bato-adv
کد خبر: ۹۸۳۶

ناگفته‌هاي اكبر اعتماد؛ پيشگام فناوري هسته اي ايران

تاریخ انتشار: ۱۰:۰۷ - ۲۱ فروردين ۱۳۸۷
روزنامه اعتماد ملی در شماره ی امروزش بیست و یکم فروردین با مرد پیشگام هسته ای ایران به گفت و گو نشسته است.

متن این گفت و گو بدین شرح است: 

دكتر اكبر اعتماد را مي‌توان پدر فناوري هسته‌اي در ايران خواند؛ دانش‌آموخته رشته مهندسي برق از پلي‌تكنيك لوزان سوئيس و فارغالتحصيل مهندسي اتمي از <انستيتوي ملي علوم و فنون اتمي سكله> فرانسه و دكترا از <مركز فدرال تحقيقات براي رآكتور اتمي> سوئيس در سال 1342 است. وي پس از ارائه چندين مقاله علمي درباره تكنولوژي اتمي در كنفرانس‌هاي معتبر بين‌المللي و عضويت در انجمن هسته‌اي آمريكا در سال 1344 به ايران بازگشت. بازگشتش به ايران مصادف شد با توقف تكميل رآكتور تحقيقاتي دانشگاه تهران و واگذاري اين پروژه به سازمان برنامه و بودجه.


ملا‌قاتش با اصفيا رئيس وقت سازمان برنامه و بودجه نتيجه‌بخش بود و در اين سازمان به عنوان مشاور فني طرح پژوهش‌هاي رآكتور اتمي استخدام شد. سال بعد، دفتر انرژي اتمي سازمان برنامه و بودجه را بنا گذاشت و خود به مديريت آن منصوب شد و تا سال 1346 دراين مسووليت باقي ماند. درسال 1346 وزارت علوم و آموزش عالي تاسيس شد كه رسالت آن اجراي <انقلا‌ب آموزشي> بود. يكي از وظايف عمده وزارت علوم، پيشبرد پژوهش و برنامه‌ريزي علمي و آموزشي درايران بود كه ساختار سازماني آن قرار شد در موسسه‌اي وابسته به وزارت علوم اما با استقلا‌ل دروني كافي متجلي شود. مجيد رهنما، نخستين وزير علوم و آموزش عالي، به اعتماد پيشنهاد كرد كه در سازماندهي و هدايت اين موسسه به او ياري دهد. اعتماد مسووليت تأسيس اين سازمان را بر عهده گرفت و در سال 1347 به سمت اولين رئيس موسسه تحقيقات و برنامه‌ريزي علمي و آموزشي، كه بديل ايراني مركز ملي پژوهش‌هاي علمي ‌ )CNRS( در فرانسه بود، منصوب شد.
 
اعتماد، در دوران تصدي رياست موسسه تحقيقات و برنامه‌ريزي علمي و آموزشي، مدام در جست‌وجوي برداشت‌هايي تازه در زمينه‌هاي آموزشي بود. يكي از دستاوردهاي اين جست‌وجو دانشگاه بوعلي سيناي همدان است كه اعتماد باني آن و از سال 1351 تا 1353 رئيس‌اش بود، شهري كه گرچه محل تولد اعتماد نيست اما پدرش سال‌ها رياست اتاق بازرگاني همدان را بر عهده داشت و وي تحصيلا‌ت ابتدايي را در همدان گذرانده بود. با اين همه وقتي در سال 1353 به او پيشنهاد شد كه طرحي نو براي دستيابي به انرژي اتمي درايران دراندازد، از يك سو عظمت مطلب و از سوي ديگر چالش ايده نو، او را به راهي ديگر كشاند. اكبر اعتماد درسال 1353 به رياست سازمان انرژي اتمي ايران منصوب شد. 

تا آن زمان چنين سازماني وجود نداشت، اعتماد آن را ايجاد كرد و تا چند ماه پيش از انقلا‌ب 1357 رياست آن را به عهده داشت. اهدافي كه اعتماد براي دستيابي ايران به فناوري اتمي بر شمرده بود؛ تامين انرژي، كمك به تحقيقات اتمي و كاربردهاي هسته‌اي در كشاورزي، طب، بيولوژي و صنعت را در بر مي‌گرفت. در گزارشي كه اعتماد طي يك ماه براي مسوولان ارشد وقت تهيه كرد هدف‌هاي انرژي اتمي در ايران تشريح شده بود؛ كادر قانوني و حقوقي اين كار روشن شد و كادر تشكيلا‌تي و حدود اعتبارات مورد نياز آن پيشنهاد گرديد.اعتماد معمار سازمان انرژي اتمي در ايران شد و فناوري اتمي بر گرده‌هاي او و همكارانش استوار شد. 

چند ماهي پيش از انقلا‌ب احمد ستوده‌نيا بر جاي اعتماد در سازمان انرژي اتمي نشست ولي خدمت معمار بزرگ انرژي اتمي در ايران از چشم اخلا‌ف انقلا‌بي‌اش دور نماند و گفته مي‌شود وي دو سال پياپي( 1385 و 1386) از پاريس به تهران آمد و با برخي مسوولا‌ن ايراني ملا‌قات كرد. اعتماد 78 ساله شاهد به بار نشستن تلا‌شش در آن سال‌هاي توام با فشار سياسي داخلي بود و امروز نظاره‌گر سال‌ها فشار سياسي-اقتصادي خارجي در دوره‌اي كه مسوولا‌ن جمهوري اسلا‌مي سعي در اثبات ايران اتمي در جامعه بين‌الملل دارند. <دكتر اكبر اعتماد> براي نخستين بار طي 30 سال اخير به گفت و گو با رسانه‌اي ايراني نشست و درخواست <اعتماد ملي> را براي گفت‌وگو در روز ملي فناوري هسته‌اي 200 فروردين) اجابت كرد كه حاصلش آن شد كه در پي مي‌آيد؛ گفتني است ذكر برخي مسائل در اين گفت‌وگو به دليل جنبه‌هاي تاريخي آن بوده و انعكاس نظرات مصاحبه‌شونده صرفا بيانگر ديدگاه‌ها و روايت شخصي اوست.


ظاهرا ورود شما به فعاليت‌هاي اتمي ايران پس از بازگشت به وطن، با پيشنهاد اصفياء، مديرعامل وقت سازمان برنامه و بودجه امكان‌پذير شد و شما به عنوان رئيس دفتر انرژي اتمي اين سازمان منصوب شديد. سپس مسووليت معاونت علمي و تحقيقاتي وزارت علوم و آموزش عالي را عهده‌دار شديد كه شما را از وادي فعاليت‌هاي اتمي دور كرد و بيشتر مشغول برنامه‌هاي آموزشي و علمي شديد. چه شد بار ديگر به اين عرصه بازگشتيد؟ ظاهرا رضا قطبي به شما پيشنهاد كرد؟سابقه آشنايي شما با او و دليل معرفي‌تان به شاه چه بود؟ آن دوره چه پست سازماني را قبول كرديد تا مقدمات تاسيس سازمان انرژي اتمي را فراهم كنيد؟ مي‌گويند شما معاون نخست‌وزير در امور اتمي شديد در حالي كه بايستي معاون وزير نيرو مي‌شديد.

بازگشت من به وطن بعد از پانزده سال تحصيل و تحقيق و كسب تجربه در تكنولوژي رآكتور‌هاي اتمي مصادف بود؛ در زماني كه كار ساختن رآكتور اتمي دانشگاه تهران متوقف شده بود و دانشگاه از ادامه آن قاصر بود. شاه از اين موضوع خيلي ناراحت بود و از صفي اصفيا مدير عامل وقت سازمان برنامه‌و بودجه مي‌خواهد كه اجراي طرح و تكميل رآكتور اتمي را خود سازمان برنامه و بودجه به عهده بگيرد. وقتي من به ديدار اصفيا رفتم و همه مدارك و مقالا‌ت و سوابق كار خود را در اختيار ايشان قرار دادم، اصفيا خيلي خوشحال شد و گفت كه مي‌خواهد اينها را به شاه نشان دهد و بگويد كه يك متخصص ايراني پيدا شده كه مي‌تواند كار ساختن رآكتور اتمي دانشگاه را به پايان برساند. شاه از اين موضوع خوشحال مي‌شود و به اصفيا مي‌گويد كه فورا مرا استخدام كنند تا مشغول كار شوم. آشنايي شاه با من از همان ابتدا بدين ترتيب شروع شد. بعد از تكميل طرح رآكتور اتمي، شاه دستور مي‌دهد كه مرا به رياست مركز اتمي دانشگاه تهران منصوب كنند ولي من به دلا‌يلي حاضر به قبول اين مسووليت نشدم. ‌ بعد‌ها هم در مواردي كه پيش مي‌‌آمد، از جمله جلسات‌انقلا‌ب آموزشي كه همه ساله در رامسر تشكيل مي‌شد با محمدرضا شاه روبه‌رو مي‌شدم و حرف‌هايم را مي‌زدم كه هميشه مورد قبول ايشان واقع مي‌شد. بنابراين شاه مرا خيلي خوب مي‌شناخت و به طرز فكر من و انگيزه و تخصص من در كار اطلا‌ع كافي داشت. ‌ مدتي قبل از تاسيس سازمان انرژي اتمي، شاه از دولت خواسته بود كه براي آينده در فكر استفاده از انرژي اتمي باشد. بعد از گذشت مدتي شاه از عدم تحرك وزارت نيرو در زمينه استفاده از انرژي اتمي عصباني مي‌شود و يك روز از اميرعباس هويدا نخست‌وزير وقت مي‌خواهد كه دولت به من ماموريت شروع برنامه انرژي اتمي را بدهد بر حسب اتفاق رضا قطبي در آنجا حضور و او چون علا‌قه فراوان مرا به دانشگاه بوعلي‌سينا همدان مي‌دانست (در آن زمان من رياست دانشگاه بوعلي‌سينا را به عهده داشتم) پيشنهاد كرده بود كه خوب است در اين زمينه قبلا‌ استمزاجي از من شود چون ممكن است من بيشتر به كار دانشگاه رغبت داشته باشم. در همان جلسه از قطبي خواسته مي‌شود كه نظر مرا در اين زمينه جويا شود. من پس از دو روز تفكر پذيرفتم كه مسووليت اجراي برنامه‌اتمي كشور را به عهده بگيرم. سابقه دوستي من با رضا قطبي از ابتداي كارم در سازمان برنامه شروع مي‌شود. ما هر دو با هم در دفتر فني سازمان برنامه‌كار مي‌كرديم. 

و اما چگونه من معاون نخست‌وزير شدم و نه معاون وزارت نيرو. بايد توضيح بدهم كه پس از نوميدي از سوي وزارت نيرو نظر محمدرضا شاه بر اين بود كه سازمان انرژي اتمي ايران بايد كاملا‌ مستقل از همه دستگاه‌هاي دولتي باشد و زير نظر مستقيم خودشان كار كند. ولي نخست‌وزير پيشنهاد كرد كه سمت معاونت نخست‌وزير را هم داشته باشم و شاه اين پيشنهاد را با اكراه قبول كرد. من هم هيچ‌وقت روي اين سمت اصرار نداشتم و از آن خيلي خوشم نمي‌آمد. ضمنا اين را هم عرض كنم كه هويدا دو بار به من پيشنهاد كرد كه مسووليت وزارت نيرو را بپذيرم و من نپذيرفتم چون با نحوه گردش كار در دولت مخالف بودم. ‌


در برنامه‌اي كه براي شاه نوشتيد دلا‌يل توجيهي نياز ايران به انرژي اتمي را چگونه برشمرديد؟ آيا هدف غايي شما بهره‌گيري از فناوري هسته‌اي صرفا به عنوان انرژي جايگزين بود، آن هم در زماني كه هنوز از انرژي برق هم به‌طور بايسته و سراسري استفاده نمي‌شد؟ 

آنچه كه من در مدت يك ماه تهيه كردم برنامه نبود بلكه يك جهت‌گيري بود با تعريف ساختاري كه بتواند به اين جهت‌گيري تحقق بخشد. شاه به درستي معتقد بود كه بايد به تدريج از استفاده از نفت براي توليد برق صرف‌نظر و از منابع جايگزين از جمله گاز و انرژي اتمي براي اين منظور استفاده شود. نفت ماده اوليه‌اي است كه براي صنايع لا‌زم است ولي اگر از اورانيوم براي توليد انرژي استفاده كرد به درد ديگري نمي‌خورد. ‌ گزارشي كه من به شاه دادم بيشتر در اطراف اين جهت‌گيري كلي و نيز لزوم تشكيل سازمان مستقل و پرتواني براي اجراي برنامه‌هاي اتمي بود. ‌


گفته‌ايد محمدرضا شاه سه دفعه به دقت گزارش تدوين شده شما را كه حدود 15صفحه بود از اول تا آخر خواند. سپس گزارش را به هويدا ارجاع كردوگفت: <برنامه اتمي مملكت همين است، نه يك لغت كم نه يك لغت زياد، همين است، من همه را قبول دارم.> شاه تا آن زمان هيچ برآورد يا انتظاري از برنامه اتمي نداشت؟ در نظر شاه هم فناوري اتمي در توليد انرژي خلا‌صه مي‌شد؟ هيچ هدف نظامي، استراتژيك و يا سياسي در پس افكار شاه نهفته نبود؟

محمدرضا شاه به دو دليل به توسعه فعاليت‌هاي اتمي در ايران توجه خاص داشت. يكي توليد انرژي و ديگر بالا‌ بردن سطح قابليت‌هاي ملي در زمينه تكنولوژي. تكنولوژي هسته‌اي تقريبا تمام علوم و تكنولوژي‌هاي ديگر را در برمي‌گيرد و دستيابي به اين تكنولوژي خود يكي از عوامل اساسي توانمندي جامعه ايراني بود و موجب مي‌شد كه ايران هم در منطقه و هم در جهان پرستيژ و قدرت سياسي بيشتري پيدا كند. استفاده نظامي از اتم در آن زمان مطرح نبود و شاه تصميم در اين زمينه را به تحولا‌ت بعدي منطقه موكول كرده بود. او مخصوصا مواظب بود كه هيچ نوع شكي در مورد ماهيت برنامه‌هاي اتمي ايران در ذهن كشو‌ر‌هاي صنعتي غرب ايجاد نشود تا موانعي در راه اجراي برنامه‌هاي اتمي ما به وجود نيايد. ‌

اولين برخورد شما با شاه چه زماني بود؟ كجا؟ در آن جلسه چه گذشت؟

اولين برخورد من با محمدرضا شاه در اولين جلسه انقلا‌ب آموزشي در رامسر بود. در آن موقع من در سازمان برنامه مسوول دفتر انرژي اتمي بودم. مجيدرهنما از من خواسته بود كه او را در تهيه مقدمات انقلا‌ب آموزشي ياري دهم و به همين علت هم از من دعوت كرد كه در جلسه كنفرانس آموزشي شركت كنم. در اين جلسه شاه با عصبانيت به نخست‌وزير گفت كه وضع تحقيقات در كشور خراب است و بودجه‌هاي تحقيقاتي بي‌نتيجه تلف مي‌شود و به او گفت كه به دستگاه‌هاي دولتي ابلا‌غ كند كه اگر از اين پس يك تومان از بودجه تحقيقاتي به هدر برود مورد مواخذه قرار خواهد گرفت. هويدا اين دستور را پذيرفت و كس ديگري چيزي نگفت. من اجازه صحبت خواستم و گفتم اگر اين دستور رعايت و اجرا شود نقطه پاياني بر تحقيقات كشور خواهد بود. چون كار تحقيق كار خطر كردن است و اگر آزادي عمل نداشته باشد و از هر نوع هزينه‌اي بترسد پي تحقيق نمي‌رود و به كار كارمند اداري تبديل مي‌شود. نتيجه كار محقق قبلا‌ نمي‌تواند كاملا‌ معلوم باشد. فقط در پرتو داشتن آزادي عمل است كه او مي‌تواند راه خود را به تدريج پيدا كند. اين البته درست است كه بايد حساب و كتابي در كار باشد و پول بيهوده تلف نشود ولي ايجاد نظم از يك سو و بالا‌ بردن انگيزه محقق از سوي ديگر راه‌هايي دارد كه بايد با ظرافت به كار بست. شاه كمي فكر كرد و به نخست‌وزير گفت فعلا‌ آنچه گفتم فراموش كنيد تا بعد ترتيبي براي اين كار داده شود. ‌حدود ده ماه بعد وزير علوم و آموزش‌عالي مرا به عنوان معاون علمي و تحقيقاتي خود حضور شاه معرفي كرد. در آن روز شاه از من پرسيد كه شما به ياد داريد كه چندي قبل در جلسه انقلا‌ب آموزشي چه گفتيد؟ عرض كردم بله به خاطر دارم. گفت من در اين باره زياد فكر كرده‌ام و به اين نتيجه رسيده‌ام كه شما درست مي‌گوييد و خوب شد كه اين حرف‌ها را زديد. امروز اين مسووليت تازه به شما داده مي‌شود تا آن طور كه صلا‌ح كار است عمل كنيد.

شما چارت سازماني سازمان انرژي اتمي را تدوين كرديد؟ چه نيازي براي ايجاد سازماني مستقل و قدرتمند براي مساله هسته‌اي حس مي‌شد؟در نظر مسوولا‌ن آن روز خلق چنين دستگاهي چه توجيهي داشت؟

همان طور كه قبلا‌ اشاره كردم تكنولوژي هسته‌اي يك تكنولوژي فراگير است و تقريبا تمام رشته‌هاي علوم و فنون را در برمي‌گيرد. علا‌وه بر اين فقط سه چهار كشور بودند كه بر مجموعه اين تكنولوژي دست يافته بودند و اين خود به اين داستان يك جنبه سياسي بسيار قوي مي‌داد. از سوي ديگر رفتن به سوي اين تكنولوژي و تهيه زيربناي علمي و فني و صنعتي لا‌زم نياز به ده‌ها سال سعي و كوشش داشت. مجموعه اين عوامل رويكرد به يك برنامه كوچك را غيرعملي، غيراقتصادي، نامطمئن و در يك كلا‌م بي‌معنا مي‌كرد. تجربه كشو‌‌ر‌هاي ديگري هم كه با برنامه كوچك پي انرژي اتمي رفته بودند نشان مي‌داد كه هيچ كدام موفق نبوده‌اند. ‌


با اين مقدمه بايد صريحا بگويم كه در آن زمان در ايران دستگاه‌هاي دولتي و مخصوصا وزارت نيرو نه دانش و نه بينش لا‌زم را براي اين كار داشتند و در هر صورت در قالب روال‌هاي دست‌و پاگير دولتي انجام كاري با اين اهميت و حساسيت عملي نبود. فقط به وسيله يك سازمان مستقل و مقتدر و با اتكاي كامل به پشتيباني شاه بود كه اجراي برنامه انرژي اتمي امكان‌پذير بود. قانون تشكيل سازمان انرژي اتمي بر اين اساس تهيه شد و سازمان مستقيما زير نظر شاه انجام وظيفه مي‌كرد. ‌

گفته‌اند شاه علا‌قه وافري به مبحث انرژي اتمي داشت؟اين علا‌قه چرا و چگونه در او به وجود آمده بود؟ تا چه ميزان شما در شكل‌گيري اين علا‌قه دخيل بوديد؟

محمدرضا شاه رويكرد به انرژي اتمي را براي بالا‌ بردن سطح دانش و تكنولوژي كشور و نيز سر و سامان دادن به وضع نابسامان توليد برق در ايران و همچنين متنوع كردن منابع انرژي كشور لا‌زم مي‌دانست. او سال‌ها تجربيات كشور‌هاي پيشرفته را در اين زمينه تعقيب كرده بود و بر اين بود كه ايران را نيز از امكانات اين تكنولوژي جديد برخوردار كند. نيات و خواست محمدرضا شاه در همين كه گفته شد، خلا‌صه مي‌شود. او ديگر با وسعت برنامه و سرعت ايجاد تاسيسات و غيره كاري نداشت و نيز در انتخاب كشورهايي كه با آنها همكاري داشتيم نظر خاصي نداشت. همه اين تصميمات در اختيار من بود. اين تصميمات در ابتدا كه سازمان توان كافي نيافته بود راسا توسط من گرفته مي‌شد ولي به تدريج كه حلقه همكاران من وسيع‌تر و تجربه آنها گسترده‌تر مي‌شد تصميم‌ها با مشاركت آنها گرفته مي‌شد. در تمام مدتي كه من مسووليت سازمان انرژي اتمي را داشتم حتي يك بار هم نشد كه شاه با نظر سازمان موافق نباشد. وي هميشه كارهاي ما را تاييد مي‌كرد. ‌بايد متذكر بود كه تصميم‌هاي مهم سازمان جنبه سياسي شديد داشت و ماهيت كار من تقريبا تماما سياسي بود. مسائل فني را همكارانم با صداقت و تخصص در خور تحسيني انجام مي‌دادند و من در اين زمينه‌ها زياد دخالت نمي‌كردم. ‌ 
ابوالفتح محوي دوست شاه سابق مدعي است او بود كه ايده ايران اتمي را در ذهن شاه روياند و پروراند، چقدر اين ادعا قابل‌قبول است، آن هم در حالي كه مي‌گويد شما معلم اتم‌شناسي شاه بوديد؟ محوي مي‌گويد درصدد همكاري با زيمنس آلمان بود، اما شما فرانسوي‌ها را بيشتر ترجيح داديد.

من وقت خود و خوانندگان شما را صرف بحث درباره افسانه‌هاي ماليخوليايي ابوالفتح محوي نمي‌كنم كه خود را نخود هر آشي مي‌دانست ولي كسي او را به بازي نمي‌گرفت.

ايده تاسيس نيروگاه هسته‌اي از چه زماني شكل گرفت؟ چرا از نيروگاه‌هاي كوچك كم‌حجم شروع نكرديد و بلا‌فاصله رفتيد سراغ نيروگاه هزار مگاواتي بوشهر؟ آيا استدلا‌لتان همان بود كه اتم طرح كوچكي نيست كه آدم از خيلي كوچك شروع كند؟

از همان ابتداي كار سازمان مطالعات براي ايجاد نيروگاه‌هاي هسته‌اي شروع شد. در آن زمان به‌خوبي روشن شده بود كه هر واحد نيروگاه هسته‌اي هر چه پرقدرت باشد بازده اقتصادي بهتري ‌دارد. بنابراين ساختن نيروگاه‌هايي با قدرت كم در دنيا منسوخ شده بود و طرح‌ها همه در اطراف قدرت 1000 مگاوات يا بيشتر دور مي‌زد. مثلا‌ در آلمان يك نيروگاه 600 مگاواتي ساخته بودند و ديگر از آن نيروگاه نمي‌ساختند. در فرانسه از 900 مگاوات شروع كردند و امروز نيروگاهي در دست ساخت دارند كه قدرتي در حدود 1700 مگاوات دارد. ‌ اگر سازندگان نيروگاه در كشور خود، نيروگاه كوچك‌تري نمي‌ساختند ديگر براي ما مشكل بود يك نيروگاه كوچك سفارش دهيم چون علا‌وه بر اقتصادي نبودن، اين نيروگاه مي‌توانست مشكلا‌ت ايمني هم داشته باشد، چون ضوابط و فرم‌هاي ايمني آنها ديگر كهنه شده بود. در هر صورت براي ما دليل خاصي وجود نداشت كه نيروگاه كوچك بسازيم. بنابراين تصميم بر آن شد كه از هر كشور نيروگاهي بخريم كه در آن كشور ساخته و مورد بهره‌برداري قرار مي‌گيرد. ‌ در هر صورت كار شروع شد و بسيار هم خوب پيش مي‌رفت. واحد اول نيروگاه بوشهر قرار بود در سال 1359 و واحد دوم يك سال بعد به كار افتد. قدرت هر واحد اين نيروگاه‌ها 1200 مگاوات بود. علا‌وه بر اين دو واحد نيروگاه در بوشهر يك كارخانه عظيم آب شيرين كن در دست ساخت بود كه قدرت توليد روزانه دويست‌هزار مترمكعب داشت و براي شيرين كردن آب در اين كارخانه از نيروي اتم استفاده مي‌شد و اين براي اولين بار در جهان بود كه از نيروگاه اتمي براي شيرين كردن آب دريا استفاده مي‌شد. در دارخوئين نيز يك نيروگاه شامل دو واحد هر يك به قدرت 900 مگاوات به وسيله فرانسوي‌ها در دست ساخت بود كه در سال 1961 و 1962 به پايان مي‌رسيد. برنامه‌هاي ديگري نيز در دست مطالعه و مذاكره داشتيم به طوري كه مرتبا سالي يك واحد اتمي آماده بهره‌برداري شود. ‌

آقاي دكتر فريدون سحابي در گفت‌وگويي مدعي‌اند كه مكان يابي نيروگاه بوشهر با دقت كافي انجام نشده و صرفا با دو پرواز 12 ساعته يك افسر بازنشسته ارتش هلند اين محل (بوشهر) انتخاب شده است. اين انتقاد را مي‌پذيريد؟

فريدون سحابي مثل اينكه هنوز هم در همان حال و هواي اوايل انقلا‌ب است كه افسانه‌سازي شايع بود ولي از زبان يك مسوول گفتن اين صحبت‌هاي بي‌اساس و سبك را نمي‌توان جز به بي‌اطلا‌عي، غرض‌ورزي و گرفتار عقده بودن حمل كرد. مسوولا‌ن امروز سازمان انرژي اتمي با اطلا‌ع كافي در اين زمينه اظهارنظر كرده‌اند و من ديگر لا‌زم نمي‌دانم از كار خود دفاع كنم. ‌ فريدون سحابي بهتر است به جاي تهمت زدن‌هاي پيش پا افتاده پاسخ اين مسووليت را بدهد كه آنچه را كه ما ساختيم و تعبيه كرديم همه را در هم ريخت و خراب كرد و خسارات جبران ناپذيري را موجب شد. ‌ تهمت‌هاي فريدون سحابي در مورد شخص من اهميتي ندارد ولي آنچه كه مرا ناراحت مي‌كند اين است كه ايشان در موقعي اين صحبت را مي‌كنند كه كشور ما مورد هجوم تبليغات سوء كشورهاي خارجي است. در زماني كه آمريكايي‌ها در گوش كشورهاي عربي مجاور ايران مي‌خوانند كه به كار انداختن نيروگاه بوشهر خطر بزرگي براي منطقه‌ايجاد مي‌كند، چون از لحاظ ايمني گرفتاري‌هايي دارد و بدين ترتيب سعي مي‌كنند كه اين كشور‌ها را از پيشرفت برنامه‌هاي اتمي ايران بترسانند گفته فريدون سحابي آبي است كه به آسياب مغرضانه و شوم آمريكا ريخته مي‌شود. ‌

آيا همزمان با ايجاد نيروگاه‌هاي اتمي برنامه‌اي براي غني‌سازي اورانيوم جهت تامين سوخت آن در دست داشتيد؟ برنامه‌اي كه تمام سيكل آن متكي بر داخل باشد؟ يا ترجيح داديد در ابتدا سوخت را از منابع خارجي تامين كنيد؟

براي تامين سوخت نيروگاه‌ها اقدامات وسيعي انجام شده بود كه ذكر همه آنها در اين مصاحبه نمي‌گنجد. به‌طور خلا‌صه بايد عرض كنم كه برنامه‌اي اجرا شد كه با اندازه‌گيري هوايي نقشه كاملي از نقاطي كه احتمال وجود اورانيوم در آنجا هست تهيه شد. از سوي ديگر چند برنامه اكتشاف زميني در دست اجرا بود. ‌علا‌وه براين در خارج هم اقدامات وسيعي انجام شده بود تا اورانيوم مورد نياز نيروگاه‌هاي كشور تامين شود. ازجمله اين اقدامات مي‌توان به مشاركت ايران در معدن بسيار بزرگي در كشور ناميبيا و نيز مشاركت در برنامه‌هاي اكتشافي يك شركت بزرگ آلماني اشاره كرد. ‌ اما در مورد اورانيوم غني شده اقدام اصلي مشاركت در كارخانه عظيم غني كردن اورانيوم به نام <اوروديف> در فرانسه بود. 10 درصد سهام اين شركت متعلق به ايران بود و ما حق برداشت 10 درصد محصول كارخانه را داشتيم و اين تا مدت زيادي براي ما كافي بود. دستيابي به تكنولوژي غني‌كردن اورانيوم و ايجاد تاسيسات لا‌زم در ايران نياز به صرف وقت زياد و كوشش بسيار داشت و ما درصدد انجام اين كار بوديم و برنامه‌هايي در اين زمينه داشتيم ولي براي رسيدن به هدف 10تا 15 سال وقت لا‌زم بود. ‌ فراموش نكنيم كه از روزي كه من تك و تنها مامور ايجاد سازمان انرژي اتمي و اجراي برنامه اتمي شدم تا زمان انقلا‌ب فقط حدود چهارسال طول كشيد و در اين چهار سال نمي‌توان انتظار داشت كه كارهايي كه به مدت زمان زياد نياز داشتند انجام شود.

با چه كشورهايي جهت تامين سوخت اتمي مورد نياز مذاكره كرديد و در نهايت با كداميك وارد فاز همكاري شديد؟ آيا همان زمان احتمال نمي‌داديد كه اين تعهدات با تحولا‌ت سياسي رنگ مي‌بازند، همانند اتفاقي كه پس از انقلا‌ب رخ داد؟

در مورد تامين نياز ايران به سوخت اتمي بايد عرض كنم كه با خيلي كشورها مذاكره و همكاري داشتيم. ازجمله با آلمان و فرانسه قرارداد داشتيم كه تا 10 سال سوخت نيروگاه‌هايي را كه از آنها مي‌خريديم تامين‌كنند. علا‌وه برآنچه در پاسخ سوال قبلي گفته شد با كشورهاي ديگر ازجمله استراليا، گابن و نيجر مذاكراتي براي خريد اورانيوم با مشاركت در معادن اورانيوم آنها داشتيم. ‌ در مورد غني كردن اورانيوم و استفاده از تكنولوژي سانتريفوژ با انگلستان مذاكرات مفصلي داشتيم كه مشتركا در دو كشور صنايع اتمي مشتركي ايجاد كنيم كه كارخانه غني كردن اورانيوم از اجزاي اين طرح بزرگ بود. ‌ و اما در پاسخ بخش دوم سوال شما بايد بگويم كه در آن زمان، نمي‌توانستيم وقوع انقلا‌ب را جزو فرض‌هاي خود قرار دهيم و اگر احتمالا‌ ديد خود را براساس اين فرض قرار مي‌داديم بايد از هر نوع كاري خودداري مي‌كرديم چون در سال‌هاي اول بعد از انقلا‌ب آنچه را كه انجام داده بوديم همه را مردود دانستند و برهم زدند و حتي ساختمان نيروگاه بوشهر را هم مي‌خواستند به انبار گندم تبديل كنند. ما در آن زمان با كشورهاي صنعتي جهان همكاري‌هاي باروري داشتيم كه براساس تامين منافع متقابل پايه‌گذاري شده بود و براي كشورهاي صنعتي سرپيچي از تعهداتشان كار آسان و بدون ضرري نبود. ما در قراردادها با اين كشورها محكم‌كاري‌هاي لا‌زم را مي‌كرديم و در شرايط آن زمان بيمي از اين نداشتيم كه آنها تعهدات خود را محترم نشمارند. ‌

مسوولا‌ن جمهوري اسلا‌مي بارها گفته‌اند غرب و بالا‌خص آمريكا در دوره شاه از مشوقين و حاميان برنامه اتمي ايران بودند و حتي امكانات وسيع تكنولوژيكي و انساني در اختيار تهران قرار ميدادند. اما شما معتقديد آمريكايي‌ها در ابتدا فوق‌العاده نگران برنامه هسته‌اي ايران بودند. آيا اين نگراني مقطعي بود يا تا پايان دوره پهلوي نيز ادامه داشت؟

اگر آمريكا را فعلا‌ كنار بگذاريم، با كشورهاي غربي مشكل نداشتيم و با سه كشور فرانسه و آلمان و انگلستان در ارتباط دائم بوديم و برنامه‌هاي همكاري وسيعي داشتيم و اين برنامه‌ها براساس احترام متقابل به تعهدات هر كشور پيش مي‌رفت، اما در مورد آمريكا مساله اين‌طور نبود. آمريكا مخصوصا در زمان جيمي كارتر سياست تازه‌اي را در پيش گرفته بود كه ما با آن موافق نبوديم. همكاري با آمريكا و دادوستد اتمي، مثل ساير كشورها منوط به داشتن يك <موافقتنامه دوجانبه> بود كه ما طي مدت نزديك به چهار سال با آمريكايي‌ها در اين‌باره مذاكره داشتيم. آنها مي‌خواستند ما تعهد كنيم كه مديريت سوخت را بعد از سوختن در نيروگاه با موافقت آنها انجام دهيم. براي من اين امر با حق حاكميت ملي در تضاد بود و من هيچ وقت آن را نپذيرفتم و به همين علت هم ما با آمريكا در زمينه انرژي اتمي دادوستدي نداشتيم و آمريكا نتوانست در برنامه ما مشاركت داشته باشد. فقط در ماه‌هاي آخر قبل از انقلا‌ب به يك متن قابل قبول موافقتنامه رسيديم و روي آن توافق كرديم، ولي ديگر فرصت تصويب آن در مراجع قانوني دو كشور وجود نداشت. آمريكا با برنامه انرژي اتمي ايران مخالفتي نداشت، ولي مشوقي هم نبود. فقط چندين سال قبل از تاسيس سازمان انرژي اتمي آمريكا يك رآكتور تحقيقاتي كوچك به ايران فروخت كه در مركز اتمي دانشگاه تهران در اميرآباد به كار انداخته شد. كشورهاي ديگري هم از همين نوع رآكتور از آمريكا خريدند و ايران تنها نبود.

چرا آمريكايي‌ها به رغم اين نگراني‌ها همكاري‌هاي خود با ايران در بعد فناوري اتمي را توسعه دادند؟ اعتمادسازي كرديد؟ چگونه؟

تعجب مي‌كنم. خيلي‌ها صحبت از اين مي‌كنند كه آمريكا با ايران در زمينه انرژي اتمي همكاري مي‌كرده است. اين‌طور نيست. از زمان تاسيس سازمان انرژي اتمي كه شروع فعاليت‌هاي گسترده اتمي ايران بود، ما با آمريكا هيچ نوع همكاري‌اي نداشتيم و سازمان انرژي اتمي هيچ نوع دادوستدي با آمريكا نداشت. دليل آن هم همان‌طور كه قبلا‌ ذكر شد، اين بود كه ما حاضر به قبول شرايط آمريكا در مورد سوخت هسته‌اي نبوديم. در هر صورت من به دلا‌يل مختلف تمايل زيادي به اينكه آمريكا در برنامه ما مشاركت داشته باشد، نداشتم و محمدرضا شاه علي‌رغم فشارهاي سياسي آمريكا، هميشه موضع مرا تاييد مي‌كرد. ما فقط در زمينه آموزش با چند دانشگاه آمريكايي قراردادهايي داشتيم و دانشجو براي كسب تخصص و تحقيق به آنجا مي‌فرستاديم.


اين انتقاد به شما وارد است كه سازمان انرژي اتمي را به يكي از پرخرج‌ترين و مبسوط‌ترين دستگاه‌هاي اداري ايران تبديل كرديد و حتي اخلا‌فتان مي‌گويند به خاطر بار مالي فراواني كه اين سازمان ايجاد مي كرد بعضا در سال‌هاي آغازين انقلا‌ب اسلا‌مي توجيهي براي ادامه فعاليت آن و يا استمرار فعاليت در ابعاد موجود باقي نمي گذاشت.تا چه ميزان اين استدلا‌ل را بر مبناي تحليل عيني شرايط آن دوره مي‌دانيد؟

من قبلا‌ به اين موضوع اشاره كردم كه پي يك برنامه كوچك انرژي اتمي رفتن نه از لحاظ كسب تكنولوژي، نه از لحاظ اقتصادي و نه از لحاظ امكان دسترسي به درجه‌اي از خودكفايي قابل توجيه نيست و ناموفق مي‌ماند. علا‌وه بر اين در آن زمان امكانات مالي لا‌زم وجود داشت و نيز ايران از اعتبار خاصي برخوردار بود و مي‌توانست مثل همه كشورهاي ديگر براي سرمايه‌گذاري در نيروگاه‌هاي اتمي وام بگيرد، همان‌طور كه براي نيروگاه‌هاي دارخوئين از فرانسه وام گرفتيم. اگر نيروگاه‌هاي بوشهر و دارخوئين و كارخانه آب شيرين كن بوشهر به كار افتاده بود، توليد آنها طي مدت زماني حدود 15 يا 20 سال بيش از كل هزينه مصرف‌شده درآمد توليد مي‌كرد و اما آنچه بعضي از اخلا‌ف من مي‌گويند، صحيح و صادقانه نيست. در سال‌هاي اول انقلا‌ب، دولت وقت اولويتي براي انرژي اتمي قائل نبود و حتي من گزارشي از فريدون سحابي ديده‌ام كه در آن خطاب به وزير نيرو صريحا گفته شده است كشوري كه نفت دارد، به انرژي اتمي نيازي ندارد. پس مساله بر سر اولويتي است كه يك دولت براي يك برنامه قائل مي‌شود. اگر فعاليت‌هاي اتمي ديگر موردنظر دولت وقت نبوده، مسلم است كه پرداخت هزينه‌هاي مربوط هم غيرقابل تحمل مي‌شود. در زمان تصدي من اين برنامه بالا‌ترين اولويت را داشت و براي پرداخت هزينه‌هاي آن هم مشكلي در بين نبود. پس مساله اين نيست كه سازمان انرژي اتمي بزرگ و پرخرج بوده است. ما هنوز از خيلي لحاظ نياز به گسترش كار خود داشتيم. آنها كه با كوته‌بيني برنامه را به حال تعطيل درآوردند و متخصصين سازمان را به بيرون از كشور راندند، امروز گناه خود را با ذكر مطالبي مي‌پوشانند كه شايسته يك انسان بي‌غرض نيست. مساله روشن است. بعد از انقلا‌ب مسووليت سازمان به شخصي سپرده شد كه نه از اين داستان اطلا‌عي داشت و نه به ادامه آن معتقد بود. در اين صورت البته همه چيز درهم مي‌ريزد. من در حيرتم امروز كه خوشبختانه مساله انرژي اتمي به صورت يك امر مهم ملي درآمده است، آنها كه نتيجه زحمات ما را به باد دادند، چه احساسي دارند؟ آيا آنها مي‌توانند شب‌ها آسوده بخوابند؟

علي‌رغم پشتيباني شاه، سازمان انرژي اتمي همواره تحت فشار‌هاي سياسي بوده است. درباره اين فشارها، منشا و هدف نهايي آنها چه نظري داريد؟

البته در آن زمان مثل هميشه و مثل همه كشورهاي جهان فشارهايي به وسيله افراد متنفذ وجود داشت و بعضي‌ها كيسه دوخته بودند كه شايد از اين نمد كلا‌هي براي خود تعبيه كنند، اما من با استحكام و قدرت تمام در مقابل اين فشارها ايستادگي مي‌كردم و محمدرضاشاه هم هميشه از من پشتيباني مي‌كرد. خوشبختانه در تمام مدت تصدي‌من كسي نتوانست اعمال نفوذ و سوءاستفاده كند.
در دوره شما تقسيم كاري بين سازمان انرژي اتمي و وزارت نيرو در كار ساخت نيروگاه‌ها ايجاد شد. علت اين تصميم و مبناي فني آن چه بود؟ ‌

در اين‌باره بايد توضيح بدهم كه يك برنامه انرژي اتمي بايد حداقل بر سه پايه استوار باشد؛ يكي دستگاهي كه وظيفه تحقيق و توسعه تكنولوژي و تهيه سوخت را به‌عهده داشته باشد. يك دستگاه ديگر (مثلا‌ وزارت نيرو) بايد وظيفه ساختن و به‌كارانداختن نيروگاه را انجام دهد. يك دستگاه مستقل ديگر هم بايد عهده‌دار مسائل ايمني تاسيسات اتمي باشد و براي هر يك از اين تاسيسات مطالعات ايمني لا‌زم را انجام دهد و پس از كسب اطمينان، مجوزهاي لا‌زم را صادر كند. در ايران وقتي شروع به كار كرديم، نه تجربه لا‌زم را داشتيم و نه همكاراني به تعداد لا‌زم و با تخصص‌هاي موردنظر كه بتوانيم كار را در روي سه پايه جداگانه شروع كنيم. بنابراين لزوما يك دستگاه ايجاد كرديم با اين ديد كه وقتي توان دستگاه زياد شد و عوامل لا‌زم تامين گرديد، مسووليت‌ها را از يكديگر جدا كنيم و هر كدام را در جاي خود قرار دهيم. ساختن نيروگاه اصولا‌ وظيفه وزارت نيرو بود، ولي همانطور كه قبلا‌ اشاره كردم وزارت نيرو توان اين كار را نداشت و ساختن نيروگاه را شروع كرديم. احمد ستوده‌نيا كه معاون سازمان و مسوول ساختن نيروگاه‌هاي اتمي بود، با شايستگي تمام موفق شده بود گروه پرتواني ايجاد كند و كار ساختن نيروگاه‌ها را به پيش ببرد. از سوي ديگر وقتي جمشيد آموزگار نخست‌وزير شد، به من پيشنهاد كرد كه سمت وزارت نيرو را بپذيرم، با اين شرط كه تمام سازمان‌هاي دست‌اندركار انرژي يعني شركت ملي نفت، شركت ملي گاز، سازمان انرژي اتمي و غيره همه در زير چتر وزارت نيرو قرار گيرند. من به دلا‌يل مختلف اين پيشنهاد را نپذيرفتم. چند ماه بعد آموزگار پيشنهاد انتقال فعاليت‌هاي ساخت نيروگاه اتمي را به وزارت نيرو مطرح كرد. من از اين پيشنهاد استقبال كردم، چون طبيعتا اين كار بايد انجام مي‌شد. وقتي محمدرضاشاه نظر مرا در مورد اين پيشنهاد استفسار كرد، موافقت خود را اعلا‌م داشتم و گفتم فقط به يك شرط اين كار عملي است و آن هم اين است كه ستوده‌نيا و گروه او در بست به وزارت نيرو منتقل شوند و ستوده‌نيا هم بايد به سمت معاون وزير نيرو منصوب شود تا بتواند كار خود را بدون وقفه انجام دهد. شاه اين نظر مرا پذيرفت و اين كار انجام شد.

دليل استعفايتان از سازمان انرژي اتمي در زمان نخست‌وزيري شريف امامي و انتصاب احمد ستوده‌نيا به اين سمت چه بود؟ فشارها غيرقابل تحمل شده بود يا انتقادها غيرقابل كنترل؟

در زمان شريف امامي اوضاع كشور نابسامان بود و ميدان تهمت‌زدن فراخ. من احساس كردم كه ديگر در اين محيط آشفته نيازي به وجود من نيست و طي نامه مفصلي با ذكر خدمات انجام‌شده استعفا دادم و ديگر به اداره نرفتم تا اينكه بعد از حدود سه هفته استعفاي من پذيرفته شد و احمد ستوده‌نيا به رياست سازمان انرژي اتمي منصوب شد.

روند دستيابي ايران به چرخه سوخت هسته‌اي و توسعه و تكميل نيروگاه بوشهر در دوره پس از انقلا‌ب را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ آيا از عملكرد اخلا‌فتان راضي هستيد؟

من با احترام تمام به كوشش پيگير مسوولا‌ن سازمان انرژي اتمي در تسلط يافتن به تكنولوژي چرخه سوخت اتمي نگاه مي‌كنم و مخصوصا به متخصصين جواني كه علي‌رغم همه مشكلا‌ت، دست‌اندركار انجام اين وظيفه هستند، درود مي‌فرستم و برايشان آرزوي موفقيت‌هاي پي در پي دارم. كشور ما امروز در مقابل يك امر بزرگ ملي قرار دارد و آن مهاركردن تكنولوژي هسته‌اي است. قدرت‌هاي خارجي از اين بيم دارند كه ايران در اين زمينه به خودكفايي كامل دست يابد و به همين علت با برنامه‌هاي اتمي ايران مخالفت مي‌ورزند. اين حق ملت ايران است كه براي تامين سوخت نيروگاه‌هاي خود در آينده عوامل لا‌زم را در داخل كشور در اختيار داشته باشد و من اطمينان دارم كه در اين زمينه سازمان انرژي اتمي به موفقيت كامل دست خواهد يافت. موضوع نيروگاه بوشهر كمي بغرنج‌تر است. من از نوع قرارداد ايران با روسيه اطلا‌عي ندارم، فقط احساس مي‌كنم كه روسيه آن‌طور كه بايد تعهدات خود را محترم نمي‌شمارد و هر سال به بهانه‌اي شروع كار نيروگاه بوشهر را به عقب مي‌اندازد. در هر صورت اميدوارم هرچه زودتر اين گره هم باز شود و نيروگاه بوشهر به كار بيفتد و برق توليد كند. در اين مورد هم براي مسوولا‌ن سازمان انرژي اتمي آرزوي موفقيت دارم.

با توجه به فشارهاي فزاينده در پرونده هسته‌اي چه راهكاري براي خروج از وضعيت فعلي و پيشرفت صنعت اتمي ايران پيشنهاد مي‌دهيد؟

خوشبختانه ايران تاكنون در مقابل فشارهاي خارجي ايستادگي كرده و كار خود را پيش برده است. امروز هم راه ديگري قابل تصور نيست. هر نوع وقفه در پيشبرد برنامه غني‌سازي اورانيوم و نيز در احداث رآكتور آب سنگين اراك از نظر ملت ايران مردود خواهد بود و من بسيار خوشحال هستم كه مقامات مسوول دولتي و مسوولا‌ن سازمان انرژي اتمي با عزم راسخ و بدون تزلزل راهي را كه شروع كرده‌اند، ادامه مي‌دهند. اين بهترين پاسخي است كه مي‌توان به قدرت‌هاي غربي داد. معتقدم راه‌هايي وجود دارد كه ايران بتواند در آينده با اتكا بر امكانات داخلي از سطح وسيعي از انرژي اتمي استفاده كند. به نظر من ايران بايد نهايت همكاري را با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي داشته باشد تا بعضي نكاتي كه هنوز كاملا‌ حل نشده‌اند و مورد سوال آژانس است، از پيش پا برداشته شود تا ديگر شوراي امنيت بهانه‌اي براي دخالت در اين مساله نداشته باشد و پرونده ايران به آژانس بين‌المللي انرژي اتمي رجعت داده شود.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین