نجوم یا اَختَرشناسی به دانش بررسی موقعیت، تغییرات، حرکت و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی «اشیاء آسمانی» از جمله ستارهها، سیارهها، دنبالهدارها، کهکشانها و رویدادهای آسمانی مانند شفق قطبی و تابش زمینهٔ کیهانی گفته میشود که خاستگاه آنها بیرون از جو زمین (اتمسفر) است. اخترشناسی با رشتههایی همچون کیهانشناسی، فیزیک، شیمی و فیزیکِ حرکت ارتباط تنگاتنگ دارد. اگر فقط ستارهها مطالعه شوند به آن اخترشناسیِ ستارهای گفته میشود.
به گزارش فرادید به نقل از Space، اخترشناسی (نجوم) یکی از قدیمیترین علوم است. اخترشناسان در تمدنهای اولیهٔ بشری بهدقت آسمان شب را بررسی میکردند و ابزارهای سادهٔ اخترشناسی از همان ابتدا شناختهشده بودند. با اختراع تلسکوپ، تحولی عظیم در این رشته ایجاد شد و دوران اخترشناسی نو آغاز شد.
پاول ام ساتر، اخترفیزیکدان دپارتمان نجوم دانشگاه اوهایو میگوید: اولین نکته را با صدای بلند و واضح میگویم: هدف علم این نیست که دنیا را به مکان مادی بهتری تبدیل کند.
قطعا، پیشرفت در درک عملکرد درونی طبیعت، جهان در حال تغییر فناوری و پزشکی را توانمند ساخته است، از واکسنهای نجات بخش گرفته تا نیمه هادیها. بسیاری از دانشمندان با تحقیقات خود فعالانه تلاش میکنند تا جهان را به جای بهتری تبدیل کنند. اما برای فهمیدن هدف اصلی علم، باید به آنچه که در گذشته نامیده میشد، توجه کنیم: فلسفه طبیعی. علم شاخهای از فلسفه است. یکی از این دو مربوط به درک عملکرد دنیای پیرامون ما است و دیگری از ابزارهای مخصوصی مانند ریاضیات، اتکا به تجربه گرایی و استدلال استقرایی برای پیشبرد این درک استفاده میکند.
هدف نهایی علم درک طبیعت است. فناوری به عنوان یک مزیت جانبی شگفت انگیز در این جستجو است، اما محرک اصلی نیست. به عنوان مثال مکانیک کوانتوم را در نظر بگیرید. تقریبا یک قرن پیش کوانتوم فقط یک نگرانی برای برخی از فیزیکدانانی بود که به حل معمای دنیای زیراتمی علاقهمند بودند، بدون آن که هدفی بزرگتر یا کاربردی در ذهن داشته باشند. اما امروزه، دانش ما از مکانیک کوانتوم تقریبا ۲۵% از تولید ناخالص ملی در جهان را تامین میکند.
ممکن است علم نجوم به نظر مهم نباشد، زیرا به طور مستقیم به هیچ مزیت محسوسی در فناوری منجر نمیشود. اما این موضوع مانند آن است که بگوییم رقص یا هنر مهم نیستند، زیرا به هیچ مزیت محسوسی در فناوری منجر نمیشوند. ما از رقص و هنر حمایت میکنیم، زیرا آنها بیانگر اساس انسانیت ما هستند و ما از علم نجوم و به طور کلی همه علوم حمایت میکنیم، زیرا بیانگر زمینه کنجکاوی انسانند. ما از ریاضیات، فلسفه، تاریخ و علوم نیز به دلایلی به همان اندازه معتبر و قدرتمند حمایت میکنیم.
نسل ما اولین گروهی نیست که با اهمیت تفکر علمی یا نقش نجوم دست و پنجه نرم میکند. در گذشته زمانی که کشاورزی شروع شد، نجوم در تعیین زمان وقایع مهم مانند کاشت در بهار و برداشت در پاییز به مردم کمک کرده و اهمیت بسیاری داشته است. هر فرهنگی در سراسر جهان و در طول زمان به نوعی با نجوم ارتباط داشته است.
یونانیان باستان نجوم را به عنوان یکی از علوم پایه در نظر میگرفتند، حتی یکی از خدایان خود را به نجوم و فلسفه اختصاص داده بودند. این سنت تا اواسط قرون وسطی ادامه داشت و اولین دانشگاهها در هزاران سال پیش آن را دنبال میکردند.
در آن زمان، اگر شما یک دانشجوی جوان با مهارتها و ارتباطات مورد نیاز برای تحصیلات عالی بودید، با یک برنامه درسی به نام تریویم، واژه لاتین به معنی سه راهیا روش، تحصیلات خود را شروع میکردید که شامل ۳ چیز بود: دستور زبان، منطق و بلاغت در حقیقت، شما مکانیزم زبان، مکانیزم تفکر و هنر قرار دادن کلمات و اندیشه را در اثرگذاری و عمل یاد میگرفتید.
پس از فارغ التحصیلی، شما میتوانستید کارهای بسیاری انجام دهید، از جمله کار کردن به عنوان کاتب سلطنتی. یا میتوانستید ادامه تحصیل داده و مدارکی با درجات عالی دریافت کنید. در این صورت در سطح بعدی، برنامه درسی شما متمرکز بر کوادریویم، به معنی چهار راه و روش، بود که شامل مباحث: حساب، هندسه، موسیقی و نجوم است. در واقع نجوم به عنوان کاربرد ریاضی در جهان پیرامون ما تلقى میشده است. مطالعه هارمونیها، حرکات، الگوها و ریتمها در نظم طبیعی جهان، یک علم پایه.
در مجموع تریویم و کوادریویم به عنوان هفت موضوع ضروری برای ساختن یک فرد واقعا مستقل، آزاد اندیش و آزاده بود و بنابراین به عنوان هنرهای آزادی بخش شناخته میشدند که امروزه ما آنها را علوم انسانی یا علوم هفتگانه مینامیم، اما معنایش همان است: اگر میخواهید آزاد باشید، شما باید جهان را به روش خاصی درک کنید؛ و این همان چیزی است که نجوم میتواند ارائه کند: روشی برای دیدن جهان که به شما این امکان را میدهد که دیدگاه مناسبی داشته باشید.
شما میتوانید احساس مقیاس، احساس حرکت و احساس نظم را در یک جهان دور از آشفتگی و غیرقابل پیش بینی به دست آوردید. نجوم صرفا برجسته و مطرح نیست، بلکه برای آزادی ضروری است. یونانیان باستان این را میدانستند و درک میکردند. اجداد قرون وسطایی ما آن را درک میکردند و ما در حال رشد هستیم تا بتوانیم آن را درک کنیم.