مرد میانسال زمانی که متوجه شد دوست صمیمیاش به همسرش نظر بد دارد، او را کشت و در همان محل جنایت دست به خودکشی زد. بعد از گذشت ٤ سال از وقوع این جنایت، خانواده مقتول با حضور در دادسرای جنایی پایتخت، درخواست دیه از بیتالمال را کردند.
به گزارش خبرآنلاین، هفتم شهریور سال ٩٢ بود که این پرونده پیش روی بازپرس و ماموران پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت. آن شب مرد میانسالی با کلانتری ١٣٥ آزادی تماس گرفت و به یک جنایت اعتراف کرد.
این مرد به ماموران گفت که لحظاتی قبل دوستش را کشته و حالا هم میخواهد خودش را از ساختمان ٥ طبقه محل جنایت به پایین پرتاب کند. بلافاصله بعد از این تماس ماموران پلیس راهی محل حادثه شدند. محل جنایت ساختمانی ٥ طبقه در بیمه شهرک اکباتان بود.
ماموران پلیس همانجا با جسد یک مرد میانسال روبهرو شدند که مشخص بود از بالا به پایین پرتاب شده است. تحقیقات در این رابطه آغاز شد و به دنبال آن بازپرس کشیک قتل نیز در جریان این موضوع قرار گرفت. در بررسیهای بعدی مشخص شد که این مرد میانسال میهمان خانه طبقه اول همان ساختمان است.
ماموران پلیس نیز زنگ آن خانه را زدند ولی کسی پاسخگو نبود. از آنجا که این مرد در تماسش با پلیس به جنایت اعتراف کرده بود، برای همین تیم تجسس وارد خانه شدند. آنها در خانه جسد یک مرد میانسال را دیدند که غرق خون روی زمین افتاده بود؛ در کنارش نیز گلدانی افتاده بود که مشخص بود این مرد با آن گلدان به قتل رسیده است. بررسیهای بعدی نشان داد که چیزی از آن خانه سرقت نشده است، دستنوشتههایی هم در آن خانه پیدا شد که در آن عامل جنایت انگیزه خود را از این قتل اعلام کرده بود. او ٥ دستنوشته خطاب به دختر، خواهر، همسر، بچههای مقتول و مراجع قضائی نوشته بود.
ماموران با خواندن آن دستنوشتهها متوجه شدند که قاتل به خاطر مسائل ناموسی دست به این قتل زده است. عامل جنایت در آن نامهها نوشته بود که به خاطر نظر بد مقتول به همسرش این قتل را مرتکب شده و قصد خودکشی دارد. او همچنین نوشته بود که هیچکس دیگر در این جنایت نقشی ندارد. تیم تحقیق در ادامه بررسیهایشان دستخطها را برای بررسی در اختیار کارشناسان قرار دادند و مشخص شد که اینها دستخط مرد میانسالی است که خودش را از پشتبام به پایین پرتاب کرده است.
در ادامه تجسسها، ماموران پلیس به سراغ همسر قاتل رفتند و از او تحقیق کردند. این زن که از مرگ شوهرش بشدت شوکه شده بود، راز اصلی این جنایت را فاش کرد و به ماموران گفت: «چند سال پیش بود که با محمد آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم.
محمد بعد از گرفتن مدرک دیپلمش به اروپا رفته بود؛ اما بعد از گذشت مدتی به ایران برگشت و سهبار ازدواج ناموفق داشت. تا اینکه با من آشنا شد و تصمیم به ازدواج گرفتیم. بعد از ازدواج بود که مادر محمد فوت کرد و ارثیه زیادی به او رسید. محمد هم با ارثیهاش کار جدید راه انداخت و ساختمانسازی کرد. وضع مالیمان خوب بود تا اینکه سر محمد را کلاه گذاشتند و او بیپول شد.
تا جایی که حتی دیگر نمیتوانستیم خانهای اجاره کنیم. بیخانمان شده بوديم؛ برای همین به خانه دخترم رفتیم. اما دخترم خیلی دوست نداشت که ما آنجا بمانیم. بعد از مدتی به خانه خواهرم رفتیم. یک سال آنجا ماندیم تا اینکه آنها هم از تهران رفتند. دیگر خانهای برای زندگی نداشتیم تا اینکه محمد یکی از دوستانش به نام شهریار را دید و مشکلمان را با او درمیان گذاشت. شهریار هم خواست که به خانهاش برویم.
شهریار به همراه پسرش زندگی میکرد و همسرش او را ترک کرده بود. ما هم از روی ناچاری به خانه او رفتیم. بعد از گذشت مدتی متوجه رفتارهای نامناسب شهریار شدم. او به من نظر بد داشت و باعث شده بود که کمتر به خانه بروم. زندگی در آنجا واقعا برایم سخت بود اما به خاطر شوهرم تحمل میکردم و حرفی هم به شوهرم نزدم. معمولا شبها در همان شرکتی که کار میکردم، میماندم و به خانه نمیرفتم. به محمد هم میگفتم کارم زیاد است. آخرینبار شهریار با من تماس گرفت و حرفها نامربوطی زد.
گویا به صورت اتفاقی شوهرم حرفهایش را شنیده بود. برای همین از من خواست که موضوع را بگویم. من هم مجبور شدم به شوهرم بگویم که در این مدت شهریار چه رفتارهایی با من داشته است. او بلافاصله بعد از شنیدن صحبتهایم از من خواست دیگر به خانه نروم تا شهریار را ادب کند؛ اصلا فکرش را هم نمیکردم که دست به چنین کاری بزند. من فقط منتظر بودم که شوهرم به دنبالم بیاید. فکر میکردم نهایتا با شهریار دعوا میکند و از آن خانه بیرون میآید؛ اما به من اطلاع دادند او دست به جنایت و خودکشی زده است.»
پس از صحبتهای این زن، مدارک و دستنوشتههای موجود در صحنه، تماس عامل جنایت قبل از خودکشی و تحقیقات صورتگرفته، قتل از سوی محمد برای ماموران محرز شد و بازپرس کشیک قتل نیز قرار موقوفی را صادر کرد. درنهایت نیز بعد از گذشت ٤ سال، خانواده مقتول روز گذشته به دادسرای امور جنایی تهران رفتند و خواستار پرداخت دیه مقتول از بیتالمال شدند. بنابراین به دستور بازپرس جنایی، پرونده آنها به دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد تا قضات دادگاه در اینباره تصمیم بگیرند.