشتباه؟
دونالد ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری احتمالی خود، با سه گزینه مواجه است: دیپلماسی، جنگ یا نادیده گرفتن ایران. سیاست فشار حداکثری او در گذشته نتایج مورد انتظار را نداشت. هرچند حمایت از اسرائیل در برابر حماس و حزب‌الله ادامه خواهد یافت، اما ورود به جنگ با ایران بعید به نظر می‌رسد. دیپلماسی می‌تواند فرصتی تاریخی برای حل بن‌بست دیرینه ایران و آمریکا باشد.
تاریخ انتشار: ۲۱:۴۲ - ۲۱ آذر ۱۴۰۳

فرارو– جان قزوینیان، مدیر اجرایی مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا

به گزارش فرارو به نقل از روزنامه نیویورک تایمز، در دوره نخست ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، او سیاستی اتخاذ کرد که تقریباً تمامی خطوط قرمز مرتبط با ایران را نادیده گرفت. در اردیبهشت ۱۳۹۷، علی‌رغم مخالفت‌ها و هشدار‌های مکرر متحدان اروپایی آمریکا، ترامپ خروج ایالات متحده از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را اعلام کرد. در دی‌ماه ۱۳۹۸، او فرمان ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده وقت نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، را صادر کرد؛ اقدامی بی‌سابقه که ایالات متحده را به آستانه یک جنگ بزرگ دیگر در خاورمیانه سوق داد. 

در دو سال پایانی ریاست‌جمهوری‌اش، دونالد ترامپ کارزار «فشار حداکثری» را با شدت بی‌سابقه‌ای پیش برد و بیش از ۱۵۰۰ تحریم علیه ایران اعمال کرد. هدف اصلی این اقدامات، فلج کردن اقتصاد ایران و وادار کردن حکومت این کشور به تسلیم بود. سیاست ترامپ در قبال ایران، به هر معیاری که ارزیابی شود، جسورانه‌ترین و رادیکال‌ترین سیاست یک رئیس‌جمهور آمریکا در دهه‌های اخیر به شمار می‌آید.

شواهد متعددی نشان می‌دهد که در دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، سیاست‌های داخلی و خارجی او با محدودیت‌های کمتری مواجه خواهند بود. پیت هگست، گزینه پیشنهادی برای وزارت دفاع، ایران را «نظامی شرور» (ادعایی) توصیف کرده و خواستار حمله به مراکز اقتصادی و فرهنگی این کشور شده است.   مارکو روبیو، نامزد احتمالی برای وزارت امور خارجه، با لحنی تهاجمی‌تر، از دولت بایدن انتقاد کرده که با مقامات ایرانی مانند «دیپلمات‌های بلژیکی در سازمان ملل» رفتار کرده است و تأکید کرده که تنها راه مقابله با ایران، «تهدید بقای نظام» است.

برخی تحلیلگران باسابقه خاورمیانه اکنون نگران‌اند که در دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، رویداد‌های منطقه از کنترل خارج شده و به سمت جنگ سوق پیدا کند. لئون پانتا، مدیر پیشین سیا و وزیر دفاع سابق آمریکا، اخیراً اظهار داشته است: «گمان می‌کنم او عملاً به نتانیاهو یک چک سفید امضا خواهد داد.»  با این حال، من (نویسنده) چندان مطمئن نیستم که مسیر پیش‌رو لزوماً به جنگ منتهی شود. آنچه باور دارم این است که در چهار سال آینده، این درام پایان‌ناپذیر میان ایران و آمریکا—که اکنون وارد پنجمین دهه خود شده است—ممکن است به فصل پایانی نزدیک شود. این پایان می‌تواند به معنای جنگ باشد، اما لزوماً چنین سرنوشتی قطعی نیست. برای ترامپ که خود را معامله‌گری بی‌نظیر می‌داند و به اقدامات نمایشی و غیرقابل پیش‌بینی علاقه‌مند است، این پایان به همان اندازه می‌تواند به شکل یک آشتی تاریخی رقم بخورد.

آیا ترامپ می‌تواند بن‌بست تهران-واشنگتن را بشکند؟

در شرایط مناسب، دونالد ترامپ می‌تواند به رئیس‌جمهوری بدل شود که به بن‌بست تاریخی میان ایران و آمریکا پایان می‌دهد؛ بن‌بستی که از سال ۱۳۵۷ تاکنون چالشی مداوم برای هر رئیس‌جمهور ایالات متحده بوده است. در دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ، دولت او سیاستی تحت عنوان «جنگ اقتصادی» علیه ایران اتخاذ کرد. این سیاست بر این باور استوار بود که جمهوری اسلامی ساختاری متزلزل دارد که در نهایت زیر فشار نارضایتی‌های داخلی و تحریم‌های خارجی فرو خواهد ریخت.

این پیش‌بینی محقق نشد. اگر ترامپ و مشاورانش در دوره دوم ریاست‌جمهوری همان رویکرد را ادامه دهند، دامنه این سیاست محدود خواهد بود، زیرا تقریباً هیچ بخشی در ایران باقی نمانده که تحریم نشده باشد. بانک‌ها، ناوگان‌های حمل‌ونقل، صنعت نفت، نیرو‌های نظامی و بسیاری دیگر از بخش‌های این کشور پیش‌تر تحت شدیدترین تحریم‌های آمریکا و جامعه جهانی قرار گرفته‌اند. با این حال، رهبران ایران همچنان راه‌هایی برای بقا یافته‌اند. تصور اینکه فشار اقتصادی بیشتر می‌تواند این حکومت را سرنگون کند، بار‌ها نادرست بوده است.

ترامپ و ایران؛ سه راهی دیپلماسی، جنگ یا نادیده‌گیری

این شرایط، دولت جدید دونالد ترامپ را با سه گزینه اصلی مواجه می‌کند: نادیده گرفتن ایران، ورود به جنگ، یا تلاش برای دیپلماسی. نادیده گرفتن ایران هرگز راهبردی مؤثر نبوده است.  در سال ۱۴۰۰، جو بایدن پس از ناکامی در احیای مذاکرات هسته‌ای، تلاش کرد ایران را نادیده بگیرد؛ اما به‌طور غیرمنتظره با توافق میان عربستان سعودی و ایران، با میانجی‌گری چین، مواجه شد. این توافق، جایگاه ایالات متحده در خاورمیانه را تضعیف کرد. سیاست نادیده‌گیری اکنون کمتر از گذشته می‌تواند نتیجه‌بخش باشد، به‌ویژه با توجه به اینکه بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، مصمم است شرایط منطقه را به‌گونه‌ای تغییر دهد که جمهوری اسلامی ایران تضعیف شود یا حتی از میان برود. با این حال، ممکن است او در ایجاد هرگونه درگیری مستقیم با تهران، دونالد ترامپ را به‌عنوان شریکی بی‌میل بیابد.

شکی نیست که دونالد ترامپ و مشاورانش در خاورمیانه، حمایت کامل و بی‌چون‌وچرا از اسرائیل در مبارزه با حماس و حزب‌الله ارائه خواهند کرد. با این حال، ورود به جنگی علیه ایران ممکن است از مرز‌های قابل‌پذیرش برای ترامپ فراتر رود. ترامپ ذاتاً تمایل به انزواگرایی دارد و بخش عمده‌ای از اعتبار خود را بر پایان دادن به جنگ‌های خاورمیانه بنا نهاده است. تصور اینکه او به حدی درگیر شود که با اعزام نیرو‌های آمریکایی به منطقه موافقت کند، دشوار به نظر می‌رسد.

در این میان، دیپلماسی می‌تواند بهترین و عملی‌ترین مسیر برای دونالد ترامپ باشد. برای ترامپ، جذاب‌ترین گزینه ممکن است این باشد که ابتدا تنش‌های رژیم صهیونیستی با حماس را کاهش دهد و اعتبار این اقدام را به نام خود ثبت کند. پس از آن، او می‌تواند به‌سمت توافقی تاریخی با ایران حرکت کند؛ توافقی که به او اجازه دهد مدعی شود صلحی جامع و پایدار را برای خاورمیانه به ارمغان آورده است.

دوره دوم ترامپ؛ پایانی بر درام ایران و آمریکا؟

موفقیت در این مسیر البته پرسشی بزرگ است، اما اگر ترامپ بتواند چنین توافقی را محقق کند، این دستاورد می‌تواند به عنوان یکی از نقاط برجسته ریاست‌جمهوری او ثبت شود. او همیشه می‌تواند آن را به‌عنوان دستاوردی منحصر‌به‌فرد معرفی کند و با افتخار بگوید که کاری را انجام داده است که جو بایدن و شاید هیچ رئیس‌جمهور دیگری، نتوانسته به انجام برساند.

هیچ دلیلی وجود ندارد که نسبت به دونالد ترامپ یا غریزه‌های اطرافیان او ساده‌لوح باشیم. فهرست نگرانی‌ها از یک جنگ به همان اندازه طولانی است که دلایل اجتناب از آن. با این حال، نباید از یاد برد که این همان رئیس‌جمهوری است که جان بولتون، مشاور امنیت ملی وقت خود و نماد سیاستمداران جنگ‌طلب واشنگتن در قبال ایران را «جنگ‌طلب» نامید.

ترامپ سابقه دارد که ابتدا با نمایش قدرت و سرسختی ظاهر شود و سپس ناگهان اقداماتی آشتی‌جویانه و غیرمنتظره انجام دهد. نمونه اخیر این رفتار را ماه گذشته دیدیم، زمانی که با وجود اظهارات پیشین خود مبنی بر اینکه رژیم صهیونیستی باید تأسیسات هسته‌ای ایران را هدف قرار دهد، به خبرنگاران گفت که او «دنبال آسیب رساندن به ایران نیست.» او حتی اضافه کرد: «دوست دارم ایران کشوری بسیار موفق باشد.»

تصور برگزاری یک نشست صلح میان دونالد ترامپ و ایران در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش، شاید دور از ذهن باشد – و حتی دور از ذهن‌تر آنکه جمهوری اسلامی ایران چنین اقدامی را بپذیرد. اما دشوارتر از این، تصور جهانی است که در آن این گفت‌و‌گو دیگر غیرقابل اجتناب باشد. با توجه به محدودیت گزینه‌های پیش روی ترامپ – و هرچند چنین رویکردی ممکن است غیرمنتظره به نظر برسد – شاید همین دوره جدید ریاست‌جمهوری باشد که درام طولانی‌مدت میان ایران و آمریکا به نقطه پایانی خود نزدیک شود.

ارسال نظرات