bato-adv
کد خبر: ۸۴۰۰۸

نگاهي به رمان «سانست‌‍ پارك» پل استر

تاریخ انتشار: ۱۱:۱۱ - ۲۵ تير ۱۳۹۰


آثار استر به سي و پنج زبان از جمله فارسي ترجمه شده است. رمان «سانست پارك» يكي از آخرين آثار اين نويسنده، توسط مهسا ملك‌مرزبان به فارسي برگردانده شده و از سوي انتشارات افق با خريد حق انتشار (كپي‌رايت) از ناشر خارجي به چاپ رسيده است. آنچه مي‌خوانيد نگاهي است به اين رمان و برخي تفاوت‌هايش با آثار قبلي اين رمان‌نويس.

استر هميشه به اين نظر منتقدان كه وي رمان‌نويسي پست مدرن است با ديده شك و ترديد نگاه كرده و حتي در مصاحبه‌هايش خود را بيش از رمان‌نويس، قصه گو معرفي كرده است.
 
اينكه اين نويسنده چقدر به اين حرف معتقد است يا دست به تجاهل مي‌زند، بحث ديگري است اما با نگاهي به رمان‌هايش و توجه‌اش به داستان‌گويي در آثاري مانند «اتاق دربسته» يا «ديوانگي در بروكلين» گاه شايد بتوانيم بپذيريم كه او فارغ از همه اين‌ حرف‌ها در پي بازگويي قصه‌‌اي است كه مي‌پسندد؛ بدون آنكه در بند آن باشد در چه شيوه و نحله‌اي جاي مي‌گيرد. گاه آن‌چنان اين داستان‌ها سر راست‌ و بي‌حاشيه به نظر مي‌رسند كه خواننده شك مي‌كند شايد رمز و رازي در پس ظاهر ساده‌شان پنهان باشد و گاه نيز با خود مي‌گويد: «به جز جذابيت ظاهري آثار چه شگردي در كارهاي استر وجود دارد كه وي را به نويسنده‌اي مطرح تبديل كرده‌است؟ و آيا ما مرعوب نام‌ها نشده‌ايم؟»

پاسخ به اين سوال هر چه باشد، در «سانست پارك» با قضيه‌اي متفاوت مواجهيم؛ نويسنده در اين اثر، اكثر خوانندگان كتاب‌هايش را غافلگير مي‌كند. انگار خود او هم باور كرده‌است كه نويسنده‌اي پست مدرن است، يا اينكه پرده‌ها را كنار زده و آن‌ گونه‌ رفتار كرده، يا سعي كرده رفتار كند كه سال‌ها از او انتظار مي‌رفته و شايد هم همه اين‌ها زاييده پيش‌داوري‌هاي ما باشد و او سير طبيعي نويسندگي‌اش را طي مي‌كند؛ بدون آنكه به همه اين بايدها و نبايدها بينديشد.

«سانست پارك» مثل بسياري از ديگر رمان‌هاي استر با داستاني مشخص و معلوم آغاز مي‌شود ولي برخلاف آنها، شكل ديگري به خود مي‌گيرد؛ مايلز هلر جواني 28 ساله و با استعداد، به دور از بلندپروازي، به شغل كم اهميت تميز كردن خانه‌هاي واگذار شده مي‌پردازد.
 
وي با دختري 17 ساله به نام پيلار در پارك آشنا مي‌شود كه مشغول مطالعه است؛ دختري كوبايي‌الاصل كه هنوز به سن قانوني نرسيده و همين مسئله آشنايي بيشتر آنها و عشق افلاطوني‌شان (آن‌طور كه از ترجمه كتاب بر مي‌آيد) را در يك خانه غير ممكن مي‌كند، خصوصاً اينكه خواهر بزرگ‌تر و بدجنس پيلار به همين منظور، قصد اخاذي از مايلز را دارد. 

مايلز مجبور مي‌شود تا رسيدن پيلار به سن قانوني براي مدتي به نيويورك و به خانه‌اي وانهاده به حال خود در «سانست پارك» برود و به همراه يك دوست قديمي و چند دوست مشترك زندگي‌اش را بگذراند.

اما در طول رمان، استر با آوردن خرده روايت‌هاي گوناگون درباره زندگي‌ بازيكنان بيس‌بال گاه از داستان خطي‌اش تخطي مي‌كند و حكايت‌هاي مفصلي تعريف مي‌كند كه شايد در نگاه اول خسته كننده به نظر برسند اما با توجه بيشتر مي‌توان نقطه مشتركي با داستان اصلي و ماجراي عذاب وجدان مايلز در آنها يافت؛ عذاب وجداني كه شخصيت اصلي رمان را مي‌آزارد و با انتخاب نوع پستي از زندگي، به آن‌چه گويا در ناخودآگاهش، نوعي پس دادن تقاص است سوق مي‌دهد.

گذشته از شكل روايت، «سانست پارك» بي‌شك نمايانگر برهه‌اي از تاريخ معاصر آمريكاست. داستان در سال 2008 مي‌گذرد و آمريكاي بحران‌زده اقتصادي را به نمايش مي‌گذارد؛ جايي كه همه براي اندك جايي براي زيستن تا پاي جان تلاش مي‌كنند. در ابتداي رمان مي‌خوانيم خانه‌هاي وانهاده به حال خود توسط مالكاني كه از پس وام‌هاي خود برنيامده‌اند و توسط دولت يا بنگاه‌هاي بزرگ تصرف شده‌اند، توسط مايلز و همكارانش تميز مي‌شود و او از اشياي باقي‌ مانده به يادگارعكس مي‌گيرد. 

هر چند اين كار وي با تمسخر دوستانش مواجه مي‌شود اما انگار او با اين‌كار مي‌خواهد با نگاهي انتقادي، بخشي از تاريخ زندگي از دست رفته مردم يا مردم از دست رفته را در تاريخ ثبت كند؛ يعني همان كاري كه خود استر قصد انجام آن را در اين رمان دارد.
 
جالب اينكه سرانجام خود مايلز مجبور مي‌شود در چنين خانه‌اي با چند دوست ديگر سكنا بگزيند؛ جايي كه سرانجام با خشونت توسط پليس بازپس گرفته مي‌شود و مايلز در برخوردي احساسي با يكي از ماموران، او را زخمي مي‌كند و با اين كار آينده‌اش با پيلار را در وضعيتي مبهم و تا حدي تباه شده مي‌يابد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین