bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۱۶۶۲۷
حمید احمدی‌نژاد

کیش و مات شدن اصولگرایان

تاریخ انتشار: ۱۱:۲۷ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۶
حمید احمدی نژاد*؛ شاید این پیش بینی که اصولگرایان به سادگی و تا سال های طولانی، نمی توانند جایگاه و قدرت گذشته خود در سیاست ایران را بازیابند چندان اغراق آمیز نباشد. در ریشه یابی اولیه این مساله باید به چنددستگی و اختلاف عمیق و واقعی درون اصولگرایی اشاره کرد. اختلافاتی که از زمان روی کار آمدن احمدی نژاد همانند موریانه از درون عصایِ یکپارچگی اصولگرایان را خورد.
 
اتمام دوره احمدی نژاد و تبرای او از اصولگرایی که با به کارگیری همه توان آنها بر مسند قوه مجریه تکیه زد، آغازی بر پایان دوران سیطره اصولگرایی در ایران بود. ضربه سهمگین تر را پس از این دوره، آنها در انتخابات مجلس چشیدند. برخی از نظریه پردازان این طیف، برای تحلیل این شکست متوسل به تشبیه کسانی که به آنها رای نداده بودند به کوفیان شدند. علی رغم احساس خطر رهبران اصولگرایی در پی این شکست، این ضربه اما نتوانست باز بدنه و کلیت اصولگرایان را از خواب غفلت و توهم قدرت بالقوه خود بیدار کند.

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، آنها تلاش کردند کشتی به گل نشسته خود را بار دیگر به دریای سیاست ایران بازگردانند. اما اختلافات داخلی، نداشتن چهره شاخص و مهمتر از همه قدرت نمایی چهره های فراوان که شیفته به تن کردن ردای ریاست جمهوری بودند بار دیگر نشان داد که آنها از قبل بازی را باخته اند. از اینرو در نهایت تنها برپایه استراتژی تلاش برای پایین کشیدن رقیب و واگویه همه عقده های چندساله در دست نداشتن قدرت به میدان آمدند. ولی این استراتژی آنها هم با پاتک روحانی آن هم تنها در عرض چند دقیقه در مناظره سوم نقش بر آب شد و حالا آنها مانده بودند و یک بازی دوسرباخت.
 
اما کلاه شعبده بازی اصولگرایی هنوز هم خالی از ترفند نشده بود. آنها اینبار تاکتیک سوار شدن بر امواج پوپولیسم تجربه شده‏‌ی دوران احمدی نژاد را در دستور کار قرار دادند. ائتلاف، حماسه آفرینی اتوبوسی، برجسته سازی تیترهایی مانند طوفان سید، متوسل شدن به استفاده از عقاید مذهبی و مهمتر از همه دست به دامن شدن تتلو حاکی از آن بود که اصولگرایی مصداق این گفته است که؛«الغریق یتشب بکل الحشش؛غرق شده به هر گیاهی دست می اندازد».چ

در واقع آنها رای می خواستند، چه این رای از زیر تتوی تتلو و تتلیستی ها در بیاید، و یا چه با نمک گیر کردن از برکات امام رضا(ع) و عکس از خانه فقرا به دست آید. اما نهایتا زور هیچ کدام نیز نتوانست به اکثریت افکارعمومی برسد. نه بی اخلاقی ها و لوله کردن های قالیباف، نه سید و ناشناخته بودن رئیسی و نه شیک پوش و سلیم بودن میرسلیم چاره ساز نشد و نتیجه همان شد که خودشان از اول می دانستند.
 
باید گفت آنها اینبار هم به عقاید کهنه و پوسیده خود به مفاهیم مملکت داری، دوری از واقعیت های جامعه و مردم و نیز به فضای مجازی باختند. فارغ از این دلایل، قابل ذکر است که قلب تپنده کنونی اصولگرایی-جمنایی ها- که عقلانیت و بدنه سنتی اصولگرایی را از دور خارج کردند هنوز تغییر جامه ایران را باور نکرده اند.
 
در نتیجه آنها بار دیگر راه تنفس اصولگرایی را مسدود و تیرخلاص را به این طیف زدند. اصولگرایان اگر بخواهند از این جایگاه کنونی خود هم بیشتر تنزل نیابند چاره ای ندارند جز این که این قلب تپنده را تحت عمل آنژیوپلاستی(باز کردن انسدادها-مرزبندی های سیاه و سفید، خود و دیگری، ما و آنها) قرار بدهند، وگرنه اتوبوس های حماسه آفرین تندروها هیچگاه اصولگرایی را به مقصد نخواهد رساند و همواره در این صفحه شرطرنج با سربازان پیاده هم کیش و مات خواهند شد. به عبارت بهتر اصولگرایی با این رویکرد کنونی باز هم در آینده به خودشان می بازند. این جمله کنفسیوس که؛ انسان های بزرگ با دیگران هارمونی دارند ولی ضرورتا توافق ندارند، در مقابل انسان های کوچک ظاهرا توافق دارند اما تخقیقا هارمونی ندارند، همان عاملی است که راه را بر پیروزی های اصولگرایان بسته است.
 

*دانشجوی دکتری روابط بین الملل
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو