bato-adv
کد خبر: ۷۳۲۶۴
در دفاع از «جدایی نادر از سیمین»

"سیه روی شود هر که در او غش باشد"

تاریخ انتشار: ۱۸:۴۹ - ۲۱ فروردين ۱۳۹۰

 
 مدیر روابط عمومی‌شبکه جهانی سحر با اشاره به انتقادات دور از متنی که فیلم «جدایی نادر از سیمین» را نشانه گرفته است به دفاع از آخرین فیلم فرهادی پرداخته و یادداشتی در این باره در روزنامه باني فيلم منتشر کرده است.

شيدا اسلامي در یادداشتش نوشته است: به آنان که تلاش می‌کنند بگویند «جدایی نادر از سیمین» فرهادی مشوق و مروج «مهاجرت» از ایران به بهانه نبود امکان صحیح تربیت کردن فرزاندان است و برای اثبات این نکته به تصمیمی‌که فرهادی اعلام کرده تاخانواده اش را برای مدت کوتاهی در خارج از ایران سکنی بدهد، اشاره می‌کنند، می‌گویم: من با شما مخالفم. 

1- خوشبختانه ما در اعتقاد به آن کلام حکیمانه که معیار قضاوت در مورد دریافت‌هایمان را سنجش «آنچه گفته می‌شود» به جای ارزیابی «آنکه می‌گوید» مقرر کرده، هم جبهه ایم. 

پس بیایید اول مشخص کنیم – حداقل من مشخص می‌کنم- که هدف از نگارش این متن، بررسی فیلم فرهادی است نه سنجیدن خود فرهادی با همه ویژگیهایش از جمله اینکه آیا کارگردان «جدایی نادر از سیمین « می‌خواهد برای مدت کوتاهی خانواده اش را در آلمان سکنی بدهد یا نه؟،آیا دختر دوازده ساله اش برای مدتی در آلمان تحصیل خواهد کرد یا نه؟، و اینکه دختر دو ساله دیگرش را هم در این فاصله، به مهد کودکی آلمانی خواهد فرستاد یا خیر؟ 

و اینکه آیا فقط آنها که به باور «نامناسب بودن فضای فرهنگی و اجتماعی ایران برای پرورش بچه‌ها» رسیده اند به دلایل مختلف مشابه چنین اقدامی‌را می‌کنند یا دلایل و اسباب دیگری هم می‌تواند عامل این سفرها باشد ؟ و.... 

اصغر فرهادی مثل همه ما انسان آزادی است که می‌تواند انتخاب کند و پای انتخابش بایستد. او می‌تواند برای زندگی اش تصمیم بگیرد و فیلمهای مختلف بسازد؛ دیروز یک جور فیلم، امروز یک جور و شاید فردا جور دیگری – و باید پای همه آنها هم بایستد: اقبال باشد یا ادبار -اما موضوع بحث امروز، همین فیلم «جدایی نادر از سیمین» است که هم جشنواره فیلم فجر با اهداء جوایزی به تحسین و تجلیل اش پرداخت و هم چند جایزه جشنواره برلین را تصاحب کرد. 

2-پیام « جدایی نادر از سیمین» دقیقا همان پیامی‌است که «در باره الی « داشت یعنی: «کاشکی تا محک تجربه آید به میان- تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»، اینکه چند مرده حلاج بودن آدمها فقط در معرکه ابتلا و امتحان است که قابل وزن کردن می‌شود و اینکه نسبت شجاعت انسانها در مواجهه با شرایط دشوار انتخاب بین منافع شخصی و روح حقیقت پدیده‌ها، تومنی صنار با هم توفیر دارد. 

فیلم به تدریج و سکانس به سکانس، ذات شخصیت‌هایش را می‌کاود و می‌شکافد. با اینکه بیننده در ابتدا و با نگاه اول دوست دارد حق را به نادر بدهد که حاضر نیست در مقابل مسئولیت نگهداری از پدر بیمارش شانه خالی کند، وبه نظرش می‌آید که وقتی همه چیز خوب است چرا سیمین باید به دست خودش شرایطی فراهم کند که ضربه اصلی اش را دخترش متحمل می‌شود و ...
 
اما وقتی به مرور ابعادی از خصوصیات نادر را رو می‌کند که به قول بعضی از شما منتقدان محترم فیلم « نشانه‌های کافی برای تغییر دیدگاه دختر و تصمیم به همراهی مادرش را نه تنها برای ترمه بلکه برای مخاطبش ارایه داده است» دیگر جایی برای محق دانستن نادر نمی‌ماند هرچند که دربستر این فیلم و حوادث اش نهایتا همه آدمها به نوعی خطا می‌کنند و جایی برای نقد خود باز می‌کنند و من معتقدم پایان فیلم به معنای واقعی «باز « است و اگر ترمه دختر باهوشی باشد – که هست- ممکن است تصمیم غیر منتظره ای هم بگیرد. 

نقطه ثقل تلاش کارگردان نه تنها تشویق مردم ایران به مهاجرت از ایران برای فرار از شرایط نامساعد تربیت فرزندانشان در ایران نیست، که می‌خواهد بگوید در نهایت آنچه می‌ماند و پیروز می‌شود حقیقت و راستی است نه وجه مخالفش که محافظه کاری و دروغ و منفعت پرستی است. 

در پایان «جدایی نادر از سیمین» این خانواده راضیه – با همه مشکلاتش- نیست که از هم پاشیده بلکه خانواده و آینده زندگی نادر، سیمین و ترمه است که در محاق تاریکی فرو رفته است. 

با دیدن فیلم فرهادی کسی تصمیم نمی‌گیرد بچه اش را بردارد و بار سفر به آن سوی آب ببندد . مخاطب این فیلم، در پایان، خوشحال از پیروزی معنویت، غمگین از خطای نادر و...و غصه دار از شرایط ناراحت کننده زندگی انسان شایسته ای مثل راضیه، سالن سینما را ترک می‌کند. 

3- خانواده راضیه در وضعیت بغرنجی گرفتار شده اما هم راضیه و هم شوهر به نوعی بیکار و بدهکارش، با همه تنگناهای شکننده ای که شاخ هر دیوی را می‌شکنند چه برسد به غرور و اعتقاد آدم‌های – به ظاهر- عادی طبقه پایین اجتماع که برای اولیات زندگی شان هم مشکل دارند و وقتی طلبکارهایشان بو می‌برند که ممکن است پول و پله ای سر از خانه بدهکارشان در بیاورد، سبیل به سبیل ردیف می‌شوند تا فی المجلس به حق و حقوقشان برسند و با خیال تخت به خانه‌هایشان برگردند، ذاتا با نادر فرق دارند هر چند که حتی نادر هم با خیلی از ویژگیهایی که از او می‌بینیم، انسان شریفی است اما در موقعیتهای دشوار خود را به مصلحت اندیشی‌های ناصواب می‌سپارد ولی در نهایت روح باور به معنویات در خانواده راضیه زنده تر و ملموس تر است. 

در حالی که فقط یکی از مصائب زندگی راضیه و حجت کافیست که صد مرد را به زانو دربیاورد، راضیه محکم می‌ایستد و وقتی به یقین و آرامش قلبی برخاسته از عمق ایمانش می‌رسد، هر رنجی را به جان می‌خرد تا به وارد شدن پول حرام به زندگی اش تن ندهد. 

راضیه «جدایی نادر از سیمین» خرافاتی نیست. راضیه فقط به خاطر حفظ بچه اش نیست که پای حقیقت می‌ایستد. باور راضیه به مذهب و ارزشهای دینی اش چیزی نیست که مثل کف روی آب، با یک فوت، باد هوا بشود. 

راضیه حتی وقتی در موقعیتی اضطراری مجبور است شلوار پدر نادر را عوض کند و او را نظافت کند، اول حکم شرعی اش را می‌پرسد و اگر هم برای سلامتی دخترش نگران است به دلیل همان اعتقاد مذهبی اش است که ارتزاق از مال حرام را نهی می‌کند. او به احکام پاکی و نجاست هم حساس است، در مورد ارتباط با نامحرم پایبند شریعت است،امانت داری و پاکدستی می‌کند چون ایمان دارد، به حجابش اهمیت می‌دهد و... رفتارش در طول فیلم نشان می‌دهد که او هم مثل بقیه، یک شخصیت خاکستری – نه تماما سیاه یا تماما سفید- است اما در انتها رستگار واقعی اوست.
 
راضیه حتی اصراری ندارد تا طرف مقابلش به این مسئله که جنین اش را به خاطر مراقبت از پدر نادر از دست داده توجه کند چون فکر می‌کند در این مورد هم خودش کوتاهی کرده و نبودش در منزل بیمار به پیش آمدن این موقعیت منجر شده است چون راضیه انسان با انصافی است. 

برخلاف برخی از شما که می‌گویید راضیه خرافاتی است پس هر چه می‌کند بی ارزش است، من معتقدم یک آدم خرافاتی که عقایدش از سطح و پوسته فراتر نمی‌رود و مغز ندارد، آدمی‌که پایبندی عمیق و آگاهانه به آموخته‌هایش ندارد، برای توجیه خوردن 15 میلیون تومان پول آنهم در شرایط صعبی که راضیه و شوهرش گرفتار آنند، می‌تواند پای خرافه یا باور بی بنیان دیگری را هم به میان بکشد که خیال خودش را از گزند اولی راحت کند. 

حتی شوهر راضیه هم در عمق وجودش، انسان معتقدی است. به همین دلیل هم هست که زمانی که راضیه تصمیم نهایی اش را برای قسم نخوردن به قرآن اعلام می‌کند، او فقط خودش را می‌زند که اتفاقا از زیباترین صخنه‌های فیلم هم هست. 

4-چرا عادت کرده ایم که همه چیز را از همه جا کنار هم بگذاریم که بگوییم کاسه ای زیر نیم کاسه است؟ چرا فکر نمی‌کنیم که فیلم فرهادی آینه ای است که پیش روی ما گذاشته شده تا یک بار دیگر واقعیت زندگی و احوال و اوضاع جامعه و رفتار افراد آن را مرور کنیم؟ چه عاملی مانع ماست که از این حقیقت روشن بگریزیم که خیلی‌ها در اجتماع امروز ما شهامت راست گفتن را ندارند، اینکه خیلی‌ها از همین حالا به فرزندان در آستانه جامعه پذیری شان ( مثل «ترمه» فیلم فرهادی) دروغ و دورویی را یاد می‌دهند؟ چرا عادت کرده ایم به هرکس و هر چیزی که تصور می‌کنیم ممکن است برچسب‌های ناروا بدانها بچسبد، برچسب بزنیم؟ 

تیم سیاستگذارسینمایی این دوره ارشاد، با همه انتقاداتی که می‌توان متوجه شان کرد، در «جذب حداکثری و دفع حداقلی « خوب عمل کرده است. از حق نگذریم. 

بیایید سناریوی دفع اصغر فرهادی را ننویسیم..... فرهادی هنرمندی است که حرفهایش را هنرمندانه می‌زند؛ این ارزشمند است ؛ حتی اگر همین امروز،همینجا و برای همین فیلم « جدایی نادر از سیمین».

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین