bato-adv
کد خبر: ۹۹۳۳۹

از «یوسف پیامبر» تا «بدرود بغداد»

گفت‌وگو با مصطفي زماني
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۳۰ آذر ۱۳۹۰


بعد از فیلم «آل»، «بدرود بغداد» دومین کارم بوده. من با توجه به آشنایی‌اي که با عکاس فیلم یعنی جواد جلالی داشتم با گروه آشنا شدم و در مورد نقش صحبت کردیم و توافق شد. به نظرم بدرود بغداد فیلمنامه خوبی داشت. اول هم قرار بود که من نقش دانیل را بازی کنم. نقشی که الان مزدک میرعابدینی بازی کردند

نقش حضرت یوسف(ع) را به عنوان اولين تجربه بازیگري پذیرفته بود ولی نوع استقبال و حواشی‌اي که رسانه‌ها و مجلات رنگارنگ آن روزها برايش ایجاد کردند، خيلي زود از او یک ستاره ساخت. یک ستاره در ابعاد تلویزیونی که مدت‌ها بود با نمونه اي از آن روبه‌رو نبودیم. بعد از اين طبيعتا بايد گيشه سينماها را فتح مي‌کرد. بايد تبديل به بازيگر خوش چهره‌اي مي شد که در رقابت با چند بازيگر انگشت شمار، حضورش در هر فيلم تضمين کننده فروش آن باشد. اما انتخاب او چيز ديگري بود. 

«آل» نقشي با پيچيدگي‌هاي رواني در ژانر کمتر تجربه شده فيلم ترسناک به عنوان اولين انتخاب سينمايي اين بازيگر معرفي شد. شخصیت صالح در «بدرود بغداد» بسيار عجيب‌تر بود. اينجا بايد حتي در چند سکانس چهره اش را پشت روبنده پنهان مي‌کرد و تکلم با زبان عربي خاص بودن نقش را بيشتر کرده بود. این برخلاف همه آن تصوراتي بود که ما از بازیگر نقش پر حاشیه حضرت یوسف در ذهن داشتیم. مصطفی زمانی در واکنشي عجيب و انتخاب‌هايي عجيب‌تر با قبول این نقشها و ایفای چنین شخصیتهايي، درواقع اعلامیه‌ای صادر کرد با اين عنوان که آمادگی و توان حضور در هر ژانر از هر فيلم و هر جنسي از بازی را دارد. هر چند در اين دو سال هیچ کدام از اين فيلم ها نتوانستند به جایگاه ایده آل و مورد نظرش، چه در اکران و فروش و چه در جشنواره‌ها و جوایز مختلف برسند و این موضوع در مورد بازیگر اصلی این فيلم‌ها هم صادق بود.

مصطفی زمانی با این انتخاب‌ها تنها توانست میخ ثبات خود را در جریان جدی سینمایی بکوبد. 

قدرت انتخاب‌‌ همان ارزش و اعتبار اصلی است که هميشه همه منتقدان و کار‌شناسان در مقوله بازیگری به آن اشاره دارند. اما حالا شرایط کمي فرق کرده است. مرحله سخت‌تر پس از اثبات شایستگی، حفظ موقعیت است. حالا ديگر تنها حضوري قابل قبول براي او کفايت نمي‌کند.

اين گفت‌وگويي است که با مرد کم مصاحبه اين روزها به بهانه اکران فيلم «بدرود بغداد» داشته‌ايم. گفت‌وگويي که به نوعي در آن سعي شده مسير مصطفي زماني در سينما هم تشريح شود.

آقای زمانی به هر حال شما بازیگری بودید که در یک مقطع زمانی بعد از سریال یوسف پیامبر حجم اخبار و حواشی پیرامونتان بسیار زیاد بود.

انتظار برای اولین فیلم‌های سینمایی شما مطمئنا چیز دیگری بود. ولی در عمل اتفاق دیگری افتاد و شما نقش‌های غیر منتظره‌ای را پذیرفتید. مثلا همین فیلم مورد بحث امروز ما یعنی «بدرود بغداد». از این ترس نداشتید که این شکل حضورتان در سینما مقداری با انتظار مخاطبان و دوستدارانتان متفاوت باشد و حتی شما را از بورس خارج کند؟
ببینید این حرف کاملا درست است ولی هر کسی در خلوت خودش یک آرزو و رویایی دارد که به نظرم باید برای آن احترام قائل باشد.

معمولا با توجه به قواعد، قوانین و چیدمان‌ها اگر شما خلاف جهت آب شنا کنید ممکن است غرق شوید ولی به هر حال می‌گویند که طرف روی اعتقادش غرق شده و کسی نبوده که روی اعتقاد و نظر دیگری به زمین بیفتد. خب من نقشی مانند یوسف پیامبر را بازی کردم که همانطور که گفتید به لحاظ عامیانه خیلی طرفدار داشت.
به هر حال من برای سینما و برای بازیگری آمده بودم و به من لطف شد که یوسف پیامبر در رزومه کاری من قرار گرفت. این لطف بزرگی بود که خداوند به من داشت که من را در ابتدا اینگونه وارد کرد و بعد گفت برو دنبال زندگیت تا ببینیم دنبال چه می‌گردی؟ به خاطر همین هم من به خودم خیانت نکردم.

در واقع من به جز خودم به حرف و خواسته کسی وفادار نیستم. همیشه سعی کرده‌ام با چیزی که رویای بچگی‌ام بوده است زندگی کنم و کار را ادامه دهم. در نتیجه همیشه به فکر قانع کردن خودم هستم. حضور در آن سه فیلم هم در همین ارتباط بود. بعد از فیلم «آل»، «بدرود بغداد» دومین کارم بوده. من با توجه به آشنایی‌اي که با عکاس فیلم یعنی جواد جلالی داشتم با گروه آشنا شدم و در مورد نقش صحبت کردیم و به هر حال توافق شد. در هر صورت به نظرم بدرود بغداد فیلمنامه خوبی داشت. اول هم قرار بود که من نقش دانیل را بازی کنم. نقشی که الان مزدک میر عابدینی بازی کردند. 

پس چرا این اتفاق نیفتاد و شما نقش یک عراقی به نام صالح را بازی کردید؟ نقش دانيل مورد پسندتان نبود؟
به این خاطر که از ابتدا قرار بر این نبود که فیلم با زبان اصلی کار شود.

یعنی همه دیالوگ‌ها به زبان فارسی بود؟
نه. قرار بر این بود که دوبله شود. در واقع به دلیل اینکه زمان زیادی نداشتیم قرار بود که کار کنیم و بعد به زبان عربی و آمریکایی دوبله شود. نه اینکه با زبان فارسی نمایش داده شود، چون چیز خنده داری می‌شد. ولی مشکلی که مسئولین داشتند این بود که اگر دوبله شود تاثیر گذاری کمی خواهد داشت و در نمی‌آید و... نظر ما این بود که می‌گفتیم با زبان اصلی در روابط بازیگران مشکل خواهیم داشت. در ‌‌نهایت هم مرکز گسترش موافقت کرد قرار شد کار دوبله شود.

حالا چه شد که دانيل را آقای ميرعابدینی بازی کردند و شما نپذیرفتید؟
به هر حال در ابتدا قرار بود که من نقش دانيل را بازی کنم و بعد به زبان آمریکایی دوبله شود. ولی من چون چندان با مقوله دوبله کنار نیامدم، پیشنهاد دادم که حداقل بگذارید ما تلاش خودمان را برای بازی با زبان اصلی انجام دهیم. اینجا بود که پیشنهاد دادم برای کمک در زبان ولهجه کسی را بیاورید که حتما با سینما آشنایی داشته باشد و در آمریکا زندگی کرده باشد. یعنی من کسی را می‌خواستم که در آمریکا لهجه پیدا کرده باشد نه کسی که فقط به انگلیسی مسلط است.
 
به هر حال آقای میرعابدینی به گروه پیوستند چون 7 – 6 سالی هم در آمریکا زندگی کرده بودند و کارش هم سینما بوده است. من به کمک کسی نیاز داشتم که هم در لهجه و هم در سینما تخصص داشته باشد چون می‌خواستم سوال‌های فنی داشته باشم که باید طرف مقابل با اصطلاحات سینمایی آشنا می‌بود. این گذشت تا اینکه آقای میر عابدینی را که در جلسه اول دیدم گفتم اصلا شخصیت دانيل ما خود ایشان هستند و من نیستم. دوستان در ابتدا تصور کردند به دلایل مالی و سختی کار من قصد کناره گیری دارم. به هر حال چون بدرود بغداد با پول بسیار ناچیزی شروع شده بود و من هم آن زمان پیشنهادهای مالی بسیار خوبی داشتم دوستان و عوامل کمی ناراحت شدند و فکر کردند من به خاطر شرایط مالی این را می‌گویم.
 
ولی رفته رفته من این اطمینان را به گروه دادم که واقعا داستان اینگونه نیست و واقعا مزدک است که فیزیک و شکل آن آمريکایی را دارد. گفتم که من نقش صالح را بازی می‌کنم. خب از آنجا که نقش صالح تعداد سکانس‌های کمی داشت، با محبت و همکاری دوستان نقش را بسیار پخته‌تر کردیم که در تلاش گروه دیده شود.

حالا با گذشت دو سال از نوع انتخاب‌ها وحضور در سه فیلم وابسته به جریان مستقل‌تر سينما آن هم در زمانه رونق کاریتان راضی هستید؟
من از حضور در هر سه کار راضی هستم و به نظرم از بهترین کار‌هایم محسوب می‌شوند. منتها اکران و اتفاقات بدی که در نمایش هر کدام از فیلم‌ها افتاد شرایط را طور دیگری رقم زد.

منظورتان این است که با بدشانسی روبه‌رو شده‌اید؟
کاملا. حالا به قول شما نامش را بدشانسی می‌گذاریم. مثلا شما ببینید «کیفر» در زمانی اکران شد که در اوج جام‌جهانی سینما‌ها فوتبال پخش می‌کردند. در زمان یک ماهه جام جهانی حتی اقتصاد دنیا هم دچار رکود می‌شود چه برسد به سينما‌های تهران که اتفاقا خودشان شده‌اند محلی برای نمایش فوتبال‌ها. نه تنها «کیفر» که هر فیلم دیگری هم جاي آن بود همین بلا سر اکرانش می‌آمد. تازه «کیفر» فیلمی بود که پیش‌بینی فروش بالایی در زمان جشنواره برای آن شده بود. خب وقتی شما‌ها، مسئولین و سینماداران به این نتیجه رسیده‌اید که فوتبال به صرفه‌تر است و بسیار هم خوب است، خب چرا باید سر یک فیلم بریده شود. 

می‌شد در‌‌ همان زمان اکران را تعطیل کنند و همه فوتبال‌ها را پخش کنند. الان هم شرایط بدرود بغداد را می‌بینید که در ۵ سالن اکران پراکنده دارد. برای فیلمی که نماینده اسکار شد. با این شرایط باید پرسید پس چرا اصلا این فیلم نماینده اسکار شده است؟ البته واقعا نمی‌خواهم دنبال مقصر باشم. منظور این است که برای هر کدام از فیلم‌ها در اکران شرایط مناسبی مهیا نشد و میزان فروش نسخه‌های نمایش خانگی «آل» و «کیفر» نشان دهنده استقبال مردم و اثبات حرف ماست. اگر فیلم‌ها با اطلاع رسانی و شرایط خوبی اکران می‌شدند مطمئنا این استقبال را در آنجا هم می‌دیدیم.

مسئله در مورد فیلمی مثل «بدرود بغداد» اینجاست که به نظر می‌رسد چنین آثاری ظرفیت این را ندارند تا از یک اکران عمومی کامل بر خوردار باشند؟اين انتظار کمي غير منطقي نيست؟
تا حدودی با شما موافق هستم ولی مطمئنا قابلیت نمایش «بدرود بغداد» خیلی بیشتر از چیزی است که الان شاهدش هستیم. البته دوستان من مصاحبه‌هایی کردند که من به آنهاهم حق می‌دهم. آن ها هم ناراحت هستند که می‌گویند چرا به ما فضا نمی‌دهید و... از طرفی باید گفت فیلم خاص یعنی چه؟ به هر حال یا یک فیلم خوب است یا نه. پس اگر فیلم خوبی است بگذارید بقیه هم ببینند. ولی از طرف دیگر هم سینمادار چون به صنعت سینما فکر می‌کند باید ترازوی اقتصادی‌اش میزان در بیاید و از آنجا که تولیدات تجاری ما هم بیشتر است، آن‌ها می‌روند به سراغ آن فیلم‌ها و در هر حال می‌توان تا حدودی هم حق را برایشان قائل بود. با همه این‌ها فکر می‌کنم حق بدرود بغداد چند سینمای بیشتر و اکرانی بهتر بود.
 
هر چند من به همین هم قانع هستم که بالاخره فیلم بعد از دو سال اکران شد. چون داشتم نا‌امید می‌شدم. منتظر بودم هر طور شده اکران شود و بعد نسخه نمایش خانگی‌اش بیاید. چون مطمئنا این فیلم هم با ورودش به شبکه نمایش خانگی با استقبال خوبی روبه‌رو خواهد شد. چنین فیلم‌هایی اساسا چون زیر نویس دارند و به‌خاطر سبک فیلمبرداری و کلوز آپ‌ها و حرکات دوربینشان فکر می‌کنم در شبکه خانگی فوق العاده بهتر دیده شوند.

از‌‌ همان ابتدا و در زمانی که با آقای نادری يا تورج اصلانی یا خانم بهرام درباره فیلم صحبت می‌کردید قصدتان همین بود که بروید به سراغ یک اثر خاص‌تر و تجربی‌تر. چون انتخاب بازیگرانی مثل شما و خانم بهرام آدرس دیگری به ما می‌داد.
قصدمان همین بود. ببینید «بدرود بغداد» دومین تجربه سینمایی من بود در حالی که فیلم اولم هم هنوز اکران نشده بود. ولی در عوض تجربه سریالی مثل یوسف پیامبر را داشتم که واقعا باعث استقبال و محبت مردم نسبت به من شده بود. من حمایت آن‌ها را در هر گوشه از کشور که می‌رفتم می‌دیدم. پس این انتظاری که شما می‌گویید درست است. ولی به نظرم وظیفه یک هنرمند این است که اگر محبوبیتی دارد، نوعی جهت دهی بدهد به مخاطبی که شاید او را به خاطر چیز دیگری دوست دارد و سعی کند جنس خوب را نشانش بدهد. به فرض مثال اگر مخاطب از من خوشش آمده، به او بگویم آل را هم ببینید که فیلم خوبی است.
 
نه اینکه آدرس غلط به‌شان بدهم. سعی و تلاشم این بوده که وقتی مخاطبم «بدرود بغداد» را می‌بیند، بگوید که دنیا را اینگونه هم می‌توان نگاه کرد. حالا او می‌تواند آن اثر را دوست نداشته باشد که این مسئله دیگری است. ولی من تلاشم این بوده است که جنس بدلی به مخاطبم نیندازم. وظیفه هنرمند این است که اگر فرهنگ سازی می‌کند از طریق کارش باشد. طبیعتا اشتباهاتی هم رخ می‌دهد. تصمیمات نابجا که من هم دارم و خواهم داشت. ممکن است در مواقعی تفکر من چیز دیگری بوده یا من تحت تاثیر افراد دیگری بودم که در زمانی کنار من بودند و...

«بدرود بغداد» هم شامل این اشتباهات بوده یا منظورتان فیلم‌های دیگری است؟
نه اصلا. فیلم «بدرود بغداد» که باعث افتخار من است چون به خاطرش تلاش کردم. «بدرود بغداد» به این خاطر موجب افتخارم است که در‌‌ همان ابتدا اثری بود که به خاطر آن انگیزه این را پیدا کردم که از زندگیم بزنم و بروم زبان عربی یاد بگیرم. انگیزه این را پیدا کردم که ۱۶-۱۷ ساعت در بیابان‌ها دنبال لوکیشن بگردیم و ناگهان جایی را پیدا کنیم و برویم سراغش. انگیزه این را داشته باشم که ۳ شب در بیابان باشم و در میان عقرب و... نخوابیده باشيم، دنبال این هم نباشم که اتاق هتلم کجاست؟ در واقع این انگیزه را وقتی این فیلم برای من به وجود آورده باعث شده که الان بگویم باعث افتخارم است. بدون اینکه در نظر داشته باشم که الان جایگاه نتیجه کار چیست.

شخصا این بهترین بازی و تصویری بوده که از شما دیده‌ام. چگونه در این شرایط و با آن لهجه سخت به آن کیفیت حسی رسیديد؟ مخصوصا در آن سکانس طولانی که بمب‌ها را به دانيل نشان می‌دهید.
ببینید تقریبا سه خط اول دیالوگ‌هاي من را تمام گروه حفظ بودند و اینقدر تمرین داشتیم که من هنوز آن ۲۷ خط دیالوگ را حفظ هستم. در واقع آن سکانس ۱۴ دقیقه است که سه برداشت بی‌وقفه داشته است بدون اشتباه و تپق. البته دو خط از آن صحنه توسط نظارت و ارزشیابی از فیلم در آمده و شما آن سکانس را ناقص می‌بینید. در واقع علت این کیفیت شاید به این خاطر باشد که من این شخصیت عصیانگر را دوست دارم. این به لحاظ روحیاتی است که از بچگی داشتم. به هر حال آدمی بودم که برای جایی که الان آمدم زحمت کشیده‌ام. دنیا به من خیلی لطف کرده ولی من هم فرصت‌هایم را تلف نکردم.
 
این شخصیت صالح در بدرود بغداد هم مثل همه جوان‌های خودمان دنبال چون و چرا‌هایش می‌گردد. صالح دنبال چیز‌هایی می‌گردد که معنی‌اش را در کلام آدم‌ها متوجه نمی‌شود. به هر حال این عصیانی است که هر کدام از ما در کار و زندگیمان داریم. این دیالوگ‌ها و این شخصیت هم یک مقدار اعتراض آمیز است. مثل همه ما جوانی است که دنبال چرا‌ها می‌گردد. چون روزانه با این عصیانگری و اعتراض و علامت سوال در تماس هستیم پس مي توانيم راحت تر چنين نقش هايي را هم ايفا کنيم. در حال حاضر اکثر ما یک مقدار عصیانگریم. اساسا به همین دلایل هم هست که چنین شخصیت‌های عصیانگری را بازیگر‌های جوان ما بهتر بازی می‌کنند. نمونه‌های زیادی داشته‌ایم که حالا اسم نمی‌برم.

برای اتمام گفت‌وگو می‌خواهم بدانم که چگونه به انتخاب چنین راهی رسیدید؟ دلیل این مسیر و این انتخاب‌هايی که باعث شده شما را در چندین ژانر مختلف و همزمان در سینمای مستقل و تجاری ببینیم چه بوده است؟
ببینید واقعا مسیر سخت و دو لبه‌ای بوده است. واقعیتش این است که هیچ انسانی از زیبایی و زیبا بودن بدش نمی‌آید ولی من از دربند چیزی بودن متنفر هستم. از قواعد و قوانینی که از پیش نوشته می‌شود متنفرم و شاید تنها سعی کنم به آن احترام بگذارم. قوانین به این معنا که بگویند اگر می‌خواهی از این کوه بالا بروی حتما باید از این راه مشخص بروی. ولی من آدمي هستم که می‌گویم آقا من از این راه کناری می‌روم، شاید سخت‌تر هم باشد. در واقع من هیچ بایدی ندارم که از راه مشخصی بروم. اول انتخاب نقش است که برایم اهمیت دارد. هیچ تعصبی هم ندارم. همین الان اگر یک کار صرفا تجاری و فقط برای گیشه باشد ولی من خوشم بیاید مطمئن باشید که فیلمنامه‌اش از در خانه من بیرون نرفته قرارداد را بسته‌ام. مشکلی با هیچ فیلمی ندارم. سینما را همه جوره دوستش دارم.

ولی اشاره من مشخصا به بعد از سريال يوسف پيامبر است. مشخصا در آن زمان این هدف را داشتید که حتما باید بروم و در یک فیلمی بازی كنم که من را از این فضایی که به وجود آمده دور کند؟
بله صد‌در‌صد. حتی در مورد این مسئله دوساله پیش مصاحبه‌ای هم داشتم. حتما اینگونه بوده است. چون من در آن زمان پیشنهادات بسیار زیادی هم داشتم. فیلم‌هایی که به دنبال فروش بیشتری بودند و پیشنهادات مالی بسیار خوبی داشتند. من در جشنواره دو سال پیش با ۳ فیلم شروع کردم. آل، بدرود بغداد و کیفر. من‌‌ همان زمان هم مصاحبه کردم و گفتم که مطمئن باشید با سه بازی متفاوت من را خواهید دید.
 
من در آنجا سعی داشتم به هر شکلی تفاوت را نشان دهم و فقط در یک چهره و ژانر مشخص محدود نشوم. حالا هم به شما می‌گویم که در جشنواره امسال هم دقیقا همین شرایط وجود دارد. فکر می‌کنم اگر همه فیلم‌هایم برسد، این‌بار با ۴ فیلم متفاوت من را خواهید دید. کافی است بگویم که دو فیلم آخری که بازی کردم با ۱۵ کیلو اختلاف وزن آشکار، آن هم فقط در طول ۴۰ روز بوده است.

خب مطمئنا مصطفی زمانی می‌خواسته به یک نقطه‌ای برسد و با توجه به آن چنین مسیری را طی کرده است. از حالا مسیر آینده را چگونه پیش خواهید برد. آیا با همین روند همچنان ادامه می‌دهید یا به هر حال بنا بر جایگاه کنونی تغییراتی هم در کارتان خواهید داد؟
ببینید به نظر من یک بازیگر در چند سال ابتدایی کارش خود را در نقش‌های مختلف تست می‌کند. بعد از این است که نقاط قوت و ضعف‌های کارش را پیدا می‌کند و بعد روی نقاط مثبتش تمرکز بیشتری می‌کند تا بتواند همچنان همراهی بیننده را داشته باشد. به هر حال قرار بر این نیست که بیننده ما حوصله این را داشته باشند که هر کاری دلت می‌خواهد انجام دهی. در واقع از این مرحله به بعد باید روی نقاط قوت سرمایه گذاری کنید. در مقابل روی نقاط ضعف کار می‌کنید و وقتی به تکامل نسبی رسیدید هر ۲-۳ سال یکبار، در آن زمینه هم یک فیلمی را خواهید داشت. من هم فکر می‌کنم در بهترین شرایط سالی دو فیلم با تمرکز روی نقاط قوت طبیعی باشد. به هر حال.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین