صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۶۹۳۰
استاد شهید آیت الله مطهری
تاریخ انتشار: ۲۲:۴۰ - ۲۵ مهر ۱۳۸۹



به چند دليل می‏توان گفت كه پوشش وجه (صورت) و كفين (دست ها از مچ به پایین) واجب نيست :

1 - آيه " پوشش " كه همان آيه 31 سوره نور است و برای بيان اين‏ وظيفه و تعيين حدود آن است ، پوشانيدن وجه و كفين را لازم نشمرده است.
 
در اين آيه به دو جمله می‏توان استناد جست . يكی جمله « و لا يبدين‏ زينتهن الا ما ظهر منها » و ديگر جمله « و ليضربن بخمرهن علی جيوبهن‏ ».  در مورد جمله اول ديديم كه اكثر مفسران و عموم روايات ، خضاب و سرمه‏ و انگشتر و دستبند و امثال اينها را مصداق مستثنی ( الا ما ظهر ) دانسته‏اند . اين زينتها ، زينتهائی است كه در چهره و دو دست تا مچ ، صورت می‏گيرد . خضاب و انگشتر و دستبند مربوط به دست است ، و سرمه‏ مربوط به چشم .

كسانی كه پوشش وجه و كفين را واجب می‏دانند بايد استثناء " الا ما ظهر " را منحصر بدانند به لباس رو ، و واضح است كه حمل استثناء بر اين‏ معنی بسيار بعيد و خلاف بلاغت قرآن است .

مخفی داشتن لباس رو ، به علت اينكه غير ممكن است ، احتياج به‏ استثناء ندارد . گذشته از اينكه لباس را وقتی می‏توان زينت محسوب كرد كه قسمتی از بدن نمايان باشد . مثلا در مورد زنان بی پوشش می‏توان گفت كه‏ لباس آنها يكی از زينتهای آنهاست ، ولی اگر زن تمام بدن را با يك‏ لباس سرتاسری بپوشاند چنين لباس زينت شمرده نمی‏شود . 

خلاصه اينكه ظهور آيه را در اينكه قسمتی از زينت بدن را استثناء می‏كند نمی‏توان منكر شد ، و صراحت روايات هم ابدا قابل ترديد نيست . 

در مورد جمله دوم بايد گفت : آيه دلالت دارد كه پوشانيدن گريبان لازم‏ است ، و چون در مقام بيان حد است اگر پوشانيدن چهره هم لازم بود ، بيان‏ می‏كرد . 

دقت فرمائيد !  "خمار" یا همان روسری  اساسا برای پوشانيدن سر وضع شده‏ است . ذكر كلمه " خمر " در آيه می‏فهماند كه زن بايد روسری داشته باشد ، و واضح است كه  روسری پوشانيدن ، مربوط به سر است ، و اما اينكه‏ غير از سر آيا قسمت ديگری را هم بايد با روسری پوشانيد يا نه ؟ بستگی به‏ بيان آن دارد . و چون در آيه فقط زدن دو طرف روسری بر گريبان مطرح است‏ ، معلوم می‏شود كه همين مقدار واجب است . ممكن است كسی خيال كند معنی 
" و ليضربن بخمرهن علی جيوبهن " اين است‏ كه روسري ها را مانند پرده از جلوی چهره آويزان كنند تا حدی كه روی گريبان‏ و سينه را بپوشاند .

ولی متأسفانه به هيچ وجه نمی‏توان آيه را بدين معنی حمل كرد زيرا : اولا كلمه " خمار " به كار رفته نه كلمه " جلباب " . خمار روسری كوچك است و جلباب روسری بزرگ . روسری كوچك را نمی‏توان آن‏ اندازه جلو كشيد و مانند پرده آويزان كرد به طوری كه چهره و دور گردن و گريبان و سينه را بپوشاند و در عين حال سر و پشت گردن و موها - كه معمولا در آن زمان بلند بوده است - پوشيده بماند . 

ثانيا آيه می‏فرمايد با همان روسريها كه داريد چنين عملی انجام دهيد . 

بديهی است اگر آن روسريها را بدان شكل روی چهره می‏آويختند ، جلو پای خود را به هيچ وجه نمی‏ديدند و راه رفتن برايشان غير ممكن بود . آن روسري ها قبلا " مشبك " و " توری " ساخته نشده بود كه برای اين منظور مفيد باشد . اگر منظور اين بود كه لزوما روسري ها از پيش رو آويخته شود دستور می‏رسيد كه روسري هائی تهيه كنيد غير از اين روسريهای موجود كه بتوانيد هم‏ چهره را بپوشانيد و هم راه برويد . 

ثالثا تركيب ماده " ضرب " و كلمه " علی " مفيد مفهوم آويختن‏ نيست . چنانكه قبلا گفتيم و از اهل فن لغت و ادب عرب نقل كرديم ، تركيب " ضرب " با " علی " فقط مفيد اين معنی است كه فلان چيز را بر روی فلان شی‏ء مانند حائلی قرار داد . مثلا معنی جمله « فضربنا علی‏ آذانهم » اين است كه بر روی گوش های اين ها حائلی قرار داديم . عليهذا مفهوم  « و ليضربن بخمرهن علی جيوبهن » اين است كه با روسري ها بر روی‏ سينه و گريبان حائلی قرار دهيد . 

پس وقتی در مقام تحديد و بيان حدود پوشش است و می‏فرمايد با روسري ها بر روی گريبان ها و سينه‏ها حائلی قرار دهيد و نمی‏گويد بر روی چهره حائلی قرار دهيد ، معلوم می‏شود حائل قرار دادن بر روی چهره واجب و لازم نيست .

يك نكته ديگر كه بايد اينجا اضافه كرد اين است كه بايد ديد زنان مسلمان‏ قبل از نزول اين آيه ، روسری را به چه كيفيت به كار می‏برده‏اند ؟ از لحاظ تاريخ مسلم است كه زنان مسلمان قبل از نزول آيات پوشش ، به‏ حكم عادت معمول آن روز عرب ، چهره خود را نمی پوشانيده‏اند ، چنان كه قبلا نقل كرديم روسری را از پشت گوش ها رد كرده و اطراف آن را به پشت خود می‏انداخته‏اند و در نتيجه گوش ها ، گوشواره‏ها ، چهره ، گردن و گريبان‏ نمايان بوده است . وقتی در همچو زمينه‏ای دستور داده شد كه روسری را بر گريبان بزنند معنای اين دستور اين است كه دو طرف روسری را از جانب راست‏ و چپ به جلو آورده و به طور چپ و راست بر گريبان بزنند . به كار بردن‏ اين دستور موجب می‏شود كه گوش ها و گوشواره‏ها و گردن و گريبان پوشيده شود و چهره باز بماند .

به نظر ما در اينكه آيه مورد نظر ، همين معنی را می‏فهماند هيچ ترديدی‏ نيست و چون توجه كنيم كه آيه در مقام بيان حدود پوشش است و به اصطلاح‏ اصوليين، اهمال در مقام بيان جايز نيست ، به طور قطع می‏فهميم كه پوشانيدن‏ چهره واجب نيست . 

2- در موارد بسياری كه مستقيما مسأله پوشش يا مسأله جواز و عدم جواز نظر مطرح است ، ملاحظه می‏كنيم كه در جواب و سؤال هائی كه ميان افراد و پيشوايان دين رد و بدل شده فقط مسأله " مو " مطرح است و مسأله " رو " به هيچ وجه مطرح نيست .

يعنی وجه و كفين ، مفروغ عنه و مسلم فرض شده است . و ما ذيلا چند نمونه از اين موارد را ذكر می‏كنيم :

الف - در مورد حرمت نظر به خواهر زن :

صحيح « البزنطی عن الرضا عليه السلام قال : سألته عن الرجل يحل له ان‏ ينظر الی شعر اخت امرأته ؟ فقال : لا الا ان تكون من القواعد . قلت له : اخت امرأته و الغريبة سواء ؟ قال : نعم ، قلت : فمالی من النظر اليه‏ منها ؟ فقال : شعرها و ذراعها» 

ترجمه : احمد بن ابی‏نصر بزنطی - كه از اصحاب عاليقدر حضرت رضا عليه‏ السلام است - می‏گويد از حضرت رضا سؤال كردم آيا برای مرد جايز است كه‏ به موی خواهر زنش نگاه كند ؟ فرمود نه ، مگر اينكه از زنان سالخورده‏ باشد . گفتم پس خواهر زن و بيگانه (زن نامحرمی که نسبتی با مرد ندارد) يكی است ؟   فرمود بلی . گفتم ( در مورد سالخورده ) چقدر برای من جايز است نگاه كنم ؟ فرمود به موی او و ذراع ( از انگشت تا آرنج ) او می‏توانی نگاه كنی.
 
ملاحظه می‏فرمائيد كه هم در سؤال اول روايت ، و هم در آخرين جواب امام‏ عليه السلام آنچه ذكر شده است " مو " است نه " رو " . به خوبی روشن‏ است كه مستثنی بودن چهره ، نزد طرفين مسلم بوده است . و هرگز نمی‏شود احتمال داد كه مثلا در مورد زنان سالخورده نگاه به مو و ذراع جايز باشد و نگاه به صورت جايز نباشد ، در حالی كه در جواب سؤال از مقداری كه نظر به آن جايز است ، چهره ذكر نشده است .

ب - در مورد پسر بچه :

« ايضا صحيح البزنطی عن الرضا عليه السلام قال : يؤخذ الغلام بالصلاه و هو ابن سبع سنين و لا تغطی المرأه منه شعرها حتی يحتلم » 

حضرت رضا عليه السلام به احمد بن ابی‏نصر بزنطی فرمود : وقتی پسر بچه به‏ هفت سال رسيد بايد به نماز خواندن وادار كرده شود ، ولی تا وقتی كه بالغ‏ نشده است بر زن لازم نيست موی خود را از او بپوشاند .

يعنی وادار كردن‏ به نماز برای ايجاد عادت است و الا در هفت سالگی حكم مرد را ندارد ، تا به حد بلوغ برسد . در اينجا نيز پوشانيدن " مو " مطرح است نه " رو " . روايات ديگر به همين مضمون در كتب حديث زياد است . 

ممكن است گفته شود كه مو به عنوان مثال ذكر شده است ، به دليل اينكه‏ بدن ذكر نشده ، در حالی كه می‏دانيم پوشانيدن بدن لازم است . بنابراين‏ پوشانيدن چهره هم ممكن است واجب باشد و ذكر نشده باشد. 

جواب اين است كه اگر پوشانيدن چهره واجب بود ، شايسته بود آن را به‏ عنوان مثال ذكر كنند چنان كه در عرف ما كه بنابر لازم دانستن پوشانيدن‏ چهره است ، مسأله پوشش را به " رو گرفتن " تعبير می‏كنند و رمزش‏ اينست كه قسمتی كه در عمل بيشتر ممكن است مكشوف باشد همان چهره است و وقتی پوشانيدن آن بيان شود ، وجوب پوشانيدن قسمتهای ديگر به طريق اولی‏ فهميده می‏شود ، و اما پوشانيدن ساير قسمتهای بدن عملا مورد ابتلا نبوده است و شكی‏ در عدم جواز آن وجود نداشته كه مورد سؤال واقع شود .

ج - در مورد مملوك :

" « لا بأس ان يری المملوك الشعر و الساق » "

يعنی جايز است‏ كه غلام (مردی که به عنوان غنیمت جنگی به مسلمین می رسید و قابل خرید و فروش بود) به مو و ساق خانمی كه مالك اوست نگاه كند . در روايت ديگر در مورد خواجگان ( كه ممكن است مملوك هم نباشند ) سؤال شده است :

" « محمد بن اسماعيل بن بزيع قال : سألت اباالحسن الرضا عليه السلام‏ عن قناع الحرائر من الخصيان . فقال كانوا يدخلون علی بنات ابی‏الحسن عليه‏ السلام و لا يتقنعن . قلت : و كانوا احرارا ؟ قال : لا قلت : فالاحرار يتقنع منهم ؟ قال : لا » ) 

محمد بن اسماعيل بن بزيع - كه او نيز از اكابر اصحاب حضرت رضا عليه‏ السلام است - می‏گويد : از حضرت رضا سؤال كردم كه آيا زنان آزاده از خواجگان بايد سر بپوشند ؟ ( در مورد كنيزان مسلم است كه بر آنان پوشانيدن سر واجب نيست . لذا سؤال را مخصوص زنهای آزاد قرار داده است .)
 
در پاسخ فرمود : نه ، خواجگان بر دختران پدرم امام موسی بن جعفر عليه‏ السلام وارد می‏شدند و آنها هم روسری نداشتند . پرسيدم آيا آن خواجگان آزاد بودند يا برده ؟ فرمود آزاد نبودند .

پرسيدم اگر آزاد باشند بايد سرها را از ايشان بپوشند ؟ فرمود : نه . در اينكه آيا خواجه و برده به زن محرم است يا نه ؟ در تفسير آيات‏ بحث كرديم . اكثر فقهاء می‏گويند محرم نيست ولی در هر حال دلالت اين‏ روايات - و روايات زياد ديگر در اين مورد با همه اختلافی كه از ساير جهات دارند و در كافی و وسائل و ساير كتب حديث مذكور است - بر اينكه‏ استثناء چهره مفروغ عنه و مسلم به شمار می‏رفته قابل تشكيك نيست . 

د - در مورد زنان اهل ذمه :

" « السكونی عن ابی‏عبدالله عليه السلام قال : قال رسول الله صلی الله‏ عليه و آله : لا حرمة لنساء اهل الذمة ان ينظر الی شعورهن و ايديهن » 
سكونی  (از اهل تسنن است و از حضرت صادق زياد روايت دارد و مورد قبول و اعتماد علماء شيعه است ) از امام صادق نقل كرده است كه فرمود : پيغمبر فرمود : حرام نيست كه به موها و دست های زنان اهل ذمه نظر بشود. 

« ابوالبختری عن جعفر عن ابيه عن علی بن ابی طالب عليه السلام : لا بأس‏ بالنظر الی رؤوس النساء من اهل الذمة »

يعنی علی عليه السلام فرمود : نگاه به سر زنان اهل ذمه جايز است . 

در اين مسأله كه نظر به زنان اهل كتاب جايز است ، فقهاء و مجتهدين ، متفق می‏باشند . الا اينكه جمعی از فقهاء قيدی را اضافه كرده‏اند و آن اينست كه بايد به‏ مقداری كه در زمان پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله بين خود اهل ذمه‏ متداول بوده است اكتفاء كرد ، يعنی بايد ديد چه مقدار را در آن زمانها نمی پوشانيده‏اند ، نگاه كردن به همان مقدار جايز است ( آن هم بدون تلذذ و ريبه ) و اما اين اندازه كه در اين زمانها برهنه شده‏اند ، نگاه به آن‏ جايز نيست . 

ولی عقيده ديگران اين است : هر اندازه از بدن آنها كه معمولا خودشان در ملا عام نمی‏پوشند نظر به آن مانعی ندارد ، هر چند در زمان پيغمبر اكرم‏ كمتر از آن را باز می‏گذاشته‏اند.

ه - در مورد زنان بيابان نشين :

« عباد بن صهيب : سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول : لا بأس بالنظر الی رؤوس نساء اهل تهامة و الاعراب و اهل السواد و العلوج لانهم اذا نهوا لا ينتهون » ) 

يعنی حضرت صادق عليه السلام فرمود نگاه كردن به سر زنان تهامه ، باديه‏ نشينان ، دهاتي های حومه و علج‏ها ( غير عربهای بيسواد كه در حكم همان باديه نشين‏های عرب هستند ) مانعی ندارد ، زيرا ايشان را هر گاه نهی كنند ، فائده ندارد.

جمعی از فقهاء به مضمون اين روايت فتوا داده‏اند . از مرحوم آية الله‏ آقا سيد عبدالهادی شيرازی نقل شده است كه ايشان اين حكم را در مورد آن‏ عده زنان شهری كه همچون زنان دهاتی نهی كردن ايشان مفيد واقع نمی‏شود تعميم می‏دادند و به همين علتی كه در حديث ذكر شده است ( كه نهی كردن‏ ايشان اثر ندارد ) استناد می‏جستند . بعضی از فقهاء و مراجع بزرگ تقليد معاصر نيز عينا همينطور فتوا می‏دهند و به همين علت كه در حديث ذكر شده‏ استناد می‏كنند . 

ولی اكثر فقهاء چنين فتوا نمی‏دهند ، حتی در مورد زنان باديه نشين و دهاتی هم فقط به همين اندازه اكتفا می‏كنند كه بر مردان واجب نيست رفت‏ و آمد خود را از مكانهائی كه اين زنان وجود دارند قطع كنند . اگر گذر كردند و نظرشان افتاد مانعی ندارد ، اما اينكه به صورت يك استثناء دائمی باشد ، نه .

به هر حال استشهاد ما در اين روايت و نظائر آن بدين است كه در هيچ‏ موردی از وجه و كفين سؤال نشده ، و اين بدان جهت بوده كه عدم لزوم‏ پوشانيدن آنها از نظر راويان قطعی و مسلم بوده است و كوچكترين ترديدی در آن نمی‏رفته است و قبلا گفتيم كه هرگز احتمال نمی‏رود كه پوشيدن " رو " را لازم می شناخته‏اند و در پوشيدن " مو " ترديد داشته‏اند . 

3- رواياتی كه مستقيما حكم وجه و كفين را چه از نظر پوشيدن و چه از جنبه نگاه كردن بيان می‏كند . ولی البته عدم لزوم پوشيدن وجه و كفين دليل‏ بر جواز نظر نيست ، اما جواز نظر دليل بر عدم لزوم پوشيدن وجه و كفين‏ هست . 

ما قبلا در ذيل آيه  « و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها » بعضی از اين روايات را ذكر كرديم و اكنون چند روايت ديگر را ذكر می‏كنيم :

الف - خبر « مسعده بن زراره - قال : سمعت جعفرا - و سئل عما تظهر المرأه من زينتها - قال عليه السلام : الوجه و الكفين » )
مسعده بن زراره از حضرت صادق عليه السلام نقل می‏كند كه وقتی از حضرت‏ درباره زينتی كه زن می‏تواند آشكار كند سؤال شد فرمود : چهره و دو كف . 

ب - خبر « المفضل بن عمر - قال : قلت لابی عبدالله عليه السلام : ما تقول فی المرأه تموت فی السفر مع الرجال ليس فيهم لها ذو محرم و لا معهم‏ امرأه فتموت المرأه ما يصنع بها ؟ قال : يغسل منها ما اوجب الله عليه‏ التيمم و لا تمس و لا يكشف لها شی‏ء من محاسنها التی امر الله سبحانه‏ بسترها قلت فكيف يصنع بها ؟ قال : يغسل بطن كفيها ثم يغسل وجهها ثم‏ يغسل ظهر كفيها »

ترجمه : مفضل بن عمر سؤال كرد از امام صادق درباره زنی كه در سفر بميرد و مرد محرم يا زنی كه او را غسل دهد همراه او نباشد . فرمود : مواضع تيمم‏ او را بايد غسل دهند ولی نبايد بدن او را لمس كنند و نبايد زيبائيهای او را كه خدا پوشيدن آن را واجب فرموده است ، آشكار كرد . پرسيدم چگونه‏ عمل كنيم ؟ فرمود اول باطن كف دست او را بايد شست ، سپس چهره و بعد پشت دست هايش را . 

ملاحظه می‏فرمائيد كه تصريح دارد كه چهره و كفين جزء قسمتهائی كه‏ پوشانيدنش واجب گرديده است نيست. 

ج - « عن علی بن جعفر ، عن الرجل ما يصلح له ان ينظر من المرأه التی لا تحل له ؟ قال : الوجه و الكف و موضع السوار » 

علی بن جعفر فرزند امام ششم است و مرد بسيار جليل القدری است ، از برادرش حضرت موسی بن جعفر عليه السلام می‏پرسد برای مرد چه مقدار جايز است به زنی كه محرمش نيست نگاه كند ؟ حضرت در جواب فرمود : چهره و كف و جای دستبند .

د - « عن ابی جعفر عن جابر بن عبدالله الانصاری قال : خرج رسول الله صلی‏ الله عليه و آله يريد فاطمه عليها السلام و انا معه . فلما انتهينا الی‏ الباب وضع يده عليه فدفعه ، ثم قال : السلام عليكم . فقالت فاطمة : عليك السلام يا رسول الله . قال : أأدخل ؟ قالت : أدخل يا رسول الله ! قال : ادخل انا و من معی ؟ فقالت : يا رسول » ²الله! ليس علی قناع فقال : يا فاطمة ! خذی فضل ملحفتك فقنعی بها رأسك‏ . ففعلت . ثم قال : السلام عليكم . فقالت : و عليك السلام يا رسول الله‏ . قال : أأدخل ؟ قالت : نعم يا رسول الله ! قال : انا و من معی ؟ قالت‏ : و من معك . قال جابر : فدخل رسول الله و دخلت و اذا وجه فاطمة اصفر كأنه بطن جراده ، فقال رسول الله : ما لی اری وجهك اصفر ؟ قالت : يا رسول الله ! الجوع . فقال : اللهم مشبع الجوعة و دافع الضيعة ، اشبع‏ فاطمة بنت محمد . قال جابر : فنظرت الی الدم ينحدر من قصاصها حتی عاد وجهها احمر ، فما جاعت بعد ذلك اليوم » 

مضمون حديث به طور اختصار اينست : جابر می‏گويد در خدمت رسول خدا صلی‏ الله عليه و آله به در خانه فاطمه عليها السلام آمديم . رسول خدا سلام كرد و اجازه ورود خواست . فاطمه عليها السلام اجازه داد . پيغمبر اكرم فرمود با كسی كه همراه من است وارد شوم ؟ زهرا عليها السلام گفت پدر جان ! چيزی بر سر ندارم . فرمود با قسمت های اضافی روپوش خودت سرت را بپوشان‏ . سپس مجددا استعلام كرد كه آيا داخل شويم ؟ پاسخ شنيديم بفرمائيد ! وقتی‏ وارد شديم ، چهره زهرا عليها السلام آنچنان زرد بود كه مانند شكم ملخ‏ می‏نمود . رسول اكرم صلی الله عليه و آله پرسيد چرا چنين هستی ؟ جواب داد از گرسنگی است . پيغمبر اكرم دعا فرمود كه خدايا دختر مرا سير گردان . پس از دعای پيغمبر اكرم چهره زهرا گلگون شد و گوئی دويدن خون را در زير پوست‏ صورت می‏ديدم و زهرا از آن پس گرسنه نماند .

دلالت اين حديث بر اين كه پوشانيدن چهره واجب نيست و نيز بر اينكه‏ نظر كردن به چهره جايز است ، بسيار روشن می‏باشد.

ه - « عن الفضيل بن يسار ، قال : سألت اباعبدالله عليه السلام عن‏ الذراعين من المرأه هما من الزينة التی قال الله : « و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن ؟ قال : نعم و مادون الخمار من الزينة و مادون » « السوارين » 

فضيل بن يسار می‏گويد از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه آيا ذراع (از انگشت تا آرنج ) های زن‏ از قسمتهائی است كه بايد از غير محارم بپوشاند ؟ فرمود بلی و آنچه زير روسری قرار می‏گيرد بايد پوشيده شود ، همچنين از محل دستبند به بالا بايد پوشيده شود . 

4 - رواياتی كه در باب احرام ، پوشانيدن چهره را بر زن حرام می‏كند .
بسيار مستبعد است كه بگوئيم گشودن چهره در غير حال احرام از محرمات‏ محسوب می‏شود و در حال احرام واجب است . و با در نظر گرفتن اينكه وقتی‏ شخص محرم مناسك عمره يا حج را بجا می‏آورد ، معمولا در ميان اجتماع‏ انبوهی از زن و مرد است ، روشن است كه اگر پوشانيدن چهره از مرد لازم‏ باشد می‏بايد قيد شود . گذشته از اينكه در روايتی وارد شده است كه حضرت‏ باقر عليه السلام زنی را ديد كه در حال احرام به وسيله بادبزن چهره خود را پوشانيده است . امام عليه السلام شخصا با چوبدستی خود ، بادبزن را از چهره آن زن دور فرمود.

از بعضی روايات فهميده می‏شود كه باز بودن چهره زن در حال احرام به جای‏ باز بودن سر برای مرد است و منظور اينست كه محرم از تأثير گرما و سرما رنج ببرد . چنانكه در حديثی آمده است كه زنی در حال احرام نقاب زده بود . حضرت باقر عليه السلام فرمود نقاب را بردار ، زيرا اگر نقاب داشته‏ باشی رنگ چهره‏ات تغيير نمی‏كند يعنی بايد آفتاب ، رنگ پوست صورتت را عوض كند . 

پس منظور از اينكه محرم اگر مرد است بايد سر را برهنه كند و اگر زن‏ است چهره را ، اينست كه از آسايش و رفاهی كه در حال معمولی برخوردار است قدری كاسته شود ولی چون شارع مقدس می‏خواسته قانون " پوشش " به‏ حال خود باقی باشد ، به زن دستور نفرموده كه سر را برهنه كند و تنها به‏ برهنه كردن چهره اكتفاء كرده است . و اگر شارع می‏خواست در حال احرام از قانون " پوشش "  صرفنظر كند ، ممكن بود برای زن هم برهنه كردن سر را لازم بشمارد . و در بين فقهاء هرگز كسی نگفته است كه منظور شارع اين است‏ كه در مورد احرام استثنائی برای پوشش قائل شده باشد . 

روايات و قرائنی كه در اين باب است ، در اخبار و روايات شيعه و سنی‏ و در تاريخ اسلام فوق العاده زياد و غير قابل انكار است . آنچه ذكر كرديم‏ نمونه‏ای بود . نقل همه آنها خود يك كتاب می‏شود.
 ادامه دارد...

برچسب ها: استاد مطهری حجاب
ارسال نظرات