bato-adv

از حاج‌کاظم تا حاج‌حیدر، حاتمی‌کیا چه می‌گوید

تاریخ انتشار: ۱۳:۲۵ - ۱۸ دی ۱۳۹۵
یادداشت دریافتی- دکتر محمد شهیدیان؛ برای علاقمندان به سینای حاتمی کیا، حاج حیدر بادیگارد اشاره های زیادی به حاج کاظم آژانس شیشه ای دارد و حاتمی کیا که همیشه دماسنج خوبی برای جامعه ایرانی بوده به فاصله چند دهه معیاری بوجود آورده است برای مقایسه. مقایسه خودمان در فاصله بیست سال. کجا بودیم؟ به کجا رسیدیم؟ و به کجا می رویم؟

سکانس اول
داخلی- روز- آژانس شیشه ای
حاج کاظم شهر را ناخواسته به آشوب کشیده است. در سالهای دوری یعنی همان سالهایی که امثال حاج کاظم دور از خانه و کاشانه برای عقایدشان مبارزه میکردند دستور زبان شهر عوض شده است و حالا در بازگشت دیگر نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند.

آنهایی که سند و کارت و گواهی و سهمیه را میفهمند دیگر متوجه حرفها و هدفهای امثال عباس و کاظم نمی شوند. آن هشت سال برای امثال عباس جنگ نبود که در پایانش به دنبال غنیمت باشند. آنها برای سلوک به میدان رفته بودند. حاج کاظم اما نمیتواند این همه تغییر را تحمل کند.

بیماری عباس بهانه خوبی است برای فریادهای او. حاج کاظم برای بیدار باش فریاد میزند اما اینجا هم شهر او را درک نمی کند و از این شلوغی ناخواسته هر فردی و هر گروهی دنبال بافتن نمدی برای خدش می گردد.

اما نقطه اوج ماجرا آنجاست که مامور ویژه مذاکره کننده که شمایلی امنیتی-اطلاعاتی دارد برای پایان دادن به آشوب حاج کاظم به باورهایش حمله می کند و به او اخطار می کند که کارهایش امنیت ملی را به خطر انداخته است و حاتمی کیا جمله طلایی اش را از زبان حاج کاظم بیان می کند: امنیت ملی من برای امثال عباس هستن!

حاتمی کیا در آژانس شیشه ای و در گذار سازندگی و اصلاحات نگران آرمانهای انقلاب است. او هم مانند حاج کاظم متوجه تغییر ها شده است. حال و هوای شهر برای او هم متفاوت شده است و نیاز دارد فریاد بزند که مراقب آرمانهای انقلاب باشیم. مواظب باشیم گواهی ها و سهمیه ها گرفتارمان نکنند. یادمان نرود انقلاب چه بود و دفاع مقدس چه!

سکانس دوم
داخلی-روز-بادیگارد

حاج حیدر هم گرفتار شده است. این بار نه با شهر بلکه بیشتر با خودش. حاج حیدر که سر تیم حفاظت تعدادی از شخصیت های نظام بوده از زندگی خصوصی و سیاسی آنها چیزهایی دیده که با عقایدش جور درنمی آید.

حاج حیدر دل در گرو آرمانهایش دارد و بجای مرسدس بنز آخرین مدل عاشق این است که سوار بنزهای دهه شصت بشود.

حیدر گرفتار شده است بین محافظ بودن و بادیگارد شدن. اینکه مزدور باشد یا اینکه مثل سالهای انقلاب و دفاع مقدس باز هم جانش را فقط برای عقایدش کف دست بگیرد.

فرمانده اش به او می گوید که شرایط تغییر کرده است و امروز کسی به محافظ احتیاج ندارد. سیاستمدارن امروز بادیگارد می خواهند. باز هم حاتمی کیا از فرصت استفاده می کند و از زبان حاج کاظم بیست سال پیر شده جمله طلایی اش را می گوید: اما بادیگارد مزدور است.

حاج حیدر شک کرده است. کورسوی امید حاج حیدر برای خلاصی از برزخ این است که با فاصله گرفتن از سیاستمداران محافظ دانشمند جوانی باشد که مشغول جهاد علمی است.

دانشمند جوانی که به دیوار اتاقش عکس احمدی روشن و علیمحمدی و شهریاری را میخ کرده است. حاج حیدر نمی خواهد بادیگارد بشود. می خواهد محافظ بماند. محافظ شخصیتی که ارزش جان دادن داشته باشد. او که روزی محافظ امثال رجایی بوده است امروز جز همین دانشمند شکاک شخصیت دیگری برای محافظت پیدا نمی کند!

سکانس سوم
داخلی-شب-پشت میز تحریر

با خودم فکر میکنم از آژانس شیشه ای تا بادیگارد چه اتفاقی افتاده است که حاج کاظم آژانس به پسرش وصیت امثال عباس را می کند که تنها نمانند اما حاج حیدر در آخرین لحظات قبل از شهادت هیچ وصیتی ندارد و " حیدر بابا " زمزمه می کند!

حاج کاظم حاتمی کیا آمده بود تا هشدار دهد درباره آرمانهای انقلاب و اینکه اگر حواسمان نباشد از نظام چیزی جز ظاهرش باقی نمی ماند اما حاج حیدر نگران ظاهر نظام است. نگران شخصیت نظام. با اینحال یک تفاوت بزرگتری هم بین آژانس و بادیگارد وجود دارد.

پایان بندی
آژانس شیشه ای با مرگ عباس تمام می شود. آنهایی که باید حواسشان به عباس می بود آنقدر گرفتار رصد بی بی سی و العربیه بودند که زمان برای عباس به پایان رسید و حاج کاظم به هدفش نرسید اما حاج حیدر به هدفش رسید.

گرچه حاج حیدر وصیت نمی کند اما به هدفش می رسد و نمایش حاتمی کیا پر امید به پایان می رسد. دانشمند جوان داستان ترور نمی شود و علاوه بر اینکه زنده می ماند.

بیاییم امیدوار باشیم که شخصیت حاج حیدر را الگوی زندگی اش قرار دهد تا شخصیت نظام حفظ شود. همانطور که خود حاج حیدر هم هنوز امیدوار است و با خیال راحت شهید می شود.

حاج حیدر از شک رها شده است. می داند هنوز هم مانده اند چیزهایی که ارزش جان دادن داشته باشند. هنوز هم برای ظاهر و هم برای شخصیت نظام امید باقیست!

والسلام علی من اتبع الهدی

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین