bato-adv
کد خبر: ۷۲۰۴۸

چرا همه تحلیلگران درباره اسد اشتباه فکر می کردند

تونی بدران*
تاریخ انتشار: ۰۱:۳۵ - ۰۸ فروردين ۱۳۹۰


فرارو- موج ناآرامي هاي عربي ناشي از بيداري اسلامي، اكنون به سوريه نيز رسيده و نظام حاكم بر اين كشور مخالف رژيم اسراييل را به دردسر انداخته است.

بشار اسد، كه ميراث دار اقتدارگرايي است، براي در امان ماندن از استمرار اعتراضات داخلي، وعده هاي اقتصادي داده و  گفته است كه راه را براي آزادي هاي سياسي هموار خواهد كرد.

در اين بين، واكنش غربي ها نسبت به تحولات سوريه، بسيار جالب توجه و البته تاسف آور است؛ آن ها تمام تلاش خود را براي حمايت رسانه اي از معترضان سوري و فشار روز افزون بر حكومت بشار اسد به كار  گرفته اند در حالي كه در كنار ايران، مردم مظلوم و آزادي خواه بحرين را با دست مزدوران سعودي و كويتي و اماراتي سركوبي خونين مي كنند. علت اين رفتار دوگانه هم كاملا مشخص است؛ حكومت اسد بايد سرنگون شود تا رژيم اسراييل نفسي راحت بكشد و مردم بحرين بايد سركوب شوند تا منافع امريكا و اسراييل محفوظ بماند. در اين بين نيز حقوق بشر و آزادي ، فقط بهانه اي است براي تامين منافع غربيان در منطقه ي استراتژيك خاورميانه.

با اين مقدمه، در زير، مقاله "فارين افرز" در مورد اعتراضات گروه ضد اسد را بخوانيد و خود، قضاوت كنيد:

بسیاری از ناظران، «سوریه بشار اسد» را در برابر اعتراضات مردمی ای که اکنون در حال جارو کردن کشورهای منطقه است، مصون می پنداشتند. جالب اینجاست که مبنای این تحلیل، استراتژی بشار اسد در خلق وجهه مردمی برای خود بود. این در حالی است که در نبود هیج مشروعیت واقعی، او تنها با توسل به خشونت مانع اعتراضات می شد.

هر چند به آرامی، اما موج انقلابهای عربی 2011 به سوریه نیز رسید. ورود این انقلابها، رژیم اسد را مجبور به ارزیابی مجدد از مشروعیت داخلی و چشم انداز پیش رو، برای بقاء خود نمود. در طول چند ماه گذشته بسیاری از مفسران ادعا نمودند که این رژیم از بحرانهای فراگیر منطقه ای مصون خواهد ماند. اما به قول یکی از منتقدان، حکومت اسد «پادشاهی سکوت» است که تنها ترس بر آن حاکم است.

اما اکنون روند این داستان به نحو دراماتیکی تغییر کرده، وقایع رخداده در شهر جنوبی «درعا»، عقیده رایج درباره ثبات سوریه را به چالش کشیده است. اعتراضات در روز 18 مارچ آغاز شد، پس از آنکه نیروهای امنیتی 15 کودک را که در حال نوشتن شعارهای ضددولتی بر روی دیوارهای شهر بودند بازداشت کردند. ماموران امنیتی اسد برای خاموش نمودن هر ایده ای از انقلاب در نطفه، به معترضین  حمله نموده و 4 تن از آنان را کشتند.

روز بعد هزاران نفر به خیابانها ریختند. آنها مقر اصلی حزب حاکم بعث، چندین ساختمان دولتی و یک زنجیره از شرکتهای مخابراتی موسوم به «سوریه تل»، که متعلق به «رامی مخلوف» پسرعموی اسد (و متهم به فساد مالی) بود را به آتش کشیدند. معترضین همچنین به پوسترها و مجسمه های بشار اسد و حافظ اسد، که به سبک شوروی سابق در همه جا نصب شده بود، یورش برده و آنها را تخریب کردند.

سرکوب سنگین اقدام چند کودک، اعتراضات سیاسی و اقتصادی مردم سوریه را شعله ور ساخت. آنها خوستار پایان دادن به «مقررات وضعیت اضطراری» شدند که از 48 سال پیش، وقتی که حزب بعث در این کشور قدرت را به دست گرفت، همچنان بر این کشور حاکم است. اما در 19 مارچ سوریهای برای «انقلاب» فراخوان دادند. آنها شعار «خدا، سوریه و فقط بشار» را که مورد تایید رژیم بود، به این شکل تغییر داده و فریاد می زدند «خدا، سوریه و فقط آزادی.»

با منابع مشروعیت به شدت تضعیف شده، استفاده از نیروهای بیرحم تنها ابزار باقی مانده برای تضمین حاکمیت رژِم اسد بود. رژیم پس از آن سرکوب تلاش کرد تا اوضاع را در شهر درعا با فرستادن یک هیئت به ریاست «فیصل المقداد»، معاون وزیر خارجه، آرام کند. وی ضمن عرض تسلیت، وعده رسیدگی به مرگ چهار معترض را داد و همچنین متعهد به آزادی 15 فردی که در ابتدا بازداشت شده بودند نیز شد. اما هیئت اعزامی پاسخ درخوری نگرفت، شورشها گسترش یافت و به شهرهای همجوار نیز سرایت کرد.

در 22 مارچ رژیم احساس کرد که کنترل اوضاع شهر درعا از دست اش خارج شده است بنابراین با اعزام چند تانک و هلی کوپتر شهر را به محاصره درآورد. هر چند این نیروها در آغاز پس زده شدند اما سرانجام با فشار نهایی نیروهای امنیتی بر علیه معترضان، در سپیده دم روز 23 مارچ وارد شهر شده و ان را تحت کنترل خود درآوردند.

نتیجه فاجعه بار بود، بنا به  گزارش ها، بیش از یکصد تن از مردم کشته شدند. شایع است که این عملیات توسط گارد ریاست جمهوری انجام شده، نیرویی که وظیفه حفاظت از رژیم اسد را بر عهده دارد و توسط برادر او «ماهر» رهبری می شود.

با وجود این سرکوب ، باز هم هزاران تن از مردم به خیابانها ریختند و با تظاهرات، عزم خود را برای تداوم اعتراضات به نمایش گذاشتند. بویژه، رژیم به نحو روشنی نگران برنامه مخالفین برای راهپیمایی اصلی در روز 25 مارچ پس از نماز جمعه بود و همچنین نگران از احتمال سرایت این اعتراضات به مناطقی فراتر از شهر درعا. به همین دلیل در یک تلاش ناامیدانه برای خاموش کردن اعتراضات، «بثینا شعبان» سخنگوی اسد، در یک بیانیه عمومی وعده داد که لغو مقررات اضطراری «مورد بررسی» قرار خواهد گرفت. اما، این بیانیه تنها باعث افزایش عزم معترضان برای فشار بر دولت شد. به سادگی می توان فهمید که چنین وعده هايي برای معترضین، خیلی اندک و خیلی دیرهنگام صورت می گیرد.

طبق دیدگاه بسیاری از تحلیلگران، اسد باید از هر نوع جنبش مردمی ای مصون می ماند. سیاستهای ضد امریکایی و دشمنی اش با اسرائیل باعث ایجاد این تصور شده بود که مشروعیت وی نزد مردم در حال تقویت است. به علاوه، در مقایسه با افراد مسنی مثل رئیس جمهورسابق مصر -حسنی مبارک 82 ساله- و رئیس جمهور مخلوع 74 ساله تونس –زین العابدین بن علی-، سن نسبتاً پائین بشار اسد -47- نیز جزو مزیتهای او محسوب می شد.

یک کارشناس سوریه، «جاشوا لندیس»، اظهار می داشت که برخلاف مبارک پیر، اسد جوان «در میان جمعیت جوان سوری محبوبیت دارد»، کسی که فساد موجود در سیستمهای قدیمی را سرزنش می کرد. همچنین نقش بشار اسد را همسر جذابش، «اسما اسد»، تکمیل می نمود. «ماموریت اصلی بانوی نخست، تغییر ذهنیت 6 میلیون جوان زیر 18 سال سوری است، از طریق تشویق آنها به آغاز آن چه که او شهروندان فعال می خواند.» اینها همه، این ادعا را که خانواده اسد، وزش نسیمی تازه در خانه ای قدیمی و فرتوت (جهان عرب) هستند، تقویت می کرد.

جالب اینکه، پایه چنین استدلالهایی استراتژی اسد در ایجاد وجهه مردمی برای خود بود. وقتی که اسد در سال 2000 قدرت را از پدرش به ارث برد، سیاستهای جدیدی را اتخاذ نمود تا از آن طریق یک تصویر اصلاح طلب و قانونمند از خود در داخل و خارج ارائه دهد.

برای دوره ای کوتاه او به دگراندیشان اجازه داد تا آشکارا از فساد موجود انتقاد کنند. اما این به اصطلاح «بهار دمشق»، سرابی بیش نبود. طی چند دهه گذشته سوریه هیچ کنش اصلاحی معناداری به خود ندیده است.

حقیقت آن است که اسد نمی تواند اصلاحات واقعی را پیگیری کند، حتی اگر او مایل به انجام چنین کاری باشد. چرا که این خواست در وهله اول به معنای رسیدگی به فساد بلاواسطه خانواده خود وی است. پسرعموی اسد، مخلوف میلیاردر، که عموما، با وجود اینکه هیچ منصب رسمی ای ندارد، به عنوان دومین مرد قدرتمند کشور معروف است، در اصل نقش بازوی اقتصادی رژیم را ایفا می کند. او با همکاری طبقه بازرگان سنی مذهب یک امپراطوری اقتصادی به راه انداخته است (مخلوف، اسد، و بسیاری از افسران عالی رتبه حاکم از فرقه اقلیت «علوی» هستند).

وقتی که مردم شهر درعا دفتر «سوریه تل» را به آتش کشیدند آنها نه سیستم قدیمی، بلکه قلب رژیم فعلی را هدف قرار دادند، یا به قول یکی از فعالین سیاسی سوری در شهر درعا، در گفتگو با رویترز، «نمادهای بسیاری از فساد و ظلم» را هدف قرار دادند.

این ایده که ایدئولوژی ضد-غربی اسد آنقدر محبوبیت داشت تا او را از خشم عمومی در امان نگه دارد در گفتگوی او با «وال استریت ژورنال» در اوایل ماه ژانویه نیز بازتاب داشت، او در این گفتگو اظهار داشت که رژِیم مبارک به آن علت منفور بود که با امریکا متحد و با اسرائیل پیمان صلح امضاء نموده بود. در مقابل، او اظهار داشت که رژیم سوریه به لحاظ ایدئولوژیک با مردم یگانه است.

وی گفت سوریها «در مسیر قیام حرکت نخواهند کرد». چرا که «قیامهای مردمی نه برای نیازهایشان، بلکه برای اصلاحات صورت می گیرد.، این قیامها برای (اصلاح) ایدئولوژی است». سیاست خارجی اسد و ایدئولوژی «مقاومت»، ممکن است که واقعاً نزد سوریها محبوب بوده باشد. اما محرک تظاهرات کنونی، نگرانی از مسائل داخلی کشور است (نه مسائل خارجی). اکنون به اثبات رسیده است كه این ایده که ایدئولوژی و سیاست خارجی نگرانی های مربوط به فقدان آزادی، فقدان فرصتهای اقتصادی و نبود مشارکت سیاسی را می پوشاند، اشتباه است.

مفسران دیگری که احتمال سقوط رژیم اسد را رد کرده اند به همبستگی میان نخبگان فرقه علوی(به عنوان عامل ثبات رژیم) اشاره کرده اند. انها استدلال می کنند؛ برخلاف ارتش مصر که از مبارک مستقل بود و در یک لحظه کلیدی از او برید، افسران ارشد سوری، به عنوان بخشی از یک اقلیت مذهبی کوچک، سرنوشت و امنیت خود را به طور جدایی ناپذیری با اسد پیوند خورده می بینند و از سرکوب اعتراضات کوتاه نخواهند آمد. با این حال، هنوز «تهدید» نتوانسته مانع همه معترضین شود. 

اما در 22 مارچ، وجه فرقه ای منازعات کاملا روشن شد: تظاهرکنندگان شهر درعا یک تابوی طولانی مدت را شکستند وقتی که شعار می دادند «ما یک مسلمان خدا ترس و غیروابسته می خواهیم»، این به آن معناست که آنها مایلند یک مسلمان سنی مذهب، سوریه را اداره کند.

در نمایشی از همبستگی با رژیم (در مقابل مواضع سنی ها)، علویها نیز تصاویر خودشان را جایگزین تصویر اسد در فیس بوک نمودند (به این معنا که اسد از ما –علویها- است).

پیشنهاد شده که بهترین راه برای اسد جهت جلوگیری از تنشهای فرقه ای، انجام اصلاحات و دموکراتیزه کردن حکومت است. اما دموکراتیزه کردن امور، دست علویها را از حکومت کوتاه خواهد کرد و به این طریق آخرین نقطه قوت رژیم (استفاده از حمایت و یکپارچگی علویها) برای سرکوب اعتراضات را از آن سلب خواهد کرد. در شرایطی که منابع مشروعیت اسد به شدت تضعیف شده است، نیروهای بیرحم تنها ابزار باقی مانده برای تضین حاکمیت رژیم است.

در 24 مارچ «رابرت گیتس»، وزیر دفاع ایالات متحده، از سوریه خواست که از الگوی مصر پیروی کند. با وجود این، چنانچه اعتراضات به سراسر سوریه گسترش پیدا کند، اسد مطمئنا از الگوی دیگری پیروی خواهد کرد: حافظ اسد، رئیس جمهور قبلی که در سال 1982 شهر «حما»، مرکز شورشیان اخوان المسلمین را منهدم کرد، با کشته شدن حدود 20 هزار نفر در جریان این سرکوب وی توانست بقاء حکومت خود را تضمین نماید. آن میراث تاکنون سوریه را در سکوتی رعب آور حفظ نموده است.

نگرانیهای رژیم از اعتراضات روز جمعه قابل توجیه بود. روزی که تظاهرات در هرجایی فوران کرد، از جمله در شهرهای بزرگ مثل حلب، دمشق، حومس، لاتاکیا و قامیشلی. شهرهایی که فریاد «مرگ بر رژیم اسد» به طور مداوم در آن شنیده شد. رژیم نیز همچنان تلاش می کرد تا به اعتراضات پاسخ دهد؛ با سرکوب خشونت آمیز و مانورهای سیاسی همزمان.

پیش بینی اینکه اعتراضات پس از روز جمعه نیز ادامه خواهد داشت یا نه دشوار است. اگر اعتراضات به مناطق شمال شرقی (در میان کردها) و شمال غربی (در میان سنی ها) کشیده شود، نشانه این خواهد بود که حاکمیت اسد بر قدرت در حال تضعیف است. مردم شهر درعا نشان داده اند که فضای رعب و وحشت می تواند شکسته شود و این چیزی است که اسد نمی تواند اجازه دهد که تداوم یافته و تعمیق یابد. توانایی او در مدیریت زمام امور، تعیین کننده سرنوشت حاکمیت خانواده اش بر قدرت سیاسی خواهد بود. 

* پژوهشگر «بنیاد دفاع از دموکراسی»
منبع: www.foreignaffairs.com
تاریخ: 25 مارچ 2011
مترجم: قاسم توکلی

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین