صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۳۱۷۰۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۲ - ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۴
 «قضیه دور دور مثه قضیه پروفایل‌پیکچر صفحه‌های فیس‌بوک می‌مونه؛ آدمی که عکسش توی صفحشه، خودِ واقعیش نیس؛ آدمای داخل ماشینا هم همینجورین. واقعیتش اینه هرجا بشه بلواری پیدا کرد که بتونیم توش دور بزنیم، میشه دور دور؛ فرقی هم نمی‌کنه، این بلوار می‌تونه هر کجای ایران باشه؛ چه توی سعادت‌آباد و اندرزگو، چه توی خزرشهر و یا حتی شیراز؛ هرجا که از شر ایست و بازرسی در امون باشه.» اینها را «داریوش» از قدیمی‌ها و به قول خودش متخصصان دور دور می‌گوید؛ کسی که از اطرافیان «پریوش» هم به حساب می‌آید؛ کدام «پریوش»؟ «پریوش اکبرزاده»، راننده پورشه زردرنگی که ساعت ٤ صبحِ یکی از روزهای هفته پیش در خیابان شریعتی به یک مانع (درخت) برخورد کرد و همراه سرنشین دیگر خودرو از دنیا رفت؛ تصادفی که برخلاف دیگر تصادف‌های ساعتی‌ای که در پایتخت اتفاق می‌افتد، از یاد نرفت و با تحلیل‌های متفاوتی برای تبیین پدیده «دور دور» مواجه شد.

تراژدی پریوش
پورشه زردرنگی که پریوش سوار شده بود، متعلق به هوتن قلعه نوعی پسر امیر قلعه نوعی سرمربی تیم استقلال است؛ به هوتن فکر کنیم؛ او نه ورزشکار مطرحی است و نه هنر خاصی دارد، غیر از شهرت و پولداری پدر. یقینا به همین منوال ثروتش نسل به نسل بازتولید خواهد شد. او پورشه زرد رنگِ تک‌اش را به دوست خود می‌فروشد؛ به چه کسی؟ به محمدحسین ربانی، نوه آیت‌الله ربانی‌شیرازی از روحانیون مهم و تأثیرگذار دهه ٦٠. نیمه‌های شب که می‌شود، محمدحسین می‌خواهد پریوش را به خانه‌اش برساند؛ آن‌طورها که نامزد محمدحسین در صفحه اینستاگرام خود نوشته، پریوش از او می‌خواهد که اجازه رانندگی داشته باشد.

«نمی‌دونم با نبودت چه جوری باید سر کنم. این پست رو میزارم خطاب به کسایی که حتى حرمت عزیزای از دست رفته رو ندارن، حرمت من نه، مادر و پدری که دارن از دوری پاره تنشون عذاب میکشن، این‌که دنبال موضویی واسه شایعه‌سازی و سرگرمی‌اند. تمام دوستا و آشناها میدونن که منو محمدحسین نامزد بودیم، ما با هم بزرگ شدیم، عکسامون همیشه کنارهم بوده، همونجور که می‌بینین، محمدحسین فقط داشته پری رو میرسونده، پری دوست دخترِ دوستِ محمد بوده که به اصرارِ پری اون میشینه پشت فرمون. ما همه داغداریم، اگه همدردی این‌قدر سخته، با شایعه‌سازی نیازى به پاشیدن نمک رو زخم ما نیست.»

پریوش در شبکه اجتماعی اینستاگرام - به سبک اکثر دخترهایی که حساب ویژه‌ای روی ظاهر خود باز کرده‌اند - دو صفحه دارد؛ یکی از آنها مدعی خصوصی بودن است و دیگری به صورت پابلیک تنظیم شده. صفحه خصوصی پریوش ٨٣ دنبال‌کننده و ٣٣٥ عکس دارد؛ صفحه عمومی او هم ٥٠هزار دنبال‌کننده با ٤٤ عکس و ٥ ویدیو. نکته جالب آن‌جاست که لحظه‌به‌لحظه به عدد ٥٠ ‌هزار اضافه می‌شود، در صورتی که دیگر عدد ٤٤ و عدد ٥ نمی‌تواند تغییری داشته باشد. سه ویدیو از ٥ ویدیویی که پریوش در صفحه خود به اشتراک گذاشته، مربوط به رانندگی او می‌شود؛ یکی از فیلم‌ها پریوش را درحال فیلمبرداری داخل ماشین از نم نم باران نشان می‌دهد و دیگری درحال همخوانی با یک آهنگ و ویدیوی سوم هم به وضع کشیدن قلیان درحال رانندگی مربوط می‌شود.

پریوش که در یک موزیک‌ویدیو به‌عنوان مدل نقش ایفا کرده، دوستان زیادی در شبکه‌های مجازی دارد که همگی عکس صفحه‌های خود را به احترام او سیاه انتخاب کرده‌اند؛ حتی بعضی از نهایت دل‌گرفتگی دست از فعالیت در شبکه‌های اجتماعی کشیده‌اند؛ بعضی هم به صفحه وایبر او وارد شده و برایش پیغام می‌گذارند و از او می‌خواهند که پاسخ بدهد؛ برخی دیگر هم از آخرین زمان آنلاین شدنش عکس می‌گیرند و ناراحتی خود را ابراز می‌کنند. البته در مقابل هم عده زیادی از مردم با کامنت‌هایی که برخاسته از خشم طبقاتی است، او و سبک زندگی‌اش را نکوهش می‌کنند. این دومین‌بار در ماه‌های اخیر است که گروه کثیری از مردم نسبت به سبک زندگی سرمایه‌دارانه واکنش نشان می‌دهند. مورد قبلی به صفحه‌ای به نام «بچه پولدارهای تهران» در اینستاگرام برمی‌گردد و حالا کامنت دانی صفحه پریوش در اینستاگرام. نه‌تنها «داریوش»، متخصص پدیده دور دور، بلکه تمام دوردوربازهای سعادت‌آباد و اندرزگو و ایران زمین و جردن او را می‌شناسند و می‌گویند که در جنت‌آباد غرب تهران زندگی می‌کرده و وضع مادی خوبی نداشته و می‌خواسته از این طریق به آرزویش (زندگی در مناطق شمالی شهر) برسد.

٩ شب؛ سعادت‌آباد
داریوش، ٣٠‌سال دارد؛ با پورشه سفیدش از قدیمی‌های دور دور به حساب می‌آید. او ١٢سال است که دور دور می‌کند. پسرعموهایش در ‌سال ٧٩ با پراید کره‌ای که داشتند دور دور می‌کرده‌اند و خودش از‌ سال ٨٢ این حرکت را شروع کرده. داریوش دور دور را یک سرگرمی و تفریح می‌داند، سرگرمی‌ای که می‌تواند آخر هفته‌های بچه‌های شمال شهر را به خوبی پر کند. دور دور از ‌سال ٨٠ نمود خاصی در پایتخت و به‌ویژه مناطق شمالی آن پیدا می‌کند. حرفه‌ای‌های این حرکت که در سطح بالاتری از رفاه زندگی می‌کردند، در خیابان جردن حاضر شده و دور دور بازهای سطح پایین‌تر در خیابان ایران‌زمین جمع می‌شدند. کم‌کم دور دور به خیابان فرشته کشیده می‌شود و حالا با حضور دستگاه‌های نطارتی در این مناطق به سعادت‌آباد و بلوار اندرزگو رسیده است، آن هم با گشت‌های بسیار نامحسوس و ایست‌های متعددِ بازرسی. سعادت‌آباد یکی از مکان‌های مناسب برای دور دور بازهای حرفه‌ای به حساب می‌آید؛ این منطقه پر است از ماشین‌های شاسی بلند؛ آن‌قدر که این محله توانسته ایران را به صدر کشورهایی برساند که به شدت متقاضی ماشین‌های شاسی بلند (SUV) هستند.

چرخ زدنِ داریوش و پدرام در شبِ پنجشنبه آغاز می‌شود. صدای موزیک نه فقط از ماشین داریوش، بلکه از تمامی ماشین‌های حاضر در خیابان بلند شده و هرکدام با فاصله و سرعت بسیار کم از همدیگر حرکت می‌کنند. آنها به جای نگاه کردن به جلو، چشم‌هایشان دنبال ماشین‌های یکدیگر و سرنشینان آنها است. داریوش و پدرام آن‌قدر در این خیابان‌ها دور دور کرده‌اند که حالا با بسیاری از سرنشینان خودروهای حاضر در خیابان دوست هستند و سلام و احوالپرسی می‌کنند. صدای موزیک کم و زیاد می‌شود؛ داریوش و پدرام یکی از دخترهای سوار بر ماشین شاسی بلند را دنبال می‌کنند؛ داریوش می‌گوید: «سفره پوشیده، بریم کنارش ببینیم چی کارس.» در حوالی خیابان همه چیز پیدا می‌شود، همه چیز برای داشتن یک تفریح حسابی آماده است؛ اما حرکت آرام و موازی ماشین‌ها آن‌قدر ترافیک ایجاد کرده که داریوش از آنها که به یکباره ثروت هنگفتی را کسب کرده‌اند و نامشان را «آقازاده‌ها» گذاشته، شکایت می‌کند.

تازه‌به‌دوران رسیده‌ها
داریوش که حتی ژشت پشت ماشین نشستن و فرمان به دست گرفتنش نشان می‌دهد که سال‌ها دور دور کردن او را خسته کرده، می‌گوید: «واقعیتش دور دور حالا دیگه مال تازه به دورون رسیده‌هاس، همونا که بعد از‌ سال ٩٠ و بحران اقتصادی یه شبه از نارمک رسیدن به ولنجک.» داریوش که می‌پذیرد با این حرف خودش را هم زیر سوال برده، صحبت‌هایش را ادامه می‌دهد: «اصلا می‌شه از استایل آدما فهمید که تازه به دورون رسیده ان. اونا معمولا بنزهای سفیدی دارن و تجربه ثابت کرده که اکثرا بازاری هستن. ما اونا رو خیلی خوب تشخیص می‌دیم.»

داریوش فورا با دست یکی از سرنشینان خودروی آبی رنگی را نشان می‌دهد و می‌گوید: «همینو ببین، از کلاه دفرمه و رنگ ماشینش می‌شه متوجه شد. اونا چیزی واسه ارایه کردن ندارن و فقط با ماشین خودشونو نشون می‌دن. همینطوریه که با سرعت بیشتر از ٢٠٠کیلومتر می‌رونن و خودشونو به در و دیوار می‌زننو و کشته می‌شن.» او که حواسش به سرنشینان تمام خودروهای اطرافش هست، صدای موزیک را کمتر می‌کند و ادامه می‌دهد: «تازه به دورون رسیده‌ها توی محلِ دور دور حاضر می‌شن و ماشین شونو بغل خیابون پارک می‌کنن و شروع می‌کنن به رخ گرفتن، مثه همین پسری که نشسته روی کاپراش.»

داریوش معتقد است کسی که دور دور می‌کند، کلا آدم تازه به دوران رسیده‌ای است، اما این حرکت به یک اعتیاد آخر هفته‌ای تبدیل شده و حذف آن سخت است. پدرام هم دنبال حرف‌های داریوش را می‌گیرد و می‌گوید: «تا‌ سال ٨٩، ٩٠ می‌شد آدم خوب توی دور دور پیدا کرد؛ اما بعد از سال ٩٠ که فقرا فقیرتر و پولدارها پولدارتر شدن، آدمایی رشد کردن که ماشینای مدل بالایی خریدن، در صورتی که هیچی نداشتن، هیچی.» او فرق خودش با تازه به دوران رسیده‌ها را در این‌جا می‌داند که آنها تمام فکر و ذکرشان این است که پز بدهند و بگویند ما هستیم، درصورتی که او و دوستانش به جنبه تفریحی قضیه هم نگاه می‌کنند. پدرام در یکی از دور دورها با دختری دوست می‌شود که تنها زندگی می‌کرده؛ وقتی که فردای شبِ دور دور از او می‌خواهد که به خانه‌اش برود، می‌گوید: «سر راه یه فرش ١٢متری هم بخر و بیار، من تنها زندگی می‌کنم و وسایل خونم از همین راه تهیه میشه.» پدرام معتقد است بعضی‌ها آن‌قدر راحت پول در می‌آورند که به راحتی هم خرج می‌کنند و آن را از دست می‌دهند و عده‌ای را هم پر رو می‌کنند. او این کار را در حالت فعلی مخصوص آقازاده‌هایی می‌داند که با ماشين خود می‌خواهند مخ تعداد بیشتری از آدم‌ها را بزنند. پدرام افرادی را سراغ دارد که با گذر موقت برای ایامی مثل عید ماشین وارد می‌کنند و بعد از تعطیلات آنها را از قشم بر می‌گردانند یا بعضی هم در پارکینگ خانه‌ها خاک می‌خورند تا دوباره عید بیاید و شروع کنند به دور درو کردن.

دور دورِ باکیفیت
دور دور بازهای حرفه‌ای اعتقاد دارند که بهترین حالت برای دور دور این است که ‌ای‌کانتکت (ارتباط دیداری) داشته باشید و در یک خیابان دوطرفه چشم در چشم شوید. شلوغ‌ترین روزهای دور دور هم شب‌های آخر هفته است؛ البته کارکشته‌هایی مثل داریوش و پدرام روزهایی مثل یکشنبه و چهارشنبه را انتخاب می‌کنند؛ چراکه دیگر از شلوغی جمعه و حضور تازه به دوران رسیده‌ها خبری نیست و با دوست‌های فابریک خود مواجه می‌شوند. ظهرهای جمعه خیابان ایران زمین از معروف‌ترین دور دورهای تهران است؛ حوالی ساعت ٣ و ٤ همه آن‌جا جمع می‌شوند و تا ٧ و ٨ دور می‌زنند و بعدش هم به خانه می‌روند و داستان ادامه پیدا می‌کند. جمعه‌ها ساعت ٣ تا ٨ مرده‌ترین زمان روز تعطیل به حساب می‌آید، اما در پاتوق‌های دور دور غلغله است؛ اندرزگو، ایران‌زمین، سعادت‌آباد. داریوش می‌گوید این میعادگاه‌های مشخص برای دور دور، باعث شده که مردم برای ابراز خوشحالیِ دسته‌جمعی از یک اتفاق مثل پیروزی تیم‌ملی فوتبال در این مکان‌ها جمع شوند.

پلنگ‌ها و خیابان‌ها
چرخ زدن در سعادت‌آباد ادامه دارد، همین‌طور صدای موزیکِ پورشه داریوش و سیگار پدرام. یک ٢٠٦ سفیدرنگ با موزیک خارجی‌ای که صدای آن را به بی‌نهایت رسانده درحال حرکت است؛ نگاه سرنشینانش مشخص می‌کند که برای دور دور حاضر شده‌اند. آنها نه از چشم داریوش و نه از دید پدرام نمی‌توانند دور بمانند. پدرام می‌گوید: «چه پلنگ‌هایی، خودشونو خفه کردن.»

آنها به دخترهایی که خیلی آرایش می‌کنند «پلنگ» می‌گویند. پلنگ‌ها مشغول کشیدن سیگار در ماشین هستند. جور کردن پلنگ‌ها برای داریوش و پدرام و البته پورشه سفیدرنگی که همراه آنهاست خیلی راحت است؛ با یک تیکه و دلقک بازی کوچک و یا یک چشم در چشم شدن و حرکت کردنِ موازی ماشین جذب می‌شوند؛ مخصوصا آن‌که داریوش می‌گوید فردا جمعه است و خیلی از اینها دنبال جایی برای گذراندن فردای تعطیلشان هستند. کنار پلنگ دیگری می‌آییم؛ او فورا تقاضای سیگار و سی‌دی می‌کند و با «نه» شنیدن از داریوش گازش را به نشانه اعتراض می‌گیرد و رد می‌شود تا از لکسوس مشکی‌رنگی که جلوتر دارد می‌راند لوازم مورد نیازِ امشبش را تهیه کند. داریوش از قدیمی‌های «دور دور» است و به این راحتی‌ها به کسی باج نمی‌دهد. «من توی سابقه ١٢ساله دور دور کردن، دخترایی رو دیدم که با چشم گریون چرخ میزدن، وقتی که سراغشون می‌رفتم از خیانت دوست پسرشون می‌گفتن؛ معمولا راحت‌تر می‌شه مخ اینا رو زد، هرچند که گشت‌های نامحسوس کارو مقداري سخت کردن.»

از ایست بازرسی و گشت نامحسوس تا تصادف
حوالی میدان کاج هم ایست‌های بازرسی وجود دارد و هم گشت‌های نامحسوسی که با موتور و ون سفید چرخ می‌زنند. دور دورِ داریوش و پدرام و همراهانشان که ادامه پیدا می‌کند با ایست بازرسی مواجه می‌شویم؛ صدای موزیک کم، کمربندها بسته و سیگارها غلاف می‌شود. داریوش خبره این کار است و به راحتی از ایست عبور می‌کند، اما ماشین جوان‌ترها، همان پلنگ‌هایی که تقاضای سیگار و سی‌دی داشتند متوقف می‌شود.

حرفه‌ای‌های دور دور چَم و خَم کار دستشان آمده و می‌دانند به چه شکل این سدها را دور بزنند و به هدف خود برسند.  کمی جلوتر یک خودروی بی‌ام‌و متوقف شده و سرنشینان آن درحال سوار شدن در ونِ سفیدرنگی هستند که به‌طور نامحسوس در خیابان حرکت می‌کرد. حواس بچه‌ها حتی به صدای موتورها هم هست؛ هر موتوری که از کنارشان رد می‌شود، دستپاچه می‌شوند؛ چراکه ممکن است گشت باشد و طعم دور دور امشبشان با دستگیری تلخ شود.

ایست‌هایی که در سعادت‌آباد گذاشته شده، آن‌قدر بچه‌ها را ترسانده، که از فرعی‌ها و کوچه پس کوچه‌ها رانندگی می‌کنند و به قرارهای هفتگی و همیشگی خود می‌رسند و با چهره‌های آشنا در خیابان، موازیِ هم، گاز می‌دهند. کار به جایی رسیده که در این فرعی‌ها هم ترافیک قابل توجهی به وجود آمده. داریوش می‌گوید: «دور دور، پلیس رو كلافه کرده، هرجا رو که میبندن، از یه جای دیگ بیرون می‌زنه. الان رو به روی بیمارستان مدرس رو بستن، بچه‌ها از کوچه پس کوچه‌ها خودشونو به میدون کاج می‌رسوننو و به جای بالای میدون، پایین اون دور دور می‌کنن.»

صدای موزیک باز هم بلند می‌شود، داریوش می‌خواهد سرعتش را زیاد کند که ماشین شاسی بلندی که درحال خوش و بش کردن با ماشین یکی از دخترهاست و طبیعتا حواسش به جلو نیست، با ترمز ماشین دیگری به پشتش برخورد می‌کند و تصادفی شکل می‌گیرد و راه دوباره بند می‌آید. حالا ماشین‌های دیگر می‌توانند از این موقعیت استفاده کرده و با حذف شدن یکی از گلادیاتورهای سعادت‌آباد، سراغ پلنگی بروند که دنبال یک دوست تازه است.

١١ شب؛ بلوار اندرزگو
ساعت ١١شده؛ خیابان شلوغی خود را حفظ کرده. دور دور بازها از ایست‌ها و گشت‌های سعادت‌آباد خسته شده‌اند و به اندرزگو می‌روند، به میعادگاه مشهور بچه مایه‌دارهای پایتخت؛ بوگاتی، مازراتی، پورشه، کاپرا، بی‌ام‌و. آنها ایستگاهِ هم را می‌گیرند و با اسكل کردن یکدیگر وقت می‌گذرانند. یکی از دخترها که سوار بر یک هیوندای در بلوار حرکت می‌کند، چشم پدرام را می‌گیرد. «سه جاشو عمل کرده، اگه بهش توراهی نخوره سراغ دوست پسرش می‌ره؛ البته ما یه شانس داریم، مدل ماشینمون بالاتره، اگه مکالمه شو قطع کرد، یعنی می‌خواد پا بده.»

این اتفاق هم می‌افتد؛ به خودرویش که نزدیک می‌شویم، شیشه را پایین می‌دهد و پورشه داریوش قرار با دوست پسرش را به هم می‌ریزد و شکل رابطه‌شان را عوض می‌کند. مسیر را که ادامه می‌دهیم، دختری کنار دوست پسرش سوار بر پرشیا درحال رانندگی است، او به داریوش و پورشه‌اش چشمکی می‌زند و میزان عمق رابطه‌ای که با همراهش دارد را مشخص می‌کند. حالا ممکن است همراه او خیلی دوستش داشته باشد، عاشقش باشد، از کار و زندگی‌اش گذشته باشد، اما پولی ندارد که بخواهد پرشیایش را به پورشه داریوش تبدیل کند. داریوش هم با همه این اوصاف بی‌خیال این مورد می‌شود و با حرف پدرام متوجه دختری با موهای چتری می‌شود که سوار بر یک مازراتی است.

ماشین‌ها با یک، دو، سه و یا چهار سرنشین رد می‌شوند؛ اکثرا براساس جنسیت تفکیک شده‌اند. خیلی‌ها از تیکه‌هایی که داریوش با پورشه‌اش به آنها می‌اندازد شاد می‌شوند و به خود می‌بالند. پدرام شیشه را پایین می‌دهد و به راننده خانم ٢٠٦ سفیدرنگی می‌گوید: «لاستیک لاستیک، پنچر شده.» او هم جدی می‌گیرد و دستپاچه می‌شود. بعد از چند لحظه پدرام قهقهه‌ای می‌زند و می‌گوید: «دیدی گولت زدم؟ می‌خواستم سر صحبتو باهات باز کنم.» او هم که‌ هاج و واج مانده، می‌خندد و از شوخی پدرام استقبال می‌کند؛ اسمش را می‌گوید و شماره‌اش را برای پدرام می‌خواند. پدرام می‌گوید: «اینا همش شگردهایی واسه پایین کشیدن شیشه ماشین دخترهاس، با هر دلقک بازی این کارو انجام می‌دیم. البته اگه ماشینت خوب باشه، پنجره شیشه ماشین اکثر دخترها اتوماتیک پایین میاد.»

وقت‌گذرانی از روی ناچاری
داریوش از آدم‌هایی است که علاقه‌ای به دور دور در آخر هفته‌ها ندارد؛ او می‌گوید: «من اصلا این کارو، کار چیپی می‌دونم. اما خب مسأله اینجاس که ما هیچ تفریح جایگزین دیگه‌ای نداریم. وقتی بچه‌ها حتی نمی‌تونن با هم به ورزشگاه برن، چه انتظاری می‌شه داشت؟» خیابان برای داریوش و دوستانش به یک پاتوق تبدیل شده، پاتوق جذابی که توانسته جای کافه‌ها را هم بگیرد؛ حالا خیابان به کافه‌ای بزرگ تبدیل شده که آدم‌ها در آن حرکت می‌کنند. داریوش می‌گوید: «ایران جاهای خوبی واسه گشتن و تفریح کردن داره، اما بحث اینجاس که بچه‌ها جرات نمی‌کنن باهم برن. بچه‌ها توی خیابونا گم و گور شدن و نمی‌دونن چه تفریحای مناسب‌تری می‌تونه وجود داشته باشه. اصلا لذت یه صبحونه توی کافه روباز رو نمیشه با هیچی عوض کرد.»

به قول پدرام، دور دور یک تفریح خاص است که نهایتا ٢٠درصد از جوانان تهران می‌توانند آن را انجام دهند؛ چراکه این تفریح توانایی مالی خاصی می‌طلبد. البته این تفریح یا وقت‌گذرانی توانسته برای عده‌ای سود اقتصادی فراوان داشته باشد؛ دور دور باعث پیشرفت و توسعه بسیاری از شغل‌ها شده، داریوش می‌گوید: «امیر چاکلت رو دور دور امیر چاکلت کرد، حالا چندتا مغازه دیگه هم داره. من یادم میاد اینجاها همش زمین خاکی بود.»

قضیه ماشین و شخصیت
«اونقد دور دور کرده که دیگه نمیتونه رانندگی کنه، پاهاش درد گرفته.» «با خودش قهره، حرف زدن باهاش حوصله میخواد.» اینها حرف‌های رد و بدل شده بین داریوش و پدرام در بلوار اندرزگو است. نگاه آنها همه بلوار را دربرگرفته و یک نفر هم از زیر دستشان در نمی‌رود؛ با یک نگاه همه را تا آخر می‌شناسند و حتی تا تعداد دوست‌های پسر سابقشان هم پیش می‌روند.

داریوش معتقد است که دخترها می‌گويند پول امنیت می‌آورد؛ برای همین دنبال ماشین‌های مدل بالا هستند؛ چراکه پشت بندش ویلا و چیزهای دیگر هم هست؛ او می‌گوید: «خرج کردن واسه دخترها یه وظیفه شده. این‌که اونو سوار کنی و بیرون ببری و خرج کنی و بعدشم برسونی خونه. اصلا بین دخترها کل کل شده که دوست کدومشون بیشتر خرج میکنه. دخترها با نگاه کردن به ماشین طرف مقابل دوستاشونو انتخاب میکنن.» پدرام هم در ادامه صحبت‌های داریوش می‌گوید: «اتفاق عجیبی که توی چند سال اخیر افتاده اینه که خیلی از دخترها به بهونه این‌که امنیت ندارن، پدر و مادرشونو مجاب می‌کنن که ماشین داشته باشن، من پدر و مادرهایی رو می‌شناسم که مدل ماشین‌شون از مدل ماشین بچه‌شون پایین‌تره.»

«آنیتا»، دختر خوش‌چهره و صدایی که در دور دورِ امشب با داریوش دوست شده اما چیز دیگری می‌گوید. او در پاسداران زندگی می‌کند؛ موازی پورشه داریوش حرف‌هایش را با صدای بلند می‌زند: «پسری که توی دور دور باشه تکلیفش مشخصه.» او نمی‌خواهد قبول کند که تمام دخترها دنبال پول پسرها هستند و برای همین در دور دور‌ها دنبال ماشین مدل بالا می‌گردند.

«البته تجربه به ما دخترها ثابت کرده که آدمایی که سوار ماشینای مدل پایین هستن ممکنه برخوردای مناسبی نداشته باشن و واسه همینه که بچه‌ها با پسرایی که ماشینای گرون‌ قیمت دارن راحت‌تر ارتباط برقرار میکنن.»

آنیتا دور دور را یک هواخوریِ بدون دردسر می‌داند که پیاده‌روی و خستگی هم ندارد و هر وقت که حوصله‌اش سر می‌رود این کار را انجام می‌دهد. او انتخاب‌هایش را تنها براساس مدل ماشین طرف مقابل نمی‌داند و می‌گوید به طرز صحبت کردن و دیگر موارد اخلاقی هم بستگی دارد، وگرنه دوستی به همان یک شب و حرکت کردنِ موازی در خیابان خلاصه می‌شود.

آنیتا می‌گوید: «دور دور واسه این به وجود اومده که حوصله آدم سر می‌ره و دنبال دوست جدیده و جای دیگه‌ای هم وجود نداره. موزیک داریم و هوای خنک و هیچ خستگی هم در کار نیس؛ چه چیزی از این بهتر؟ البته خیلی از بچه‌ها واقعا هیچ هدف خاصی از دور دور ندارن و همینجوری میان و حتی دنبال دوست جدید هم نیستن؛ به صورت لحظه‌ای این کارو انجام میدن.» به قول داریوش که سرنشین هر ماشینی را که اراده کند به چنگ می‌آورد.

دوستی‌های دور دوری
راه بند آمده؛ دو دختر که سوار یک بنز شده‌اند، از همه سو درخواست دارند. آنها می‌توانند به تنهایی یک خیابان را ببندند و راننده‌های تمام ماشین‌ها را به له‌له بیندازند؛ قدرتی که شاید در ایست‌های بازرسی و گشت‌های نامحسوس هم پیدا نشود.

«آتوسا» نام یکی از آن‌هاست؛ شگردهای داریوش او را به حرف می‌اندازد: «این کار توی هر گروه سنی انجام می‌شه. من خودم دوستای ٤٠ساله‌ای دارم که این کارو انجام می‌دن و دخترهای خوبی هم هستن و فقط دنبال دوست می‌گردن. البته معمولا شکست می‌خورن و اون وقت نسبت به کل افراد جامعه بی‌اعتماد میشن. طبیعتا این رابطه‌ها بدون هیچ اعتمادی شکل می‌گیره و هر دو طرف می‌دونن که طرف مقابل همون شب به آدمای زیادی شماره داده و از آدمای زیادی هم شماره گرفته. این رابطه‌ها از اساس با یه اشکال شکل می‌گیره.»

داریوش که دوست‌های دختر زیادی دارد، وقتی کانتکت‌های گوشی‌اش را نشان می‌دهد، بیش از ٥٠درصد از لیست بلندبالای دوست‌های دخترش را در دور دور پیدا کرده. «همه اینا هرزه نیستن. اما خب دوستی‌هایی که با دور دور شکل میگیره، پایدار نیس. واقعیتش، این دوستی‌ها بیخوده و با چرخ زدنِ بیشتر میشه ده تا دیگه هم پیدا کرد. هرچقدر هم که خوب باشی، ماشینتو نشونه شخصیتت می‌دونن. من آدمایی رو می‌شناسم که توی خونه کوچیکِ اجاره‌ای زندگی می‌کنن اما ماشین مدل بالا سوار می‌شن تا از این طریق شخصیت خودشونو نشون بدن.»

ترافیک سنگین است و کسی نمی‌خواهد از لاین خلوت بلوار عبور کند. در قسمتی از خیابان یک بی ام و موازی با یک لکسوس درحال حرکت است. پسری می‌خواهد شماره‌اش را به یکی از دخترهای سوار بر لکسوس بدهد، دختر هم با لبخند و روی باز آیفونِ خود را بالا گرفته و در صفحه لاک (قفل) گوشی‌اش ادای ذخیره کردن شماره را درمی‌آورد. دور دور مصافِ کل کل باز‌ها است. سرنشینان پشت ماشین این دخترها هم سگ‌های سفید و سیاهی هستند که سرشان را چند لحظه یکبار از شیشه بیرون می‌آورند.

دور دوربازها هفته‌ای چندبار همدیگر را می‌بینند و ناخودآگاه با هم آشنا شده‌اند، برای همین سعی می‌کنند هر هفته با ماشین جدیدی در صحنه حاضر شوند. ساعت  ١١:٣٠ است، موزیک‌ها و سرعت‌ها کم و زیاد می‌شود. خیلی‌ها از دور دورِ خود به نتیجه رسیده‌اند و حالا به مقصد می‌روند. بعضی از دخترها سوار بر ماشین مدل بالایشان چشمکی می‌اندازند و با لبخند رد می‌شوند. داریوش به این لبخندها می‌گوید «خنده حرص»؛ چون نمی‌توان به آنها رسید و تنها می‌خواهند به این ترتیب پسرها را عذاب دهند. آدم‌های داخل ماشین یک پیک‌نیک کوچک راه انداخته‌اند؛ ٤نفره، دونفره، و دنبال آدم‌هایی برای افزایش این تعداد هستند.

١٢ بامداد؛ برگر فکتوریِ سعادت‌آباد
ساعت ١٢ است، دور دور به پایان رسیده و در برگر فکتوری سعادت‌آباد نشسته‌ایم. داریوش دوباره کانتکت‌های گوشی‌اش را نشان می‌دهد و دوست‌هایش را مرور می‌کند. «این الهه س، پنجشنبه توی دور دور دوست شدیم و یکشنبه باهم رفتیم استانبول. واقعیتش اینه که دوستی‌های غیردور دور پایدار‌تر بودن و به یه مهمونی رفتن ختم نشدن. واقعیتش اینه که دخترهایی که دور دور نمی‌اومدن حالا ازدواج کردن، اما دور دوری‌ها نتونستن ازدواج کنن، مثه خود من که توی ٣٠سالگی همین‌طوری موندم و اونقد دوست زیاد داشتم که دیگه نمی‌تونم ازدواج کنم.» داریوش که حالا پخته‌تر شده و دیگر مثل جوانی‌اش استفاده از وسایل نقلیه عمومی را ننگ نمی‌داند و تنها به خاطر آن‌که  ٣‌سال از تهران دور بوده دلش برای دور دور تنگ شده و هر از گاهی این کار را انجام می‌دهد، می‌گوید: «صحبتِ دور دور توی بقیه کشورها یه چیز مسخره س؛ اونجاها اینقد تفریح هست که آدم دنبال این کارها نره. وقتی یکی از دوستام توی ترکیه از من پرسید که تفریح شما چیه و منم قضیه دور دور رو گفتم، اصلا نمی‌تونست باور کنه.»

شاید قرار است تهران به این شکل توسعه یافته شود، از صف مترو و اتوبوس کاسته و به تعداد ماشن‌های مدل بالای تک سرنشین اضافه شود و پدیده «رژه تجمل» روز به روز نمایان‌تر از پیش جلوه کند. پول‌های بادآورده آن‌قدر زیاد شده که دیگر صاحبانش نمی‌دانند با آن چه بلایی باید سر خود و دیگران بیاورند. پول‌های بادآورده‌ای که تنها می‌تواند به خشم طبقاتی بیفزاید و اکثریت جامعه را - که زیر خطی به نام فقر روزگار می‌گذرانند - به فکر تغییر و دگرگونی جهت رفع این اختلاف بیندازد و آنها را از پورشه، پورشه‌سوار و کارخانه تولید پورشه متنفر کند. آدم یاد مادر و پسری می‌افتد که اردیبهشت‌ماه‌ سال ٩٢ با خريد يك خودرو پيكان در خيابان‌ها به تصادف عمدی با خودروهای مدل بالا مي پرداختند و حداقل به ازاي هر تصادف از راننده خودرو ديگر مبلغ ٥٠٠‌هزار تومان جهت بيعانه، مي‌گرفتند تا در ادامه به پليس مراجعه كرده و ميزان خسارت وارده را ارزيابی كنند. یک سوال، فکر می‌کنید نتیجه شكاف طبقاتی چه خواهد شد؟
ارسال نظرات
ناشناس
۱۸:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
باید راه های کم هزینه تری برای تخلیه انرژی جوانان پیدا کرد. بدون شک آمار جرم و جنایت اعتیاد و... کاهش پیداکرد.
حسین
۱۴:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
آدم وقتی این چیزا رو میبینه حالش از پول و ماشین و دنیا و مافیها حالش بهم میخوره
ناشناس
۱۴:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
من فقط یه سوال دارم این قانون ازکجا اورده اید چه شد ؟ ناوش جانشان ماشین لوکسشونیک اما صادقانه ومستند میتونن جواب بدن از کجا اوردند؟
ناشناس
۱۳:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
به هر حال دور دور و اين مدل رابطه خودش نوعي فرار از رابطه عميق و دل دادن و عشق است و تمامي كساني كه با اين روش سر خود را گرم مي كنند به شدت ظاهر نما ، حريص، داراي محبت با واسطه و مانند ميوه اي هستند كه ظاهري زيبا و دوست داشتني و شيرين دارد ولي از درون پوسيده و كرمو پوچ است ، شريكاني غير قابل اعتماد، حريص و از لحاظ سبك زندگي به شدت خود شيفته و نگاهشان به افراد جامعه يا دلسوزي از سر رحم يا تحقير است ،، مبادا روزي كه گدا به جاه و مقام رسد. منظور از گدا ، گدايان محبت و توجه و عشق است كه در جامعه مدرن از طريق پول به دنبال اينها هستند
ناشناس
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
دور دور کردن به قیمت خوراندن دود کثیف ماشینها به کسانی که گناهشان فقط سادگی و پاکی است.
حسین
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
وقتی سیستم فاسد و ناکارامد باشه نتیجه همین میشه
فرزند کارگر
۰۹:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
بنازم پدرمو که می گفت کتم رو می فروشم تا شما ها درس بخونید و چیزی بشید ... روحش شاد... روزش مبارک
معلم بارنشسته یک لاقبا
۰۹:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
مقصرکسانی هستند که به مردم وعده حکومت امام جعفرصادق (ع) رامی دادند رجوع (به افشاگری احمدی نژاد) دوفرزند فارغ التحصیل دانشگاه معتبر به نان شبمان محتاجیم
ناشناس
۰۸:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
نامزد من پول عینک نداشت بده گفت چشام خوب شده. مبادا با پول گرفتن از من غرورش جریحه دار بشه. حالا اینا میرن دور دور .. دنبال ویلای جدید واسه اقامت آخر هفته ن. 8 سال با یکی نامزدم الانم میخوایم ازدواج کنیم. فقط پول نداریم . والا بلدیم چهجوری از زندگی لذت ببریم خداییش. مشکل پوله
ali
۰۷:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
متاسفم برای این دخترها که همه چیزشون را برای یک دور سوار شدن بر پورشه میفروشن.بعد از پسرها انتظار دارین با این دخترها ازدواج کنند؟>این دخترها فقط به درد این میخورن که یک ساعت باهاشون باشی
مهدي آرام نژاد
۰۷:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
از گردآورنده اين مبحث تشكر مي كنم.
ناشناس
۰۳:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
"سابقه ١٢ساله دور دور کردن"
یعنی افتحاری برای خودشهاااا!!!!
ناشناس
۰۲:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
من خودم آدم سی و خورده ای سال و ثروتمندی هستم که واقعا پولم رو از راه حلال و تحصیل و کار و تلاش و خلاقیت و خواست خدا و یاری شانس به دست آوردم ولی هیچگاه تو زندگیم حاضر نشدم تا وقتی که در ایران بودم سوار ماشینی بشم که دل دیگران رو بسوزونم و قبول دارم سیستم بسیار مشکل داره که عده عی نیازمند نا شب باشن و عده ای نمیدونن چه جوری خوش بگذرونن..
در ضمن یادمون باشه فشار مضاعف به جوونا ، بیکاری، بالارفتن سن ازدواج، باعث رواج این ناهنجاری ها شده..
ناشناس
۰۲:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
من بعد از یکسال با حقوق سربازی تونستم یه دوچرخه معمولی بخرم، بعد از ساعت اداری برم دور دور ... خدارو شکر.
بهلول
۰۰:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
دوستان انقدر مسئله رو بزرگ نکنین حالا یکی پوشه زرد داشته من به شخصه 10 تا پوشه دارم سبز و آبی و بنفش و ... ما که دوشواری نداریم
بهلول
۰۰:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
دوستان انقدر مسئله رو بزرگ نکنین حالا یکی پوشه زرد داشته من به شخصه 10 تا پوشه دارم سبز و آبی و بنفش و ... ما که دوشواری نداریم
ناشناس
۲۳:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من هم زمانی دور دور میکردم!
مثل قطار شهربازی ما را به جائی نرسوند
mehdi
۲۳:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
بنظر من اگه پولی ازسود چرخه تولید به یه آدم پولدار برسه اینطوری در جهت تهیه چنین زندگی لوکسی هزینه نمیشود بلکه ایشان در جهت پیشرفت خود و کشورش سعی در سرمایه گذاری در کارهای دیگر میکند، در واقع به این شکل پول را هدر نمیدهد؟!پس نتیجه میگیریم،برای بدست آوردن این پولها هیچ زحمتی صورت نگرفته است؟!
ناشناس
۲۲:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
اقا داریوش 12سال دوردور کردی انواع پلنگ ها رو شکار کردی...
آخرش که چی؟
به کجا چنین شتابان؟
میتونی در مقابل خدا باایستی ؟ چی داری بگی؟
سروش
۲۲:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من که پولدار نیستم اما چرا گیر دادید به اینا ؟
منم اگه داشتم ماشین چند میلیاردی میخریدم اما الان پول پرایدشم ندارم , غصه هم نمیخورم شما هم دست از سر مایه دارها بردارید , حتما باید برن پولشونو تو ترکیه سرمایه گذاری کنن تا دلتون خنک شه !
ناشناس
۲۲:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
اقا چی میشه به فکر مرفهین بی درد هم باشین براشون پیست بزنین تا نیان تو خیابون پول پیست رو هم حاضرن بدن
Davied
۲۲:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
فرق فرهنگ با تمدن در کشورایران
هنوز برای مردم تازه بدوران رسید
توجیه نشده است .استاد اقتصاد میگفت طرف سوار آخرین مدل ماشین است ولی پوست پرتعالش را از داخل ماشین پرت میکنند داخل خیابان پس معلو م است این نوع افراد بی فرهنگ در تمام موارد قوانین اجتماعی هستد
ناشناس
۲۲:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
اقا داریوش 12سال دوردور کردی انواع پلنگ ها رو شکار کردی...
آخرش که چی؟
به کجا چنین شتابان؟
میتونی در مقابل خدا باایستی ؟ چی داری بگی؟
سلام
۲۱:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
دوستان فرارو اگر دور دور نكنند چكار كنند!
حجت علی نژاد
۲۱:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
دارندگی و برازندگی خوش به حالشون. من هم میخواهم با پولی که ازآموزش و پرورش میگیرم برم دور دور . خوبه
ناشناس
۲۰:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
درد این دوستان کمبود امکانات تفریحی ویا مکان های تفریحی نیس !! درد اینه این مکانا تفکیک شده س یا ازادی های دور دور رو نداره!!!
فاطمه
۲۰:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
این بیچاره ها ادمهای قابل ترحمی هستند کسانیکه حتی نمیتونن یک ازدواج عادی بکنن وزندگی عادی داشته باشن
ناشناس
۲۰:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
درد این دوستان کمبود امکانات تفریحی ویا مکان های تفریحی نیس !! درد اینه این مکانا تفکیک شده س یا ازادی های دور دور رو نداره!!!
ايران
۲۰:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
دور دور ديگه چيه منظورتون ولگرديه
كارمند ساده
۱۸:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
حال آدم ميگيره
متن تصويري پر از فضاهاي پرشهوت بچه پولداراي مفتخوره
ماي كارمندو ببين صبح تا شب دنبال يه لقمه نون
جوانمرد
۱۸:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
با سلام مثل همیشه از سایت بی نظیر فرارو کمال تشکر رو میکنم.ببینید عزیزان من دنیا محل قرار نیس.هممونم خوب میدونیم که اخر و عاقبت ما تو اون دنیاست نه این دنیا.من درآمدم شاید ماهانه به یک میلیونم نرسه ولی واقعا خدارو همیشه بخاطر سلامتی خودم و خانوادم شکر میکنم.با اینکه فوق لیسانسم اونم از بهترین دانشگاههای ایران.ولی اینقد اطرافم اینور اونور پولدار دیدم که تا خواستن لذت ببرن رفتن اون دنیا.بعدشم خیلی از ماها تو روزگاری زندگی میکنیم که عدالت واژه گمشده اونه.ما حتما حقمون رو از خدا خواهیم گرفت.لذت واقعی دست یه مظلومی رو گرفتنه نه سوار پورشه شدن.من اهل شعار نیستم ولی به یقین رسیدم که لذت تو کمک کردن به هم نوعه. یا علی
ناشناس
۱۸:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
همه اینها محمد حسین و احمد هستند موقعی که ازشون میپرسی اسمشون میشه داریوش و کورش و... وقتی هم تصادف می کنند و میمیرند دوباره همون محمدحسین و احمد می شوند.
ناشناس
۱۸:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من الان 33 سالمه و به معنای واقعی بیکارم نه اینکه دنبال کار نبودم کار پیدا نکردم تمام تفریح من اینه که بخوابم شاید تو خواب بدبختی هام یادم بره !
جوونهای مثل من زیادن خیلی از دوستام هم همین وضع رو دارن!
ناشناس
۱۸:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
الان چند وقته که مد شده هی گیر بدن به این پریوش خدابیامرز بابا ول کنید این بنده خدا رو
j j ococha
۱۸:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
این الهام خانوم بزارید تو خیال خودش برا خودش شرایط اقتصادی درک کنه چکارش دارید .اتفاقا اون بنده خدا پورشه سوار هم تو ایستاگرامش دیگران را به درک شرایط اقتصادی دعوت کرده بود ااا ( :
دوست شما
۱۸:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
همه مردم ایران سرکارند . سرکار. برید برای اضافه کار. ادمای بیکار . بدونید که همه ما را گذاشتن سرکار . کدوم کار؟؟؟؟؟؟؟؟ جوینده یابندست همکار . خواهی که دل دلبر تو نرم شود ... از پی تو ایدو دل گرم شود .... زاری مکن و زور مگو زر بفزست .... گر زر بر سر فولاد نهی نرم شود..
شاهد
۱۸:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
ما نفهمیدیم پابلیک یعنی چه؟
وهنوز منتظریم که باید زبان عربی یاد بگیریم یا فرنگی وزبان ارثی ومادری خودمان چه میشود وبکجا میرود لغتی فارسی مساوی وجایگزین پابلیک در فارسی وجود نداردمثل تلویزیون ویا میشود عمومی ومردمی.
داود
۱۷:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
خيلي مسخرس همه چيزمون به همه چيزمون مياد!
ناشناس
۱۷:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
تمام این بچه پولدارها در دوره انقلاب به دنیا آمدند در مدارس دولتی درس خواندند اغلبشان شیر و لبنیات کوپنی خوردند و.....تاریخ دوباره تکرار می شود یعنی تمام آن کسانی که سال 57 به عنوان سرمایه دار معرفی شدن یا تیر باران یا فرار یا مصادره شدن تا عدالت برقرار شود حالا با بگیرو ببند می خواهند باز عدالت برقرار کنند خدا عاقبت این کار را به خیر کند که چه چیزی دنبال خواهد داشت .
ناشناس
۱۷:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
واقعاپول نفت سر سفره [ بعضی ها ] دیده شد
ناشناس
۱۷:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
آقا شما که عرضه نداشتی
خودمون درستش می کنیم. ما فقرا بیچاره ها
همونطور که بساط اشرافیت را یک بار برچیدیم یه بار دیگه هم این بساط مسخره رو جمع می کنیم
ناشناس
۱۷:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
....داریوش، ٣٠‌سال دارد؛ با پورشه سفیدش از قدیمی‌های دور دور به حساب می‌آید. او ١٢سال است که دور دور می‌کند....

حرف خنده دار سال
مرتضی
۱۷:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
به تمام دوستان پیشنهاد میکنم گزارش "پاتوقی از سرنگ و مرگ" را که در روزنامه شرق امروز منتشر شده بخونن تا بدونن در این شهر چه خبره.
اینم لینکش:
http://sharghdaily.ir/News/61664/%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%82%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%B1%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%85%D8%B1%DA%AF
فرشته
۱۷:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من وضع مالی خیلی خوبی دارم.ماشین خوبی هم دارم .اتفاقا خونمون هم بلوار اندرزگو تو قیرطریه است .از نظر ما این دخترپسرهایی که دوردور میکنند یک مشت عقده ایی هستند غالبشون هم از عقده حقارت و مبود محبت تو خانواده در رنجند.پای حرفاشون که بشینید میبینید چه خانوداه های درب و داغونی دارند.مادر سی خودش پدر سی خودش.بچه هاشون هم مصداق واقعی اونها که زیر بته به عمل اومدن.اغلبشون موادی هستند و یک بار هم که شده خودکشی رو تجربه کردند....دلتون باید به حال این دوردوری ها بسوزه اینها ادمهای بدبختی هستند.بدبخت به معنای واقعی کلمه .چیزی غیر از پول برای عرضه ندارن و پول هم براشون دیگه لذتی نداره .خنده های مصنوعی صورتهای مصنوعی و بدبختیهای واقعی
حمید
۱۷:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
کل سرمایه ام یه تراکتوره ساخت تبریز مدل 78 که همیشه با اون میرم دور دور البته روی زمین کشاورزی ارگونومی شم با پورشه زیاد فرقی نداره فقط نمی دونم چرا بعد 12 ساعت رانندگی باهاش دیگه پاهام از من فرمون نمی بره وقتی پیاده می شم تمام بدنم روی فرکانس 1000 می لرزه کل سرخوشیمون اینه که بعد 3-4 ساعت کار یه چای اتیشی بزاریم و توی تنهایی زیر سایه تراکتور نوش جان کنیم.
تا حالا هم انصافا احساس بی هدفی نکردم
ناشناس
۱۶:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
اين افراد با اين ماشين ها همه خودي هستند ، يعني يا نوه ايت الله ، يا اقازاده، يا پسر فلان سردار يا نماينده مجلس ، .... بهشان مي خواهي بند كني؟ نيروي انتظامي مي گفت يك بار اينها را گرفتم نزديك بود چند سال سابقه كارم بمالد! كورش تو بخواب كه ما داريم با پول ملت براي بچه هايم پورشه مي خريم.
ناشناس
۱۶:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
اکثر مردم ايران بى جنبه کم ظرفيت وعوام تشريف دارن سرانه مطالعه وکتابخوانى درايران 30دقيقه درسال درژاپن 30دقيقه درروز تفاوت ازکجا تاکجا با اين وضع جامعه از داخل به پوچىميرسه واز داخل خودمووناوهمه چى رونابود ميکنيم!!!!!
ممدلی
۱۷:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
ناشناس عزیز مگر تو گلستان پراز گل وبلبل ما کتاب هم چاپ میشه بجز اونائی که مابگیم خیلی خوبه به به چه چه همه باید همینارو بخونن که ما دوست داریم
ناشناس
۲۰:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
دردمون همینه دیگه! اگر کتاب میخوندن که دیگه وضع این نبود!
ابوالفضل
۱۶:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
ناشناس 11:03 که یه لیست بلند بالا رو نوشتی اصلا کاری به متنت ندارم که درسته یا غلط ومنظورت چی بوده ولی باید بگم فرزند ایت الله ربانی اسمشون محمد هادی هستش نه محمد مهدی در ضمن ایشون مهندس نیستن بلکه جامعه شناس و کاشناس حقوق قضایی هستن و در مجلس هفتم نماینده مردم شیراز بودن و قبل از اون هم امام جمعه اقلید و خرامه بودن من نمیدونم واقعا این حرفا رو شما از کجا اوردی ولی.......
با تشکر
ناشناس
۱۶:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
چرا؟ کی؟ چطور به این روز افتادیم؟
آه فقرا دامن شما را خواهد گرفت
ناشناس
۱۸:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
دور نیست آن هنگام.
نسرین
۱۶:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
اینا هم بدبختن ، خوشبختی عین سادگی و بی غل و غشیه ،
من داداشم یه پراید 89 داره فکر میکنه پورشه داره هر موقع بهش میگم من بشینم با گوشه چشم نگام میکنه ریشخند میزنه میگه برو بابا
آقا من به کی بگم که عاشق ماشینم ،به خودم قول دادم امسال وام بگیرم یه PK بخرم



نخند خب ....
پرپروش
۰۹:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
نسرین جون ، ان شاء ا.. شانس در خونه ی شمام رو میزنه ! صاحاب یه دوماد پورشه سوار میشی . ای وای پاتو نذاری تخته گاز بری تو دیفال ؟ عجب آرزوی تاپی برات کردم ، خودم که باهاش خیلی حال کردم ، جون تو و مرگ خودم
ناشناس
۱۶:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
ماشین های بالای یک میلیارد در خیابانها میشود وسیله تشخیصی خوبی باشد برای دنبال کردن صاحبان رانت و یا اتصال غیر شایسته به مدیران تجاری و صنعتی و بلوکه کردن اموال آنها!
mohammadreza
۱۵:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
نمیدونم مشکل ریشش کجاس چون هزارتا ریشه داره فقط میتونم بگم متاسفم برای کشورم
علي
۱۵:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
گزارش جالبي بود ممنونم
چه قدر خوبه كه واقعيت هاي جامعه را بيان ميكنيد.
ناشناس
۱۵:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
حالم از این مملکت بهم میخوره...همش دزدی..همش پز الکی دادن...اختلاف طبقاتی...پشیمانم که چرا درس خوندم...
ناشناس
۱۵:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
واقعا متاسفم. آوینی انسان فکور و آزادمنشی بود. آوینی بسیار مودب و خوشرو بود. آوینی کسی نبود که در اوج فشار عصبی به مخالفش توهین کند. آقای زیباکلام که جسارت بیان نظراتش را دارد نمی بایست در حوزه ای که تخصص ندارد وارد شود. آقای فراستی اما با آن همه ادعای هم نشینی با مرتضی آوینی و حتی خط دادن به او، ای کاش شان آوینی را رعایت می کرد و به احترام رفیق قدیمی اش از سمند "من" پیاده می شد در این جلسه. مقصر اصلی البته برگزار کنندگان مراسم هستند که به دنبال گل کردن برنامه شان به قیمت جنجال سازی بودند. دوستان بدانید، سال ها قبل سمیناری کاملا دانشجویی و بدون حمایت هیچ نهاد رسمی در دانشکده فنی دانشگاه تهران با حضور چندین متفکر برگزار شد، شان آوینی رعایت شد، بحث های هنری، فکری و فلسفی مطرح شد. البته که چون تفکر و آرامش خریداری ندارد، کل مستمعان آن همایش دو روزه دانشجویی به 100 نفر هم نمی رسید. متاسفم که به قهقرا می رویم هر روز بیش از دیروز. فقط خواهش می کنم، تمنا می کنم، التماس می کنم برای بالاتر نشتن بر نردبان دنیا از کول انسان های شریف و مودب و متفکری چون شهید مرتضی آوینی بالا نروید.
خيرخواه
۱۴:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
گزارش بسيار جالبي بود. اميد كه باعث بيداري شود.
مهیار
۱۴:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
دور دور بدم نیستااا، منم اگه پولدار بودم دور دور میزدم. اما اگه داریوش بهم نگه تازه به دوران رسیده
ناشناس
۱۴:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
می خاستم بنویسم که این مملکت داره به کجا می ره؟؟ اما به این نتیجه رسیدم که این مملکت به هیچ جایی نمی ره ! همونجایی که نست وایستاده!
ناشناس
۱۴:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
اینطور که شما فکر میکنید نیست وشاید درصد کوچکی باشد ولی همه قضیه نیست چون وقتی طرف با حقوق وکارکرد خودش داره برنامه ریزی میکند تا خونه بخرد ویا ماشین ویا هر ابزار ولوازمی یکدفعه قیمتهای تمامی اینا 500 درصد گرونتر میشه درحالیکه درآمد ایشان ثابت موند مگر میشود ریسک کرد اینجا تو این کشور کسانی ریسک میکنند که یا ثروتهای هنگفت ارثیه ای دارند وبا پول اینقدر کار کردند که تمامی زیر وبم بازار را میفهمند ویا اینکه رانت اصلاعاتی داشته باشند که به اون هم ریسک نمیگویند بهش میگند رانت ... در ثانی این اصلا" سیاست دولتهای ایران هست که هر دوره وهرکدامش به نحوی تلاش کردهاند تا اقتصاد خصوصی سازی ویا در اصلاح سرمایه داری را راه بیاندازند ولی هر کدامش به نفع خودشان ثروتهای هنگفت را دو دستی تقدیم شبه دولتی ها کردند حالا با هزار تا کار سیاست ودوز وکلک وقانون دور زدن ... مثلا" این کار هارم میکردند تا یه عده ثروتمند تیلیاردی بشوند ویه عده هم بدبخت فقیر به اینا کار کنند تا اینا ثابت کنند که اقتصاد خصوصی شده است ... درحالیکه اینا هم به جای اشتغال زایی چون این ثروتها پولهای اختلاصی ودذی بئده تو کار واردات پورشه و وسایل لوکس وگرانقیمت راه انداختند که جز پر کردن جیب اروپایی ها وآمریکاییها هیچ سودی برای مردم نداشت ..
ناشناس
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
درد این دوستان کمبود امکانات تفریحی ویا مکان های تفریحی نیس !! درد اینه این مکانا تفکیک شده س یا ازادی های دور دور رو نداره!!!
ناشناس
۱۳:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
درحقیقت پول افرادی است که برای فوتبال ویا۰۰۰۰ هزینه میکنند دود شد رفت هوا? فقط ماله کشی تو این چند روز جالب بود که افاقه نکرد! خدا رحمت کنه اون جوونا و صبر بده به خانوادشون'
ابوالفضل
۱۳:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
کاش پزوه احمدی را قرض میگرفتم.وبا یارانه ام بنزین میزدم میرفتم دوردور........همان چرح چرخ عباسی خودمانو عشقه.
رحیم
۱۳:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
نابسامانیهایی که در حوزه های مختلف متاسفانه گریبانگیر کشورمون هستش و هر روز در یک شکلی خودش رو نشون میده در مسائل اجتماعی و اقتصاد و سلامت امنیت غذایی و دهها مورد دیگه بیانگر این است که کشور دارای یه تفکر نظامند و آشنا به مسائل و تجربیات در حوزه های مختلف جامعه نیست که بتونه منابع انسانی و منابع مادی کشور رو به سمت درست هدایت کنه به قول پیتر دراکر فرق کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته در یه چیز هستش
مدیریت کارامد و مدیریت ناکارامد
بهرام
۱۳:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
هزار تا لایک! لپ مطلب را بیان کردی رحیم جان.
ناشناس
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
دست همه پولدارها و دزدها و غيره در يك كاسه است فقط دود اين آتش به چشم ملت زود باور ايران مي رود و بس
کامران
۱۲:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
غیره رو خوب اومدی
على
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
سلام

از بين دوستانى كه "منفى" به دور دور با ماشينهاى چند ميلياردى دادن، چند نفر هستن كه
اگه ميلياردى داشتن قهرمان دور دور بودن الان؟

گربه دستش به گوشت نميرسه....

يك عمومى سوار بى ماشين
فرشاد
۱۷:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من اگه کلکسیون ماشین های لوکس رو هم داشتم دور دور نمی کردم . خدا این همه پول بهشون داده حالا از هر راهی واقعا خنده داره که فقط باهاش دور دور می کنند پلنگیا رو می برن رستوران و ....
شما هم توو کف دور دور نباش .
ناشناس
۱۷:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
کامنت خوبی بود از بین کلی قضاوت الکی در مورد دیگران. ضمنا من هم پیاده هستم.
ناشناس
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
یکی از آشناهامون میگفت اینقدر که در تهران ماشین مدل بالا هست در ونکوور کانادا نیست
آیا سطح رفاه جامعه ما با کانادا برابره ؟
خود من وقتی با 35 سال سن و مدرک دانشگاهی و تجربه کاری از صبح تا شب در شرکت خصوصی کار میکنم و باز سطح زندگیم حداقلیه با دیدن اینهایی که یک شبه با یک بالا و پایین رفتن قیمت دلار و روابط خاص میلیاردر میشن احساس خوبی نمی کنم
ناشناس
۱۷:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
جک گفته اشناتون
اون ماشینای مدل بالایی که میگی و تو ایران کارکده مدل 2008 هنوز بالای چند صد میلیون فروخته میشه توی ونکوور درگرون ترین حالت 20 هزار دلارهم نیست چون کار کردس و مال 7 سال قبل حتی ممکنه با 10 هزارتا هم گیرت بیاد.
با میانگین 3 هزار دلار درامد طرف توی چند ماه میتونه بخره
اگه منظورت ماشینای بالای 200-300 هزار دلاره بازم خیالت راحت امار رسمی فروش کانادا/ امریکای شمالی انالین موجوده و خیلی بالاتر از کل خاورمیانس
رضا
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
یکی می مرد از درد بی نانی کسی گفت عزیزم زردک میخواهی؟!
ناشناس
۱۰:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
پورشه زردک _ منم می خوام منم می خوام منم می خوام
دلسوز
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
واقعا متاسفم برای نیروی انتظامی که فقط میتونن 4تا فقیر و بدبخت رو کنترل کنند و بندازن زندان....مگه رهبر نگفتن که این کار این آقا زاده ها باعث عدم امنیت روانی میشه؟خب پس چرا جمع نمیکنید این ها رو؟بخدا به دست بچه های بسیج بسپارنشون 3سوته جمعشون میکنند... کاری ندارم این ها پسر چه کسانی هستند،هرکی میخوان باشند ،ولی میدونم که این ها تفکرشون با تفکر انقلاب ما تفاوت داره و باید این مشکل حل شه اگه هم نیروی انتظامی تواناییشو نداره کار رو بسپاره به ما...واقعا برای دولت روحانی متاسفم که دوباره داره کشور رو بر میگردونه به دوره سازندگی و اختلاف بیشتر طبقاتی... اگه اصلاح طلبی و اعتدال اینه دیگه حالم از هرچی اصلاحاته به هم میخوره...و متاسفم برای احمدی نژادی که با بی فکری هاش باعث شد وضع طوری پیش بره که ملت بیچاره دوباره برن رای بدن به کسانی که فکرشون فقط دور دور کردنه... واقعا آدم به مظلومیت آقا اینجا پی میبره...هیچ دولتی نمیاد روی کار که واقعا به فکر ملت باشه و فرمان آقا رو عملی کنه...یکی هم که با اسم اصولگرایی میاد اینقدر خودش رو گم میکنه که مدعی میشه چرا تا امام زمان هست باید از رهبری دستور بگیریم،یکی هم که دور دور میکنه....واقعا خاک تو سرجفتتون..آقا مشکل ما کمبود یه حزب درست و حسابیه که از تفکر اصیل انقلابی تغذیه کنه...نه این اصول گراها و اصلاح طلب های منفعت طلب...یادش بخیر...قدیم چه اصول گراها و اصلاح طلب هایی داشتیم و الان چی داریم...
احمد
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
صبح تا شب دارم جون میکنم برای یه لقمه نون اون وقت معلوم نیست بابای این بچه پولداره از کجابراش این همه پول تهیه کرده .بی عدالتی اجتماعی تا به کجا آخه ؟ شکاف تا چه حد ؟
محمد از قم
۱۳:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
گزارشتون جالب بود
یه دختر
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من پای پیاده دور دور میکنم.اگر یه "دوست" هم کنارم باشه و هوا هم خوب باشه خیلی عالی میشه.هیچوقت حسرت رانندگی ماشین مدل بالا نداشتم فقط دلم میخواد بتونم دوچرخه سواری کنم بدون اینکه کسی چپ چپ نگاهم کنه. کتاب خوندن، با دوستان بودن، موسیقی، فیلم، دوچرخه، و پیاده روی بهترین تفریحه. ولی انگار بعضیا همین تفریح ها رو هم نمیتونن تحمل کنن و دوست دارن جلوشو بگیرن.
سپيدار
۱۹:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
منم همينطور.
یه دختر
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من پای پیاده دور دور میکنم.اگر یه "دوست" هم کنارم باشه و هوا هم خوب باشه خیلی عالی میشه.هیچوقت حسرت رانندگی ماشین مدل بالا نداشتم فقط دلم میخواد بتونم دوچرخه سواری کنم بدون اینکه کسی چپ چپ نگاهم کنه. کتاب خوندن، با دوستان بودن، موسیقی، فیلم، دوچرخه، و پیاده روی بهترین تفریحه. ولی انگار بعضیا همین تفریح ها رو هم نمیتونن تحمل کنن و دوست دارن جلوشو بگیرن.
ناشناس
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
الهیییییییی
فرشاد
۱۷:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
حتما اگر امکانش رو دارید دوچرخه سواری کنید . تمام دختران ایران باید دوچرخه سواری کنند.نگاههای بیمار این ملت عصر حجری را نادیده بگیرید.
ناشناس
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
واقعا که ما چقدر بدبختیم و بعضی های دیگه نمیدونن با پول های بادآورده شون چکار کنن!
واقعا چرا وضع باید طوری باشه که خواهر من پول نداشته قرص کلسیم که برای جلوگیری از علائم شبیه به ام اس بهش داده شده رو بخره و بخوره، اون وقت این ها....
واقعا این بوده عدالت علوی؟!
ناشناس
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
حالا تا چند وقت موضوع مملكت ما مي شود ماشين سواري پولدارها!!!!
سعیده
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من اگه به جای اینا بودم خودکشی کرده بودم تا حالا !!

این چه شیوه زندگی مسخره ای هست آخه
؟؟؟

البته مسئولین هم بی تقصیر نیستند ! شاید لازم باشه یکی دو تا از اینها هم که کوتاهی کردند در حق مملکت ، استعفا که نمی دن حداقل خودکشی کنند !!!!
ناشناس
۱۲:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
آنکه از حد بگذرد سیم و زرش .....یا خودش دزد بود یا پدرش
ناشناس
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
یا خودش مسئوله یا پدرش
ایرانی
۱۲:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
چرا واقعا چرا....
پول دارن نمیدونن چه جوری خرجش کنن این اوج بدبختیه ..
من روی صحبتم با دوستانیه که وضعشون خوبه فقط یه زره پشتکار از شما یه زره فکر میتونه جامعه رو تکون بده از این وضع جالبه که خودشونم خسته ان از این کار ؟؟؟
به جای این کارا شادی افرین باشید تا از عمق وجودتون شادیو حس کنید
وضعتون خوبه نوش جونتون
هیچکی از دورای بیخودی گشت و گزار همیشکی رازی نیست همچی جای خودش
ارش
۱۲:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
این ماشینها در واقع سرمایه های مملکت بودند که توی خیابونها با پول من و شما بنزین مفت میزنن و دور دور میکنن. آخه توی مملکتی که ماشین پلیسش سمنده، اونوقت میخواهند نظم و قانوت رو به ماشینهای وحشی مثل بنز، بی ام و ، پورشه و غیره دیکته کنن!!
ناشناس
۱۲:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
مرده شور ریخت همه شون رو ببره که آسایش رو از ما می گیرن . پلیس سر شب که می شه پل نیایش رو می بنده و همه شون سرازیر می شن تو خیابون ما و جیغ و داد و بوق و صدای ضبط و مسخره بازی های دیگه شون رو ما باید تحمل کنیم !
ناشناس
۲۰:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
بله تایید می کنم. خیابونه علامه بعد از بستن پل جای نفس کشیدنم نیست!!!
ناشناس
۱۲:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
مباركشون باشه عرضه دارن
مهران
۱۴:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
آره دیگه دزدی وحرام خوری عرضه می خواد
فرشاد
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
گزارش خوبی بود . فرارو تشکر تشکر
ناشناس
۱۲:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
از فرارو انتظار می ره که به اینطور داستان ها دامن نزنه ... هر چی به این جماعت توجه بیشتری کنی بیشتر حس مالکیت و سلطنت پیدا می کنند حتی اگه نقد بشن... بهترین کار بی محلیه...
محمد
۱۲:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
دارندگی وبرازندگی
ندا
۱۲:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
دارندگي و بي فرهنگي!
تيتر جالبتريه براي اين مطلب
ناشناس
۱۷:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
چی داری حالا؟
سعيد
۱۱:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
خوش به حالشون ما كه روروك هم نداريم
احمد
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
آقا مارو میگی با پراید مدل 83 پلاک ایران 16بار برده بودم سعادت آباد افتادم وسط اینا آوخ آآآآوخ
ناشناس
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من یه شیش متری ماشینی خونه دارم، بزارم صندوق عقب پراید برم اندرز گو دور دور.....
فرشاد
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
گزارش خوبی بود . فرارو تشکر تشکر
ناشناس
۱۱:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
""" فرارو خواهشا منتشر کنید , این رو دوستان بخونن و از تجربه یک شبه من از دور دور و نتیجه ای که گرفتم مطلع بشن , با تشکر """
آدم پولداری نیستم , یک مدت چون علاقه داشتم کارگری و سختی بعدش تونستم تو ارزونی یک موتور سنگین هوندا 600 سی سی با لباس نسبتا ارزون و کلاه نیمه حرفه ای بخرم !!!
اهل جلف بازی نیستم , یکبار ولی دور دور رفتم سعادت آباد و شهرک غرب ببینم چه خبره ؟!؟!
چرا دروغ بگم , واقعا آدم جو گیر میشه , یک باک بنزینم تموم شد اون شب , میرفتم بغل بنز و بی ام و , و حتی پراید و پژوها و ... ست کامل لباسم کلا مشکی با کلاه کاسکت رفلکس که اصلا قیافه ام دیده نمی شد , کلاچ می گرفتم گاز میدادم اگزوز قهرمانی ( یوشیمورا کربن ) کرک و پرشون میریخت می اومدن دنبالم مثلا لایی بازی کنن من هم یک دو سه دنده میزدم ازشون سبقت می گرفتم میرفتم نقطه می شدم و فقط صدای غر غر اگزوزم براشون می موند , خخخخــــــــ
کلا پسرا دخترا رو ول کرده بودن سعی داشتن من رو بگیرن و همش خنده بود خدایش !!!
ولی دیگه نرفتم , چون دیدم اگر هدف شادی بود , اون یک شب بسته , اگر هدف آشنایی با دختر هستش , اون دخترایی که دور دور میان و اونجا پیدا میکنی به درد بابا مامانشون هم نمیخوردن چه برسه به من !!!
( چون پسر و دختر آدمای بی هدف و گمراهی بودن که این دسته آدما مورد تایید نیستن و باری به هر جهت بودن )
بله دوستان شاید بنظرتون خنده دار باشه , ولی این تجربه یک شب دور دور من با موتور عزیزم " سالار " بود که چون بچه پولدار نبودم و به ژنتیکم اون موتور نمیخورد فروختمش تا به زخم و چاله های زیاد زندگی ام بزنم !!!
در کل اگر هوس عه , یکبار بسه خخخخــــــ
اینکارا آخر و عاقبت نداره , آخرش پشیمانیه !!!
موفق باشید
ناشناس
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
واقعا برای خودم و این جامعه و فرهنگ منحطش متاسفم. در حالی که بسیاری از جوانان متدین و معتقد بخاطر امنیت این کشور و این آدمهای بی مصرف دارن تو سوریه و عراق میجنگند و هرروز خبر شهادتشون میاد.یا جوانان مستعد و باهوش و تحصیلکرده ای که بخاطر نداشتن امکانات مجبور به مهاجرت میشن اونوقت این جماعت نوکیسه تازه به دوران رسیده فاسد به همه ارزشهای این مملکت دهن کجی میکنن.مسولین اگر میخوان وضع از این خرابتر نشه و به درگیریهای اجتماعی منجر نشه به شدت با این جریان مقابله کنند وگرنه خود مردم وارد عمل میشن ...
به 11:41
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
شهر هرته مگر خود مردم وارد عمل بشند. باید علت را از بین برد نه به معلول و نتیجه کار بدو بیراه گفت. علت همان قسمت اول حرف شماست که نتیجه اش قسمت دوم میشه!
یه همشهری
۱۲:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
آقای ناشناس محترم
اگر به فکر جوانانی هستید که از این مرز و بوم دفاع میکنند و به حق هم دورود و سلام ما بر آنها باد، پس لطفا به تلاش آنها برای امنیت این کشور احترام گذاشته و آنرا پاس بدارید و با ایجاد اغتشاش و تحریک مردم به "وارد عمل شدن" و شانتاژ آنها باعث ایجاد ناامنی و بی ثابتی در پایتخت نشوید چراکه با این کار خون آنان که برای امنیت کشور و مردم ریخته شده است را پایمال میکنید
تقاضا دارم در این موارد بجای شور حسینی ، شعور حسینی پیدا کنید
که حتی تا آخرین لحظه ی عمر عزیز و با عژتشان ، حتی برای دشمنانشان هم هدایت طلب میکردند نه نفاق و خشونت... باشد که راه و هدف حقیقی او را بیاموزیم نه آنچه را که خود از آن حماسه ،برداشت میکنیم...
و نظر شما را در رابطه صحتهایی که در مورد این جوانان بقول شما فاد کردید بهان حدیث جلب میکنم که:
اگر مسلمانی با کینه و دشمنی و تهمت به مسلمان دیگر که در دل دارد ،بمیرد ، مسلمان از دنیا نرفته است......
از خدا هدایت شما خودم و همگان را خواستارم ....
ناشناس
۱۱:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
بترسید از آه مظلوم.
ناشناس
۱۱:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
روایت بسیار جالب و گیرایی از یک معضل اجتماعی بود. تشکر می کنم. من هم این تفریح را کار بی ارزش مسخره ای می دانم ولی به یاد داشته باشیم که اولا این وضعیت خودش معلول است و نه علت و تا زمانیکه علت ها را انکار کنیم معلول درست نمی شود ثانیا بخش مهمی از جامعه مشغول این کار است و قابل حذف هم نیست. ثالثا: موضوع تفریح مناسب و جوان پسند تبدیل به یک معضل شده است و تا زمانیکه این موضوع حل نشود وضع بهتر که نمی شود بدتر هم خواهد شد و تبعات بعدی آن بخصوص گسست طبقاتی و اجتماعی و نفرت های فروخفته طبقات اجتماعی از یکدیگر همچون آتشفشانی خاموش زیر لایه ای از خاکستر پنهان می ماند تا چه زمانی سر باز کند!!
وضعیت تلویزیون، سینما، پارک ها ، ورزشگاه های تک جنسیتی و... هم که اصولا بی نیاز توضیح است که چرا در جذب جوانان ناتوانند!
ناشناس
۱۱:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
بترسید از آه مظلوم.
سارا
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من با فوق لیسانس و با وجود شاغل بودن بازم فکر میکنم آدم بی مصرف و انگلی هستم اینا با این وضع در مورد خودشون چطور فکر میکنن! پول داری ثروت داری درست و قشنگ ازش استفاده کن توی خیابون راه افتادن دوستای جورواجور گرفتن و هرزگی کردنم شد کار آخه
علی
۱۸:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
انگل چرا سارا؟
قدر خودتونو بیشتر بدونید.
پدرام
۱۱:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
والا مایه موتور سی جی داریم که باهاش میریم دور دور خیلیهم راضیم کسی مشکلی داره عایا:))
ندا
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
آدمهاي پوچ
آدمهاي بي هويت
آدمهايي كه هيچي براي عرضه ندارند
آدمهايي كه هيچكس رو براي دوست داشتن ندارند
آدمهايي كه لياقت دوست داشته شدن ندارند

بعضيها خيلي فقيرند تنها داراييشون پوله!
فرشاد
۱۲:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
عالی بود .
ناشناس
۰۹:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
پولی که برایش زحمتی نکشیده باشی اینطوریه ، یاد داستان پدری افتادم که سکه ی پسرش را در تنور انداخت و پسرک چون زحمتی برای بدست آوردن سکه نکشیده بود ، در جهت برداشتنش تلاشی نکرد ، افتادم .
Yagish
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
پول خیلی زیادشم خوب نیست!!
ناشناس
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
خدايي ش دلم براي اين بچه پولدارها سوخت!
يعني اونهمه پول داشته باشي ، بعد ته لذتت اين باشه كه 12 سال تو يه خيابون دور بزني
به خدا آخر بدبختي ه
مسئولين رسيدگي كنن ، تو اين مملكت تفريح كمه
ناشناس
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
من اگر این پولو داشتم , نصف دنیا رو میگشتم ! از اهرام مصر تا بازمانده های تمدن اینکاها ... هی روزگار
ناشناس
۱۱:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
جالب بود
ندا
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
آدمهاي پوچ
آدمهاي بي هويت
آدمهايي كه هيچي براي عرضه ندارند
آدمهايي كه هيچكس رو براي دوست داشتن ندارند
آدمهايي كه لياقت دوست داشته شدن ندارند

بعضيها خيلي فقيرند تنها داراييشون پوله!
ناشناس
۱۷:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
همه ی اون ادما بهتر از شمان که ندیده در موردشون قضاوت میکنی و در مورد لیاقت مردم نظر میدی.
ناشناس
۱۸:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
و آدمهايي كه هيچ عرضه ای ندارند...
ناشناس
۰۹:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
"هر شخصی نظرش برای خودش محترمه " البته بشرطی که موجب خدشه و آزار دیگران نشه
عسل
۱۱:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
یه پیشنهاد دارم ...

گفتید تفریح ندارید دنبال شادی و اغنای روح میگردید؟!؟

آقای داریوش و تیپیکال آقایان داریوش

بیاید با دوستان خود تشکیل یک نهاد غیر دولتی و یا همون NGOs ها رو بدهید و در زمانهای بیکاری، طرحهایی رو برنامه ریزی کنید که در اون طرحها به" بچه های خیابان " کمک کنید و باعث شادی مردم محروم شهر خودتان شد وقتی با دوستان خود کنید که بتوانید گریه ی کودکی یتیم خیابانی را به خنده تبدیل کنید ، در اون لحظه است که لذت واقعی را خواهید چشید ، لذتی که تا عمق روحتان نفوذ خواهد کرد و باقی خواهد ماند ....

آقای داریوش با دوستانتان NGOتشکیل داده ودر زمانهای بیکاری بجای دور دور کردن و تولید آلودگی بیشتر برای هوا و محیط زیستتان ، به کوهها و مناطق تفریحی اطراف تهران بروید و به جمع آوری زبالهای محیط زیست خود بپردازید...

آقای داریوش ، با دوستان خود جمعه ها به آسایشگاهها و مراکز نگهداری افراد کهنسال بروید و با شاخه گلی لبخند را به دنیای آنها نیز وارد کنید ، تا حس زنده بودن را دریابید....

و هزاران پیشنهاد دیگر که مسلما اگر کمی در این زمینه فکر کنید به آنها خواهید رسید ...
یاد یه هنرپیشه ی هالیوودی افتادم که حتما میشناسیدش آقای Paul Walker , پل واکر، هنرپیشه ی نقش اول سری فیلمهای سریع و خشن، اون زمان تصادف نه تو دوردور بازی بوده ونه حالت غیر معمول و نه از پارتیهای بخصوص بازمیگشته و نه ....، بلکه در راه بازگشت از یک charity یا همون مرکز خیره بوده، ....اون کساییکه احتمالا شنا از اونها الگو برداری میکنید هم به فکر فقرا و محرومین جامعه خود هستند ...پس لطفا از این روش زندگیشون هم الگو برداری کنید و a la mode یا همون بر طبق روش اونها باشید...
باور کنید اونها هم در مصاحبه هاشون به این موضوع اذعان دارند که لذتی که از کارهای خیر می برند ازهیچ چیز دیگر نمی برند...
راستی یه پیشنهاد دیگه :
میتونید تورهایی با دوستان خود تشکیل بدید و به مناطق محروم کشورتون سفر کنید و ببینید آدمهایی که مثل شما هستند و هیچ غیرعادی هم نیستند در چه شرایط اسف باری زندگی میکنند و با کمک به آنها به ارضای کامل روحی برسید...

برای یکبار هم که شده یکی از این راهها در زندگیتان را امتحان کنید ، باور کنید که حتما آنرا دنبال خواهید کرد...

PLEASE JUST TRY IT FOR ONCE ...
ناشناس
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
اینا که گفتی خوبه اما تفریح نیست....
راجو
۱۶:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
ان جی او زدیم...
الان داریم اشغال جمع می کنیم.اسمش هم گذاشتیم صلح زمین...فردا باید توالت باز کنیم
ناشناس
۱۷:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
آفرین گل گفتی .محیط زیست آسایشگاه اینها را که گفتی معلومه آدم حسابی هستی اگر همه همینطور فکر می کردن کشور ما چی می شد
حسین
۱۹:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
از اون طرف هم یه عده به تعداد کودکان خیابانی اضافه کنن؟

یه چیزی گفتیا.مشکل جای دیگه هست.