bato-adv
کد خبر: ۳۲۸۱۳۹

در بیمارستان شهدای تجریش چه می‌گذرد؟

چندین تماس پی درپی تلفنی با روزنامه و شکایت از وضعیت نامناسب بیمارستان شهدای تجریش، باعث می‌شود به ملاقات این بیمارستان برویم؛ تنها بیمارستان شمال تهران که میزبان بیماران مختلفی از سراسر کشور است و خیلی‌ها معتقدند از نظر موقعیت جغرافیایی شرایط ویژه و حساسی دارد.
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۶ - ۱۲ شهريور ۱۳۹۶
در بیمارستان شهدای تجریش چه می‌گذرد؟

چندین تماس پی درپی تلفنی با روزنامه و شکایت از وضعیت نامناسب بیمارستان شهدای تجریش، باعث می‌شود به ملاقات این بیمارستان برویم؛ تنها بیمارستان شمال تهران که میزبان بیماران مختلفی از سراسر کشور است و خیلی‌ها معتقدند از نظر موقعیت جغرافیایی شرایط ویژه و حساسی دارد.

به گزارش ایران، ساعت ۲ بعد از ظهر است و برخی بیماران و همراهانشان در حیاط بیمارستان نشسته‌اند. درست وسط حیاط، ساختمان بلند در حال ساخت را می‌بینی. می‌دانم که بیمارستان شهدای تجریش هم مثل برخی دیگر از بیمارستان‌های قدیمی و فرسوده کشور در حال نوسازی است. ساختمان در حال ساخت درست کنار آزمایشگاه تشخیص طبی قرار دارد.

زن و همراهانش روی پتو نشسته‌اند، جلوی‌ پایشان هم فلاسک چای و بالش و پتو. از گرمسار آمده‌اند. رنگ و روی زن، حسابی پریده. خودش می‌گوید از زور خستگی است: «فامیل‌ها هستند، بعضی شب‌ها می‌آیند دنبالمان و به زور می‌برند خانه خودشان. گاهی می‌رویم اما مردها همین جا می‌خوابند.»

بیمارشان در آی سی یو بستری است. می‌گویند از رسیدگی بیمارستان راضی‌اند. فقط کاش برای استراحت همراه بیمارها هم جا و مکانی در نظر می‌گرفتند. شنیده‌اند برخی بیمارستان‌ها چنین جایی دارند. زل می‌زند به ساختمان در حال ساخت: «کاش یک طبقه‌اش را بگذارند برای همراه‌ها.»

زن دیگری کمی آن سوتر با مادرش زیر آفتاب نشسته. مادر به خاطر جراحی ستون فقرات بستری است و حال چند دقیقه‌ای برای هواخوری به حیاط آمده‌اند. زن جوان از کیفیت غذای بیمارستان گلایه دارد و می‌گوید برای رسیدگی به بیمار هم ۱۰ بار باید پرستار را صدا بزنند. برای عوض کردن یک ملحفه هم اوضاع همین است؛ صد بار باید گفت و آخر هم بی‌نتیجه: «این ساخت و سازها هم اذیت می‌کند، صبح که رفتیم اکو بگیریم کلی خاک رفت توی چشممان. نمی‌دانم توی زیرزمین چی دارند می‌سازند. باید فکر کنند اینجا بیمارستان است و همه مریضند و نیازمند استراحت.»

زن دیگری که همان نزدیکی نشسته زودی اضافه می‌کند: «عیب نداره خاکش را تحمل می‌کنیم. همین که اینجا را تمیز و نو کنند خوب است. اگر تعطیل کنند که واویلاست. این همه آدم کجا دارند بروند؟»

به گزارش ایران، مرد جوان کیسه داروها را در دست گرفته و با حواس‌پرتی این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند. کنارش زن و پیرمردی که یکی از پاهایش قطع شده، روی زیلو نشسته‌اند. از چابهار سیستان و بلوچستان آمده‌اند. می‌گویند خدا خیرشان بدهد خوب رسیدگی کردند. امشب را هم در بیمارستان می‌خوابند و فردا برمی‌گردند شهرشان. 

مرد جوان می‌گوید پدرش ۶ سال مبتلا به دیابت بوده اما اصلا هیچ چیز را رعایت نکرده تا آخر مجبور شده‌اند پایش را قطع کنند. الان هم برای بررسی و آزمایش آمده‌اند. می‌گوید ۲۳ روز همین جا در بیمارستان مانده‌اند: «اجازه دادند شب‌ها همین جا بخوابیم اما به زور. التماس می‌کردیم بگذارند بمانیم. آخر پول از کجا بیاوریم؟ مسافرخانه‌های اینجا خیلی گران است. ارزان‌ترینش شبی ۱۴۰ هزار تومان. نزدیک یک ماه همین طوری ماندیم.»

مرد مسن دیگری که لباس‌های آبی‌رنگ بیمارستان تن کرده و مشکل مثانه دارد می‌گوید همین امروز بستری شده، با کلی معطلی: «فکر نکن بار اولم است، تا حالا دو بار دیگر اینجا بستری شده‌ام. به نظر من که پرسنل اینجا به اندازه کافی نیستند، این همه مریض و تعداد پرسنل کم.»

مرد دیگری که به خاطر خونریزی معده چند روزی اینجا بستری بوده، از وضعیت بیمارستان گلایه‌مند است: «وضعیت خدمات‌دهی و پرستاری اینجا واقعاً بده، سرم که زدند، سه چهار روز جایش روی دستم ماند، آخرش هم آبسه کرد. موقع بستری هم که نگویم؛ رفتم اورژانس اصلاً هیچ اهمیتی نمی‌دادند. آنقدر حالم بد شد که مجبور شدند رسیدگی کنند و معده‌ام را شست و شو بدهند. بعد از اورژانس هم که رفتم بخش. 

پرستارها اصلاً به وضعیتم اهمیتی نمی‌دادند. هر چی می‌گفتیم جواب می‌دادند وظیفه ما نیست، وظیفه همراهتان است. بیمار بغل‌دستی‌ام که همراه نداشت، اصلاً اوضاعش خوب نبود. باورتان نمی‌شود، همان لباسی که روز اول خریدم و پوشیدم تا روز آخر هم تنم بود. کسی نگفت باید لباس یا ملحفه‌ها عوض شود. بعداً شنیدم که خدماتی‌ها چند ماه است که حقوقشان عقب افتاده. آن هم از وضع بنایی بیمارستان. تمام مدت که بستری بودم خاک بود و سر و صدا. خدا را شکر امروز ترخیص شدم و می‌روم پی ‌کارم.»

به ساختمان شماره یک هم سری می‌زنم؛ بخش اورولوژی. در یکی از اتاق‌های این بخش، مرد جوانی روی تخت دراز کشیده. تنها بیمار بستری در این اتاق. کیسه خون را پایین تخت می‌بینم. کلیه‌اش را فروخته ۱۵ میلیون تومان. سه ساعت است از اتاق عمل بیرون آمده و از درد به خودش می‌پیچد و مدام به خواهرش می‌گوید برود و پزشک‌ها را صدا کند که لااقل یک مسکن تزریق کنند. ۱۰ بار می‌گوید هرگز تصورش را هم نمی‌کرده که این عمل آنقدر درد داشته باشد. خواهرش در میان ناله‌های او می‌گوید: «۶۰ میلیون چک دارد، اگر این کار را نمی‌کرد می‌رفت تو ...» 

منظورش زندانی شدن برادرش است اما ۱۵ میلیون کجا و ۶۰ میلیون کجا؟ بیمار با ناله جواب می‌دهد: «چاره‌ای نداشتم، اینها همه‌اش به خاطر نداری است. باور کن ۱۰۰ میلیون هم نمی‌ارزد. الان راضی‌ام بمیرم.» حالا رو به خواهرش فریاد می‌زند که زودتر برود و کسی را بیاورد که آمپولی چیزی به او بزند.

در مسیر رفتن به ساختمان شماره ۲ مادر و دختری را می‌بینم که روی چمن‌ها نشسته‌اند. دختر موهایش را از ته تراشیده. روی سرش جای زخم‌هایی پیداست. دست‌های چروکیده و پر از زخمش را روی هم گذاشته. برای برداشتن زائده‌های پوستی، چند روزی بستری بوده.

دختر۳۶ ساله، مبتلا به بیماری پروانه‌ای - نوعی بیماری پوستی - است. مادر دختر که ۲ فرزند دیگر هم دارد، می‌گوید از اسلام‌شهر به اینجا می‌آیند. دکترها خوب رسیدگی می‌کنند اما درد دخترش درمان ندارد. دختر جوان آه می‌کشد: «تا کلاس نهم درس خواندم اما این بیماری نگذاشت بیشتر ادامه بدهم. با این همه درد اصلاً حوصله و تمرکز نداشتم. بیماری‌ام علاج ندارد.»

مادر می‌گوید همه پرستارها دخترش را دوست دارند و خیلی خوب به او رسیدگی می‌کنند. ابتدای ساختمان شماره ۲ درست مقابل در آسانسور که مخصوص حمل بیماران است، با گونی پوشیده شده. آسانسور در حال تعمیر است. بیماران و ملاقات‌کننده‌ها مقابل تنها آسانسور سالم صف بسته‌اند. مردی که روی ویلچر نشسته می‌گوید: «همه روز کارمان این است که مقابل آسانسور صف ببندیم، آن یکی که خیلی وقت است بسته شده.» 

چند دقیقه‌ای منتظر می‌مانیم تا آسانسور سالم، از راه برسد. همه کنارمی‌روند تا اول چرخ دستی آشغال‌ها از آسانسور خارج شود. زن جوانی گلایه می‌کند: «ساخت و ساز دارند، توالت می‌سازند، خراب می‌کنند، نمی‌دانم. با همین آسانسور نخاله‌های ساختمانی را هم بیرون می‌آورند. یک وقت‌هایی فکر می‌کنم بیچاره ما مردم که زندگی‌مان را اینجا دست اینها گذاشته‌ایم.»

حالا توی یکی از اتاق‌های طبقه چهارم هستم، بخش داخلی. تراس مقابل اتاق، پر است از وسایل ساختمانی؛ کاسه توالت، سیفون‌های دستشویی و سطل زردرنگ بزرگی که رویش نوشته شده «سطل دارو». یک تخت بیمارستانی هم هست که زیر نور آفتاب سفیدی‌اش بیشتر توی چشم می‌زند. چشم‌اندازی عجیب برای تراس یک بیمارستان.

یکی از بیمارها که مبتلا به دیابت است می‌گوید: «خانم باورت نمی‌شود، اینجا از نظر پزشکی بیسته، اصلاً حرف ندارد اما از نظر امکانات هیچی. ویلچری که من را آوردند، چرخ‌هاش شکسته بود. توالت فرنگی‌اش هم خراب است. انگار دارند یکی می‌سازند. اما کادر پزشکی‌اش حرف ندارد. این بیمارستان دست کم ۱۰۰ تا ویلچر نو می‌خواهد اما با همه مشکلات بعضی از نیروهای خدماتی‌اش حرف ندارند. باید دستشان را بوسید.»

یکی دیگر از بیمارهای همین اتاق می‌گوید صدای بنایی بالای سرشان خیلی آزاردهنده است اما چاره‌ای نیست و تحمل می‌کنند، مثل اینکه وزارت بهداشت و طرح سلامت اجازه نمی‌دهد موقع نوسازی بخش را تعطیل کنند. شنیده است اگر بخش را ببندند موظف به پرداخت جریمه‌اند.

در بخش کودکان هستم؛ همان بخشی که همه ملحفه‌ها و پارچه‌هایش رنگی و پراز نقش و نگار است. در این بخش هم مشغول ساخت و سازند. راهرو پر است از مصالح؛ گونی و سطل‌های بزرگ نخاله. می‌گویند دستشویی و توالتش را بازسازی می‌کنند.

زنی نوزادش را بغل کرده. نوزاد مبتلا به نوعی همانژیوم است: «سر و صدا که زیاد است اما چاره‌ای نداریم، باید تحمل کنیم. خوشحالیم که دست کم دارند می‌سازند. اینجا هیچ کاری برای بیمارها نمی‌کنند. یخچال گوشه اتاق را می‌بینی؟ یک نیکوکار داده. آن ماشین لباسشویی را هم همین طور. اگر کمک خیرها نباشد اینجا اصلا نمی‌چرخد.»

با روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که بیمارستان شهدای تجریش تحت نظارت این دانشگاه است تماس می‌گیرم. می‌گویند برای صحبت با رئیس بیمارستان باید درخواست بدهید و شاید مدتی طول بکشد. 

اما اسماعیل رمضانی مدیر روابط عمومی این دانشگاه می‌گوید: «بیمارستان شهدای تجریش نخستین بیمارستان پس از انقلاب است و فرسوده شده. نیاز به ساخت و ساز و تعمیر دارد تا اگر خدای نکرده یک زلزله ۴ ریشتری آمد، روی سر بیماران خراب نشود. بیمارستان به فکر مقاوم‌سازی افتاده و مردم هم باید این وضعیت را تحمل کنند. این بیمارستان تنها بیمارستان شمال تهران است و بسیار مهم و استراتژیک.»

ساعت ملاقات تمام شده. از حراست بیمارستان بیرون می‌آیم. آنها می‌خواهند بدانند چرا بدون هماهنگی با بیماران به گفت‌و‌گو نشسته‌ام و اینکه مگر بیمارستان، رئیس و مسئولی ندارد؟ هرچه می‌گویم فکر کنید به ملاقات بیماری آمده‌ام و خواسته‌ام درد دلش را بشنوم قبول نمی‌کنند و در نهایت پس از یک ساعت گفت‌و‌گو تعهد می‌گیرند عکسی منتشر نکنم. موقع برگشت دوباره نگاهی به حیاط بیمارستان می‌اندازم. خلوت‌تر شده است. بعضی از همراهان روی زمین دراز کشیده‌اند و تعدادی از بیماران هم در حال قدم‌زدن هستند. مرگ یا زندگی گاهی همین جا و لابه‌لای ثانیه‌ها سرک می‌کشد.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۴۱ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۳
"تنها بیمارستان شمال تهران که میزبان بیماران مختلفی از سراسر کشور است"
همین یعنی آخر و عاقبت بدبختی که بیمارستان مرکزی شهر شمیران یکی از توابع تهران باید بار سنگین میزبانی از تمام مردم ایران را بدوش بکشد!
آقایون مسئول شما رو بخدا بفکر رشد و توسعه شهرستانها بالاخص استانهای نیمه غربی کشور که بیشترین آمار مهاجرت به پایتخت رو دارند باشید
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
من از طریق سیستم نوبت دهی تلفنی بیمارستان شهدای تجریش برای یکی از بستگان وقت گرفتم. سیستم گویا در تاریخ یکشنبه 22 مرداد 96 ساعت هفت و نیم صبح وقت تعیین کرد. وقتی بیمار از شهرستانی که هفتصد کیلومتر با تهران فاصله دارد به تهران آمد و ساعت 7 صبح همان روز تعیین شده به پذیرش مراجعه کرد با کمال تاسف به ایشان اعلام کردند که دکتر در ان روز حضور ندارد!

جهت اطلاع:
نام بیمار مصطفی فرخی از دزفول
دکتر محمد رضا رزاقی
مهدی
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
دراین بیمارستان چند تن از مدیران ارشد سابق ورزارت بهداشت حضور دارند که مدیریت بیمارستان در دستان انها جابجا میشود که برای خود عنوان پرفسور را نیز برگذیدن وهمه مردم درس میدهند باید به حال این مردم گریست جالب اینکه دستم بر نمیدارند
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
پرستار ها هرکدام سرشان گرم است با موبایل دیگه وقت ندارند به مریض سر بزنند
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۰ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
من اردیبهشت ماه گذرم چند بار به این بیمارستان افتاد البته به صورت درمان سرپایی و نه بستری. خدا خیرشون بده. من که راضی اونجا رو ترک کردم.
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱۷
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۲۹ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
چشم آقای وزیر روشن باشه.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۶ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
چشم تو روشن كه نشستي شر وور ميگي
نا شناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
این بیمارستان یک مجموعه کوچک از کشور می باشد ببین در سطح کشور چه خبر است آقایون برای معالجه میرن کشورهای اروپایی این مردم می باشند که دستشان به جایی بند نیست.
ناشناس
United States
۱۱:۵۲ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
مردم به این بیمارستان میگویند غسالخانه .....
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
یک سری دکتر های بی تجربه و دانشجو دارند انجا را اداره میکنند که بار ها اتفاق افتاده که تشخیص های اشتباه دادند و تابلوی ورودی بیمارستان همه دکتر ها استاد دانشگاه هستند ولی ندیدم یکی از انها را به جز چند جوان و کاراموز و امکانات در حد صفر و رفتار زیاد ناخوش ایند کارکنان ان که از حداقل سرویس هم خبری نیست گویا هرچه مردم ندارند که به بیمارستان های لوکس و گران قیمت بروند ولی نصیحت به کارکنان ان بهتر است به این مردم محتاج کمک کنید به جای انکه بخاطر فقر این طور رفتار کنید همه ما بندگان خدا هستیم و اجرتان با خدا باشد
میم الف
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
متاسفانه تا وقتی همه امکانات در تهران متمرکز شده مشکل تهران حل شدنی نیست . تهران با تمام مشکلات ترافیک، الودگی و هزینه های بالا هنوز برای مردم شهرستان های که بیکاری در اونها فراوان هست جذابیت داره و روزانه صد ها تن به این کلان شهر مهاجرت میکنن و بر مشکلات این شهر افزوده میشود .
بهترین راه حل این است که به دیگر استان ها هم نگاه ویژه ای صورت بگیره . بیمارستان و مراکز فوق تخصصی شبیه انچه که در تهران است. انتقال برخی از وزرات خانه . انتقال برخی از دانشگاه معتبر . ایجاد اشتغال برای مناطق محروم . شما در نظر بگیر یه استان مثل چهارمحال و بختیاری با اون طبیعت زیبایش اگر امکانات داشته باشه هیچ فردی حاضر به رها کردن اونجا و نقل مکان به تهران نخواهد بود . اینجوری برای همه بهتره
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
حالا مثلا این بیمارستان چه امکاناتی داره که شما گیر دادی و بهانه میگیری
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
آخه کدوم امکانات !
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۴۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۳
البته با چند دقیقه مطالعه علنا در خواهید یافت که تجریش در حوزه شهر تهران قرار نمیگیرد و از آن بعنوان مرکز شهر شمیرانات و یکی از شهرهای اقماری پایتخت یاد میگردد هرچند که این سالها تنها اسمی از شمیران بجای مانده و شهرداری تهران رسما خود را بر اداره امورات آن مستولی گردانده است
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۷ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
واقعا جای تاسف داره که نمیتوانند حدا قل سرویس را بدهند با یک سری دکتر که دوران اخرشان را میگذرانند و تجربه ای ندارند و حداقل کاری که میشد کرد یک دکتر بالای سر انها میگذاشتند نه چند دانشجوی بی سرپرست و واقعا باید اموزش رفتار به پرستار ها داد گاهی اعمالی از این ها سر میزند که واقعا زشت است گویی مریض نوکر و همراه وی باید کار پرستار را بکند امیدوارم مدیریت انجا تغییر کند و فرد با صلاحیت که به درد مردم مستاصل و فقیر برسد بله این ها که به انجا می ایند مستضعف هستند و امیدشان ان است حداقل به دادشان برسید اقای وزیر بهداشت که هروز به جایی میروی و عکس سلفی میگیری
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۳۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
من نمیدونم الان چطوره اما برادرم حدودا 25 سال قبل با موتور تصادف کرد و بردند این بیمارستان 2 نفر چراح جوان که یکی از اونها لحچه اصفهانی داشت و ته ریش هم داشت واقعا خدمت کردند و با وحود شاید تجربه کم آنان سنگ تمام گذاشتند چون قسمت اورژانس گفته بود امیدی به زنده ماندنش نیست . کاش اسم اونها یادم بود هر جا هستند خدا نگهدارشون باشه . نمیدونم ضفرمندی بود اسم یکیشون یا شبیه به همین نام . هنوز دعا گویتان هستیم .
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۰ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
برای یک سونوگرافی باید 4 ماه صبر کنی مگر قیمت یک ماشین سونوگرافی چنده که یک بیمار باید این مدت صبر کنه برای سیتی اسکن هم وضع بهتر نیست و بعلاوه داروی ان هم باید ازاد بخرید برای عکس رنگی و گویا نسخه ای هم که مینویسند فقط اقلام و دارو های گران خارجی است و مشابه ساخت ایران را اصلا در نسخه ها لحاظ نمیکنند گویا قرار ذاذ دارند با وارد کننده دارو و داروخانه انجا که وضعش بسیار ناراحت کننده و بی نظم میباشد
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین