صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۲۴۴۸۲
افسانه و عسگر که تا همین چند روز قبل با هم زیر یک سقف زندگی می‌کردند حالا هر کدام در خانه پدری شان زانوی غم بغل گرفته‌اند و پیوند بین آن‌ها رنگ و بوی خون گرفته است.
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۹ - ۲۶ فروردين ۱۴۰۲

درگیری میان زن و شوهر جوان در یکی از روستا‌های شهرستان خوی منجر به مرگ پدر هر دوی آن‌ها و همچنین قتل برادر جوان داماد خانواده شد.

به گزارش ایران، روستای محل زندگی افسانه و عسگر جایی کم جمعیت، اما مثل اسمش باصفا بود.

روستای باغ صفا در بخش قطور شهرستان خوی این روز‌ها غرق در ماتم و التهاب است.

افسانه و عسگر که تا همین چند روز قبل با هم زیر یک سقف زندگی می‌کردند حالا هر کدام در خانه پدری شان زانوی غم بغل گرفته‌اند و پیوند بین آن‌ها رنگ و بوی خون گرفته است.

غروب روز ۲۲ فروردین بود که جرقه‌های درگیری بین آن‌ها به خانواده‌هایشان کشید و منجر شد به مرگ پدر افسانه.

اما ماجرا به همین جا ختم نشد و برادر افسانه به نام (ا. م) از خشم و ناراحتی از دست دادن پدرش با چاقو به خانواده عسگر حمله کرد. پدر و برادر عسگر به قتل رسیدند و خواهر و برادر او هم در این درگیری مجروح شدند. این در حالی است که حجت‌الاسلام یعقوب رشتبر، دادستان خوی قتل دو نفر و مرگ یک فرد به خاطر ایست قلبی در جریان درگیری خانوادگی را تأیید کرده است.

ادامه این گزارش را در گفت‌و‌گوی خبرنگار ما با عموی افسانه و سپس با عسگر بخوانید.

مرگ پدر افسانه در درگیری خانوادگی

کوچک محمدلو نام عموی افسانه است که چند روز است به خاطر از دست دادن برادرش رخت عزا بر تن دارد. با او چند دقیقه‌ای به گفتگو می‌نشینیم.

برادر شما چند سال داشت؟

ناصر برادر من حدوداً ۶۰ ساله بود.

در مورد علت مرگ او چه می‌دانید؟

صبح روز حادثه، افسانه دختر برادرم در خانه آن‌ها بود و گفته بود که با شوهرش بگو مگو کرده است. افسانه به پدرش گفته بود در جریان درگیری شوهرش به او اهانت کرده و برادرم برای گفتگو با دامادش به خانه آن‌ها رفته بود. افسانه می‌گفت همسرش را در حال شرب خمر دیده و وقتی به او اعتراض کرده شوهرش گفته به تو ربطی ندارد. وقتی برادرم برای صحبت با عسگر به خانه آن‌ها رفت، عسگر باز هم همان حرف قبلی را تکرار کرده و به برادرم گفته بود که به تو ربطی ندارد!

پس درگیری مرگبار کجا اتفاق افتاد؟

برادرم از خانه عسگر یک راست به خانه پدر او رفته بود تا صحبت کنند و مشکل عسگر و افسانه را حل کنند. در خانه پدر عسگر درگیری بین برادران عسگر و پدرش با برادر من بالا گرفته بود و آنطور که ما شنیدیم آن‌ها با لوله جاروبرقی به برادرم ضربه می‌زنند و او را از خانه بیرون می‌اندازند. برادرم در خیابان روی زمین می‌افتد و جانش را از دست می‌دهد.

چه کسی پدر و برادر را به قتل رساند؟

بعد از اینکه پسر برادرم متوجه مرگ پدرش شد با پدر و برادران عسگر درگیر شد و به آن‌ها چاقو زد که یکی از برادران عسگر و پدرش فوت شدند.

شما چطور از ماجرا مطلع شدید؟

من وقتی بالای سر برادرم رسیدم او تمام کرده بود. آمبولانس و پلیس در محل حاضر شده بودند و مجروحان به بیمارستان منتقل شدند، اما حدود دو ساعتی طول کشید تا جسد برادرم به پزشکی قانونی منتقل شود.

در این پرونده چند نفر دستگیر شده‌اند؟

فقط پسر برادرم دستگیر شده است.

قاتل پدر و برادرم را قصاص کنید

روزی که عسگر به خانه‌اش آمد تا برای افطاری خانه پدرش آماده شود فکرش را هم نمی‌کرد فقط چند ساعت دیگر زندگی‌اش از هم پاشیده شود و پدر و برادرش به کام مرگ فرو بروند. ادامه ماجرای دردناک این جنایت را در گفت‌و‌گوی ما با عسگر بخوانید.

بین شما و افسانه چه گذشت که کار به اینجا رسید؟

من از هیچ چیز خبر نداشتم! صبح روز حادثه به خانه آمدم و حمام کردم. می‌دانستم در خانه پدری‌ام نذری می‌دهند. فکر می‌کردم افسانه هم به خانه پدرم رفته است. آماده شدم و می‌خواستم با دختر ۱۲ ساله‌ام راهی خانه پدرم شوم که دخترم به من گفت افسانه قهر کرده و به خانه پدرش رفته است. دخترم حاصل ازدواج اول من است. اما افسانه گاهی با او بدرفتاری می‌کرد و بین آن‌ها دلخوری پیش می‌آمد.

البته من و افسانه دو فرزند خردسال مشترک هم داریم. روز حادثه هم دوباره با هم بحثشان شده بود. دخترم می‌گفت می‌خواهد به خانه پدر من برود و دیگر با آن‌ها زندگی کند. من هم با خانواده افسانه تماس گرفتم و گفتم به خانه ما بیایند تا صحبت کنیم و مشکل را حل کنیم، اما وقتی پدرش به خانه ما آمد باز هم فقط از دخترش طرفداری کرد. من هم عصبانی شده و به او گفتم از خانه ما بیرون برو.

بعد چه شد؟

پدر افسانه برای گفتگو با خانواده من به خانه پدری‌ام رفته بود. آنجا کمی صحبت می‌کنند و وقتی پدر افسانه از خانه بیرون می‌رود سکته می‌کند. مادر افسانه که متوجه ماجرا می‌شود با برادر افسانه تماس گرفته و می‌گوید بیا پدرت را کشتند. او هم با عصبانیت به خانه پدری من حمله کرده بود. به پدرم و دو برادرم چاقو زده بود. با چماق هم به سر خواهرم زده بود که در این درگیری پدرم به نام علی شاه ولدی که ۶۳ سال داشت و برادرم به نام مهدی که متولد ۸۰ بود به قتل رسیدند. برادرم هم به خاطر جراحت بالا تحت عمل جراحی قرار گرفت.

در خانه پدرتان بین پدر افسانه و خانواده شما درگیری نشد؟

نه اصلاً!

کسی با دسته جارو برقی به پدر افسانه ضربه‌ای زده بود؟

وقتی به خانه ما آمد من دسته جاروبرقی را برداشتم، اما ضربه‌ای نزدم. برادر بزرگم که همسایه ماست متوجه جر و بحث شد و سراغ من آمد و دستم را گرفت. در پلیس آگاهی هم وقتی متوجه شدند علت فوت پدر افسانه سکته قلبی بوده من را آزاد کردند.

درگیری شما و همسرتان بجز موضوع دخترتان دلیل دیگری مثل شرب خمر شما داشت؟

نه به هیچ عنوان! این افترا و تهمت است. من جوشکار هستم و سال‌هاست در سراسر استان کار می‌کنم. از هرکسی من را می‌شناسد بپرسید تا به شما بگویند که من اصلاً اهل این حرف‌ها نیستم.

تقاضای شما از دستگاه قضایی چیست؟

قصاص قاتل پدر و برادرم.

بعد از این باز هم می‌توانید با افسانه زندگی کنید؟

او دو فرزندش را به ما سپرده و به خانه پدرش رفته است.

ارسال نظرات