یادداشت دریافتی- امین میرزایی؛ انگلیسی از مجموعه زبانهای "ژِرمَنیک" است. یعنی زبان استعمارگران انگلیسی در زبان آلمانِ فاشیستی (زبانِ امثالِ هیتلر) ریشه دارد. از این منظر کاربرد آلمانی به جای انگلیسی، نقضِ غرض است. استفاده از زبانهای فرانسوی و اسپانیایی هم دست کمی از انگلیسی ندارد. زبان دوّم اکثر کشورهایِ عرب زبان منطقه (مثلاً لبنان و مراکش و سوریه) زبان فرانسوی ست، که سابقه استعمارزدگی چندین ساله آنان را یادآوری می کند. چنان که "کریستف کلمب" و "واسکو دو گاما"، با زبان اسپانیایی بود که تسمه از گُرده مردم آمریکای لاتین و هند کشیدند، و برده داری مدرن را پرتغالیها - با زبانِ هموطنان "کی روش"- در اقصی نقاطِ گیتی رواج دادند.
این درباره زبانِ هر قومِ فاتحی جاری ست. مانند رواج زبان فارسی در شبه قاره، و تألیف کتب مقدّس مسیحیان به زبانهای یونانی و لاتین. زبانِ عیسی بن مریم علیه السلام آرامی بود، امّا قرآن حکیم با به کاربردن لفظ مُعرّبِ "انجیل" (همان إِوَنگِلیون یونانی به معنی مژده)، نامِ یونانی آن را به کار برد. نکته جالب آن که عبری و آرامی و عربی، از جمله زبانهای سامی اند و یونانی و لاتین (زبانِ اناجیل در بیزانس و رُم) نزدیک به زبانهایِ "هندواروپایی!
فیلسوفانِ آلمانی زبانِ قرنِ اخیر (مانند ویتگنشتاین)، غالباً متعلّق به نحله فیلسوفانِ تحلیل زبانی انگلیس اند یا مانند راسل و پوپر و دوست صمیمی آنها آلفرد نورث وایتهد در فضای فلسفه تجربی انگلیس نفس کشیده اند. بگذریم از شارل پیرس و ویلیام جیمس و جان دیویی، که فلاسفه صد سال اخیر آمریکایند، و تایلور و جان سِرل (به ترتیب کانادایی و آمریکایی) که آثارشان را به زبان انگلیسی می نویسند و چالمرز و رودی راکر و هولمز رولستون سوّم و پاتریشیا چرچ لند، که به دنیای پیچیده ذهن و بدن و مغز پرداخته اند.
مهندسان و پزشکان ما هم مع الاسف مانند فیلسوفان فارسی زبان نیستند که به عربی بنویسند، پس به ناچار سخن داروین و واتسون و کریک و برایان اشمیت (آن دو تای وسطی، کاشف ساختار مارپیچی مولکول DNA و این آخری کاشف بزرگترین کشف دو دهه اخیر، یعنی انرژی تاریک) را بالاجبار باید به همان زبان ناقص انگلیسی بخوانند.
با این حال، شمار بسیاری از کلماتِ انگلیسی عربی اند. فی المثل: jacket، همان الشک عربی به معنی زره است، یا banana همان البنان (موز) عربی ست. candy همان قند است و sofa، همان صُفّه یا نیمکتِ سامی. sugar را از شکر (یا شکّر - به تشدید شین-) گرفته اند و alcohol را از الکحولِ رازی! بگذریم از نام دانشمندی ایرانی، که با " الف و لام عربی" به الخوارزمی(الگوریتم) تغییر ماهیت داده و از آنجا به logarithm انگلیسی تبدیل شده! این یعنی التقاطی بودن زبانِ انگلیسی.
راقم این سطور مانند مولانا "همدلی" را از "همزبانی" خوش تر می داند. به همین خاطر است که به شخصیتهای عارفی چون مایستر إکهارت آلمانی و ویلیام بلِیک انگلیسی، به همان سان که به دانته ایتالیایی، و حافظ و مولانایِ پارسی، و محیی الدّین عربی، و تالستوی و داستایفسکی و چخوفِ روسی، و استاد کونگ (کنفوسیوس چینی) ارادت دارد. بگذریم از ویلیام شکسپیرانگلیسی، معمار قرون اخیر ادبیات نمایشی که - در نمایشنامه "تاجر ونیزی" - أسلافِ رباخوار جورج سوروس و رابرت مورداک انگلیسی زبان را مورد هجمه قرار داد و با قلم مسحور کننده خود، شاهین ِ وجدان اخلاقی را بر سر هَملت و مَکبث و شاه لیر نشاند.
زبان همدلی، یعنی سفر فضانوردان آمریکایی با سایوزِ روسی به ایستگاه بین المللی فضایی، و نشستن آنان بر سر خوان غذا با منوی انگلیسی، و نماز خواندن فضانورد مالزیایی در آنجا به زبان عربی. یا متحد شدن بخشی از یهودیانِ عِبری زبان آمریکائی با فلسطینیان عرب زبان، بر سر تحریم کالاهای اسرائیلی.
ای کاش همدلی جایگزین زبان انگلیسی شود.
نیمی از زبان ما عربی است.