bato-adv
کد خبر: ۲۷۷۰۱۹

روایت پسر 15 ساله از 10 دقیقه حیاتی برای نجات دختر جوان

دختر ١٨ ساله روي خاك افتاده بود و نفس نمي‌كشيد. پدر و مادرش او را تكان مي‌دادند و به زبان لري صدايش مي‌كردند اما هيچ واكنشي نداشت: «داشت مي‌مرد» آنها براي تفريح به منطقه كوهستاني «دره سيد» در انديمشك رفته بودند اما حالا بايد شاهد ثانيه‌هاي پاياني زندگي دخترشان مي‌شدند. كسي هم آن دور بر نبود و خانواده در ميانه تپه‌هاي بلند، تنها مانده بودند.
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۰ - ۲۷ خرداد ۱۳۹۵
دختر ١٨ ساله روي خاك افتاده بود و نفس نمي‌كشيد. پدر و مادرش او را تكان مي‌دادند و به زبان لري صدايش مي‌كردند اما هيچ واكنشي نداشت: «داشت مي‌مرد» آنها براي تفريح به منطقه كوهستاني «دره سيد» در انديمشك رفته بودند اما حالا بايد شاهد ثانيه‌هاي پاياني زندگي دخترشان مي‌شدند. كسي هم آن دور بر نبود و خانواده در ميانه تپه‌هاي بلند، تنها مانده بودند.

در اوج نااميدي، ناگهان عليرضا حسين‌زاده، دانش‌آموز ١٥ ساله از بالاي يكي از تپه‌ها آنها را ديد: «داشتم تنهايي در تپه‌ها مي‌گشتم كه ديدم‌شان، سريع خودم را رساندم. مي‌خواستم عمليات احيا را شروع كنم اما پدرش نگذاشت. چند دقيقه اصرار كردم تا راضي شد.» و پس از ١٠ دقيقه عمليات احيا، دختر جوان نجات يافت: «سه سال پيش در طرح دادرس مدارس، كمك‌هاي اوليه را ياد گرفته بودم اما آن روز مي‌ترسيدم نتوانم موفق شوم و پدر مصدوم همه‌چيز را از من ببيند. » اما اين اتفاق نيفتاد و با تلاش عليرضا، مرگ دست خالي بازگشت.

‌ آن حادثه چطور اتفاق افتاد؟
هفته پيش با خانواده براي تفريح به «دره سيد» كه يك منطقه كوهستاني در اطراف انديمشك است، رفتيم. يك شب آنجا مانديم. روز بعد، ساعت هفت صبح، براي گشتن در تپه‌ها از خانواده جدا شدم. كمي كه پياده‌روي كردم ناگهان از دور خانواده‌اي را ديدم كه دخترشان روي خاك افتاده بود. تعجب كردم براي همين به سمت‌شان رفتم. وقتي رسيدم، ديدم پدر خانواده دارد دخترش را تكان مي‌دهد و مادرش هم با نگراني و به زبان لري، او را صدا مي‌كند. دخترشان نفس نمي‌كشيد. خواستم كمك كنم اما پدرش مخالفت كرد.

 علت مخالفتش چه بود؟
بيشتر دو دل بود. يك نگاه به دخترش مي‌كرد، يك نگاه به من. به هر حال سبك زندگي خانواده‌ها با هم فرق مي‌كند. دو دقيقه با او كلنجار رفتم تا قبول كرد علايم حياتي دخترش را بررسي كنم.

‌ چه گفتي كه موافقت كرد؟
جان دخترت واجب‌تر از مسائل ديگر است.

‌ شرايط دختر چطور بود؟
نه نفس مي‌كشيد و نه قلبش مي‌زد. همان ابتدا با دو سيكل كامل تنفسش را برگرداندم اما هنوز ضربان نداشت. ٢٨ تا ماساژ قلبي هم دادم تا اينكه به هوش آمد و بالا آورد.  آن موقع زمان از دستم در رفته بود، فكر كنم ١٠ دقيقه شد.

‌ در آن ١٠ دقيقه بيشتر به چه چيزي فكر مي‌كردي؟
آن لحظه نگراني بابت اشتباه نداشتم. تنها استرسم براي اين بود كه اگر اتفاقي براي مصدوم بيفتد و نتوانم جانش را نجات دهم، پدرش چه واكنشي خواهد داشت. مي‌ترسيدم اگر موفق نشوم، همه‌چيز گردن من بيفتد.

‌ واكنش پدر و مادر مصدوم به بهتر شدن حالش چه بود؟
وقتي به هوش آمد، پدرش هنوز چپ چپ نگاهم مي‌كرد تا اينكه مادرش به زبان لري از من تشكر كرد. البته من كرد هستم و چيز زيادي از حرف‌هايش متوجه نشدم فقط فهميدم كه گفت «دستت درد نكند و خدا خيرت بدهد.»

‌ از شرايط آن دختر خبر داري؟
نه، بعد از اينكه به هوش آمد، سريع آنجا را ترك كردم. با اينكه حالش بهتر شده بود باز مي‌ترسيدم نكند اتفاقي بيفتد و پدرش مرا مقصر بداند.

‌ پيش خانواده‌ات كه برگشتي، ماجرا را تعريف كردي؟
نه اصلا چون فكر مي‌كنم ثواب كار خير در پنهان ماندن آن باشد. موضوع را به يكي از دوستان صميمي‌ام گفتم كه او براي ديگران تعريف كرد.

‌ كمك‌هاي اوليه را در طرح دادرس آموزش ديدي؟
بله، سه سال پيش كه در پايه هفتم بودم، با شركت در طرح دادرس، در مدرسه، كمك‌هاي اوليه را ياد گرفتم. البته اين آموزش اجباري بود و همه دانش‌آموزان بايد در آن شركت مي‌كردند.

‌ اين طرح به‌طور منظم در مدرسه شما  اجرا مي‌شود؟
كلاس نيست كه مثلا زمانش مشخص باشد. هر دو هفته يك بار برگزار مي‌شد. البته در ابتدا به همه دانش‌آموزان پايه‌هاي هفتم، هشتم و نهم ياد دادند اما بعد كه ١٤ نفر را براي مسابقات انتخاب كردند بقيه را رها كردند و الان فقط به همان ١٤ نفر آموزش مي‌دهند در حالي كه آموزش كمك‌هاي اوليه خيلي مهم است، بايد با جديت پيش برود، بودجه بالاتري به آن بدهند و در پايه‌هاي ديگر هم باشد. الان فقط در سه پايه هفتم، هشتم و نهم است. اين مهارت‌ها ضروري است.

‌ آن روزها كه آموزش مي‌ديدي، فكر مي‌كردي يك روز بتواني جان يك انسان را نجات دهي؟
اين را مي‌دانستم كه حتما يك بار در اين شرايط قرار خواهم گرفت. البته من مي‌خواهم در آينده پزشك شوم.

«لحظه نجات» را مي‌تواني توصيف كني؟
اصلا نمي‌توانم، ديگر هيچ‌وقت دوست ندارم در چنين موقعيتي قرار بگيرم. البته مي‌دانم كه دست من نخواهد بود.
برچسب ها: دختر نجات حادثه
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
دعای خیر همه ایرانی ها تا پایان عمر بدرقه راهت باشه
زمان جنگ هم در هر دسته 45 نفره دوتا از بچه ها که دوره امدادگر عملیاتی را دیده بودند حضور داشتند و باور کنید زیر آن آتش های عملیات و یا پدافند ها مثل فرشته های نجات اولین نفر بودند که بالای سر جانبازان حضور پیدا میکردند و عملیات احیا و یا مداوای اولیه را شروع میکردند و بعد از قطع خونریزی مصدومان آنها را به حمل مجروح ها میسپردند.
یاد و خاطره تمامی امدادگران شهید و مجروح شده و آنهائیکه زنده ماندند گرامی باد.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
سوژه برنامه ماه عسل 96
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
افرین بر غیور مردان کرد -زور زور سپاس
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۶:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
ولى انصافا پدره خيلى كم لطفى كرده.على الاصول ميبايست،يك تشكر جانانه اى از اين فرزند كرد هموطن مينمود.
hajiagha
-
۰۴:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
منهم در کانادا دیدم یک دختر ایرانی ساعت ۵ صبح افتاده رو زمین کسی نبود زود رفتم بالا سرش دیدم خاک برسر مست کرده شب کجا بوده ...نیمه مست بی هوش بود و ما در کانادا چون زیاد از اینها میبینیم غالبا بی خیال می رویم دنبال کار خودمان
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۴۴
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
خداوند در پناه تو باشد همیشه
آفرین به شرفت
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
تو در پناه خدا باشی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
در پناه خدا منظور بوده حتما!!!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
این مثبت هایی که بهت دادیم به خاطر اشتباه نگارشی خنده دارت بود :))
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۳۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
البته من كرد هستم و چيز زيادي از حرف‌هايش متوجه نشدم فقط فهميدم كه گفت «دستت درد نكند و خدا خيرت بدهد.»
دم همه كردها گرم
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
خدا خیرت بده و مطمئن باش یه جایی ، یه روزی ، یه وقتی از جایی که فکرشو نمی کنی پاداش کارتو دریافت می کنی.
ارش
Romania
۱۲:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
آفرين
دستت درد نكنه
خدا پشت و پناهت باشه
كار بزرگي انجام دادي كه تا آخر عمر خداوند ثمراتش رو تو زندگيت نمايان خواهد كرد

و خيلي ممنون از فرارو بابت بازنشر اين مطالب خوب
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
پس از کجا فهمیدن این نوجوون ناجی بوده ?
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
بیچاره پسره هنوزم میترسه از پدر دختره! :))
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
انشالله یه پزشک خوب و موفقی بشی
لیلی
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۵۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
به نظر من باید یک سکه بهش بدن. باید این فعالیت های اجتماعی رو تشویق کرد. مهمه.
وطن پرست
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
ملت جنبه ندارن .
چار روز دیگه پسرا میان بالا سر دخترا و ...
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
آفرین
ایشالا پزشک بشی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
درود بر این نوجوان کرد شجاع و با غیرت.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
باز هم توهم ناسیونالیستی برخی ها گل کرد
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
وجود یا عدم وجود چنین جوانان با وجدان و آموزش دیده‌ای در یک مملکت تعیین می‌کند که کدام ملت پیشرفته و کدام عقب مانده هستند
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
الضرورات تبیح المحظورات
علیرضاART
United States
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
دوست دارم به احترامش ایستاده کف بزنم
ایکاش به او مدال شجاعت و ایثار بدهند.
منصور
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
البته نيازي به جو گير شدن هم نبود.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۴:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
بسه بابا. ایثارش کجا بود
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
زحمتی نداره
سریع بلند شو سرپا و تا دلت میخاد کف بزن :)
نیماقشقایی
Romania
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
خوشحال شدم که این پسر باصفای ایرانی ، جان هموطنش را نجات.خدایی باید تشویق شه و مدال شجاعت بگیرد..دمت گرم
saeed
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
تو پزشک هم بشی پزشک با شرفی خواهی بود
نا شناس
Italy
۱۶:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
لطفا در مورد خبر مقداری تحقیق کنید به نظر کمی بوی خیال پردازی می اید. خبری از مصدوم نیست و راوی خود قهرمان هست و شاهدی وجود نداره . البته شاید هم هست در هر صورت حداقل خبر ناقص.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
چرا کارون وکرخه خشک نشدند؟؟؟؟
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
100000000000000 تا لایک
ناشناس
Romania
۱۷:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
بیشتر به داستان شبیه-خانواده دختره که رفتن-معلوم نیست کیه ،خودش هم که حتی به خانوادش هم نگفته-حالا این داستان چطور از اینجا سر درآورده؟
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
توهم توطئه!!!
لرزاده
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
دست درد نكه كرخوه،خيربينى انشالا!!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
آقا فحش نده
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۳:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
سلام بر ایثارگری شما
خداوند به شما اجری عظیم و توفیقی بزرگ عنایت فرماید
در پناه حق سالم و بانشاط باشید
یا علی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۴:۵۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
پدر دختره هم جالب بود
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
ناشناس 17:21 می تونی زنگ بزنی احسان خان بیارشون برنامه ماه عسل. تازه یه برنامه هم برای اون و مردم درست میشه
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
15 ساله و کرد اونم تفریح تو اندیمشک. بچه های 15 ساله کمتر دیده شده یه گروه باشن برن تفریح و حتما یه پسر 15 ساله با آب و تاب برای خانواده اش تعریف خواهد کرد. بهرحال
احسان
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
ایشالا وقتی دکتر شدی فقط پول و نبینی و بیشتر به فکر نجات و سلامتی مردم باشی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
آفرین
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
مرگ بهتره تا این زندگی
من که مجردم و اگر مردم راضی نیستم کسی احیام کنه
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
قدر دوران مجردیت رو بدون که ممکنه روزی بیاد که متاهل باشی و نه بتونی بمیری و نه زندگی کنی!!!
دکتر سینا
Iran, Islamic Republic of
۰۳:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
دوستان امکان پذیر نیست، مگه کارتون بچه‌های مدرسه ی آلپه، بنده خدا غش کرده بوده عذاب علیمی برش وارد کرده تا بلند شده، مگه میشه ایست کامل قلبی و ریوی اونم بعد ده دقیقه ناگهان پاشه بشینه، منطقی نیست، بیشتر ژورنالیستیه تا منطقی!!!!!!!!!!!
مجله فرارو