به گزارش ایکنا:
نشست «شیخ فضلالله نوری؛ حدیث نامکرر» پیش از ظهر امروز ۱۳ مرداد، با سخنرانی موسی حقانی، رئیس مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر، محمدحسن رجبی، پژوهشگر تاریخ و سیدمصطفی تقوی، پژوهشگر علوم سیاسی برگزار شد.
مشروطه؛ اقدام ایجابی علما
در آغاز این نشست رجبی در خصوص «رهبری در انقلاب مشروطه و مقایسه آن با انقلاب اسلامی و نقش شیخ فضلالله نوری» به سخن پرداخت. وی تصریح کرد: در موارد قبل از انقلاب مشروطه علما با صدور فتاوای جهادیه و دیگر فتاوی ایران را از مخاطرات سیاسی و اجتماعی حفظ میکردند؛ برای نمونه در قیام تنباکو علما موفق بودند و در برخی دیگر از کنشها ناکامی هم وجود داشت.
وی ادامه داد: از آغاز قاجار تا انقلاب مشروطه، مواضع علما سلبی بود اما در انقلاب مشروطه حضور علما سلبی و ایجابی شد. قبل از این نظام استبدادی عقبنشینی میکرد اما در انقلاب مشروطه خواست عمومی این نبود که مشروطه مبتنی بر قانون اساسی باشد، بلکه خواست عمومی اعتراض به بیعدالتیها، بیقانونیها و بیحد و حصر بودن قدرت حکومت بود.
رجبی تصریح کرد: مردم به خاطر مشکلات موجود خواهان تشکیل عدالتخانه بودند، عدالتخانه هم برای مردم و خواص روشن بود که چیست و تصویر اجمالی از عدالتخانه در ذهن مردم وجود داشت. مسئله این است که مردم نمیدانستند چه میخواهند اما آیا آنچه تحقق یافت، خواستهای مردم را برآورده کرد؟
وی ادامه داد: شعار مردم در انقلاب اسلامی «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» بود و برای توده مردم معلوم بود که منظور چیست. مردم میدانستند که قالب جمهوری و محتوای اسلامی را میخواهند. مردم به نظام اسلامی آری و نه نظام سلطنتی نه گفتند اما در انقلاب مشروطه مردم به ظلم نه گفتند اما آری و حیث ایجابی در ابهام قرار داشت.
رجبی افزود: مشروطه برای اغلب مردم و رهبران روحانی ناشناخته بود. تقیزاده میگوید نمیدانم چگونه لفظ مشروطه در جامعه نشر پیدا کرد. از این رو مشروطه سالها بعد متداول شد و در ابتدا آنچه مطرح میشد به تقلید از عثمانی کنستیتوسیون بود و بعدها لفظ مشروطه متداول شد. از این رو مشروطه خواستی عمومی نبود زیرا برای بیان آن لفظ معادلی وجود نداشت.
در ادامه وی گفت: انقلاب مشروطه به سه دوره تقسیم میشود؛ دورهای که انقلاب مشروطه شکل گرفت و تقاضای عدالتخانه مطرح شد که در این دوره علمای دینی رهبری جریان را به عهده داشتند. دورهای که مشروطه با تشکیل مجلس و قانوننویسی آغاز شد که غربیها رهبری را به عهده گرفتند و دورهای که استبداد صغیر میتواند خوانده شود که در این دوره عموم علما دیگر مشروطه را نمیپذیرفتند.
دو سطح توصیفی و تحلیل در انقلاب مشروطه
در ادامه نشست سیدمصطفی تقوی گفت: بسیاری از مسائل ایران به جنگهای ایران و روس باز میگردد. ما با این جنگها وارد چنبره بینالمللی شدیم و این رویارویی صرفا سیاسی نبود بلکه ما در واقع با دنیای جدید هم روبرو شدیم که هم دنیای جدید و الزامات ناشی از آن و هم اقتدار سیاسی و اقتصادی غرب را شامل میشد.
تقوی افزود: جنگهای ایران و روس تبعات بسیاری به دنبال داشت. در سیر تحولات اول انقلاب قاجار تا مشروطه مجموع اتفاقات جامعه ایرانی را به این نتیجه رساند که وضع موجود ما هم در حاکمیت و هویت ملی و تمامیت ارضی در معرض تهدید است. در این شرایط در ساختار سیاسی ما مدیریت هم خود با ماهیت استبدادی عامل عقبافتادگی و هم مجرای سلطه استعمار در کشور بود. برایند این شد که مقابله با استبداد و استعمار نیاز به چارهاندیشی در مدیریت سیاسی بودند و این به انقلاب مشروطه منجر شد.
وی ادامه داد: گروههای انقلابی اهداف متفاوتی داشتند و پس از پیروزی انقلاب دچار واگرایی شدند. اگر ایرادی بود متوجه رهبری بود و الا اهداف مختلف وجود داشت و این به واگرایی در فردای روز پیروزی انتخاب میانجامید. در این پدیده کسی مانند آیتالله شهید نوری چه باید میکرد؟ ایشان به عنوان عامل شیعه بر اساس وظیفه عمل کرد و صادقانه تا پای مرگ در راه خود پایمردی کرد و همین رفتار او تمجید دشمنانش را نیز در پی داشته است.
تقوی ادامه داد: انقلاب مشروطه را در دو سطح توصیفی و تحلیل میتوان بررسی کرد؛ در مقطع پس از مشروطه ما معرفت کنونی نسبت به غرب را نداشتیم و خواص و عوام تجربهای در این مورد برخوردار نبودند و بین رویه تکنیکی غرب و درونمایه آن تفاوتی قائل نبودند.
وی تصریح کرد: نهضت مشروطه یک تغییر ساختاری و ماهیتی متفاوت از رویدادهای جنس قبل داشت. علمای دین در این جا با این پدیده جدید همانند پدیده و نهضت تنباکو برخورد میکردند و فکر میکردند ظلم حکومتی وجود دارد که پس از اعتراضات ایشان از بین خواهد رفت.
تقوی در پایان گفت: در این روند ما با پدیده مشروطه که ظاهرش برای مهار استعمار و استبداد بود با دنیای جدید روبرو شدیم اما برخورد هویتی کردیم به این معنا که در صحنه پیروزی وقتی رهبران دیدند اهداف به گونه دیگری رقم میخورد بر هویت اسلامی تاکید کردند اما این همه کار نبود. مرحوم شیخ و علما نیاز به برخورد گفتمانی داشتند و گفتمان اسلام سیاسی در آن موقع هنوز آمادگی برخورد با تجدد را نداشت.
ایستادگی شیخفضلالله نوری در مقابل ساختارشکنان
در پایان این نشست موسی حقانی به سخن پرداخت. وی در آغاز سخنانش گفت: مباحث مربوط به مشروطه پیشینه داشت. علمای نجف و تهران از جمله شیخ فضلالله نوری از سال ۱۳۱۷ به فکر اصلاحات اساسی افتادند.
حقانی ادامه داد: این مفروض که مشروطه با روشنفکران آغاز شد و روحانیون فریب خوردند نادرست است. جریان روشنفکری در ایران فعال بود اما تنها به این جریان منحصر نبود. مسائل و مشکلات در سال ۱۳۱۷ از سوی کسانی مانند شیخ فضلالله نوری به آخوند خراسانی منتقل شد.
وی افزود: مشکل زمانی شروع شد که ناصرالدین شاه ترور شد، چنانچه میرزا رضای کرمانی نقل میکند قتل ناصرالدین شاه به خاطر القا آن از طرف سلطان عبدالحمید عثمانی به سیدجمالالدین اسدآبادی بود. پس از ترور ناصرالدین شاه که میتوانست ایران را کنترل کند، اوضاع کشور به هم ریخت و فرصتی برای ساختارشکنان از جمله تروریستهای قفقاز، نهلیستها، ناتورالیستها و ... به وجود آمد تا برخلاف حرکت اصلاحی مرجعیت شیعه به براندازی سلطنت و شریعت بپردازند.
حقانی افزود: اصلاح ساختاری علما منجر به عزل امینالسلطان شد که جدیترین حرکت علما بود که حاکمیت را از نفوذ غربگراها اصلاح کنند. عینالدوله به پیشنهاد علما صدارت رسید اما علیرغم استبدادی که داشت تجربه موفقی بود. ادامه روند اصلاحی علما منجر شد که روحانیون به سوی عدالتخانه بروند.
وی تصریح کرد: یکی سری اتفاقات توسط گروههای ساختار شکن که اساس مشروطه هم نمیخواستند ایجاد شد. از جمله اینکه شیخ فضلالله نوری را که در مقابل ایشان ایستاده بود تخریب کنند. شیخ فضلالله نوری در مقابل ساختارشکنان ایستاده بود زیرا از آغاز میدانست که ماجرا چیست. او معتقد بود که جریانی دنبال ناهنجاری است و بنای اصلاح ندارد. همچنین معتقد بود که درمان مشکلات در اسلام است و تمدن باید از مدینةالنبی(ص) آغاز شود.