bato-adv
کد خبر: ۸۹۵۳۷
فارن پاليسي

كتاب راهنمای يک ديكتاتور برای اوباما

بروس بوئنو دو مسكيتا – آلستير اسميت
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۰ - ۲۸ شهريور ۱۳۹۰


فرارو- باراك اوباما نمي تواند از صحبت درباره ديكتاتورها رهايي يابد. چهار سال پيش اوباماي نامزد رياست جمهوري گفت دولت وي آماده مذاكره با سوریه و کره شمالی مي‌باشد. امروز احتمال زياد وجود دارد كه حاميان رييس جمهور آمريكا در پاسخ به انتقادهاي جمهوريخواهان مبني بر ضغيف بودن عملكرد وي در سياست خارجي اين حقيقت را به رخ بكشند كه سه ديكتاتوري ديرينه تحت نظارت وي سقوط كرده اند. 

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل فارن پالیسی، اين كه تا چه اندازه مي توان در اين رابطه به رييس جمهور امتياز داد، موضوعي قابل بحث است. و در هر صورت، انتخابات 2012 به احتمال قوي بيشتر بر روي نرخ بالاي بيكاري و رشد كند اقتصاد آمريكا متكي خواهد بود و كمتر به دموکراسی‌های عرب يا اين كه اين گونه دموکراسی‌ها امتيازي براي آمريكايي ها خواهد بود، خواهد پرداخت. ولي با اين وجود شايد نگاهي دقيق تر به تمامي عواملي كه باعث سقوط مستبدان خاورميانه در سال جاري شد، به نفع رييس جمهور باشد. و با توجه به اين كه "رهبري از پشت صحنه" به هيچ وجه راهي براي پيروزي در انتخابات نيست، شايد كه اوباما بخواهد از اشتباهات آنها درس فرا گيرد كه چگونه خود در قدرت باقي بماند. 

منطق سياست – هم در نظام هاي دموکرات و هم در نظام هاي استبدادي – تقريبا آن گونه كه خيلي ها تصور مي كنند، پيچيده نيست. پيچيدگي هايي كه در برخي كشورها، راهبردهاي كلان، و منافع ملي وجود دارد را فراموش كنيد. و فعلا راست و چپ را نيز فراموش كنيد. در حقيقت،‌ درس هاي واقعي جهاني از زندگي سياسي را مي توان ذره ذره در مورد اين كه چگونه رهبران به حيات خود ادامه دادند و چگونه در زماني كه قدرت در اختيار داشتند پيشرفت كردند، جمع آوري كرد.

در اينجا شايد بگوييد كه "صبر كنيد! اگر رييس جمهور آمريكا سعي كند مانند يك ديكتاتور عمل نمايد، خيلي زود از كار بركنار مي شود." تقريبا راست مي گوييد. رهبران دموکرات از سوي قوانين كشور محدود مي شوند كه اين قوانين همچنين در مراحل انتخاباتي، ميزان ائتلافي را كه براي رسيدن به قدرت و حفظ آن لازم است تعيين مي كنند. تقريبا تمامي كارهايي كه رهبران در طول به دست داشتن قدرت انجام مي دهند به دانستن اين امر خلاصه مي شود كه به چه تعداد حامي نياز دارند و ائتلافي كه از ميان آن اين حاميان برگزيده مي شوند به چه اندازه بزرگ است. 

به عنوان مثال يك رييس جمهور آمريكا حتي در يك رقابت دو حزبي براي انتخاب شدن به اكثريت آرا نياز ندارد. همان گونه كه ال گور در انتخابات سال 2000 تجربه كرد هيئت انتخابات، تعيين كننده اندازه بزرگي ائتلاف مورد نياز براي رييس جمهور شدن مي باشد. امكان دارد در يك انتخابات رياست جمهوري، با فقط 25 درصد آراء عمومي يا حتي كمتر پيروز شد. تا كنون چنين اتفاقي نيافتاده ولي چند نامزد موفق شده اند با تنها حدود 30 درصد آرا پيروز شوند و چند نامزد نيز با وجودي كه رقيب آنها آراء بيشتري داشته است، پيروز شده اند. 

راي دهندگاني كه راي آنها واقعا ضروري است در ازاي حمايت خود پاداش مي گيرند. ولي ميزان پاداش آنها به اين بستگي دارد كه چند جايگزين براي آنها وجود دارد. تصور كنيد كه آيا ارزش راي شما حقيقتا برابر با ارزش راي يك مدير صندوق تأمين سرمايه گذاري در وال استريت است؟ هر چه تعداد آراء جايگزين كه آنها را آراء برگزيده مي ناميم بيشتر باشد، ارزش وفاداري حمايت كنندگان اصلي پايين تر مي آيد. تركيب ائتلاف و تعداد آراء برگزيده، به طور شگفت انگيزي تعداد زيادي از گزينه هاي سياست داخلي و خارجي را شكل مي بخشد، گزينه هايي كه اغلب مي توان گفت از آن چه كه اكثر مردم آمريكا خواهان آن هستند، منحرف مي شوند. 

ائتلاف و تعداد آراء برگزيده، تصميمات مربوط به ماليات و مخارج را شكل مي بخشند و ميزان پيروي رهبران را از سياست هاي فاسد و يا سياست هاي مربوط به افزايش رفاه عموم مردم را تعيين مي كنند و ميزان تغييرپذيري در مرزهاي آزادي و شكوفايي را مشخص مي كنند. گول نخوريد: دموکرات‌ها و ديكتاتورها همانند يكديگر هر آن چه كه بهتر قدرت آنها را حفظ كند همان كار را انجام مي دهند. با وجودي كه روش هاي آنها متفاوت است ولي پنج قانون در مورد طرز حكومت آنها وجود دارد. اين قوانين انگيزه هاي رهبراني را مشخص مي كند كه هدف آنها بقا مي باشد خواه اين رهبر قذافي باشد يا اوباما. 

قانون اول: ائتلاف پيروز را هر چه كوچك تر نگاه داريد
رهبران بايد تا جايي كه امكان دارد براي ماندن در قدرت، بر روي تعداد هر چه كمتر از افراد تكيه كنند. تعداد كمتر "افراد ضروري" به معناي كنترل و صلاحيت بيشتر در چگونگي مصرف پول. 

به كيم جونگ ايل نگاه كنيد. يك ارباب معاصر كه بر ائتلافي كوچك متكي است. او به خاطر ملت گرسنه خود بي خوابي نمي كشد و در انجام اقدامات تحريك آميز سياست خارجي مانند غرق كردن كشتي چئونان نيروي دريايي كره جنوبي يا حمله به جزيره يئون پيانگ كره جنوبي كه هر دو در سال 2010 رخ داد، ترديدي به خود راه نمي دهد. اين اقدامات صرفا براي آشفته كردن رقباي خود در جنوب نبود. بلكه به او كمك كرد تا شكاف هايي را كه در ائتلاف او وجود داشت كشف كند و ببيند چه كساني واقعا به او وفادار هستند. در واقع كيم كه در حال تدارك انتقال قدرت به پسرش مي باشد، افراد ارشد دولت را بلافاصله پس از حادثه چئونان و درست قبل از رويداد يئون پيانگ پاكسازي كرد. سياست هاي وي قطعا براي همسايگان كره شمالي و مردم گرسنه اين كشور بد است ولي براي او و براي كادر كوچكي از وفاداران صميمي وي بسيار خوب است. 

در آمريكا، رييس جمهور براي ماندن در قدرت به ائتلافي بزرگ (ولي خيلي كمتر از اكثريت) نياز دارد. تصور بر اين است كه به همين دليل اوباما كه در انتخابات به پايگاه ليبرال حزب دموكرات توسل جست، پيوسته به طرف مركز تغيير مسير داده و سعي دارد آراء مستقل را به دست آورد و آنها را حفظ نمايد. البته او خيلي دوست مي داشت كه به ائتلاف كوچك تري نياز مي داشت ولي با توجه به قوانين انتخابات در ايالات متحده، داشتن يك ائتلاف كوچك دشوار است. 

با اين وجود اعضاي كنگره، با كمك اعضاي هم حزب خود در مجلس قانونگذاري ايالتي خيلي خوب مي توانند قوانين را براي كوچك و وفادار نگاه داشتن ائتلاف هاي مربوط به خود تغيير دهند. رهبران كنگره خيلي دوست دارند حوزه هاي انتخاباتي را غيرعادلانه تقسيم كنند – با اين كار آنها تضمين خواهند كرد كه به جاي آن كه راي دهندگان، آنها را برگزينند، آنها رأي دهندگان را برگزينند. تقسيم غيرعادلانه حوزه هاي انتخاباتي به قدري مؤثر است كه اعضاي كنگره 95 درصد شانس انتخاب مجدد را دارند. همه چيز در ارتباط با كوچك و وفادار نگاه داشتن حوزه افراد ضروري مي باشد. 

قانون دوم: هرچه بيشتر بزرگ نگاه داشتن آراء برگزيده
آراء برگزيده را در تعداد زياد حفظ كنيد تا جايگزين كردن افراد دردسر ساز در ائتلاف آسان باشد. اگر حوزه آراء برگزيده بزرگ باشد، تعداد زيادي حمايت كننده جايگزين، تأمين خواهد شد تا توجه داده شود كه آنها بايد وفادار بوده و رفتار درست داشته باشند و در غير اين صورت جايگزين خواهند شد. 

البته دموكرات هاي آمريكا همچنين دوست دارند آراء برگزيده را بيشتر كنند و اندازه ائتلاف را حفظ كنند ولي تا زماني كه كنترل وجود دارد نمي توانند چنين كارهايي را بكنند. وقتي انتخابات مفهوم داشته باشد قوانين انتخاباتي، بزرگ كردن اندازه آراء برگزيده را بدون سرپيچي از قانون اول دشوار مي سازد. حزب دموكرات سخت تلاش مي كند تا رأي دهندگان جديد در انتخابات شركت كنند. 

جمهوريخواهان نيز حتي با وجودي كه نهايت تلاش خود را براي بسيج پايگاه انتخاباتي خود به كار مي گيرند ولي به اندازه دموكرات ها تلاش خواهند كرد تا مانع از شركت رأي دهندگان جديد در انتخابات شوند. تمامي رقابت ها حول محور كوچك كردن ائتلاف پيروز در مقايسه با آراء برگزيده واقعي است. 

چه كسي مي تواند فراموش كند كه ريچارد نيكسون در سال 1970 با كاهش سن انتخاباتي از 21 به 18 آراء برگزيده را گسترش بخشيد؟ تأثير اين گسترش اين بود كه در دراز مدت آراء بسيار بيشتري از روشنفكران مورد انتظار از ميان رأي دهندگان جواني كه به تازگي حق رإي دارند را در اختيار نامزدهاي رياست جمهوري از حزب جمهوريخواه قرار داد. 

قانون سوم: كنترل گردش درآمد
براي يك حاكم هميشه بهتر آن است كه تعيين كند چه كسي بخورد تا اين كه كيك بزرگي داشته باشد كه مردم بتوانند از آن ارتزاق كنند. مؤثرترين گردش نقدي براي يك رهبر خودمحور آن است كه بسياري از مردم را فقير كند و پول را توزيع مجدد كند تا افراد برگزيده ثروتمند باقي بمانند. 

سرهنگ معمر قذافي و خانواده اش ليبي را به شكل يك تيول اداره مي كردند. آنها بيشتر شركت هاي تجاري ليبي را براي منافع شخصي در اختيار گرفتند. البته هيچ دليلي وجود ندارد كه تصور كرد قذافي يا خانواده اش استعداد تجاري خاصي داشته باشند، بنابراين كنترل اين شركت ها خبر بدي براي اقتصاد كشور بود. ولي از نظر سياسي،‌ اين امر طي چند دهه تضمين كرد كه هيچ كس جز آنهايي كه مورد مرحمت قذافي قرار داشتند نمي توانستند موفق باشند. و تا همين زمستان گذشته اين سياست كارآمد بود: ميلياردها دلار پول (براي قذافي) اسلحه و وفاداري به ارمغان آورد. 

جنبش تي پارتي ايالات متحده راست مي گويد كه سياستمداران به ويژه دموكرات ها وقتي در رأس حكومت هستند، مي خواهند پول از دستان آنها جاري باشد. البته اين چيزي است كه همه رهبران سياسي موفق و سابقه دار خواهان آن هستند. رييس جمهور جورج بوش به ميزان حيرت آوري پول خرج كرد. اوباما هم همين طور. رونالد ريگان كه گفته مي شود در امور مالي به شدت محافظه كار بوده، نيز همين كار را كرده است. و آنها به ويژه براي برنامه هايي هزينه كردند كه به نفع موكلين آنها بوده است. در واقع، دسترسي دائم به طرفداران يا برنامه هاي مورد هدفي كه به نفع حمايت كنندگان است، بستگي به حفظ رهبر فعلي بر سر قدرت دارد. براي جمهوريخواهان، اين امر عملا به معناي تنفس هاي مالياتي است كه اگر جمهوريخواهان به اندازه كافي انتخاب و باز انتخاب شوند به صورت قانون باقي مي ماند. 

قانون چهارم: به حمايت كنندگان به اندازه اي پول دهيد كه وفاداري خود را حفظ كنند
به خاطر داشته باشيد كه حمايت كنندكان يك رهبر ترجيح مي دهند كه خود رهبر باشند. امتياز بزرگ يك رهبر بر سر قدرت آن است كه بر جريان درآمدها كنترل دارد. هر رهبري بايد به اندازه اي به ائتلاف پول دهد كه به دنبال خريدن كسي ديگر براي جايگزين كردن او نباشد ولي يك سنت هم بيشتر ندهد. 

نيروهاي مسلح عربستان سعودي براي حفظ امنيت سعودي - نه تنها عليه حمله خارجي بلكه عليه خطر قيام داخلي - حياتي است. قطعا ملك عبدالله استطاعت روي دست بلند شدن ارتش خود را در صورت قيام مردمي، همانند ارتش مصر نداشت. شايد به همين دليل است كه عربستان سعودي 11 درصد از توليد ناخالص داخلي را صرف ارتش مي كند. برعكس، ايالات متحده كه لزومي ندارد نگران كودتا باشد، كمتر از 5 درصد توليد ناخالص داخلي را صرف نيروهاي مسلح بسيار بزرگ تر خود مي كند. مصردر سال 2009 تنها 2 درصد از توليد ناخالص داخلي را صرف ارتش كرد. حسني مبارك احتمالا افسوس آن روز را مي خورد! 

اگر چه اوباما مبلع زيادي را همچنان صرف امور دفاعي كرده است، ولي بايد به خاطر داشته باشيم كه وي هزينه دو جنگ را به ارث برد. با اين وجود وي به روشني سعي كرد هزينه ها را بيشتر متوجه برنامه هاي اجتماعي مانند بيمه درماني كند كه مورد توجه پايگاه رأي دهندگان وي قرار مي گيرد. و وقتي بايد سعي مي كرد كه اقتصاد را به فعاليت وادار كند، مخارج را به جاي صرف كردن براي رفاه عمومي به سوي راي دهندگان خود سوق داد. بنابراين وي ميلياردها دلار صرف برنامه تعويض اتومبيل هاي قراضه به ازاي دريافت پول نقد كرد كه خوشايند اعضاي اتحاديه كارگران صنعت اتومبيل در ايالت محوري ميشيگان بود ولي در ايالت هاي حاشيه اي چندان محرك اقتصادي نبود. 

حتي در سخنراني اخير در مورد اشتغال در جلسه مشترك مجلس سنا و نمايندگان كه بر روي ماهيت دو حزبي پيشنهادهاي خود تأكيد داشت، او خواستار افزايش شديد دستمزد معلمان شد كه دست بر قضا به دموكرات ها رأي مي دهند. وي به همان سهولت مي توانست پيشنهاد كاهش ماليات بر درآمد را بدهد تا پول بيشتري را وارد اقتصاد كشور كند ولي ماليات بر درآمد بيشتر توسط رأي دهندگان جمهوريخواه ثروتمندتر پرداخت مي شود. 

اگر چه دست هاي اوباما همانند هر رهبر دموکرات ديگري، محكم تر از دست هاي يك ديكتاتور بسته است، ولي او هم سعي مي كند مخارج را به سوي ائتلاف خود هدايت كند. 

قانون پنجم: هرگز پولي از جيب حمايت كنندگان خود براي بهتر كردن زندگي مردم، بيرون نكشيد
عكس قانون چهارم اين نيست كه نسبت به ائتلاف حمايت كنندگان خود پست باشيد. اگر يك رهبر به قيمت ائتلاف خود، براي مردم خوب باشد، طولي نخواهد كشيد كه دوستان سابق او اسلحه به روي او بكشند – يا در صف مخالفان قرار گيرند. خط مشي كارآمد براي توده ها الزاما به ايجاد وفاداري در ميان اعضاي ائتلاف منجر نمي شود. مردم گرسته احتمالا انرژي لازم براي سرنگوني يك رژيم را ندارند. برعكس، اعضاي نوميد يك ائتلاف مي توانند روي گردان شوند و رهبر فعلي را دچار دردسر عميق سازند. 

ژنرال تان شووه، مقام ارشد برمه، در به كارگيري اين قانون مهارت دارد. وي به دنبال گردباد نرگس، كسب اطمينان كرد كه كمك هاي غذايي تحت كنترل درآيد و به جاي آن كه اجازه دهد كمك هاي غذايي به طور مستقيم به دست مردم برسد، توسط حاميان ارتشي او در بازار سياه به فروش برسد – حداقل 138000 نفر و شايد هم 500000نفر از آنها در اين فاجعه جان باختند. ارتش و نه مردم ، حمايت كنندگان اصلي از نخبگان حاكم در برمه هستند. 

هر چند كه همه سياستمداران در قانون پنجم استاد هستند، ولي حزب جمهوريخواه آمريكا اين اصل در سياست را بهتر از دموكرات ها ياد گرفته است. آنها پيوسته مانع برنامه هاي محرك اقتصادي دولت اوباما شده اند. در ازاي هر وجب عقب نشيني در مذاكرات، به اندازه يك كيلومتر پاداش براي حاميان خود گرفته اند. 

جمهوريخواهان در جريان مباحثات بر سر سقف ديون، اوباما را وادار كردند كه كاهش شديد مخارج را مورد تصويب قرار دهد، اقدامي كه مورد خوشايند حمايت كنندگان اصلي آنها بود. وقتي اوباما پيشنهاد كاهش شديد مخارج را داد ولي خواستار همراه كردن آن با مقداري افزايش ماليات شد، جمهوريخواهان در حمايت از پايگاه خود از قبول آن امتناع ورزيدند. سكوت آنها رشد اقتصادي را كاهش بخشيده است. با اين وجود، در حالي كه اين امر به طور كلي صدماتي را وارد آورده است، ولي حاميان آنها از آن سود برده اند. اكنون نامزدهاي حزب جمهوريخواه خواستار كاهش شديد ماليات براي شركت هاي بزرگ هستند. برايتان مهم است كه حدس بزنيد رده هاي بالاي اين شركت ها معمولا به چه كسي رأي مي دهند؟ 

همه سياستمداران مشابه هم هستند؛ فشارهاي وارده بر آنها متفاوت است. 

رهبران كشورهاي دموکرات، همانند رهبران مستبد و ستمگر، از هر پنج قانون سياست به بهترين وجه ممكن پيروي مي كنند، آنها هم مي خواهند به قدرت برسند و هم آن را حفظ كنند. 

اين حساس متعارف كه دموکرات‌ها و مستبدها يك دنيا از هم فاصله دارند تنها از فشارهاي متفاوتي كه با آن مواجه مي شوند، سرچشمه مي گيرد. دموکرات‌ها كه بر ائتلاف بزرگ تكيه دارند، بايد بيشتر از همتايان مستبد خود خلاقيت داشته باشند و بنابراين كمتر موفق مي شوند. 

با وجودي كه آنها به طور معمول براي شهروندان خود معيارهاي بالاتري از زندگي را در مقايسه با مستبدان براي شهروندان خود فراهم مي كنند، ولي رهبران دموکرات به طور عموم مدتي كوتاه تر در قدرت هستند. 

همان طور كه يادآور شده ايم، اوباما اين قوانين را نهادينه كرده و تا جايي كه ساختارهاي انتخاباتي و قانوني ايالات متحده به او اجازه مي دهند، به بهترين وجه ممكن آنها را اجرا مي كند. سياست هاي او را در افغانستان و عراق مورد ملاحظه قرار دهيد. اگر قرار است كه رييس جمهور دوباره انتخاب شود، او بايد كاري را كه راي دهندگان اصلي او مي خواهند انجام دهد يا آن كه اين خطر را بپذيرد كه آن راي دهندگان در روز انتخابات سال 2012 در خانه بمانند و يا شايد به نامزد سومي كه هنوز ظهور نكرده، ولي امكان دارد از او خوششان بيايد راي بدهند. 

احتمالا رييس جمهور به خاطر دارد كه در سال 2002 كه "رالف نيدر" مبارزه انتخاباتي به راه انداخت و تعداد زيادي از آراء پايگاه دموكرات ها را بلعيد، چه بر سر "ال گور" آمد. رأي دهندگان اصلي اوباما خواستار خروج ايالات متحده از عراق و افغانستان هستند. 

به همين دليل است كه وي بايد به خاطر حفظ خود حتي اگر الزاما راهبرد خوبي نباشد، حداقل تعداد زيادي از نيروهاي آمريكايي را از افغانستان و قبل از آن كه اين كشور آماده دفاع از خود در برابر شورشيان طالبان باشد، بيرون بكشد. او همچنين احتمالا تقريبا آن گونه كه قول داده است، تمامي نيروهاي آمريكايي را از عراق و قبل از آن كه دولت عراق به طور كامل در موقعيت حفاظت از خود قرار داشته باشند، بيرون خواهد كشيد. در عوض، امكان دارد كه حفاظت از دولت هاي افغانستان و عراق مقداري از آراء راي دهندگان مستقل را براي اوباما به همراه داشته باشد ولي احتمالا به آن اندازه نخواهد بود كه جاي خالي رأي دهندگان اصلي را پر كند. 

در مورد جبهه داخلي چطور؟ مسائل اصلي در ايالات متحده در حال حاضر اشتغال و رشد اقتصادي است. دموكرات ها به مخارج استحقاقي كه به رأي دهندگان آنها كمك مي كند، علاقه دارند. جمهوريخواهان طرفدار كاهش ماليات ها براي كمك به رأي دهندگان خود هستند. حزب دموكرات مي خواهند ماليات ها را افزايش دهند تا هزينه برنامه هاي اجتماعي خود را پرداخت كنند. و جمهوريخواهان مي خواهند همان برنامه ها را قطع كنند كه هزينه كاهش ماليات براي رأي دهندگان ثروتمند - - بخوانيد جمهوريخواهان - - را تأمين كنند.
 
آيا منافع ملي يا رفاه مردم وارد اين معادله مي شود؟ نه حقيفتا. رفاه رأي دهندگان اصلي (آنهايي كه براي پيروزي ضروري هستند) انتخاب را تعيين مي كند. شايد اوباما مباهات كند كه ديكتاتورها در دوران رياست جمهوري وي به زير كشيده شدند، ولي براي انتخاب شدن دوباره شايد لازم باشد كه همانند يك ديكتاتور فكر كند.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین