bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۲۶۰۵۸

هژمونی آمریکا در خط پایان

نظم جهانی شروع به بازسازی خود کرده است، البته بدون حضور آمریکا؛ به‌گونه‌ای که این کشور جایی در بطن آن نظم ندارد. هر قدرت هژمونی یک تاریخ مصرف دارد و آمریکا هم از این قاعده مستثنا نیست.
تاریخ انتشار: ۰۰:۴۴ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۶
نظم جهانی شروع به بازسازی خود کرده است، البته بدون حضور آمریکا؛ به‌گونه‌ای که این کشور جایی در بطن آن نظم ندارد. هر قدرت هژمونی یک تاریخ مصرف دارد و آمریکا هم از این قاعده مستثنا نیست.
 
به گزارش دنیای اقتصاد، اکنون کشورهای دیگر می‌توانند خلأ دیپلماتیک ایجادشده به‌واسطه عقب‌نشینی و یکجانبه‌گرایی آمریکای ترامپ را در نقاط مختلف جهان پر کنند. تا زمانی که آمریکا عقلانیت استراتژیک خود را بازیابد، این کشور در میز چندجانبه‌گرایی جایگاه جالبی نخواهد داشت. این یکی از عواقب حضور ترامپ در کاخ سفید است.

یکی از عواقب جهانی نیم سال اول حضور ترامپ در کاخ سفید ظهور و بروز دیپلماسی چندجانبه است. ترامپ کسی است که با وعده «ابتدا آمریکا» وارد کاخ سفید شد. او تضمین‌های امنیتی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را تا جایی که توانست کم ارزش کرد مگر اینکه اعضا دلارهایی را برای دفاع بیشتر از خود بپردازند. به عبارت دیگر، از وقتی وارد کاخ سفید شد ناتو را آماج حمله قرار داد. دلیلش این بود که می‌گفت هر عضوی باید هزینه دفاع از خود را بپردازد و آمریکا نباید از جیب خود هزینه امنیت دیگران را بپردازد.
 
او به هر چه برایش به میراث مانده بود پشت پا زد: توافق هسته‌ای با ایران را «بدترین معامله» خواند؛ از توافق آب و هوایی پاریس خارج شد و آن را بهتر از توافق هسته‌ای ندانست؛ شراکت ترانس پاسیفیک (TPP) هم از زمان روی کار آمدن ترامپ عملا از حیز انتفاع ساقط شد؛ روزهای موج‌سواری رایگان ژاپن و کره‌جنوبی هم تمام شد؛ توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی هم حال چندان خوشی ندارد؛ آمریکا قواعد سازمان تجارت جهانی را نادیده گرفت؛ از پیشنهاد قطع کمک‌های خارجی و صلح‌بانان سازمان ملل تا دفاتر و سفارتخانه‌های خالی وزارت خارجه، دولت ترامپ روشن کرده که توجه اندکی به قدرت نرم و دیپلماسی دارد.

«جیمز گیبنی» در بلومبرگ می‌نویسد اما یک چیز خنده‌دار و جالب در مسیر واگرایی و فروپاشی نظم لیبرال بین‌المللی رخ داده است. این نظم جهانی شروع به بازسازی خود کرده البته بدون حضور آمریکا به‌گونه‌ای که این کشور جایی در بطن آن نظم ندارد. متاسفانه، به‌جای اینکه به این درک در میان متحدان و شرکای ما دامن زده شود که باید بار این مسوولیت را به شکل برابر تقسیم کنند اما به این مساله پرداخته می‌شود که ترامپ این را تشخیص نمی‌دهد.
 
درست همان‌طور که دیپلمات‌های آمریکایی دوست داشتند در مورد دیکتاتورهای جهان سوم طی جنگ سرد بگویند که «آنها کسانی هستند که می‌توانیم با آنها کار کنیم.» آنها به‌جای اینکه به وظیفه خود عمل کنند و بار مسوولیت را برابر تقسیم کنند اما انگشت اتهام را به‌سوی ترامپ نشانه می‌روند که ترامپ این را درک نمی‌کند گویی در قاموس متحدان‌مان ترامپ همان دیکتاتوری است که با وجود عدم تشخیص اما می‌شود با او کار کرد.

این حس در سخنان آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، هنگام سفر ماه می‌ ترامپ به اروپا نمود یافت که این قاره «باید سرنوشت خودش را در دست بگیرد.» نتیجه نهایی بی‌توجهی ترامپ به تجارت آزاد و همکاری در زمینه تغییرات آب و هوایی و مساله پناهجویان همانا تشکیل جبهه‌ای متحد علیه آمریکا در گروه 7 و گروه 20 است.
 
یازده عضو دیگر «شراکت ترانس پاسیفیک»- که آمریکا ناگهان آن را ترک کرد- راه خود را می‌روند. کانادا و مکزیک بیش از همیشه با یکدیگر همکاری نزدیکی یافته‌اند تا «نفتا» را نجات دهند. کشورهای آسیایی که در میان چین و آمریکا گیر افتاده‌اند به فکر حمایت از خود هستند.

درشت گویی ترامپ علیه مکزیک باعث شده این کشور در همکاری‌های دفاعی به رقیب نیمکره‌ای آمریکا یعنی برزیل روی آورد. تمایزات جدی میان متحدان چیز جدیدی نیست. برای مثال، در دولت ریگان، نگرش‌های تندروانه آمریکا در مورد خط لوله برنامه‌ریزی شده گاز از شوروی به اروپا موجب بحرانی ترانس آتلانتکی شد که حتی «رابطه خاص» با انگلستان را نیز خدشه‌دار کرد.
 
درخواست برای تقسیم عادلانه بار مسوولیت از سوی متحدان پیمانی آمریکا - یعنی همان موج سواران- به اندازه خود متحدان و ائتلاف‌ها قدیمی است (حتی اگر ترامپ رویکردی «تند» در مورد آن 11 عضو در پیش گرفته باشد).

با این حال، ذهنیت معامله‌گرانه ترامپ هر چقدر بی‌ثبات‌کننده باشد- پول بدهید تا از شما حمایت کنیم- اما خلق و خوی او حتی ویرانگرتر بوده است. در آمریکای لاتین، رفتار قلدرمآبانه او به مثابه بدترین کاریکاتور از رفتار یک یانکی ترسیم می‌شود.
 
تعجبی ندارد که وزرای خارجه 12 کشور قاره آمریکا که در پرو جمع شده و مجلس موسسان جدید ونزوئلا را زیر سوال برده و به رسمیت نشناختند- یک موفقیت دیپلماتیک چشمگیر منطقه‌ای- ایالات متحده را اساسا از جمع خود دور نگه داشتند. در آسیا هم تکانشگری ناهماهنگ ترامپ به چشم می‌خورد.

رویکرد «آتش و خشم» او در قبال کره‌شمالی تلاش‌های اولیه رکس تیلرسون (وزیر خارجه) و جیمز متیس (وزیر دفاع) برای اطمینان دادن به کره‌جنوبی و ژاپن مبنی بر اینکه آمریکا آنها را در وضعیت خطر قرار نخواهد داد را بر باد داد. تیلرسون شاهد بود ترامپ بارها تلاش‌های او برای برقراری روابط حسنه میان متحدان از هم گسیخته و عرب حاشیه خلیج‌ فارس آمریکا را بر باد داده است.
 
افشای متن مذاکرات تلفنی میان ترامپ و رهبران استرالیا و مکزیک نشان می‌دهد که آنها (مالکولم، نخست‌وزیر استرالیا و انریکو پنانیه‌تو، رئیس‌جمهور مکزیک) به‌خاطر تعامل با «هومر سیمپسون» و نه تعامل با «رهبر جهان آزاد» می‌توانند بخشیده شوند.

هر قدرت هژمونی یک تاریخ مصرفی دارد و آمریکا هم از این قاعده مستثنا نیست. حتی طی روزهای آرام دهه 90- به‌خاطر می‌آورید زمانی که آمریکا «ابرقدرت» بود؟- دولت پرزیدنت بیل کلینتون روی ایجاد نهادها و نظم بین‌المللی قاعده محوری متمرکز شده بود که امیدوار بود ظهور اقتصادی و استراتژیک چین را مهار و برتری نصفه و نیمه آمریکا را بسط دهد. به دلایل مختلف، این رویه نیز نتیجه خوبی نداشت.
 
در این مورد و موارد دیگر، تمایل دموکراسی‌های دیگر برای حل چالش‌های غیرقابل حل جهان خوشایند و مورد استقبال بود. افزون بر این، خواه در زمینه مسائل تجاری یا امنیتی، ترجیح و تمایل قوی ترامپ برای معادلات دوجانبه که به آمریکا اجازه می‌دهد تا از بیشتر ابزارهایش استفاده کند می‌تواند به مزیت‌هایی آشکار منجر شود.

اگر ترامپ و «شی» رئیس‌جمهور چین به پیمانی دست یابند که منافع مربوطه‌شان را متوازن کند خیلی بهتر خواهد بود. این رویکرد می‌تواند به بهبود روابط با ژاپن، بریتانیا و متحدان و شرکای دیگر آمریکا هم کمک کند. در مجموع، توافقات قدرتمند دوجانبه می‌تواند مبنایی برای توافقات قدرتمند چندجانبه در سال‌های آینده باشد.
 
اما حتی توافقات دوجانبه هم مستلزم میزانی از نظم و همکاری است که ظاهرا ترامپ هنوز فاقد آن است. پاکسازی تمام گزینه‌های سیاسی بازمانده از دولت اوباما از سوی ترامپ و عدم معرفی آلترناتیوهایی منسجم به‌جای آن آمریکا را در وضعیت و جایگاه بدی قرار داده است.
 
اکنون کشورهای دیگر می‌توانند خلأ دیپلماتیک ایجاد شده به واسطه عقب‌نشینی آمریکا را در نقاط مختلف جهان پر کنند. تا زمانی که آمریکا عقلانیت استراتژیک خود را بازیابد، این کشور در میز چندجانبه‌گرایی جایگاه جالبی نخواهد داشت.
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو