bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۲۶۲۰۸

واشنگتن دنبال راه‌حل سوم

هر دو طرف می‌گویند به برجام و روحش پایبند هستند و دیگری را متهم به نقض آن می‌کنند؛ این حکایت این‌ روزهای جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکاست.
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۲۶ مرداد ۱۳۹۶
درحالی‌که دونالد ترامپ و نزدیکانش در چند اظهارنظر اخیر این مفهوم را تکرار کرده‌اند که ایران به برجام پایبند نیست، رئیس‌جمهوری در جلسه تحلیف در مجلس بار دیگر تأکید کرد که ایران آغازکننده نقض برجام نیست، اما به نقض برجام واکنش نشان می‌دهد.

در ادامه بررسی گزینه‌های روی میز ترامپدر گفتگو  با کوروش احمدی کارشناس روابط بین‌اللمل را بخوانید:

هر دو طرف می‌گویند به برجام و روحش پایبند هستند و دیگری را متهم به نقض آن می‌کنند؛ این حکایت این‌ روزهای جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکاست.
 
درحالی‌که دونالد ترامپ و نزدیکانش در چند اظهارنظر اخیر این مفهوم را تکرار کرده‌اند که ایران به برجام پایبند نیست، رئیس‌جمهوری در جلسه تحلیف در مجلس بار دیگر تأکید کرد که ایران آغازکننده نقض برجام نیست، اما به نقض برجام واکنش نشان می‌دهد.
 
این سخنان او در رسانه‌های جهان بازتاب‌های زیادی یافت، اما مقامات کاخ سفید بار دیگر ایران را به نقض روح برجام متهم کردند. روز گذشته نیز وزارت خارجه آمریکا با تأکید بر اینکه به روح برجام کاملا پایبند بوده‌ایم، بار دیگر دولت ایران را به نقض روح برجام و ایجاد بی‌ثباتی در منطقه متهم کرده است.
 
هم‌زمان سفیر واشنگتن در سازمان ملل گفته ایران نباید با استفاده از برجام از جامعه بین‌الملل باج‌خواهی کند. همچنین وزارت امور خارجه آمریکا روز گذشته با صدور اطلاعیه‌ای شرایط هشدار برای سفر به ایران را تمدید کرده است. آنچه این روزها در واشنگتن می‌گذرد می‌تواند برای آینده برجام نگران‌کننده باشد.
 
این نگرانی‌ها را با «کوروش احمدی»، کارشناس روابط بین‌اللمل که سال‌ها در دفتر ایران در سازمان ملل کار کرده، در میان گذاشتیم و پاسخ‌های او را در ادامه می‌خوانید.
 
دونالد ترامپ و کاخ سفید این هفته برای چندمین‌بار این مفهوم را تکرار کرده‌اند که «ایران روح برجام را نقض کرده‌ است»، مذاکره‌کنندگان ایرانی نیز به آن پاسخ داده‌اند. دریافت شما از این جمله چیست؟ ترامپ دنبال چه استراتژی‌ای است؟
استراتژی ترامپ در هفت ماه گذشته این بوده؛ مادام که نمی‌تواند برجام را لغو کند، تا حداکثر ممکن از طریق مسموم‌کردن جو، مانع بهره‌مندشدن ایران از مزایای آن، به‌ویژه عادی‌سازی روابط اقتصادی ایران با جهان شود. در این رابطه او و دولتش می‌کوشند وانمود کنند سرمایه‌گذاری و کار تجاری با ایران مخاطره‌آمیز است، چراکه برجام در خطر است.
 
در کنگره هم هدف مشابهی تعقیب می‌شود، از جمله اینکه کارکرد اصلی تحریم‌های جدید کنگره هم همین بوده است. ادعای نقض روح برجام نیز در همین چارچوب قابل درک است. این ادعا برای اولین‌بار در آوریل و چند روز بعد از تأیید پایبندی ایران برای اولین‌بار از سوی ترامپ مطرح شد و تاکنون بارها بدون هرگونه توضیحی تکرار شده و البته حرف کاملا بی‌پایه‌ای است.
 
برای درک روح یک سند باید قبل از هر چیز بر نص آن، مقاصد آن، حوزه شمول آن و شرایط آن و نیز واقعیات عینی پیرامون آن و مقاصد طرف‌های مربوطه متمرکز شد. قصد آمریکا (بستن راه‌های دستیابی ادعایی ایران به سلاح هسته‌ای) و قصد ایران (لغو تحریم‌ها و عادی‌شدن روابط ایران با جهان) در جریان مذاکرات کاملا روشن بود و بارها در اظهارات مقامات دو طرف بر آن تأکید شد. در برجام یا در حواشی آن مطلقا هیچ اشاره‌ای به موشک یا مسائل منطقه‌ای و... نشده که مثلا روح برجام برآمده از آنها باشد یا نباشد. روح یک سند را نمی‌توان چیزی دانست که مطلقا در آن غایب است.
 
برعکس ایران به‌درستی می‌تواند مدعی نقض روح برجام به نحوی که اشاره کردم و نیز نص آن یعنی حداقل بندهای ٢٨ و ٢٩ برجام باشد و اعلام اینکه ترامپ تلاش کرده مانع کار تجاری اعضای گروه ٢٠ با ایران شود، برای اثبات آن کافی است.

برخی تحلیل‌ها این سخنان را استراتژی مذاکراتی ترامپ مبنی‌بر گرفتن امتیاز بیشتر تلقی می‌کنند. یعنی او به‌دنبال مذاکره مجدد با ایران و گرفتن امتیاز برای ایالات متحده آمریکاست؟ زیرا او بارها بر این مفهوم تأکید کرده که اروپا برنده این توافق شده و امتیازی نصیب آمریکا نشده است؟
اینکه امتیاز اقتصادی نصیب آمریکا نشده (البته غیر از فروش بویینگ به ایران) به تحریم‌های اولیه علیه ایران از ١٣٥٨ به این‌سو و با عناوینی مانند تروریسم، برنامه موشکی و... برمی‌گردد و مادام که تصورات واهی مربوط به امنیت ملی برای آنها در اولویت است شاید کار اقتصادی با ایران خیلی برایشان اولویت نداشته باشد. به نظر من همان‌طورکه گفتم هدف اصلی آمریکا در این مقطع زمانی، فضاسازی علیه ایران در جهان با هدف جلوگیری از بهره‌مندشدن ایران از مزایای اقتصادی برجام است.
 
آمریکا امیدوار است از این طریق با فشار بر ایران منافع امنیتی خود و متحدان منطقه‌ای‌‌اش را تأمین کند. البته ممکن است مذاکره مجدد با ایران درباره برجام را نیز مدنظر داشته باشند و از طریق یک راه‌حل به‌اصطلاح سوم یعنی عدم تأیید پایبندی ایران و هم‌زمان ادامه تعلیق تحریم‌ها، در پی واداشتن ایران به آن باشند.
 
اما با توجه به مخالفت قاطع ایران و نیز مخالفت اروپا با مذاکره مجدد درباره برجام، این احتمالی بعید است؛ خاصه آنکه مخالفت قاطع اروپا با پیشنهاد ترامپ برای مذاکره مجدد درباره موافقت‌نامه پاریس درباره آب‌وهوا نباید قاعدتا جای امیدواری چندانی برای او باقی گذاشته باشد.

برخی منابع خبری فاش کرده‌اند که ترامپ به تیمی در کاخ سفید مأموریت داده تا اکتبر موارد نقض برجام از سوی ایران را درآورند. به نظر می‌رسد این مأموریت در راستای همان مبحث «اجرای سخت‌گیرانه برجام» است. آیا این تیم می‌تواند مواردی از نقض برجام از سوی ایران را پیدا کند. درحالی‌که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در حال بررسی دقیق و با متر و معیار فعالیت هسته‌ای ایران است.
بعد از تأیید پایبندی ایران به تعهداتش در ١٧ جولای برای بار دوم، منابع خبری آمریکا اغلب به نقل از مقامات بی‌نام کاخ سفید گفته‌اند ترامپ از اینکه مشاورانش راهی برای خروج از برجام نیافته‌اند، ناخشنود است و به آنها تکلیف کرده تا سررسید بعدی یعنی اواسط مهر راهی برای این منظور بیابند.
 
روشن نیست که این بخشی از مانورهایی است که از سوی مقامات دولت ترامپ برای پیشبرد هدفی که به آن اشاره کردم؛ یعنی دور‌نگه‌داشتن شرکت‌های بین‌المللی از بازار ایران، انجام می‌شود یا واقعا ترامپ در‌این‌باره مصمم است؛ به‌هرحال، ما باید موضوع را جدی بگیریم و هر کاری که می‌توانیم برای پیشگیری از آن انجام دهیم و نیز خود را برای مواجهه با آن در صورت وقوع آماده کنیم.
 
برخی کارهای ترامپ مانند خروج از موافقت‌نامه پاریس که یک «موافقت‌نامه اجرائی» با درجاتی از الزام حقوقی است و نیز لغو بخش‌هایی از توافقات آمریکا و کوبا در زمان اوباما و برخی اقدامات او در برخی از دیگر حوزه‌ها می‌تواند موجب نگرانی باشد.
 
به‌هرحال، او یک پایگاه رأی اصلی دارد که کوچک است، شاید در حد ٢٥ درصد کل جمعیت رأی‌دهنده و فکر می‌کند که باید آن را حفظ کند؛ اما تراشیدن بهانه‌هایی برای متهم‌کردن ایران به پایبند‌نبودن، بسیار‌بسیار دشوار است. اگر غیر از این بود، ترامپ در همان هفته‌های اول از برجام خارج می‌شد.
 
برجام دارای مبانی محکمی است و تیم مذاکره‌کننده ما الحق خوب عمل کرده. در برجام کاملا روشن است که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ناظر و بازرس و مسئول راستی‌آزمایی است و لاغیر. اگر کشوری تخلفی را مشاهده کرد، باید آژانس را مطلع کند و به آن فرصت تحقیق بدهد. فکر می‌کنم حداکثر اتهاماتی که تندروهای آمریکایی تاکنون توانسته‌‌اند سر‌هم کنند، همان مطالبی است که در نامه چهار سناتور در اواسط جولای درج شده بود؛ یعنی وجود سانتریفیوژهای پیشرفته بیشتر از حد مجاز در ایران، تولید آب سنگین بیش از حد مجاز، گزارش سازمان‌های اطلاعاتی آلمان درباره تلاش ایران برای خرید اقلام هسته‌ای و اجازه‌ندادن به آژانس برای بازدید از مراکز نظامی که همگی بی‌پایه و اساس‌اند.
 
آژانس درباره دو مورد اول و مورد آخر گزارشی ارائه نکرده؛ موجودی آب سنگین ایران دو بار در حد کمتر از یک درصد، بیش از حد مجاز بود که بلافاصله اصلاح شد و آلمان نیز تاکنون گزارشی درباره ادعای مطروحه به سازمان ملل نداده. طریق دیگری که ممکن است آمریکا بخواهد بیازماید، فشار برای بازدید از مراکز غیرهسته‌ای مانند اماکن نظامی است.
 
با این امید که در صورت مخالفت ایران، بتواند بهانه‌ای داشته باشد. این طریقی است که از‌جمله سناتور باب کورکر که شدیدا مخالف برجام است، در مصاحبه‌ای با دیوید ایگناشس از واشنگتن‌پست نیز پیشنهاد کرد. این کار البته با توجه به مقررات مربوطه در برجام بسیار دشوار و تقریبا غیرعملی است؛ چراکه کشوری که به یک سایت غیرهسته‌ای در ایران مشکوک است، باید مستندات خود را به آژانس ارائه کند و این مستندات موجه باشد و آژانس نیز از توضیحات ایران متقاعد نشود.
 
تازه در این مرحله در کمیسیون مشترک برجام باید در‌این‌باره بحث و نهایتا رأی‌گیری شود و تنها در‌صورتی‌که حداقل پنج عضو از هشت عضو با بازدید موافقت کنند، بازدید از سوی آژانس صورت می‌گیرد. با توجه به اینکه برای اعضای دیگر برجام، سوءنیت دولت ترامپ درباره برجام محرز است، به نظر می‌رسد آنها به‌سختی بتوانند منویات خود را در این زمینه پیش ببرند.

به نظر می‌رسد در کابینه ترامپ اگرچه وزرای مرتبط به ایران و برجام، ضد ایرانی هستند؛ اما فعلا و تا این زمان با نقض برجام مخالف هستند؛ اما هم‌عرض این گروه، مشاوران ایدئولوژیک ترامپ که به‌شدت تندرو هستند، قصد دارند ترامپ را به نقطه لغو برجام برسانند. اگر موضوع برجام و ایران را روی میز بگذاریم، الان صف‌آرایی موافقان و مخالفان در تیم ترامپ، درباره ایران و برجام چگونه است؟ کدام کفه ترازو سنگین‌تر است؟
نظامیان، به‌ویژه نظامیانی که در مقاطعی در عراق و خلیج‌ فارس، شاغل بوده‌اند، طیف غالب در کابینه امنیتی ترامپ را تشکیل می‌دهند. از قول ژنرال جیمز ماتیس، وزیر دفاع آمریکا، نقل شده که گفته است، خاورمیانه با سه مشکل مواجه است: ایران، ایران و ایران. بااین‌حال همین نظامیان که شهرت و سابقه ضد ایرانی دارند؛ به‌همان‌دلیل که نظامی‌اند و آموخته‌اند که باید واقعیات روی زمین را در نظر بگیرند، در این مدت گرایش‌های عمل‌گرایانه‌ای نیز از خود نشان داده‌اند و نخواسته‌اند نیروهای خود را بی‌گدار از یک عرصه شدیدا مین‌گذاری‌شده عبور دهند.
 
از جهاتی می‌توان رکس تیلرسون، وزیر خارجه را نیز در این رده دسته‌بندی کرد. مثلا تیلرسون در مصاحبه‌ای در اول آگوست به‌صراحت گفت که با ترامپ درباره برجام اختلاف نظر دارد و تأکید کرد که داریم بررسی می‌کنیم که برجام مفید است یا نه؛ آیا ایران به تعهداتش عمل می‌کند یا نه و با اروپا نیز درباره اجرای حداکثری آن صحبت می‌کنیم.
 
برخی از مخالفان سرسخت برجام در کنگره نیز اکنون به این جانب گرایش یافته‌اند؛ مثلا باب کورکر که قبلا به او اشاره کردم، در همان مصاحبه می‌گوید که نباید برای پاره‌کردن برجام عجله کرد.
 
بمبی اکنون در حال ساخته‌شدن نیست، باید از طریق اجرای سرسختانه برجام مثلا اصرار بر بازدید از مراکز نظامی، مچ ایران را گرفت. وی می‌گوید آمریکا نباید به خاطر لغو برجام سرزنش شود؛ چراکه ما به متحدان اروپایی برای فشار به ایران نیاز داریم.
 
شواهد و قرائن حاکی است که نظامیان دولت ترامپ نیز نظرات مشابهی دارند و به‌همین‌دلیل از ترامپ می‌خواهند که عجله نکند. آنها برخی راه‌حل‌های بینابینی مانند حفظ برجام در زیر سایه تهدید دائم و اعمال فشار بر ایران را از راه‌های دیگر یا انجام تغییراتی در برجام مانند رویه‌ای که درباره توافقات با کوبا اعمال شد، تحت بررسی دارند.
 
اخیرا با انتصاب ژنرال جان کلی به‌عنوان رئیس کارکنان کاخ سفید، موضع این جریان تقویت شده است. در مقابل چنین جریانی در دولت و کنگره، کسانی قرار دارند که مخالفان ایدئولوژیک برجام هستند؛ کسانی مانند پومپئو، بنن و کوشنر در دولت و کاخ سفید، کاتن، روبیو، پردیو و کروز در سنا، آلبرایت و دوبوویچ در اندیشکده‌ها و... البته درخور‌توجه است که حتی اکثریت اینها نیز خواستار لغو کامل برجام و اعاده کامل تحریم‌ها نیستند؛ بلکه با توجه به مقاومت‌های موجود در برابر لغو کامل برجام در دولت و در بین متحدان اروپایی به ظاهر یک راه‌حل سوم پیشنهاد می‌کنند.
 
به این شکل که ترامپ پایبندی ایران را در مهرماه تأیید نکند، ولی تعلیق تحریم‌ها مطابق برجام را ادامه دهد. این راه‌حل البته با توجه به قانون INARA و برخی مسائل دیگر شاید راه‌حل کاذبی بیش نباشد. البته مدعی‌اند که هدف این راه‌حل سوم واداشتن ایران به مذاکره مجدد درباره برجام است.

به‌هم‌ریختگی‌های چندماهه در کاخ سفید و گسترش و تعمیق تحقیقات بازپرس ویژه و نیز کنگره درباره احتمال تبانی تیم انتخاباتی ترامپ با روسیه و تحرک آشکار جناح نظامی و... موجب تضعیف این جریان افراطی شده است.
 
ژنرال مک‌مستر، مشاور امنیت ملی، در چند ماه گذشته شمار زیادی از عناصر این جریان را از شورای امنیت ملی اخراج کرده است. در این رابطه می‌توان به اخراج بنن از «کمیته اصلی‌ها»  The NSC Principals Committee (یعنی کابینه امنیتی) و حذف کسانی مانند مک ‌فارلند، ازرا کوهن، دریک هاروی، لاوینگر و ریچ هیگینگز که به‌ترتیب معاون مشاور امنیت ملی، مسئول اطلاعات، خاورمیانه و برنامه‌ریزی استراتژیک در شورای امنیت ملی بودند، اشاره کرد.
 
در مقابل جناح بنن در یکی، دو هفته گذشته کمپین بی‌حاصلی را علیه مک‌مستر به راه انداخت و از جمله او را دشمن اسرائیل و دوست برجام معرفی کردند و خواستار برکناری او شدند.

همان‌طور که گفتید ترامپ این روزها در سیاست خارجی با مسائل متنوعی مواجه است. موضوع کره‌شمالی، دیوار در مرز با مکزیک، رابطه‌اش با اروپا و توافق‌نامه پاریس. آیا تصمیم او در اکتبر درباره برجام می‌تواند متأثر از نحوه فیصله این ماجراها باشد؟
ویژگی سیاست خارجی ترامپ عدم انسجام آن است. ژنرال‌های آمریکایی که نیروی اصلی در حوزه امنیت ملی و سیاست خارجی هستند، برای سیاست‌گذاری در چنین حوزه پیچیده‌ای تربیت نشده‌اند و همیشه قرار بوده در سیاست داخلی دخالت نکنند. به ندرت نظامی که حوزه اصلی کارش عملیات نظامی است، توانسته در حوزه سیاست‌گذاری و استراتژی، موفق باشد.
 
به این دلیل ما عمدتا با یک سیاست خارجی و استراتژی امنیت ملی منسجم در واشنگتن مواجه نیستیم، بلکه در بسیاری موارد، کار بر مبنای بداهه‌گری و تصمیمات خلق‌الساعه انجام می‌شود. مثلا یک روز ترامپ رهبر کره‌شمالی را تمجید و او را دعوت به مذاکره می‌کند و روز دیگر از «آتش و خشم» سخن می‌گوید. بدنه حرفه‌ای وزارت خارجه آمریکا هم به حاشیه رانده شده، بودجه‌اش کاهش یافته و وزیری نه‌چندان لایق و واجد شرایط در رأس آن قرار دارد.
 
در چنین شرایطی و درحالی‌که با یک استراتژی منسجم و تاکتیک‌های مربوطه در سیاست خارجی آمریکا مواجه نیستیم، مشکل می‌توان نظری درباره سمت‌وسوی آن در حوزه‌های مختلف داد. بااین‌حال می‌توان گفت ترامپ مشکل می‌تواند دو بازیگر را در سیاست خارجی‌اش نادیده بگیرد: اول کنگره و دوم متحدان اروپایی. با توجه به اینکه این دو بازیگر دارای استراتژی کم‌وبیش روشنی هستند، می‌توان امیدوار بود که عملکرد آنها سیاست خارجی ترامپ را در محدوده مشخصی مهار کند.
 
درحالی‌که مثلا نقش اروپا درباره برجام مشخص است، نشانه‌هایی وجود دارد که کنگره نیز چندان موافق تندروی درباره برجام نیست. علاوه بر اظهارات باب کورکر که به آن اشاره کردم، نفس تلاش سنا برای اینکه مصوبه تحریمی اخیرش مغایر برجام نباشد، نیز قابل توجه است.

اینکه ترامپ در ماه مهر به جای تأیید پایبندی ایران به برجام و لغو دوباره تحریم‌ها، برجام را نقض کند، چقدر محتمل است؟
ایده‌هایی را که دو جریان در دولت ترامپ تحت بررسی دارند، در پاسخ به سؤال قبلی توضیح دادم. واقعیت این است که قطعا جناحی که نظامیان در آن غالب‌اند و کمی تا قسمتی عمل‌گراست، از نظر تعداد و سمت‌های کلیدی که در اختیار دارد، در موقعیت بهتری است و از متحدانی در کنگره و کشورهای اروپایی نیز برخوردار است. اما مسئله این است در نهایت این غریزه ترامپ است که تعیین‌کننده خواهد بود.

به هر طریق، مواضع ایران مشخص و اعلام شده است. آیا این گزینه که ایران، برجام را با اروپا، روسیه و چین یعنی بدون آمریکا پیش ببرد وجود دارد، به فرض که نیاز به مذاکره جدیدی باشد و این کار انجام شود. آیا برجام بدون آمریکا شدنی است؟
ادامه برجام بدون آمریکا به نظر نمی‌رسد که مطلقا غیرممکن باشد، هرچند بسیار دشوار است. شاید با قدری تسامح بتوان گفت ما قبلا به نوعی وضعیت مشابهی را تجربه کرده‌ایم.
 
آمریکا در دهه ١٩٩٠ و با وجود قانون داماتو یا ایلسا ناچار شد از تحریم علیه شرکت‌های اروپایی که در بخش انرژی ایران سرمایه‌گذاری بیش از ٢٠‌میلیون‌دلاری می‌کردند خودداری کند و کلینتون با استفاده از حق تعلیق (waiver authority) مثلا از تحریم شرکت توتال با وجود قرارداد دومیلیارددلاری‌اش با ایران خودداری کرد. چرا؟ چون اروپا قویا مخالف تسری فرامرزی قوانین آمریکا بود و در صورت سرسختی آمریکا امکان داشت کار به یک جنگ تجاری بین دو طرف بکشد.
 
(در واقع این همراهی اروپا با آمریکا از ٢٠٠٩ به بعد بود که شرایط را دگرگون کرد.) اخیرا در پی تصویب طرح تحریم‌ها در کنگره علیه ایران، روسیه و کره‌شمالی، فرانسه رسما آن را به علت خصلت فراملی‌اش مغایر با حقوق بین‌الملل دانست و دولت آلمان نیز تهدید کرد در صورت هدف‌قرارگرفتن شرکت‌های آلمانی، دست به مقابله‌به‌مثل خواهد زد.
 
در مجموع، اگر ایران دستش را به‌خوبی و بدون اشتباه بازی کند، به نحوی که شکاف موجود بین اروپا و آمریکا درباره برجام باقی بماند، کار آمریکا برای اقدامی جدی علیه ایران بسیار دشوار خواهد بود. سخنان فوق‌الذکر باب کورکر و تردیدهای عناصر واقع‌بین‌تر در دولت ترامپ ریشه در همین نگرانی از ناهم‌گرایی اروپا دارد.
 
البته زمینه برای این ناهم‌گرایی فراتر از مسئله برجام است. اروپا با دولت ترامپ درباره موافقت‌نامه پاریس، پیمان ناتو، تجارت آزاد، کاهش بودجه سازمان ملل و... مشکل دارد و اینکه برجام فقط در مورد ایران نیست بلکه در مورد این است که قرار است چگونه نظام بین‌المللی داشته باشیم.
 
به‌علاوه، اصولا روش و منش پوپولیستی ترامپ بیشتر با روش و منش کسانی مانند ملک سلمان، دوئرته و... می‌خواند تا با روش و منش رهبران اروپایی.
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو