bato-adv

نامه معاویه به حسین‌ابن علی (ع) و پاسخ آن حضرت

معاویه نامه‌ای به حضرت ابی‌عبدالله(ع) نوشت. در نامه چنین آورده بود: «مطالبی از تو به من رسیده است که اگر درست باشد گمان می‌کنم بجاست آنها را واگذاری و قسم به خدا که عهد و میثاق خداوند شایسته وفا می‌باشد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۹ - ۰۶ مهر ۱۳۹۶
حسین انصاری‌راد در شرق نوشت: 

معاویه نامه‌ای به حضرت ابی‌عبدالله(ع) نوشت. در نامه چنین آورده بود: «مطالبی از تو به من رسیده است که اگر درست باشد گمان می‌کنم بجاست آنها را واگذاری و قسم به خدا که عهد و میثاق خداوند شایسته وفا می‌باشد و اگر آنچه شنیده‌ام خلاف باشد، تو بهترین شخصیت عادلی هستی که شایسته آن باشی. 

خود را پند بده به آنچه یادآور شدم و به عهد خدا (اشاره به بیعت حضرت با معاویه بعد از صلح حضرت مجتبی علیه‌السلام) وفا کن. محققا اگر مرا مورد انکار قرار دهی، من نیز تو را انکار خواهم کرد و اگر درصدد توطئه بر علیه من باشی، من نیز چنین خواهم کرد. 

پس، از شق عصای این امت و تفرقه آنان بپرهیز و نباد آنچه با دست تو در بین این امت، فتنه و آشوبی به پا شده، زیرا تو مردم را شناخته‌ای و آنان را آزموده‌ای پس با دقت درباره خودت و دینت و درباره امت محمد صلی‌الله علیه و آله بیندیش و مباد آنکه عده‌ای کم‌خرد و نادان تو را بازیچه قرار دهند».

حضرت ابی‌ عبدالله(ع) در جواب معاویه چنین نوشت: «نامه‌ات به من رسید. نوشته بودی مطالبی از من به تو رسیده است که آنها را شایسته من ندانسته‌ای و من در نزد تو شایسته امر دیگر هستم اما کارهای نیکو را فقط خداوند باید هدایت کند و جز خدا موانع آن را {برطرف} نخواهد کرد و اما نوشته بودی که مطالبی از من به تو رسیده است، اینها جز کار به‌هم‌اندازان نمی‌باشد. 

من قصد جنگ بر علیه تو و مخالفت با تو را ندارم و قسم به خداوند که من به سختی از ترک این امر (جنگ و مخالفت) از خدا می‌ترسم و گمان نمی‌کنم خدا به ترک این امر راضی باشد و عذری در این جهت برای من و در برابر این ستمگران ملحد وجود ندارد. گروهی ستمگر و از پیروان شیطان! ای معاویه آیا تو قاتل حجر بن عدی، برادر چنده و نمازگزاران بنده خدا نیستی؟ 

کسانی که در برابر ظلم ایستاده بودند و بدعت‌ها را از گناهان بزرگ می‌شمردند و در راه خدا از ملامت ملامت‌کنندگان باک نداشتند. تو آنان را با ستم و از روی دشمنی، کشتی درحالی‌که در برابر آنان قسم‌های شدید خورده بودی و پیمان محکم بسته بودی که به‌خاطر برخی پدیده‌ها که بین تو و آنان بود و کینه‌ای که در جان تو وجود داشت، آنان را مأخوذ نداری.  آیا تو قاتل عمر بن حمق نیستی که از اصحاب رسول خدا صلی‌الله علیه و آله بود و از بندگان خدایی بود که کثرت عبادت او را فرسوده بود و بدن او را لاغر کرده بود؟ 

درنگ او را زرد کرده بود و این در حالی بود که تو به او امان داده بودی و به او پیامی از پیام‌های خدا داده بودی که اگر به یک پرنده داده بودی از سر کوه بر تو فرود می‌آمد. اما تو او را با جرئت نسبت به خدا و تحقیر عهد و پیمان خداوند کشتی. آیا تو همان کسی نیستی که زیادبن سمیه را که در فراش عبید ثقیف به دنیا آمده بود، فرزند ابوسفیان و برادر خود اعلام کردی درحالی‌که پیغمبر(ص) فرمود بچه مال فراش است و برای زانی فقط سنگ است! 

تو سنت پیامر را عمدا شکستی و هوای نفس را برخلاف هدایت خدا تبعیت کردی و سپس وی را بر عراق مسلط کردی تا دست و پای مسلمانان را قطع کند و چشمان آنها را کور سازد و آنها را بر نخل آویزان نماید. گویا تو از این امت نیستی و این امت ارتباطی با تو ندارد. آیا تو قاتل حـضرمیین نبودی که ابن سمیه نوشت درباره آنها که آنان بر دین علی صلوات‌الله علیه هستند و تو به ابن سمیه نوشتی هرکس بر دین علی است؛ بکش. پس وی آنها را کشت و مثله کرد، به دستور تو. و قسم به خدایی که بر فرق پدر تو و خود تو شمشیر می‌زد و بدین‌وسیله تو در این مجلس نشستی که اگر این نبود، شرف تو و پدرت فقط رحلت الصیف و الشتا می‌بود».

بعد حضرت، عین سخن معاویه را به او برمی‌گرداند و می‌گوید: «من‌جمله در گفت تو چنین آمده بود: به خودت و دینت و امت محمد صلی‌الله علیه و آله درست بنگر و از شق عصای امت و ایجاد تفرقه امت بترس و متوجه باش که آنان را به فتنه و آشوب دچار نسازی». سپس سیدالشهدا علیه‌السلام اوج مطلب را به این صورت بیان می‌کند و می‌گوید: «من هیچ فتنه‌ای بر این امت از زمام‌داری تو بر آنان بالاتر نمی‌دانم و با توجه به روح و دینم و آنچه در امت پیامبر می‌گذرد هیچ‌چیز را بالاتر و ارجمندتر از جهاد با تو نمی‌دانم. 

پس اگر توفیق این جهاد را بیابم چیزی جز قربه الی‌الله نخواهد بود و اگر جهاد با تو را ترک کنم، پس از این گناه به سوی خدا استغفار می‌کنم و از خداوند هدایت او (خودِ حضرت) در امر خودم را مسئلت می‌نمایم و نیز در نامه‌ات آورده بودی که اگر من تو را انکار کنم تو مرا انکار خواهی کرد و اگر من درصدد نیرنگ با تو باشم، تو نیز در جهت نیرنگ با من خواهی بود. به تو می‌گویم هر نیرنگی که داری؛ آن را انجام بده زیرا امید من این است که مکر تو به من ضرری نرساند و این نیرنگ بیشترین ضرر را به خود تو خواهد زد. تو بر مرکب جهل سوار شدی و با حرص و اصرار بی‌نهایت، می‌شکنی، قسم به جان خودم تو به هیچ شرطی وفادار نماندی و پیمان‌های خود را شکستی. 

و عده‌ای را کشتی بعد از آنکه با آنان پیمان‌ها بستی و عهدها و میثاق‌ها قرار داده بودی و تو آنها را کشتی درحالی‌که آنان با تو در جنگ نبودند و نه کسی را کشته بودند. و این را فقط از آن جهت انجام دادی که آنان فضائل اهل بیت را بیان می‌‌کردند و نسبت به حق اهل بیت از تعظیم فروگذار نمی‌کردند. پس تو آنان را کشتی از ترس آنکه بمیری قبل از آنکه آنان به آنچه باید موفق شوند یا آنان بمیرند قبل از عهد به آنچه وظیفه دارند. 

پس بشارت باد تو را ‌ای معاویه به قصاص و یقین بدان هنگام حساب تو فرا خواهد رسید. و بدان در پیشگاه خداوند کتابی است که هیچ گناه صغیره و کبیره‌ای نیست که در آن احصا و بازشمرده نشود. هرگز خداوند نمی‌گذرد از افرادی که تو با گمان بازداشت کردی و بسیاری اولیاي خدا را با تهمت به قتل رساندی و عده‌ای را از خانه‌هایشان به دیار غربت تبعید کردی و برای فرزند نوجوانت از مردم بیعت گرفتی. جوانی که شرب خمر می‌کند و کارش سگ‌بازی است. من درباره تو جز این قضاوت را ندارم؛ به خود خسارت وارد کردی و دین خود را تباه ساختی و رعیت را گول زدی و قضایا را تیره و تار به آنها نشان دادی و امانتی که به تو سپرده شده بود نابود ساختی و گفتار کم‌خردان جاهل را به گوش جان شنیدی و مردمان پاکیزه و پرهیزگار را به‌خاطر سفیهان جاهل و چاپلوس تحقیر کردی. والسلام».

*ترجمه اختصاصی این نامه‌نگاری تاریخی برای نخستین‌بار از طریق «شرق» منتشر می‌شود. 

متن اصلی مورد استفاده در این ترجمه، از جلد یکم و صفحات ١٥٢ تا ١٥٤ کتاب «مسند الامام الشهید ابی عبدالله الحسین بن علی علیهماالسلام» تألیف الشیخ عزیرالله العطاردی رحمه‌الله است. 
مجله خواندنی ها
مجله فرارو