صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۵۳۳۰
دروغ‌های کوچک بی‌اهمیت چطور مهم می‌شوند؟
در روانشناسی سلامت می‌گوییم آدم سالم نه احتیاجی به خالی‌بندی دارد و نه دروغگویی، چون با کلیت خودش و آنچه هست، خوشحال است. نیازی ندارد نان و پنیرش را قورمه سبزی جلوه دهد و یا منفعتی را با دروغ جلب کند، چون هرآنچه را که بخواهد، به دست می‌آورد و هرآنچه را که به دست نمی‌آورد، می‌گوید این در شایستگی‌های من نیست و من این را ضعف نمی‌بینم، بلکه شرایط موجود این طور است.
تاریخ انتشار: ۰۰:۲۹ - ۰۹ دی ۱۳۹۷

ناهار قیمه خورده اما اگر از او بپرسی چی خوردی؟ می‌گوید قورمه‌سبزی. در راه رفتن به استخر است اما پای تلفن می‌گوید دارم می‌روم پیاده روی. فلان جنس را 20هزار تومان خریده اما می‌گوید 22 هزار تومان خریده‌ام. فیلمی را در سینما دیده اما وقتی می‌پرسند کدام فیلم را دیده‌ای، اسم یک فیلم دیگر را می‌گوید.

به گزارش ایران، اینها دروغ‌های کوچک غیرضروری یا بی‌اهمیتی هستند که ظاهراً برای کسی مهم نیستند. چه فرقی می‌کند آن آدم ناهار قیمه خورده باشد یا قورمه سبزی یا کدام فیلم را در سینما دیده باشد؟ واقعاً به حال بقیه چه فرقی می‌کند؟ ماجرا اما ممکن است به همین دروغ‌های کوچک بی‌اهمیت ختم نشود. وقتی دروغگویی صفت بارز آدم می‌شود، قطعاً عواقبی دارد که زندگی خود و اطرافیان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

حالا فکر کنید این آدم مدیر یک شرکت بزرگ یا بالاتر از آن یک شخصیت سیاسی باشد. آن وقت است که دروغ‌های کوچک، ابعاد بزرگی پیدا می‌کند. می‌گویند ترامپ به طور متوسط روزی 4بار دروغ می‌گوید و به همین دلیل است که خیلی از امریکایی‌ها حرف او را باور نمی‌کنند و اعتباری برایش قائل نیستند چون می‌دانند آنچه را که از ذهنش گذشته، به زبان می‌آورد. آیا ترامپ فردی است که عادت به دروغگویی دارد؟ آیا او در گذشته، قبل از اینکه رئیس جمهور شود مثلاً مک دونالد می‌خورده و می‌گفته کی‌اف‌سی خورده‌ام؟ این را ما نمی‌دانیم. تحلیل روانشناسانه شخصیت ترامپ هم کار ما نیست، اما دور و بر خودمان حتماً به اینجور آدم‌ها برخورده‌ایم یا آنها را به همین شکل پذیرفته‌ایم و یا سعی کرده‌ایم اصلاح‌شان کنیم. شاید هم طردشان کرده‌ایم.

آیا کسانی که دروغ‌های کوچک بی‌اهمیت می‌گویند، از این کار منظوری دارند؟ آیا از آن لذت می‌برند یا صرفاً عادت کرده‌اند واقعیت را نگویند. آیا این نوع دروغ‌ها ممکن است ابعاد وسیع‌تری پیدا کند و به دیگران آسیب برساند؟ اصلاً مرزی بین دروغ‌های کوچک و دروغ‌های بزرگ وجود دارد؟

دکتر سعید بهزادی‌فر، روانشناس درباره این مسأله این طور توضیح می‌دهد: «باید برای توضیح این مورد دو مسأله را در نظر بگیریم، اول سن افراد را باید مدنظر داشته باشیم. مثلاً بچه‌ها در سنین دبستان و قبل از رسیدن به سن نوجوانی یکسری تصورات دارند که با توهم فرق می‌کند که به آن خیالبافی می‌گوییم که این با دروغگویی متفاوت است و از خود بچه هم که بپرسیم، می‌بینیم به آن آگاه است و می‌داند که اینها رؤیاهایش هستند. این نوع خیالبافی معمولاً در دوره نوجوانی از بین می‌رود.

مسأله دوم که اینجا مطرح است، مسأله جنسیت فرد است. خانم‌ها و آقایان با انگیزه‌های مختلف دروغ می‌گویند. در مورد خانم‌ها ممکن است بازی «مال من از مال تو بهتره» باشد که یک اصطلاح روانشناسی است. بیشتر دل‌شان می‌خواهد کم نیاورند که نوعی چشم و همچشمی است. در مورد آقایان، نیاز به قدرت و تأیید شدن، انگیزه‌ای است که ممکن است آنها را به دروغگویی و پنهان کردن واقعیت ترغیب کند. اما تمام این دروغ‌ها مرزی دارند. اگر طوری است که منفعتی برای فرد کسب می‌کند و یا منفعت کسی را به خطر می‌اندازد، به آن دروغ می‌گویند و یک چیز دیگر هم هست که اصطلاح عامیانه‌اش خالی‌بندی است که با دروغ متفاوت است. کسی که خالی‌بندی می‌کند، معمولاً آسیبی به کسی نمی‌رساند و منفعتی هم برایش کسب نمی‌شود بلکه کاری که می‌کند، بیشتر از سر عدم اعتماد به نفس است؛ در واقع فرد با آنی که هست، خوشحال نیست و قبولش نمی‌کند.

دروغ‌های کوچک بی‌اهمیت هم در همین دسته خالی‌بندی جای می‌گیرد که الزاماً هم به سمت دروغگویی گسترش پیدا نمی‌کند اما تجربه مشاوره‌ای من می‌گوید کسانی که دروغ‌های کوچک بی‌اهمیت می‌گویند یا در واقع خالی‌بندی می‌کنند، ممکن است به سمت دروغگویی هم پیش بروند و به ندرت پیش می‌آید که یک نفر فقط خالی ببندد، چون نداشتن اعتماد به نفس، به ترس و ترس در نهایت به دروغگویی منجر می‌شود. البته در شکل کلی بهتر است قضاوت دقیق و کلی راجع به هیچ آدمی نکنیم چون صورت مسأله ممکن است از هر فردی به فرد دیگر فرق کند.»

بگذارید برگردیم سر مسأله ترامپ. ما سیاستمداری داریم که به دروغگویی مشهور شده است، نتانیاهو هم کم دروغ نمی‌گوید و خیلی از دروغ‌هایش به جوک و ابزار خنده تبدیل می‌شود؛ نمونه‌اش همین قضیه تورقوزآباد که بیشتر در دسته خالی بندی جای می‌گیرد چون آنقدر خنده‌دار است که بعید است منفعتی برای خودش یا ضرری برای کسی داشته باشد.

حالا سؤال این است؛ کسی که در بالاترین مقام سیاسی یک کشور قرار دارد، چطور ممکن است اعتماد به نفس نداشته باشد؟ مگر جایگاهی که او در آن قرار دارد به اندازه کافی شرایط داشتن اعتماد به نفس را برایش فراهم نمی‌کند؟

دکتر بهزادی‌فر در این باره این طور می‌گوید: «یک مکانیسم دفاعی داریم به اسم reaction formation یا واکنش وارونه. گاهی وقت‌ها به نظر می‌آید فرد در موقعیت بالایی قرار دارد و حالش هم خیلی خوب است و از موضع بالا حرف می‌زند و اصلاً ممکن است صاحب منصب و قدرت باشد اما این فرد همانی است که اعتماد به نفس ندارد و به خاطر همین از مکانیسم دفاعی واکنش وارونه استفاده می‌کند و عدم اعتماد به نفسش را پشت آن مکانیسم که البته ناخودآگاه است پنهان می‌کند و دروغ می‌گوید.

ما در روانشناسی سلامت می‌گوییم آدم سالم نه احتیاجی به خالی‌بندی دارد و نه دروغگویی، چون با کلیت خودش و آنچه هست، خوشحال است. نیازی ندارد نان و پنیرش را قورمه سبزی جلوه دهد و یا منفعتی را با دروغ جلب کند، چون هرآنچه را که بخواهد، به دست می‌آورد و هرآنچه را که به دست نمی‌آورد، می‌گوید این در شایستگی‌های من نیست و من این را ضعف نمی‌بینم، بلکه شرایط موجود این طور است. وقتی کسی در بالاترین مقام‌ها هم نشسته باشد - به قول پروین اعتصامی که می‌گوید «چون گدایی چیز دیگر نیست جز خواهندگی/ هرکه خواهد گر سلیمان است ور قارون گداست» اگر اعتماد به نفس نداشته باشد- کارهایی از او سر می‌زند که دروغگویی یکی از آنهاست. ما به تعبیر روانشناسی‌اش اینجور می‌گوییم که چون خالی‌بندی و دروغگویی پیوسته، حتماً نشاندهنده مشکل شخصیتی است، این آدم در هرجای دنیا و هر مقامی که نشسته باشد حتماً ضعف شخصیتی دارد که می‌تواند ناشی از نداشتن اعتماد به نفس باشد.»

اما آیا افراد دروغگو یا خالی‌بند از سوی دیگران طرد می‌شوند، یا اینکه می‌توانند خودشان را درسایه دروغ‌ها پنهان کنند و زندگی به همان شیوه را پیش ببرند؟

«دروغگویی الزاماً باعث طردشدگی افراد نمی‌شود. البته آدم‌های سالم ازشان دوری می‌کنند اما آدم‌هایی که ممکن است خودشان مشکل مشابه داشته باشند یا خلأشان به این شکل پر می‌شود، دور و بر آنها می‌مانند. ما زمانی یک آدم مشکل‌دار را تحمل می‌کنیم که خودمان هم مسأله‌ای داشته باشیم. بسیاری از آدم‌های آزارگر را آدم‌های آزارخواه تحمل می‌کنند یا آدم‌های خودشیفته را آدم‌هایی که عقده حقارت دارند تحمل می‌کنند. اما به طور معمول آدمی که سلامت روان داشته باشد، در درازمدت چنین فردی را تحمل نمی‌کند.»

عموماً افراد دروغگو یا خالی‌بند برای حل مشکلشان به روانشناس مراجعه نمی‌کنند. این را بهزادی‌فر می‌گوید و ادامه می‌دهد: «معمولاً طرف‌های مقابل افراد دروغگو یا خالی‌بند مراجعه می‌کنند. مثلاً همسر فرد مراجعه می‌کند و از دروغگویی‌اش شکایت دارد. مشکل دیگری هم باهم ندارند و فرد دروغگو هم به نظر خودش کار بدی نمی‌کند و قول هم می‌دهد که این قضیه را درست کند. در واقع دروغگوها به ندرت زیربار می‌روند که مشکلی دارند.»

اینکه ناهار قیمه خورده‌ایم یا قورمه سبزی، شاید به حال کسی فرق نکند اما زمانی‌که ترامپ می‌گوید وقتی برج‌های تجارت جهانی در ۱۱ ستامبر منهدم شد، من در جرسی سیتی نیوجرسی هزاران هزار عرب را دیدم که شادی می‌کردند، قضیه فرق می‌کند. ترامپ هیچ وقت این صحنه را ندیده است، چون هرگز چنین اتفاقی نیفتاده. شاید می‌شود نتیجه گرفت که ترامپ خالی‌بندی است که ممکن است دروغ‌های کوچک بی‌اهمیتش ابعاد وسیعی پیدا کند.

ارسال نظرات