bato-adv
کد خبر: ۳۰۶۳۱۵

جغرافیای حضور یا لنگه‌کفشی در بیابان؟

پیاده‌روی تجاری و توریستی همدان درست یک روز قبل از سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی افتتاح شد که خود البته حدیث مکرر افتتاح‌ها و گشایش‌ها و جشنواره‌ها و چسباندن‌شان به یک واقعه‌ی سیاسی را به ذهن می‌آورد. گاه و جایی که قرار است سیاست همه‌چیز را در خود ببلعد.
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۹ - ۲۹ بهمن ۱۳۹۵
آرمان شهرکی؛ پیاده‌رو تجاری و توریستی همدان درست یک روز قبل از سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی افتتاح شد که خود البته حدیث مکرر افتتاح‌ها و گشایش‌ها و جشنواره‌ها و چسباندن‌شان به یک واقعه‌ی سیاسی را به ذهن می‌آورد. گاه و جایی که قرار است سیاست همه‌چیز را در خود ببلعد.

در آیین افتتاح، مردی میانسال بر روی سِن به ترامپ بدوبی‌راه می‌گوید خطاب به صندلی‌های‌ خالی، انگار که مخاطبین مرد میانسال، اشباحی باشند که بی‌تفاوت و منجمد سر درآخور خویش کرده و از شنیدن فرمایشات تنفربرانگیز خسته‌اند. 

آیا این پیاده‌رو می‌تواند معرکه‌‌گردانِ حضور در فضایی عمومی باشد به‌نحوی که بتوان برآن جغرافیای حضور نام نهاد؟ یا تنها  مصداق لنگه‌کفشِ غنیمت در بیابان است؟ این دومی گویا به واقع نزدیک‌تر است. ابتدای پیاده‌رو جایی است که جمعیت از میدان امامِ همدان تحویل گرفته می‌شود.

میدان می‌گوید تحویل دادم! "یخچال" می‌گوید تحویل گرفتم! پلِ یخچال نام مکانی است که بورس فروش لوازم خانگی است محل آمدورفت والدین پیری که دختران دم‌بخت خویش را با نگرانی برای خرید جهاز با خود به این‌سو و آن‌سو می‌کشند. مابقیِ پیاده‌رو در دوجانب، پر است از پوشاک‌فروشان و کفاشی‌ها، و صدالبته بسیاری ساختمان پزشکان، دواخانه‌ها،  مطب و کلینیک‌هایی که فکر نمی‌کنم به کار توریست‌جماعت بیاید.

این پیاده‌رو تنها به شیوه‌ای سلبی تعریف می‌شود یعنی اینکه شلوغی درکار نیست؛ ترافیک نیست؛ ماشین نیست؛ و نیست‌های دیگری از این‌دست. اما ایجابش کو؟ هویتِ ازآنِ خویشش؟ هویتی که محله‌های قدیمی داشتند محله‌هایی همچون حکیم‌خانه، قاشق‌تراشان، شال‌بافان، جولان، سرچرچره و... محله‌هایی که روبه‌زوال رفته‌اند و همه‌چیزِ سنتیِ شهر را نیز با خود دفن کرده‌اند.

سیاستِ محیط در ایران دچار ضعف‌های اساسی است. طراحان مکان‌هایی همچون این پیاده‌رو می‌توانند به دو شکل عمل کنند: (الف) بازتولید هویت‌های چسبیده به فضاspace و مکانplace. در این‌صورت بایستی غرفه‌هایی برای حرفه‌های روبه‌زوالِ شهر که اکنون در کوچه‌پس‌کوچه‌های اطراف میدان امام نفس‌های آخر خویش را می‌کشند (مصداق بارزش بازار پرنده‌فروش‌هاست که از شدت کثیفی و فرسودگی نمی‌شود واردش شد و عن‌قریب و یحتمل مانند پلاسکو فرو بریزد) مهیا سازند؛ و "راسته‌ها کوچه‌ها و محله‌های هویت‌ساز" را در شکل و شمایلی که برازنده‌شان است و در چشم توریست‌ها چشم‌نواز احیا کنند. و (ب) مدرن‌تر عمل کنند یعنی اینکه جا پای سیاستی بگذارند که مارشال بِرمن ذکرش را در کتاب زیبای تجربه‌ی مدرنیته آورده آنجا که کافه‌های دونبشِ پاریس به تدریج جایی می‌شوند که جوانها و هنرمندان از فقیر و غنی لحظاتی خوش را در کنار یکدیگر سپری می‌کنند. می‌توان تلفیقی از سیاست‌های (الف) و (ب) را نیز به‌صورتی درهم‌جوش در پیاده‌رو پیاده کرد.

سیاست‌های الف و ب می‌توانست کنش شهروندان را در مکان بیشتر و خلاقانه‌تر کند و به آن چیزی شکل دهد که آن را جغرافیا یا فضای حضور نامیده‌ام. آنجا که یک مکانِ هویت‌ساز به کنش‌های شهروندان شکل می‌دهد و بالعکس و بدین‌ترتیب سپهرِ عمومیِ فراموش‌شده به جهان‌-زیستِ شهروندان بازمی‌گردد که به نوبه‌ی خود حکمت‌های بسیار دارد.

اما سیاستِ "در بیابان لنگه‌کفش هم غنیمت" است محدودیتی است که به هزاران دلیلِ مگو به طراحان فضاهای شهری یا کارشناسان معاونت فرهنگی‌وهنری شهرداری یا سازمان پارک‌ها و فضای سبز تحمیل می‌شود. کارشناسی که تِز می‌دهد سروتهِ یک خیابان را با فروکردن چند میله‌ی قطور آهنی در آسفالتِ خیابان می‌بندد؛ آسفالت خیابان را به سنگ‌فرش بدل می‌کند؛ چند نیمکت (آیا این نیمکت‌ها می‌توانند همان نقشی را که "چمن‌ها" در گذشته و در شهر همدان ایفاء می‌کردند؛ بازی کنند؛ یعنی مکانی برای اطلاع افراد از حال‌وروز یکدیگر باشند؟) و مجسمه تعبیه می‌کند و چند گلدان، و آنگاه می‌گوید اینک پیاده‌روی توریستی مردم! کورسویی امید در بطن خاکدانِ خفقان‌آورِ شهری پر از دود‌ودَم.

کارشناس تمجید می‌شود و به خود می‌بالد و پروژه‌ای دیگر در دهه‌ی فجر افتتاح می‌شود. کمِ‌کم‌اش این است که از شرِّ ترافیک خلاص می‌شویم در وسط پیاده‌رو به این‌سو و آن‌سو می‌رویم بعد به آن‌سو و این‌سو می‌رویم و با پرسه‌زنی‌های بسیار از میدان امام به آرام‌گاهِ بوعلی آنگاه از آرام‌گاه بوعلی به میدان امام و سپس بالعکس می‌رویم و می‌آییم تا خسته شویم. نه بر محیط تاثیر می‌گذاریم و نه محیط بر ما.

اگر بپذیریم که فرهنگ و تفکر یعنی کتاب و کتاب‌خانه، تعامل اجتماعی، موسیقی، احیای سنن، تاتر خیاباتی، کنش‌گری و نمایشِ غرفه‌ای، و هرآنچه که در بده‌بستانِ فضا (به معنای ترکیبی از مکان و زیباشناسی) و انسان، بر بستر جغرافیایِ یک گذر یا پیاده‌رو عاید ما می‌شود؛ پروژه‌های مانند پیاده‌روی توریستی و گردش‌گریِ شهر همدان، تنها یک تغییر فیزیکیِ محدود و دست‌وپاشکسته در مکان است ولاغیر. باری! بسا از برج‌سازی بهتر است.
 
پیاده‌روی توریستی شهر همدان. گشایش: بهمن 1395
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین