آفتاب يزد
«بيانصافي يا افشاگري ناخواسته!؟» عنوان سرمقاله روزنامه آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد:
درحالي كه هنوز زمان زيادي از معرفي دكتر احمدينژاد به عنوان منتخب 22 خرداد نگذشته است، او هر روز هشداري جدي از حاميان انتخاباتي خود دريافت ميكند. اين هشدارها در نوع خود بيسابقه است و هر كس به مجموعه آنها بنگرد، نميتواند تعجب خود را از حمايتهاي بيسابقه همين هشداردهندگان از احمدينژاد مخفي كند. در كنار اين هشدارها، توصيههايي نيز به احمدينژاد ميشود كه ميتوان نااميدي توصيهكنندگان به اجراي توصيههاي خود را از ميان عبارات و جملات موجود در توصيهنامههاي كتبي و شفاهي يافت.
اگر به اين هشدارها و توصيهها از منظر طرفداران احمدينژاد نگريسته شود، نشانه بيانصافي يا سهم خواهي برخي از هشداردهندگان است. زيرا آنها بدون آنكه مدركي از رفتار منفي احمدينژاد در دست داشته باشند، براي آنكه سهمخواهي خود را موجه جلوه دهند كـانديداي مورد حمايت خويـش را مخاطب قرار ميدهند و از «بنيصدري شدن اوضاع» اظهار نگراني ميكنند. عدهاي ديگر هم اصول اوليه كه ظاهرا مورد اجماع اصولگرايان است را به منتخب محبوب خويش يادآوري ميكنند كه «بايد از دستورات ولي فقيه اطاعت كرد».
كيهان «تنها راه حل محو رژيم صهيونيستي» يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد:
در نقطه مقابل طرح به اصطلاح صلح خاورميانه كه طي هفته هاي گذشته مجدداً بحث درباره آن از سوي «دولت اوباما» از سر گرفته شده است مواردي را در همين ايام اخير مي توان يافت كه نشان مي دهد اين طرح و مانور تبليغاتي بر روي آن از جانب آمريكايي ها صوري است و قصدي براي امكان تحقق آن وجود ندارد و تنها در اين ميان حقوق حقه فلسطيني ها وجه المصالحه قرار مي گيرد.
صهيونيست ها به موازات كليد خوردن مجدد بحث «مذاكرات صلح» در هفته ها و ماه هاي اخير به توسعه شهرك سازي هاي بي رويه خود ادامه مي دهند و هرچند در اين ميان واشنگتن تلاش مي كند تا القاء نمايد با توسعه شهرك سازي ها مخالف است و عزم خود را جزم نموده تا سردمداران تل آويو را به توقف در شهرك سازي ها قانع كند! اما نه تنها اين امر محقق نگشته بلكه ساخت و سازها در قدس شرقي ادامه يافته و حتي در روزهاي اخير تخريب خانه هاي فلسطيني ها در مناطقي چون «البستان»، «شيخ جراح»، «حي الشيخ» و... در دستور كار قرار گرفته است.
رسالت
«جمع بندي يك حركت سياسي - اجتماعي ناكام-2» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم امير محبيان است كه در آن ميخوانيد:
اشاره: در نوشتار پيشين به ضرورت ارزيابي و ارائه جمع بندي از تحولات و وقايع بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم پرداختيم و اين پرسش را مطرح ساختيم كه عليرغم تلاش نخبگان جريان موسوم به اصلاحات براي بهرهگيري از نمادهاي مذهبي و نيز ايجاد نسبي نوعي شبكه اجتماعي چرا اين حركت نيز به نتيجه مطلوب نرسيد. در اين نوشتار ابتدا فرآيند اجمالي ظهور گرايش جديد درون اصلاحات و موضع اصولگرايان مورد ارزيابي قرار مي گيرد.
شايسته است نخست براي حركت شكل گرفته در جريان انتخابات رياست جمهوري دهم از سوي جريان موسوم به اصلاحات مفروضي را قائل شويم و از حدس ها و گمان ها نظير كودتاي مخملين و امثالهم فعلا درگذريم.اين مفروض آنست كه جريان مذكور مي كوشيد با چهره اي جديد و با در نظر گرفتن نقايص حركت در طي دو دوره از رياست جمهوري آقاي خاتمي مجددا از طريقي دموكراتيك مسند رياست جمهوري را تسخير و اداره امور اجرايي كشور را در دست گيرد.
اعتماد
«اينجا ايران است، انجمن صنفي روزنامه نگاران» عنوان يادداشت روز روزنامه اعتماد به قلم احمد پورنجاتي است كه در آن ميخوانيد:
«اگرچه دردسر ميدهم، اما چه مي توان کرد، نشخوار آدميزاد حرف است. آدم حرف هم که نزند دلش مي پوسد. ما يک رفيق داريم اسمش «دمدمي» است. اين «دمدمي» حالا بيشتر از يک سال بود موي دماغ ما شده بود که؛ کبلايي تو که هم از اين روزنامهنويسها پيرتري هم دنيا ديدهتري، هم تجربه ات زيادتر است الحمدلله به هندوستان هم که رفتهاي، پس چرا يک روزنامه نمينويسي؟
ميگفتم؛ عزيزم، دمدمي، اولاً همين تو که الان با من ادعاي دوستي مي کني، آن وقت دشمن من خواهي شد. ثانياً از اينها گذشته حالا آمديم روزنامه بنويسيم، بگو ببينم چه بنويسيم؟ يک قدري سرش را پايين مي انداخت، بعد از مدتي فکر سرش را بلند کرده مي گفت؛ چه مي دانم، از همين حرف ها که ديگران مي نويسند. معايب بزرگان را بنويس، به ملت، دوست و دشمنش را بشناسان.
ابتكار
«واکاوي مرگ مغزي اصلاح طلبان» عنوان بخش دوم سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد:
در يادداشت ديروز ابتکار يادآور شدم که سير تحولات، جناح اصلاح طلب را به نقطه مرگ و حيات رسانده است به گونه اي که امروز سوالات جدي پيرامون وضعيت آينده اين جريان سياسي پيش روي همگان قرار دارد اصلاح طلبان در انتخابات اخير تمام برگ هاي ذخيره شده خود را به منصه ظهور گذاشتند. ميرحسين موسوي که تا انتخابات 88 به عنوان يک سرمايه ذخيره شده در هنگام اضطرار مورد اشاره جريانهاي مختلف اصلاح طلب بود در اين انتخابات رونمايي شد و به مصرف رسيد.
جمهوري اسلامي «افغانستان و روزهاي سخت اشغالگران» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد:
افغانستان در حالي خود را براي انتخابات رياست جمهوري 26 مرداد ماه آماده ميكند كه گزارشها و اخبار حاكي از اوجگيري خشونتها و حملات مسلحانه در اين كشور به ويژه عليه نيروهاي خارجي است. در همين حال رئيس جديد ستاد ارتش انگليس گفته است 40 سال ديگر در افغانستان خواهيم ماند.
فقط در روز جمعه گذشته 5 نظامي آمريكايي و 3 نظامي انگليسي در حملات شورشيان كشته شدند و بيش از 20 غيرنظامي افغان نيز در حملات جداگانه شبه نظاميان طالبان به قتل رسيدند. اكنون به نظر ميرسد درستي اظهارات باراك اوباما در ابتداي ورود به كاخ سفيد كه اعلام كرد مصيبت و معضل اصلي براي آمريكا افغانستان است و نه عراق كاملا مشخص شده است.
دنياي اقتصاد «بهرهگيري از كاركردهاي شاخص بورس» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن ميخوانيد:
شاخص بورس تهران براي دهمين بار در تاريخ حيات خود، در حال عبور از مرز رواني 10هزار واحد است.
هرچند شاخص فعلي بورس پس از راهاندازي سيستم جديد معاملات تنها شاخص قيمت نيست و به نوعي قابليت مقايسه با مقادير خود طي سالهاي گذشته را ندارد، اما به هر صورت به عنوان تنها شاخص عملكردي بورس تهران و به عنوان نمادي از روند كلي بازار سرمايه، در حال پنجرقمي شدن است. اين در حالي است كه شاخص فعلي شاخص بازده نقدي و قيمت (بر پايه شاخص قبلي قيمت) است و در صورت بازآفريني شاخص پيشين قيمت، اين شاخص به طور قطع در حال حاضر در محدوده 8 تا 9هزار واحد سير ميكرد.
اما فارغ از رقم شاخص كل، طراحي شاخصها در هر زمينهاي از جمله بورس به منظور استفاده ذينفعان و فعالان بازار در جهت تحليل فضاي كلي بورس صورت ميپذيرد.
سرمايه
«نقدي بر دادگاه متهمان انتخاباتي» عنوان سرمقاله روزنامه سرمايه به قلم بهمن کشاورز است كه در آن ميخوانيد:
1- يکي از اصول مسلم حاکم بر حکومت هاي مردمي آزادي بيان و اظهار نظر در خصوص مسائل مربوط به امور مهم کشوري است. وقتي اصل هشتم قانون اساسي امر به معروف و نهي از منکر را «تکليف» مردم قرار داده ناچار بايد پذيرفت لوازم انجام اين تکليف نيز در اختيار مردم باشد اما اطلاعيه اخير دادگاه انقلاب انطباق چنداني با اين اصل ندارد.
2- با توجه به تبصره يک اصلاحيه ماده 188 قانون آيين دادرسي کيفري که مقرر داشته: «... خبرنگاران رسانه ها مي توانند با حضور در دادگاه از جريان رسيدگي گزارش مکتوب تهيه کرده و بدون ذکر نام يا مشخصاتي که معرف هويت فردي يا موقعيت اداري و اجتماعي شاکي و مشتکي عين باشد گزارش را منتشر کنند. تخلف از حکم قسمت اخير اين تبصره در حکم افتراست.» بنابراين مشخص مي شود قانونگذار از يک سو مايل بوده افکار عمومي در جريان آنچه در دادگاه ها مي گذرد، قرار گيرد و از ديگر سو به شدت اعتقاد داشته حيثيت و آبروي متهم نبايد پيش از قطعيت يافتن حکم در معرض خدشه قرار گيرد و در اين مسير تا آنجا پيش رفته که افشاکننده هويت يا موقعيت اداري و اجتماعي طرفين را به مجازات افترا تهديد کرده است.