صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

پدرم معتقد بود که خدا او را به یک دلیل بسیار خاص نجات داده بود: برای پایان دادن به جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی و تلاش برای دستیابی به نوعی توافق در مورد تسلیحات هسته ای. ممکن است اگر گلوله به پدرم اصابت نمی‌کرد آن چه او و "میخائیل گورباچف" بر سر آن به توافق رسیدند هرگز رخ نمی‌داد. این بخش دیگری از یادآوری شکنندگی شما به عنوان یک انسان است: به شما یادآوری می‌شود که زمان ارزشمند است و ضروری است که از آن به معنادارترین شکل ممکن استفاده کنید. با این وجود، این که هر فردی چگونه آن موضوع را تفسیر می‌کند قابل پیش بینی نیست.
تاریخ انتشار: ۰۰:۵۷ - ۲۶ تير ۱۴۰۳

فرارو- پتی دیویس؛ بازیگر و نویسنده امریکایی و دختر "رونالد ریگان" چهلمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا و نانسی دیوس است. او خواهر بزرگ‌تر ران ریگان و خواهر ناتنی مورین ریگان و مایکل ریگان است. رسانه‌های آمریکا پتی را "گوسفند سیاه" خانواده ریگان نامیده اند که اصطلاحی در زبان انگلیسی است که به کسی گفته می‌شود که راه و روش زندگی اش مورد تایید اطرافیان و خانواده اش نیست و مورد غضب و نکوهش اطرافیان اش قرار دارد. دیویس پیش‌تر در مقاله‌ای که برای نیویورک تایمز نوشته بود اعتیاد خود به آمفتامین‌های تجویزی از سال‌های نوجوانی تا اوایل دهه دوم عمرش در کنار شرحی از زمان‌هایی که پس از مصرف کوکائین با بی احتیاطی رانندگی کرده بود را اعتراف کرد. او نام خانوادگی خود را به نام خانوادگی مادرش در تلاش برای داشتن یک شغل مستقل تغییر داد. او در جنبش مخالفت با انرژی هسته‌ای فعال بود و فعالیت خود را در دوره ریاست جمهوری پدرش ادامه داد و جنجال به پا کرد و باعث ایجاد اختلاف درون خانواده شد. او از منتقدان حزب جمهوری خواه بوده و هرگز به آن حزب تعلق خاطر نداشته است. کتاب "با مادرم هرگز (خانه اسرار) " از دیویس با ترجمه "فتانه حاج سید جوادی" توسط نشر فاخته به زبان فارسی چاپ شده است.

به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز؛ من در روز ۳۰ مارس ۱۹۸۱ میلادی در مطب روان درمانگرم نشسته بودم که یکی از ماموران سرویس امنیتی از راه رسید. ابتدا عصبانی بودم و با خود گفتم حالا کار به جایی رسیده که آنان در جلسات درمانی من دخالت می‌کنند، اما بعد دیدم آن مامور تا چه اندازه رنگ پریده است. او به من گفت: "پتی، تیراندازی شده است. " آن روز یکی از طولانی‌ترین روز‌های زندگی من بود. نمی‌دانستم پدرم رونالد ریگان زنده می‌ماند یا خیر و بعدا متوجه شدم که پزشکانی که به دنبال بقایای گلوله در قفسه سینه او بودند نیز این موضوع را نمی‌دانستند. چند ساعت پیش از صبح یک پرواز طولانی در یک هواپیمای ترابری ارتش انجام شد که به واشنگتن دی سی رسید. در آن پرواز مادرم خوابیده بود و یکی از پیراهن‌های پدرم را روی صورت اش فشار داده بود تا عطر پدرم را استشمام کند. پدرم رنگ پریده و شکننده روی تخت بیمارستان بود. آن روز‌ها حال و هوای حیرت انگیزی در کشور در روز‌های پس از تیراندازی به سوی پدرم وجود داشت. افراد غریبه به آرامی و دلسوزانه به سمت ام می‌آمدند. دست کم برای مدت زمانی سیاست بی ربط شده بود.

من نمی‌دانم زمانی که دونالد ترامپ به گردهمایی او در پنسیلوانیا شلیک شد و او را مجروح ساخت و باعث کشته شدن یکی از حضار و جراحت شدید دو نفر دیگر شد اعضای خانواده اش کجا بودند. با این وجود، من فکر می‌کنم شوک بزرگی که به آنان وارد شده و می‌توانم احساس شان را درک کنم. تیراندازی‌ها نشان می‌دهند علیرغم تمام برنامه ریزی‌ها و تدابیر امنیتی روسای جمهوری و اطرافیان شان نیز از گوشت و خون هستند آنان نیز انسان‌هایی هستند درست همانند بقیه انسان‌ها و زندگی شان می‌تواند تغییر کند و در کسری از ثانیه صرفا یک گلوله لازم است تا این واقعیت را اثبات کند.

آمریکا اکنون در مقایسه با سال ۱۹۸۱ بسیار خشمگین‌تر و خشن‌تر است. من نمی‌دانم آیا خانواده ترامپ همان تجربه‌ای را خواهند داشت که من داشتم یا خیر. تجربه کشوری که سیاست را کنار گذاشت و به سادگی به شیوه‌ای انسانی پاسخ داد. هم چنین، من نمی‌دانم تیراندازی اخیر چگونه ترامپ را تغییر خواهد داد و آیا اصلا او را تغییر خواهد داد یا خیر.

پدرم معتقد بود که خدا او را به یک دلیل بسیار خاص نجات داده بود: برای پایان دادن به جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی و تلاش برای دستیابی به نوعی توافق در مورد تسلیحات هسته ای. ممکن است اگر گلوله به پدرم اصابت نمی‌کرد آن چه او و "میخائیل گورباچف" بر سر آن به توافق رسیدند هرگز رخ نمی‌داد. این بخش دیگری از یادآوری شکنندگی شما به عنوان یک انسان است: به شما یادآوری می‌شود که زمان ارزشمند است و ضروری است که از آن به معنادارترین شکل ممکن استفاده کنید. با این وجود، این که هر فردی چگونه آن موضوع را تفسیر می‌کند قابل پیش بینی نیست.

هدف قرار گرفتن فردی که برای تان عزیز است شما را در لحظاتی وحشتناک و پر هرج و مرج قرار می‌دهد. رویداد روز شنبه باید ما را به عنوان یک کشور تغییر دهد باید ما را شوکه کند تا به خاطر آوریم که باید چه کسی باشیم و چه کسی نمی‌توانیم باشیم. باید به یادمان آورد که ما نباید افرادی باشیم که در خشم غرق شده اند و دست به اسلحه می‌برند و نباید در زمره افرادی باشیم سعی کنیم با شلیک گلوله بر انتخابات تاثیر بگذاریم. من مشتاق حال و هوایی در امریکا هستم که پس از تیراندازی پدرم ایجاد شد و دعا می‌کنم بتوانیم آن احساس را دوباره در خودمان بازیابیم.

ارسال نظرات