صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۵۶۸۵۲
ریشه‌ها و علل بذل توجه برادران واچوفسکی به بازسازی یا الهام از واقعه پنجم نوامبر 1605 یا همان روز گای‌فاکس {Guy Fawkes} یا روز توطئه باروت {Gunpowder Treason} و یا هر چه می‌خواهد باشد، پیام‌هایی است که فیلمِ V for vendetta برای مخاطب امروزی دارد.
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۳ - ۰۵ دی ۱۳۹۴
آرمان شهرکی- ریشه‌ها و علل بذل توجه برادران واچوفسکی به بازسازی یا الهام از واقعه پنجم نوامبر 1605 یا همان روز گای‌فاکس {Guy Fawkes} یا روز توطئه باروت {Gunpowder Treason} و یا هر چه می‌خواهد باشد، پیام‌هایی است که فیلمِ V for vendetta برای مخاطب امروزی دارد.

مخاطب غربی بر طبق عادت به جدال میان پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها در واقعه 5 نوامبر، اینکه علامت V همان سمبل معروف و مانوس پیروزی است یا به سمفونی پنجم بتهوون اشاره دارد؛ اینکه ایوی {Evey} با نفش‌آفرینی ناتالی پورتمن، تداعی گر ژاندارک است و وی {V} یادآور زورو، رابین هوود یا چیزی در این مایه ها، توجه دارد چرا که از تاریخ سرزمینش ریشه می‌گیرد و لذا برایش جذاب است؛ اما برای بیننده شرقی بالاخص در خاورمیانه و آن‌هایی‌که هنوز در چنبره رژیم‌های دیکتاتوری گرفتار هستند؛ داستان لایه‌های معنایی بسیار دارد.

برادران واچوفسکی به مثابه سینماگران فیلسوف یا فیلسوفان سینماگر، البته بیش از آنکه به تشریح و موشکافیِ دموکراسی بپردازند؛ راهی برای شکست دیکتاتوری پیش پای می‌گذارند. و این اقدامی بسیار معقول و به‌هنگام است؛ چراکه هنوز بسیارند آن‌ها که با هراس از چرخه دیکتاتوری-هرج و مرج، منفعلانه به دیکتاتوری و تمامیت‌خواهی تن داده‌اند.

اریک اولین رایت {Eric Olin Wright} جامعه شناس آمریکایی، با تشریح چهار استراژیِ ضدسرمایه دار بودن در زمانه کنونی: درهم کوبیدن سرمایه‌داری{smashing capitalism}، فرار از سرمایه‌داری{escaping capitalism}، مهار سرمایه‌داری{taming capitalism} و در نهایت فرسودن سرمایه‌داری{eroding capitalism}، ضمن رد دو راهبرد اولی که یکی به خشونت در ابعاد کلان و نهایتا انقلاب راه می‌برد و دیگری به انفعالی نامعقول که این‌روزها از آن تحت عنوان راست فرهنگی {سیاست‌گریزیِ پست‌مدرن، قبیله‌زایی در بطن فردگرایی، تن‌گراییِ شدید با تمرکز بر تغییر شکل بدن و اقدامات تنانه، خود-سانسوریِ افراطی، گرایش به مواد مخدر و توهم و الکلیسم، پرسه‌زنی‌هایی مذهبیِ نیو ایج{new age} صرفا برای فرار از واقعیت سخت و خشن، حمله به مدرنیسم با تکیه بر گرایشات آنارشیستی، خوش‌باشی‌های احمقانه و خود را به ندانستن زدن‌هایِ واهی و...} یاد می‌شود؛ بر مهار جنبه‌های غیرانسانی و غیر اخلاقی سرمایه‌داری از طریق اقدامات خُرد افراد تا مرز فرسودگی و کلافگی سرمایه‌داری پای می‌فشارد؛ همچون ماهی‌هایی بیگانه در برکه ای یا دریاچه ای که سالیان سال در انتظار غالب شدن گونه ژنتیکی خویش در حاشیه‌ها و دیواره‌های برکه در انتظار نشسته و هرازگاهی به اقدامات ایذایی دست می‌زنند. اما راهکار برادران واچوفسکی چیست؟

ترکیبی نامانوس اما کارا از راهبردهای نخستِ درهم کوبیدن سرمایه‌داری/دیکتاتوری و فرسودن آن. فرسودن گفتمان دیکتاتوری {eroding the dictatorship discourse} و در صورت جانسختی، درهم کوبیدن خط مش‌های دیکتاتورمابانه {smashing the dictatorship policy making} همچون راه‌حلی نهایی و شلیک تیر خلاص و کوبیدن میخ بر تابوت.  

کالبد شکافی گفتمان دیکتاتوری در فیلم گرچه به واسطه قانون دراماتیک نمودنِ وقایع که برخاسته از ذات مدیوم سینما است؛ کمی رقیق شده اما کماکان ستایش برانگیز است. دیکتاتوری در ذهن همه ما مولفه‌هایی نام آشنا دارد: نبودن آزادی بیان و تجمعات، سانسور رسانه ها، نظامی گری، فساد اقتصادی و... به تمامی این موارد در فیلم اشاره می‌شود.

در خطابه معروف فیلم آنجاکه V بر صفحه تلویزیون‌ها ظاهر می‌شود؛ نطقی شورانگیز برای شهروندان دارد. او می‌گوید که در دیکتاتوری چماق جای گفتگو را می‌گیرد.

امنیت حاکم است اما بهایش سکوت و فرمانبرداری است نوعی آرامش گورستانی. سیاستمداران دروغگو می‌گویند تا حقیقت را بپوشانند. زندانیان سیاسی به بدترین شیوه شکنجه می‌شوند و رسانه‌ها همگی تحت کنترل شدید هستند به نحوی که حتی بچه‌ها نیز بدان اعتمادی ندارند. اما نطقِ V و نیز سکانس‌ها و بخش‌های دیگری از فیلم هستند که اشارات مهمتر و دیریابتری دارند. که آن‌ها را فهرست وار ذکر می‌کنم:

1- تراشیدن دشمنی موهوم و ترساندن مردم به نحوی که مردم در ترسی دائمی از دشمن و نیازی همیشگی به حکومت بسر برند. گفتمانی که از بام تا شام در رسانه‌ها و بالمال در کنش‌های روزمره مردمِ ترسیده و واخورده تولید و بازتولید می‌شود.

این گفتمان گاه به اقداماتی اجرایی و خشونت‌بار نیز منتهی می‌شود: انتشاری گازی مسموم در مترو، توطئه چینی از طریق شرکت‌های داروسازی و برخی از محافل دانشگاهی جهت انشار ویروس‌های خطرناک، تروریسم دولتی و سازمان یافته و... تمامی این موارد "احساس بنیادین نیاز به آقابالاسر" که در بسیاری موارد همان دولت و حکومت است را در مردم القاء و تولید می‌کنند. 

2- ناشکیبایی مذهبی و دینی. پیدا کردن یک نسخه از یک کتاب مذهبی در خانه یک شهروند می‌تواند به طرد، انزوا، زندانی کردن و یا کشتنش منجر شود. 

3- فساد موجود در تشکیلات مذهبی

4- ریشه کنی فرهنگ‌های فولکلور و مردمی

5- یکسان‌سازی همه گیر تحت لوای شعار اتحاد و یکپارچگی

6- امتناع عشق ورزیدن در حکومت‌های دیکتاتوری. تمامی مولفه‌ها و عناصر یک حکومت وحشت یک طرف و این یکی طرف دیگر.

جایی که همگان دچار استحاله ای عجیب و غریب می‌شوند. در شرایطی که تصنیف‌های موسیقایی یکی پس از دیگری به سیاه عریض و طویل دم و دستگاه سانسور اضافه می‌شوند؛ و هنرمندان، نویسندگان و شاعران، مطرود و مغضوب، و عشق ورزیدن محال، دیکتاتوری ریشه هایش را در خاکی سرد و خشک، در برهوت احساس و عاطفه استوار می‌سازد آنگاه زنی مجبور می‌شود تا از زندان نامه ای به مخاطبی ناآشنا بفرستد و بگوید که تو هرکه هستی بدان و باور کن که دوستت دارم.

در حکومت‌های دیکتاتوری، کانال‌های ابراز محبت بسته می‌شود و سلامت روحی و روانی شهروندان مخدوش می‌گردد. همه ایده‌ها از مردم بازستانده می‌شود جز یک ایده یا یک ایدئولوژی. ترس همه جا حاکم است. ازانجاکه عشق شجاعت می‌آورد و این قاعده ای لایزال است؛  لذا دلیری و شجاعتِ همه گیر راهبرد نهایی برادران واچوفسکی در فیلم برای درهم کوبیدن رژیم دیکتاتوری است پس از فرسودن بلند مدت و دامنه دارش حتی اگر شده از طریق یک شوی تلویزیونی صریح و بی‌پرده. 

V  در نطقش می‌گوید:
اگر بدنبال گناهکار واقعی هستید باید به خود در آینه نگاه کنید.

 پذیرش مسئولیت از سوی تک تک افراد حیاتی است.

آنگاه  اگر هرفردی درون خویش در مواجهه با مرگ احساس آرامش کرد و در اقدامی جمعی به مصاف دیکتاتوری رفت؛ مرحله درهم کوبی آغاز می‌شود.

این کشور بیش از ساختمان به امید نیاز دارد.

خشونت می‌تواند برای اقداماتی مشروع استفاده شود.

مردم نباید از حکومت بترسند حکومت است که باید از مردم واهمه داشته باشد.

ایده‌ها ضدگلوله هستند.

گرچه توجیه استفاده از خشونت شاید خطرناک باشد اما اینجا و در این تحلیل عنصری احساسی مفقود است. آن زمانکه همه مردم و نه حزب یا دسته ای کوچک و افراطی، درون خویش به وضوح احساس می‌کنند که خشونت تنها راه باقی مانده است آنگاه انفجار یک ساختمان می‌تواند تنها یک نماد باشد و کلمات نه کلماتی ساده که مبشرین حقیقت باشند. 

پس از آن‌که انقلاب کوبا به ثمر نشست؛ شب هنگامی چه گوارا به دیدار کاسترو آمد. چه گوارا گفت حال که انقلاب پیروز شده برنامه چیست؟ چه کنیم؟ کاسترو پکی عمیق به سیگارش زد و گفت: سیگار که به انتها رسید فکری به حال آینده می‌کنیم.

واقعیت آن است که بسیاری از انقلابی‌های دهه‌های گذشته هیچ فکری برای بازسازی امور نداشته‌اند جز تصوراتی وهم آلود از آینده. اما روزگار گذشته سپری شده.

اکنون همه از مولفه‌ها و پروسه‌های دموکراسی آگاهند؛ مهم آنچنان‌که در وی برای انتقام نیز به تصویر کشیده شده؛ عبور از دیکتاتوری است.

لحظه‌هایی هست که همگان آنانکه هریک واجد هویتی از آن خویش هستند باید ماسکی واحد بر چهره بزنند با عزمی راسخ و یا هدفی مشخص.

دیکتاتوری که ورافتاد ماسک‌ها کنار نهاده شده و زندگی با تمام تبآلودگیش از سر گرفته می‌شود. 
ارسال نظرات
ناشناس
۲۱:۲۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۶
لازم شد که دوباره این فیلم ببینم
ناشناس
۱۲:۳۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۶
فوق العاده بود
ناشناس
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۶
عالی بود این نقد
احمد
۰۰:۱۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۶
استاد الان یه خواهر و یه برادرن نه "برادران"
ناشناس
۱۷:۱۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۵
قشنگ بود
ناشناس
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۵
دست مریزاد
ناشناس
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۵
یکم دیر نیست واسه این نقد!
البته درسته که فیلم خوبیه و نقدم بد نیست و فیلمیه که واسه زمان خاصی نیست ولی اینقدر تو این سالها نقد واسش نوشتن که دیگه نخ نما شده، بنظرم تو زمان خودش نقد میشد بهتر بود