bato-adv
کد خبر: ۳۱۵۵۸۳
قدرت مظاهری

آژیری که هم اکنون می‌شنوید!

تاریخ انتشار: ۰۵:۰۲ - ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶
 قدرت مظاهری؛ دهه‌ی شصت و روزهای آغازین جنگ تحمیلی هشت ساله، یکی از دلهره آورترین و وحشت انگیزترین لحظات روز یا شب، لحظاتی بود که صدای کرکننده‌ی آژیری از رادیو و بلندگوهای کوچه و محل پخش می‌شد و همه را به پناه بردن به پناهگاه فرا می‌خواند: " شنوندگان عزیز؛ توجه فرمایید، توجه فرمایید، علامتی که هم اکنون می‌شنوید، اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد. محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید. "

با اعلام وضعیت قرمز، آدم‌ها دسته دسته همراه با خانواده و عزیزان خود، هراسان و مضطرب به این سو و آن سو می‌دویدند بلکه مفر و ملجایی پیدا نموده و از شر بمباران هوایی دشمن در امان مانند. پناهگاه‌های عمومی و دسته جمعی نظیر زیرزمین ساختمان‌ها یا سازمان‌ها برای همین کار اختصاص یافته بود. لحظاتی پس از اعلام وضعیت قرمز بود که آتشبارهای ضدهوایی شروع به شلیک بسوی آسمان می‌کردند و گاهگاهی از میان روزنه یا شکافی در دیوار، هواپیماهای بمب افکن دشمن بصورت نقاطی محو و مبهم در آسمان دیده می‌شدند که چرخ زنان قصد گریز از آتش پدافندهای هوایی را داشتند.
 
شب ها، اما هنوز این هجوم تلخ، گزنده‌تر و دلهره آورتر می‌شد. نیمه شب و درحالیکه همه در خوابی خوش بودند، یکباره برق همه مکان‌های شهر قطع می‌شد و فقط صدای مرگ آور آژیر قرمز بود که از بلندگو‌ها بگوش می‌رسید. شهروندان که در میانه‌ی خواب و استراحت شبانه شان، به پناهگاه خاصی دسترسی نداشتند، مجبور بودند بچه‌های خسته و خواب آلودشان را در آغوش گرفته و منتظر اصابت راکت یا موشک دشمن به نقطه‌ای از نقاط شهر، چشم به سقف خانه شان بدوزند. نقطه‌ای در دوردست یا آنقدر نزدیک که سقف خانه آن‌ها را هم بلرزاند و یا ناگوارتر از همه اینکه، به همان خانه اصابت کرده و همه اعضای خانواده را با همدیگر به کام مرگ بفرستد.

پس از چنین حادثه تلخی که به فرار یا سقوط بمب افکن‌های دشمن می‌انجامید، آژیر دیگری از بلندگو‌ها در کوچه و خیابان می‌ریخت که اصطلاحا آژیر سفید نام داشت. آژیر سفید، علامتی بود که مخاطبان خود را به وضعیت ایمن و بی خطر وعده داده و از آن‌ها می‌خواست که بدون دغدغه و با آرامش خاطر، کار و زندگی معمولی خود را از سر گیرند.

جستاری کوتاه درباره روز‌ها و شب‌های روزگار جنگ هشت ساله و سیر در خاطرات کسانی که این لحظات را از نزدیک تجربه کرده اند، می‌تواند هراس و اضطراب آن روز‌ها و آن شب‌های جهنمی را بهتر تصویر کرده و از این طریق می‌توان آدم‌های بی پناهگاه آن دوران را بهتر درک کرد.

شرایطی که این روز‌ها تجربه می‌کنیم، اما، دقیقا مشابهت بسیار زیادی با همان لحظات شکننده و اضطراب آور روزهای جنگ دارد. از فحوای کلام رقبای روحانی، چنین برمی آید که بی لحظه‌ای درنگ باید بدنبال یافتن پناهگاهی برای خود و عزیزان مان باشیم. عملکرد، گفتار، رفتار و کردار آدم‌های مقابل روحانی، چنان واضح و روشن – همانند بمب افکن‌های دشمن - در فضای خاکستری اطراف مان پرسه می‌زنند که هر کدام مان باید برای دوری از ترکش راکت‌های آن، پناهگاهی یافته و آینده‌ی خود و نزدیکان مان را تضمین نماییم.

شاید در دهه‌ی شصت و در مقابله با هجوم هوایی دشمن، پناهگاه‌های مساعد و مناسبی در اختیار شهروندان نبود که با پناه گرفتن در آن‌ها، از شر این حملات در امان مانند، اما امروز، صندوق‌های رای، پایگاه و پناهگاه مناسبی برای مقابله با چنین لحظه‌های وحشت و ارعابی هستند. قطعا اگر همگی مان در ۲۹ اردیبهشت با اثر انگشت...مان تعرفه‌ها را امضاء کنیم، بی آن که هیچ گونه تلفاتی داده باشیم، در روز ۳۰ اردیبهشت، می‌توانیم دوباره شنونده‌ی آژیر سفید باشیم. آژیر ملایم و آرامبخشی که دگرباره امنیت و آرامش را برای ما و عزیزان مان به ارمغان خواهد آورد.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو