bato-adv
کد خبر: ۳۲۰۸۵۹
احسان اقبال سعید

فرجام قطر مسیر خاورمیانه را نشان خواهد داد

تاریخ انتشار: ۱۲:۳۹ - ۱۰ تير ۱۳۹۶
احسان اقبال سعید؛ بحران قطر وارد فاز جدید و متفاوتی شده است. عربستان و شرکایش یا بهتر بگوییم مستعمراتش شروطی حیرت انگیز را برای پایان حصر قطر اعلام کرده اند. درخواست‌های عربستان و متحدانش را می‌توان در چند محور اساسی دسته بندی کرد:
 
۱ -پذیرش پدرخواندگی عربستان: سران سعودی به طور تاریخی داعیه سوری و پدرخواندگی در جهان عرب را داشتند. به سبب قرار داشتن مقدس‌ترین اماکن اسلامی در عربستان و همین طور فوران پول بادآورده نفت در سال‌های بعدی رویای پدر خواندگی شکل پررنگ تری به خود گرفت. در روزگار جهان دوقطبی و محوری بودن آرمان فلسطین با حضور رهبرانی، چون جمال عبدالناصر و حافظ اسد و عرفات عملا جایگاهی برای تحقق این رویا وجود نداشت. اما در سال‌های پس از جنگ سرد و به مدد منابع مالی بیکران سعودی‌ها آرزوی آقایی جهان عرب را در قامت برادر بزرگ‌تر تا حدودی برآورده کردند؛ و هر کجا در جهان عرب صدای مخالفی برآمد با کمک پول و پیوند مستحکم با آمریکا آن را خاموش کردند.
 
اکنون گردن کشی و مخالف خوانی کشور کوچک قطر قابل تحمل نیست. ادبیات سعودی‌ها از جایگاه بالا و مثل خطاب و عتاب به برادر کوچک و متمرد است. در یک بده بستان سیاسی که طرفین خواهان رفع منازعه هستند معمولا امتیازاتی داده و گرفته می‌شود، اما سعودی‌ها تنها خواسته‌های خود را تحکم کرده اند و تازه شرط گذاشته اند که در یک بازه زمانی قطر راستی آزمایی خواهد شد! این خواست حکایت از آشفتگی رویای برادر بزرگتر دارد و تمکین به جای تمرد را حق مسلم خود می‌داند.

۲ -خاموشی رسانه‌های حرفه ای: درخواست تعطیلی تلویزیون الجزیره از بندهای قابل توجه درخواست عربستان می‌باشد. الجزیره از معدود رسانه‌های جهان عرب است که با رعایت حداقلی از اصول حرفه‌ای توانسته به رسانه‌ای پربیننده و اثرگذار در جهان عرب و اسلام شده است. در نگاه بسیاری حکام منطقه خاورمیانه رسانه صرفا در حکم یک بوق تبلیغاتی است که یا باید عکس‌های بزرگ و بدقواره سران را پخش کند و یا ماشین بیانیه خوانی و تایید خواست رهبران باشد.
 
هر رسانه‌ای که راهی جز تایید و تشویق برود و اقل کار حرفه‌ای را رعایت کند یا به توطئه متهم می‌شود و یا با محدودیت و ممنوعیت مواجه می‌شوند و حکومت‌ها نهایت تلاش خود را برای خاموشی صدای آنان به کار می‌گیرند. خواست تعطیلی الجزیره از سوی سعودی و دوستان موید وحشت از رسانه‌های اثرگزار و همین طور نوع نگاه عقب مانده به حوزه رسانه از سوی این قبیل کشور‌ها می‌باشد.

۳ -قطر باید تخلیه مالی شود: قطر با جمعیت اندک و منابع سرشار گازی به ثروت و رفاه اعجاب انگیزی دست یافته است. چیزی که صرف تقلیل آن به فروش گاز و نفت چندان منصفانه نمی‌باشد چراکه نگاهی به موفقیت خطوط هوایی قطر و سایر برنامه‌های بلندپروازانه و موفق نشان می‌دهد خام فروشی تنها سوخت موتور توسعه در قطر است و برنامه ریزی و کار بخش مهم دیگر آن است.
 
این سطح ناباور ثروت و ذخیره ارزی نجومی قطر ظاهرا عربستان و متحدانش را به طمع انداخته تا با استفاده از منابع قطر هم هزینه ماجراجویی هایی، چون دخالت در یمن و... و هم کسری بودجه مصر و سایر شکاف‌های اقتصادی تیم متحد عربستان جبران شود و از سوی دیگر قطر هم خارج از تمایل عربستان و برخی قدرت‌ها منابع مالی را فراتر از سطحی خاص در اختیار نداشته باشد. درخواست جبران خسارت‌های وارده به عربستان ومتحدانش در همین چهارچوب قابل تحلیل است.

۴ -نفرت از اخوان: سعودی بطور تاریخی حامی محافظ کاری در منطقه بوده است و در اکثر موارد از حرکت‌های انقلابی که نظم امنیتی و جریان انرژی را بهم بزند بیزار بوده است. اخوان المسلمین به طور تاریخی مورد تنفر سعودی بوده است. پس از سقوط مبارک در مصر و قبضه قدرت توسط اخوان تلاش سعودی برای کنار زدن اخوان پررنگ‌تر شد و حامی تمام عیار کودتای مارشال سیسی در مصر شد.
 
اکنون مصر که پس از کودتا با کم اعتنایی ایالات متحده حتی گردش به سمت روسیه را امتحان کرده و در این حوزه مانورهایی هم کرده بود در ضدیت با اخوان به موضع مشترکی با عربستان رسیده است. قطر حای ثروتمند جریان اخوان در منطقه است و سعودی و متحدانش خواستار قطع حمایت از هرجریان انقلابی منجمله اخوان المسلمین هستند.

۵ -ایران، یک هراس ابدی: ایران انقلابی و شیعی همواره هراس ابدی سعودی و هم پیمانانش در منطقه بوده است. تشکیل شورای همکاری خلیج فارس هم در واقع واکنشی به پیروزی انقلاب اسلامی با زمینه‌های شیعی در ایران بوده است. روابط سعودی و ایران در چهار دهه گذشته فراز و فرود‌های بسیاری داشته، اما پس از بهار عربی یا بیداری اسلامی عملا تکلیف آینده سیاسی برخی از مهم‌ترین کشورهای منطقه در میان بوده و هست و به نظر می‌آید تا تکلیف سوریه، یمن، لبنان و... معلوم نشود تغییر دولت در ایران و شاه و ولیعهد در سعودی عملا چیز زیادی را در مناقشه طرفین تغییر نخواهد داد.
 
سعودی به نزدیکی‌های ولو اندک کشورهای عربی به ایران همواره حساسیت عجیبی ذاشته است. قطر هرگز به راه افراط سعودی و امارات و اردن و... در دشمنی با ایران نرفته، اما هیچگاه متحد نزدیک تهران هم نبوده است. اختلافات بر سر آینده سیاسی در سوریه و همین طور حمایت از برخی جریان‌های افراطی سلفی در منطقه و حوزه مشترک گازی پارس جنوبی همواره میان ایران و قطر مانع نزدیکی تمام عیار بوده است. ولی بهر روی ظاهرا قطر به اندازه کافی با ایران دشمنی نکرده است و این برای سعودی و دوستان غیر قابل تحمل است.

اما ایران در مناقشه قطر و عربستان و متحدانش نباید راه افراط و تفریط برود. اگر به خاطر داشته باشیم زمانیکه اردوغان در اجلاس داووس بر پرز رئیس رژیم اسرائیل شورید بسیاری در ایران هیجان زده شده و ترکیه و عدالت و توسعه را تقدیس کرده و حتی برای سپاسگزاری به سفارت ترکیه رفتند، اما مواضع و عملکرد اردوغان در سوریه و مورد خاص داعش و... در نهایت باعث یاس و تردید شد.
 
ایران باید اولا قطر را در تنگناهای غذایی و محدودیت‌های ترانسفری یاری کند و از سوی دیگر به سعودی بفهماند که مورد قطر مشابه بحرین نیست که سعودی با سواستفاده از پیمان امنیتی با بحرین نیرو به آنجا وارد کند و این بار اگر آتشی از سوی سعودی روشن شود دامنه اش غیرقابل پیش بینی خواهد بود. اما توان ادامه کشمکش از سوی قطر هم باید متناسب با عمق استرتژیک و جمعیت و سایر واقعیت‌ها سنجیده شود.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو