bato-adv
کد خبر: ۹۰۷۱

انتخابات و نقاب اسلامی فمینیسم

سید رحیم لاری
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۱ - ۲۰ اسفند ۱۳۸۶

"«زن در مقام کارمند» کتیبه ای است کوبیده بر سر دروازه جامعه مدرنی که در حال شکل گرفتن است. با این دستیابی به حقوق تازه، زن در راه «آقایی» می کوشد و عَلَم و بیرق «پیشرفت» زن را برمی دارد، اما با آشکارگی هولناکی عکس قضیه روی می دهد: یعنی، زن پس می رود.»
نیچه، فراسوی نیک وبد،239 

دبیر کل جامعه زینب قبل از بررسی صلاحیت ها و بسته شدن لیستهای انتخاباتی، خط و نشانها می کشید و در برابر هم مسلکان خود رجز خوانی می کرد که حداقل باید ده نفر در لیست تهران از زنان باشند و در استانها هم باید یک کاندیدای زن معرفی شود.
هر چند که خانم مریم بهروزی برای «حضور جدی زنان در عرصه انتخابات مجلس هشتم»، بر این خواسته پافشاری می کرد، اما اعاظم 6+5 چندان وقعی به این خواسته جنسیتی نمی گذاشتند و به گفته حسن غفوری‌فرد؛ «معیار جبهه در انتخاب افراد، شایسته‌سالاری است نه جنسیت و این معیاری برای همه اصولگرایان است.» 

خانم بهروزی ادامه راه خود را با چانه زنی پیش برد و از حضور ده به نه و آخر به هشت زن در لیست نهایی جبهه متحد قناعت کرد. لیست جبهه متحد پس از کش و قوسها بالاخره نهایی شد و در آن نام شش زن دیده می شود و بنابه ظاهر، خانم بهروزی باید به همین تعداد بسنده کند. 

مسئله ای که اکنون مطرح می شود این است که چرا خانم بهروزی چنان خط و نشانها می کشید و سهم خواهی او چه دلیلی داشت؟ در حقیقت، جریان انتخابات مجلس هشتم نقابی را به نمایش می گذارد که تا کنون غیر اصولگرایان بر چهره می زدند، اما گویا چنان مد شده که خانمهای اصولگرا هم بدشان نمی آید خود را با آن بیارایند.
پاسخ مسئله را در مصاحبه ای می توان جست که مریم بهروزی با دویچه وله انجام داده بود. در گفته های او نکته قابل توجهی وجود دارد که انگیزه اصلی وی را نشان می دهد. به نظر وی؛ «مردها در طول تاریخ همیشه در مصدر قدرت بوده‌اند و هر قانونی که نیاز داشتند تصویب کردند که دیگر هیچ مشکلی نداشته باشند از نظر حقوقی. برای زن‌ ها چنین فرصتی نبوده، زن ‌ها هیچگاه در چرخه قدرت نبوده‌اند، قدرت‌طلب هم نیستند، اما در چرخه تصمیم‌گیری که باید باشند، تعدادشان بسیار اندک بوده، در طول ادوار گذشته مجلس و الان دیگر وقتش است و کمی هم دیر شده.» 

در سخنان خانم بهروزی، حق و قانون به صورتی بیان شده که مردها در آن دست بالا داشته و قانون را به نفع خود و به ضرر زنها تنظیم کرده اند. او معتقد است که زمان تغییر اوضاع فرارسیده است. اکنون، زنانی باید به مجلس راه یابند که «مدافع حقوق زنان باشند و ... حتما ویژگی دفاع از حقوق زنان را باید دارا باشند». 

روشن است که انتخابات و مجلس در بیان وی کاملا تعبیر جنسیتی پیدا کرده است. در این تلقی، نماینده آن کسی نیست که از حقوق شهروندان دفاع می کند، بلکه کسی است که حضورش در مجلس بر اساس جنسیت او است و باید مدافع این جنسیت باشد. 

مدتی است که جریان فمینیسم در ایران با نقاب اسلامی جویای هویت و جایگاهی است. به نظر برخی از مدعیان آن، این تلقی از فمینیسم مبتنی بر اصول و ارزشهای اسلامی است که به دنبال احیای حقوق زنان است. به بیان دیگر، «فمینیسم اسلامی گفتمان و عملی است که از درون به یک پارادایم اسلامی متصل است و فهم و قدرتش را از قرآن می گیرد و در جست و جوی حقوق و عدالت برای زنان و مردان در تمامیت وجودشان است.» 

گویا فمینیسم اصولگرا و غیر اصولگرا نمی شناسد و اندک اندک پا به هر حوزه ای می گذارد. هر چند که موضوع دفاع از حقوق زنان به خودی خود درست و قابل قبول است، اما چنین موضوعی در راستای تلقی جنسیتی تنها می تواند روکشی باشد بر تحریف بنیادین هویت انسان. 

حقیقت مسئله نه در موضوع احیای حقوق زنان، بلکه در آن چیزی است که تحت لوای آن در حال انجام شدن است و اکنون، با پا گذاشتن در عرصه سیاسی شکل جدی تری به خود گرفته است. در واقع، تلاش خانم بهروزی به ورود بیشتر زنان به مجلس کاری محترم و با ارزش است، اما این نگرش وی است که شک برانگیز است و حتی نشان دهنده تحریفی است که اکنون به حلقه اصولگرایان مدعی حفظ ارزشها نیز راه یافته است. 

تلقی جنسیتی از عمل سیاسی بر اساس تلقی جنسیتی از تاریخ و هویت انسان اساس گفته های خانم بهروزی را تشکیل داده است. چنین تلقی اساس نگرش فمینیستی است که فراتر از اصولگرایان، در میان اردوگاه مقابل نیز دیده می شود. آنچه که در این بین اهمیت دارد نقاب اسلامی است که آگاهانه یا ناآگاهانه بر این تلقی زده می شود و این امر، واقعیت تحریفی آن را عمیق تر می کند. 

لازم به ذکر است که ظهور و گسترش جنبش فمینیسم در غرب پدیده ای است که ریشه در تاریخ و هویت غربی دارد و از آن تغذیه می کند. در واقع، تلقی جنسیتی در غرب امری نوین نبود و می توان از آغاز تمدن غربی ریشه های آن را به وضوح دید. 

روایت «آمازونها» که در آثار باستان از قبیل هومر و هرودت دیده می شود و همچنین زایش فرزند از زن بدون حضور مرد که در اسطورهای یونانی دیده می شود، نمونه های موید این ادعا است. شکوه های کلوتمینیسترا از شوی خود، آگاممنون، و ادله او بر قتل شویش، دست مایه فمینستهایی شد که تاریخ را به زعم خود جنسیتی تعریف می کردند. 

مسئله این است که آیا می توان بر اساس «یک پارادایم اسلامی» بنیان معرفتی برای چنین تلقی بنا کرد؟ به عبارت دیگر، آیا می توان بنیان نظری برای فمینیستی تصور کرد که «فهم و قدرتش را از قرآن» اخذ می کند تا آن که فمنیسم اسلامی نامیده شود؟ یا در این بازار مکاره فقط متاعی بزک کرده در کار است که فقط رنگی از اسلام یا عرفان و شهود دینی به آن زده شده و درونش همان تحفه غربی است؟ 

برای پاسخ به این پرسش کافی است که اندک نگاهی به قرآن مجید به عنوان حبل المتین مسلمین انداخته شود. آیا روایت آدم و حوا در قرآن کریم روایتی بر اساس تقابل جنسیتی است یا اشتراک و نیاز متقابل؟ آیا خطاب خداوند در این روایت بر اساس خطاب فردی و جداگانه است یا بر اساس خطاب مشترک و یگانگی و وحدت مرد و زن؟ 

نکته قابل توجه در روایت قرآن کریم از آدم و حوا تاکید بر وجه اشتراک و رابطه دو سوی این دو است. در اینجا کافی است که اشاره ای به اختلاف این روایت با روایت سفر آفرینش تورات از آفرینش مرد و زن و خطای اولیه شود. 

قرآن کریم آفرینش تمام موجودات زنده را به صورت جفت و از نر و ماده دانسته و در واقع، اصل، اشتراک اصلی کیهانی است. این تلقی از آفرینش بر انسانها نیز دلالت می کند و به این دلیل، بیان قرآن کریم از آفرینش زن نه دنده چپ آدم است که در تورات ذکر شده بلکه «از جنس خودش» یا مرد است. تاکید قرآن کریم بر همان اصل اشتراک و در نتیجه بر همانندی و عینیت بین مرد و زن است. 

نکته در خور توجه حکمتی است که قرآن کریم برای آفرینش مرد و زن عنوان کرده است؛ ایجاد مودت و رحمت بین آن دو. این حکمت گویای اشتراک زن و مرد و یگانگی و وحدت بین آن دو است. علاوه بر بیان آسمانی قرآن کریم، تلقی باستانی ایرانی نیز دلالت بر همین اشتراک و رابطه متقابل دارد به گونه ای که روایت مشی و مشیانه حاکی از همین وحدت و یگانگی است.
 
روایت قرآن کریم از خطای اولیه، اصل اشتراک را به صورت بهتری نشان می دهد. در روایت سفر آفرینش تورات، این زن است که مورد اغوا قرار می گیرد و شیطان به واسطه وی توانست آدم را به خوردن میوه ممنوعه وادارد. روایت قرآن کریم برخلاف سفر آفرینش تورات، موضوع وسوسه شیطان را متوجه آدم و حوا، هر دو، دانسته است و هر دو را در پیروی از آن و لغزش از فرمان خداوند مقصر می داند. بر این اساس، عذر آدم به این که حوا او را اغوا کرده در قرآن کریم به هیچ وجه ذکر نشده است. 

روشن است که چه نگرش بنیادین دینی وامدار از قرآن کریم و چه سنت اسطوره ای ملی ایرانی در تضاد با آن تلقی است که در غرب ریشه دارد و به صورت جنبش فمینیسم خود را نشان داده است. در حقیقت، هویت انسان در این نگرش بیان تقابل جنسیتی ندارد و برعکس، بر اشتراک و وحدت دو جنس دانسته که خطاب خداوند نیز متوجه این وحدت و یگانگی است. بدون توجه به این وحدت و یگانگی نمی توان هویتی برای دینداری اسلامی در نظر گرفت و چنین هویتی تقابل آشکار با تقابل جنسیتی فمینیستی دارد. 

اکنون، تلقی فمینیستی، روز به روز در عرصه های مختلف ایرانی سرک می کشد و تلقی جنسیتی خود را تحمیل می کند. عنصر تقلید در فرهنگ ایرانی چیزی تازه نیست که در این سرک کشیدنها نیز عامل اصلی است و باز خصلت ناخودآگاهی و ازخود بیگانگی را با خود دارد. مسئله در نقاب اسلامی آن است که ازخودبیگانگی را به حد تحریف بنیادهای خود کشانده است. باید از فمینیسم اسلامی پرسید با کدام قرائت از قرآن کریم می تواند تلقی جنسیتی خود را توجیه کند و چگونه تقابل مردسالاری و زن سالاری در تاریخ و هویت انسان را بر اساس قرآن کریم تفسیر می کند؟ 

بصیرت نیچه هشدار به واقعه ای می داد که در عمل نیز دیده که شد به تحریف هویت زن ختم شده است. او از ورای زمان، روزگار ما را می دید که «افسون زدایی از زن» چیزی به جا نمی گذارد جز «فرو ریختن همه غرایز زنانه، جز محو زنانگی». در این بین، او هنوز امیدوار بود به آن «شیوه شرقی» که «خرد عظیم آسیا» در مورد زن می اندیشد، اما گویا بلیه فمینیسم این خرد را هم به حال خود نگذاشته و با نقاب و پوشیده به آن حمله ور شده است.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین