صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۴۳۴۰۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۹ - ۲۴ مرداد ۱۳۹۴
مهارت‌هاي زيادي براي مقابله با اعتياد وجود دارد از جمله:  
١- مهارت تطابق با استرس
٢- مهارت دوست‌يابي
٣- مهارت برقراري ارتباط اجتماعي
٤- مهارت «نه» گفتن
٥- مهارت تفكر نقاد
٦- مهارت تصميم‌گيري

بايد والدين با اين مهارت‌ها آشنا باشند و فرزندان خود را با اين مهارت‌ها مسلح كنند تا ميزان انحراف آنها كم شود.

يكي از مهم‌ترين مهارت‌هاي پيشگيري از اعتياد، مهارت قاطعيت است. مثلا در هنگام فشار همسالان، «نه» بگويد. مطمئنا روزي فرزند ما در معرض تعارف مواد مخدر قرار مي‌گيرد. در آن روز ما كنار او نيستيم و او در يك آزمون سخت قرار مي‌گيرد. در اين زمان مهم‌ترين چيزي كه فرزند ما را حفظ مي‌كند، مهارت‌هايي است كه قبلا به او ياد داده‌ايم. مسأله جرأت‌مندي فقط نه گفتن نيست، بلكه چطور بيان‌كردن نظر خود در جمع است و چطور با خواسته‌هاي غيرمنطقي ديگران مقابله‌كردن است. من كي كجا چطور با كي جرأت‌مندانه برخورد كنم؟ آيا به همان صورتي كه با دوستم در هنگام تعارف مواد «نه» مي‌گويم بايد به همان صورت به مادر خود هنگامي كه مي‌گويد برو مغازه خريد كن «نه» بگويم؟ كجا لازم نيست جرأت‌مندانه رفتار كنم؟ در هنگام تعارف مواد توسط دوستمان ممكن است با خود فكر كنيم كه «ممكنه دوستيمون به هم بخوره» هيچ ترس و نگراني نبايد داشته باشيم. به بعدش فكر نكنيم بايد قاطع حرف خود را بزنيم. بسياري از معتادان امروز مهارت نه گفتن را از والدين خود نياموخته‌اند.

خيلي مواقع پيش مي‌آيد كه غمگين و افسرده هستيم. ممكن است كه آن موقع با خود فكر كنيم چقدر خوبه كه الان فلان ماده را مصرف كنيم. از هزاران راه مي‌توانيم به شادي برسيم بدون اينكه مواد مصرف كنيم. بعضي بچه‌ها حال مي‌كنند كه به اكس‌پارتي رفته‌اند يا شيشه مصرف كرده‌اند و احساس مي‌كنند كه اصطلاحا برايشان «كلاس» داره و براي دوستان خود تعريف مي‌كنند كه رفتيم فلان‌جا شيشه كشيديم. چون اين مواد از غرب اومده حتما يه كلاسه!! در صورتي كه ربطي به كلاس داشتن نداره. جوان‌ها گاهي اوقات درجا مي‌زنند و به جايي نيست كه تكيه كنند.

خشم در هنگام عصبانيت رخ مي‌دهد. كنترل خشم چطور؟ اگر مهارت‌ها يا تجاربي از گذشته داشته باشيم، مي‌توانيم خشم خود را كنترل كنيم. خشم بخشي از زندگي هر فرد است. اگر در هنگام عصبانيت بتوانيم ارتباط خوب برقرار كنيم، بسيار موثر است. مثلا وقتي مادري در جيب فرزند خود مواد ببيند يا دهان و لباس او بوي سيگار بدهد يا احساس كند كه فرزندش رفتار‌هاي مشكوك دارد، اگر مهارت‌هاي زندگي نداشته باشد ممكن است همان لحظه عصباني شده و به بچه خود بگويد.

«از خانه بيرون برو، تو ديگه فرزند من نيستي». اين كار بيشتر نوجوان را تحريك مي‌كند و پيش دوستان خود مي‌رود و مي‌گويد حالا كه اينطور شد، بدتر مي‌كشم اما در يك ماجراي واقعي فردي كه به مواد اعتياد داشت نقل مي‌كرد كه: «وقتي به خانه رفتم، ديدم پدر و مادرم گريه مي‌كنند و بعدش آمدند با من درددل كردند و مثال‌هايي از افرادي كه معتاد شده بودند و به فلاكت افتاده بودند، برايم زدند.» البته بايد در هنگام درددل‌كردن قاطعانه حرف زد.

قديم‌ها كه مهارت حل مسأله نداشتند، چه كار مي‌كردند؟ چه كار مي‌كردند كه معتاد نشدند؟ قبلا تابستان مشغول كار بودند اما الان چي؟ بايد وقت آزاد بچه‌ها پر شود؛ از طريق كلاس كنكور، كلاس زبان، كلاس خياطي، آشپزي، كامپيوتر و ... . از اين گذشته در قديم به اين مهارت‌ها نياز نبود، زندگي‌ها ساده بود، مشكلات كمتر و ارتباطات كمتر بود. سن مواجهه با اولين موادمخدر پايين آمده است. چون پدر و مادرها در گذشته با اين مشكلات مواجه نبودند، در نتيجه به اين مهارت‌ها هم نياز نبود.

راه‌ چاره: بايد به پدر و مادرها آموزش دهيم و آنها را توانمند كنيم. متاسفانه نوجوانان ما فقط تست‌زدن را ياد مي‌گيرند. در گذشته نوجوانان در هر لحظه از زندگي مهارت‌هاي زندگي را ياد مي‌گرفتند. مثلا خانم‌ها در هنگام آشپزي كردن درخصوص مسائل زندگي صحبت مي‌كردند تا مشكلات را برطرف كنند. وقتي كودك با پدرش به خريد مي‌رفت، ياد مي‌گرفت كه چطور هنگام خريد چانه بزند و همينطور پول ندهد. ياد مي‌گرفت به كدام دوستش پول قرض بدهد و به كدام نه. ولي الان اكثر كودكان از اين امكانات محرومند. الان فقط براي ورود به دانشگاه تلاش مي‌كنند. بنابراين جوان‌هايي را خواهيم داشت كه از نظر عملي هنوز بچه‌اند. اول خود پدرومادرها بايد اين مهارت‌ها را ياد بگيرند و دوم اينكه همان‌طور كه به بچه‌ها رياضي و جغرافيا آموزش مي‌دهيم، مهارت‌هاي زندگي را هم آموزش دهيم. مثلا آموزش دهيم كه وقتي استرس داريم، چه كار كنيم.

محققان در يك كار تحقيقي به مطالعه دو كودك پسر كه هر دو در شرايط كاملا مشابه خانوادگي، اقتصادي و ... بودند، پرداختند اما متوجه شدند كه يك پسر به اعتياد دچار شد اما ديگري خير. كودكي كه مبتلا نشد داراي مهارت‌هاي زندگي بود.

مهار‌ت‌هاي زندگي چيست؟
منظور از مهارت‌هاي زندگي اين است كه فرد در رابطه با خود، جامعه و ديگران مسئولانه برخورد كند و تصميم‌گيري‌هاي صحيح در مواقع پرخطر داشته باشد. فردي كه مهارت‌هاي زندگي را ياد مي‌گيرد، بدون اينكه به خود يا ديگران صدمه بزند، مسئوليت‌پذير مي‌شود و در برابر مشكلات بهترين عكس‌العمل را نشان مي‌دهد. اين مهارت‌ها ١٥‌سال عمر دارد. ايران جزو اولين كشورهايي است كه از اين مهارت‌ها استفاده كرد. مهارت‌هايي مثل درست غذا‌خوردن، آشپزي، درست‌خوابيدن، مسواك‌زدن، خياطي، حساب دخل‌وخرج را داشتن و ... اگر چه مهارت زندگي هستند اما آن مهارت‌هايي كه براي پيشگيري از اعتياد هستند، نيست.

مهم‌ترين مهارت زندگي، مهارت خودآگاهي است. در اين مهارت به بچه‌ها ياد مي‌دهيم كه شما چه كسي هستيد؟ از كجا آمدي؟ چه ارزش‌هايي داري؟ بچه‌ها بايد خودشان را دوست بدارند و عزت‌نفس داشته باشند. داشتن عزت‌نفس باعث مي‌شود كه از مشكلاتي مانند اعتياد جلوگيري شود. بايد به كودكان الگوهاي سالم در حوزه‌هاي مختلف را معرفي كنيم.

مهارت همدلي: يعني افراد ديگر را به خوبي درك كنيم و خود را به جاي آنها بگذاريم، مثلا معلم، مدير، دوست و ... كه باعث درك متقابل مي‌شود. بعضي معتادان بلد نيستند كه خوب حرف بزنند  و چون راه درست ارتباط با افراد ديگر را نمي‌دانستند براي تخليه خود سراغ موادمخدر رفته‌اند.
ارتباط موثر: در اين مهارت به كودكان ياد مي‌دهيم كي حرف بزند و كي نه، جملات و كلماتي را كه به كار مي‌برد، نوع نگاه‌كردن و نوع حركت دست و ... را آموزش مي‌دهيم. اين مهارت از طريق تمرين به دست مي‌آيد.

مديريت استرس: چيزهايي كه كوچك هستند و در زندگي ما تاثير دارند (خصوصا در بحث اعتياد) مثل امتحانات، ترافيك، محدوديت زمان و ... با ما هستند و نمي‌توانيم آنها را حذف كنيم. چگونه اين استرس‌ها را مديريت كنيم؟ بعضي افراد براي كنترل استرس خود مواد را شروع كرده‌اند. دوره نوجواني، دوره پراسترسي است.

تصميم‌گيري: فرد بايد براساس منطق و تعقل تصميم بگيرد و احساسي نباشد. مهارت تفكر نقاد زيربناي تصميم‌گيري موثر است. اگر كودك ياد بگيرد كه از بين موقعيت‌هاي مختلف بهترين را انتخاب كند، موفق شده است.

توانايي حل مساله: نوجوان بايد خود مشكلاتش را حل كند. افرادي كه توانايي حل مسأله ندارند و فاقد قدرت تصميم‌گيري هستند، احساس مي‌كنند كه تمام مشكلات براي آنهاست و مي‌گويند: «هر چي بلاست سر من مياد»، «هر چي مشكله براي منه». اين افكار منفي باعث ضعيف شدن اين افراد مي‌شود. «نمي‌توانم اين مسأله را حل كنم». «اين مسأله زندگي من را به هم مي‌زند». بايد پيش خود فكر كند كه اين مشكل ممكن است براي هر كسي پيش آيد. يعني خودآگاهي داشته باشد.

بارش افكار: قدم بعدي براي حل مسأله، بارش افكار است و افراد خانواده مي‌توانند با هم‌فكري هم بهترين راه‌حل را براي مشكلات پيدا كنند. مثلا پدرومادر با هم در مورد راه‌حل ترك فرزند خود فكر كنند.

تفكر نقاد: در اين مهارت فرد ياد مي‌گيرد كه هر چيزي را  به همان شكلي كه به او مي‌دهند، نپذيرد يا رد نكند. بعضي پدرومادرها دوست دارند كه بچه حرف آنها را به همان صورتي كه مي‌گويند قبول كند. اگر بچه هنگام تعارف سيگار از خود بپرسد  «چرا اين را به من تعارف كرد؟ چرا شيشه گرمي اينقدر را به من تعارف كرد؟ مگر او خوبي مرا مي‌خواهد؟» فرزند حرف‌شنو لزوما فرزند خوبي نيست و نبايد خيلي راحت هر حرفي را بپذيرد. اين نوع آموزش‌ها بايد از مهدكودك و دبستان شروع شود اما متناسب با سطح درك و فهم آنها باشد. مي‌توانيم براي بچه‌هاي كوچك از نقش بازي‌كردن استفاده كنيم. هر چه سن آموزش پايين‌تر باشد، اثربخشي آن نيز بيشتر است.
ارسال نظرات